آخرین فیلمی که دیدم | قوانین در پست اول

[Moh3eN]

دوستانی که خوره ی فیلم هستن میتونن توی این تاپیک آخرین فیلم ـی که دیدن رو معرفی کنن .
چیزی که مهم هست توی این تاپیک نظر شما در مورد اون فیلم هست، نه نقد یا معرفی کپی شده از جای دیگه و فلان منتقد.
شاید یه فیلم از نظر اکثریت خوب یا بد باشه ولی شما نظر متفاوتی نسبت به اون فیلم داشته باشید . ما توی این تاپیک قراره تظر و برداشت شخصی "شما" از فیلم رو بدونیم . اگر در کنار مطلب خودتون و جهتِ کامل تر شدن پستتون هم از نقدِ سایت های معتبر دیگه استفاده کنین مشکلی نداره .

برای هر چه کامل تر شدن و بهبود روند تاپیک یه سری قوانین و نکته هایی لحاظ شده که باید زحمت بکشید و در پست های معرفی خودتون لحاظ کنید .

• اسم لاتینِ فیلمِ موردنظر رو حتما ذکر کنید و صرفا به گذاشتن عکس اکتفا نکنید که بعدا از طریق "جستجو" بشه راحت تر بهش دسترسی پیدا کرد .
  
  
• گذاشتن عکس یا پوستر از فیلم (ترجیحا پوستر فیلم) علاوه بر زیبایی پستِ شما، به معرفی بهتر فیلم به کاربرا هم کمک میکنه . فقط هنگام گذاشتن عکس به دو نکته توجه کنید:
  
• اول اینکه از عکس های با سایز و حجم معقول استفاده کنید. و بعد اینکه عکس مربوطه رو در گالری عکس اختصاصی سایت آپلود کنید که در آینده با مشکلاتی از قبیل پاک شدن عکس ها روبرو نشیم. در صورتی که سایز تصویرتون بزرگ بود حتما تصویر بندانگشتی مخصوص انجمن رو استفاده کنید (Thumbnail for Forum)
  
  
• حتما لینک مربوط به صفحه ی IMDB اون فیلم رو هم در پستتون قرار بدید .
  
  
• حتما توضیحی درباره ی فیلم و داستانش بدید (استفاده از خلاصه داستان های موجود در نت خلاف مقرراتِ تاپیک هست).
  
  
• نظر شخصی خودتون رو درباره ی فیلم بنویسید، نه نظر بقیه ی افراد یا منتقدها رو .
  
  
• طبیعتا متن های نیم خطی با این محتوا که خوب بود/خوشم اومد/ حتما ببینید یا.... اسپم محسوب شده و پست بایگانی خواهد شد .
  
• اگر توی متنتون بخش مهمی از فیلم و یا پایان اون رو بیان میکنید حتما و حتما از تگ اسپویلر() استفاده کنید .
  
• و در آخر اینکه نمره و امتیاز خودتون به فیلم (از ۱۰ امتیاز) رو اعلام کنید.
  
  
• لطفا از درخواست و قرار دادن لینک دانلود در تاپیک خود داری نمایید.

امیدوارم با مشارکت همه ی کاربرا و رعایت نکات بالا شاهدِ تاپیک کامل و منظم و پر رونقی باشیم که بتونه به کاربرای عزیز برای انتخاب فیلم موردنظرشون کمک کنه .




با تشکر .
تیم مدیریت انجمن/ سینما

[hypetrak]

http://www.imdb.com/title/tt1343092/?ref_=ttfc_fc_tt

The Great Gatsby

بعد از حرف و حدیث های فراوان(!) بلاخره great gatsby رو دیدم.گتسبی بزرگ داستان مرد ثروتمندیه که بعد از مدت ها برگشته تا عشقش رو از چنگال رقیب نجات بده.نکته ای که وجود داره اینه که در این فیلم نه عاشق،نه معشوق و نه حتی رقیب عشقی هیچکدوم آدم های بدبختی نیستن و همگی در شادی و خوشی هستن.بر عکس اکثر فیلم های از این دست که معمولا عاشق آدمه فقیر و نداری هست.پیچش های داستانی خوبی هم در داستان فیلم هست اما احتمالا از دیدنش لذت چندانی نخواهید برد (البته برای من اینطور بود بقیه ای که دیده بودن این نظر رو نداشتن)
به نظرم great gatsby بیشتر از تیم بازیگران قدرتمندش سود میبره.بازیگرانی مثل توبی مگوایر (همون مرد عنکبوتی خودمون)،لئوناردو دی کاپریو و جوئل ادگرتون.
اما چیزی که خیلی نظرم رو جلب کرد و البته احتمالا چندان چیز جدیدی هم نیست،موسیقی فیلم بود.موسیقی قرن 21 شاید چندان برای فیلمی که داستانش به دوران اوج موسیقی جاز برمیگرده جالب نباشه،اما به خوبی روی فیلم پیاده شده و شما مطمئنا از شنیدن موزیک ها و دیدن صحنه های مختلف فیلم لذت میبرید.
فیلم برداری به لطف پرده سبز (و البته آبی) حالتی فانتزی به فیلم میده.دقیقا همه چیز فیلم به جز داستان به قرن 21 تعلق داره که شاید یکی از نکات جالب فیلم باشه.
امتیاز:7

[Irag]

The Man From Nowhere 2010 وقتي فيلم‌هاي گنگستري و اكشن‌خالص سينماي كره رو تجربه مي‌كنيد حتما با داستان "چاتائه شيك" و عقيده‌ي نسبتا درستش در خصوص خودش و آدم‌هاي مقابلش هم روبه‌رو مي‌شويد (كساني كه براي فردا زندگي ‌مي‌كنند در برابر كساني كه براي امروز زندگي مي‌كنند شانسي ندارند!) يه فيلم سراسر اكشن و پر زد و خورد و تلخ و سياه ولي نه به اندازه‌ايي كه به جاي لذت بردن ازش حس "تنفر" داشته باشيم. روايت فيلم در ابتدا جذاب و غيرقابل پيش‌بيني‌ه مثلا هنوز خيلي از كدهاي شخصيت‌ها و اتفاقات متعدد فيلم براي من و شما هنوز مشخص نيست و معلوم هم نيست در آينده قراره چه ارتباطي بين "مادر سومي" و "چاتائه" و مابقي باشه ولي وقتي از اين مرحله عبور مي‌كنيم ديگه همه چيز آنقدر ساده و قابل‌پيش‌بيني و سرراست‌ه كه فقط "روايت بازي‌هاي رايانه‌ايي" توانايي رقابت با چنين قصه‌ايي رو دارند! يعني ديگه از اواسط فيلم يك "قهرمان" وجود داره كه فقط بايد "مرحله به مرحله" با 100درصد جون‌ناقابل با يه سلاح گرم اونم در حاليكه باتوجه به سنت و رسم و مرام گنگستر‌هاي كره‌ايي هيچكدوم از آدم‌هاي بد فيلم سلاح گرم ندارند خودش رو به "غول" مرحله‌ي آخر برسونه و "خانوم كوچولو"‌ رو از دست غول نجات بده. يكي از نكات جذاب فيلم كشف يه چندتايي عرض ارادت فيلم به اكشن‌هاي معروف دنيا است مثل "گلدان" كوچك كنار پنجره و ... امتياز: 6 معرفي فيلم‌هاي مشابه: »» My Wife Is A Gangster »» A Bittersweet Life »»A Dirty Carnival »» Namless Gangster

[Irag]

Monsters University 2013 برگشت به چندسال پيش (خيلي چند سال پيش!) زماني كه هنوز "مايك" و "جيمي ساليوان" هيولا نشدن و در كارخانه‌ي هيولاها براي خودشون اسم و رسمي دست و پا نكردن. دوتا جوان غريبه (مايك و ساليوان) كه در اولين برخورد و آشنايي رسمي در دانشگاه هيولاها نقش "كارد و پنير" رو بازي مي‌كنند و همين نقش بازي كردن باعث ميشه تا توسط رئيس دانشگاه ركورددار "ذخيره‌ي جيغ" (يك خانوم نسبتا محترم با لهجه‌ي! لندني) از "بخش هيولا شدن" اخراج بشن تا ديگه هيچ‌وقت رنگ اتاق خواب يك بچه‌ انسان ترسو رو نبينند ولي اين پايان ماجرا نيست "مايك" براي اثبات خودش به رئيس دانشگاه تصميم مي‌گيره در مسابقات وحشت شركت بكنه و همراه گروه مسخره‌اش "اوزما كاپا" [OK] اول بشه تا در عوض آن رياست دانشگاه حضور دوباره‌ي "مايك" رو به بخش هيولا شدن" بپذيره ... »» ترسناك بودن مهم نيست. ايده داشتن و خلاقيت حتي توي سرزمين هيولاها كه به "جيغ" بچه آدم‌هاي معصوم محتاجند بيشتر از "ترسناك" بودن مهمه. اين باور همه نيست باور تنها "مايك و ساليوان" و مجموعه گروه "اوزما كاپا"ست مجموعه‌ايي كه نقش "قهرمان"‌هاي داستان رو بازي مي‌كنند. اين دقيقا همون چيزي‌ه كه امسال زياد در انيمشن‌هاي ديگه و فيلم‌هاي هاليوودي تكرار ميشه. »» در مجموع "دانشگاه هيولاها" يه داستان "كالجي" ديگه در كنار هزاران نمونه مشابه هست فقط در نمونه‌هاي قبلي خبري از پيكسار و ديزني اين جور "هيولا"ها نبود الان ديگه بعد از ساخت "دانشگاه هيولاها" به مجموع فيلم‌هاي "كالج"ي و دبيرستاني كه وجه مشترك همه‌شون "رقابت" و "قهرمان بازي" يه سري "اسگل" به معني واقعي كلمه است اضافه شد. مزخرف‌ترين دنباله‌ايي كه مي‌شد براي "كارخانه‌ي هيولاها" در نهايت سرعت ساخت مطمئنم همين "دانشگاه‌ هيولاها"ست. احتمالا در اين چندساله حسابي ايده‌هاي كوچيك و دم‌دستي براي "هيولاها" وجود داشته (فقط براي هيولاها نه داستان دانشگاه هيولاها) كه در قسمت قبل "از قلم افتاده" بوده و حالا در بدترين حالت ممكن فقط كنار هم چيده شدن. در "كارخانه‌ي هيولاها" علاوه بر "اولين" بودن اين ايده‌ي شاهكار يك موجودي به نام "پو" وجود داشت تا داستان رو جذاب كنه يك "مقصد" و "هدف"ي و يه "ايماني" وجود داشت تا اين مسير پرخطر رو جذاب كنه ولي در "دانشگاه هيولاها" تنها چيزي كه مهمه پيروزي در رقابته. »» تنها نكته‌‌ي مثبت چنين انيميشني اينكه واقعا "استعداد در ساخت و توليد" و "ابتكار" و "قدرت خلق چنين دنيايي" آنقدر "عادي" شده كه شما ديگه براي يك لحظه هم احساس نمي‌كنيد اين "مايك و ساليوان" غيرواقعي هستند و همه‌ي ري‌اكشن‌ها و واكنش‌هاي احساسي شخصيت اين موجودات همه غيرواقعي هستند و با برنامه‌ريزي رايانه‌ايي به اينجا رسيدن. امتياز: 5 [تاپیک زیرنویس اختصاصی]

[Headache]

The Hobbit: An Unexpected Journey

خلاصه داستان:
بیلبو بگینز که در ارباب حلقه ها نقش کمرنگی داشت قصه و ماجراجوی هایی خودش رو در کتابی برای فرودو تعریف میکنه...



نظر شخصی:
کلا فیلم های پیتر جکسون خطر ابتلا به سکته رو 50 تا 60 درصد افزایش میدن! بالخره تموم شد، حسی که بعد از دیدن فیلم دارم حس فتح کردن قله اورسته!

اون چیزی که تو فیلم های چند گانه اینچنینی مد نظره تا حدودی در هابیت 1 رعایت شده، از نظر تعداد شخصیت اصلی هابیت به مراتب افراد بیشتری رو در خودش گنجانده نسبت به ارباب حلقه ها، همون طور که در تصویر هم مشخصه تعداد یاران گاندولف پیر در این ماجراجویی 14 نفره(13 دورف و یک عدد بیلبو بگینزه هابیت)، معرفی کامل این تعداد شخصیت کار حضرته فیله که البته تو بخش اول هابیت سعی شده تا حدودی با رفتار و کردار این گروه خشن آشنا بشیم، حال و هوای ابتدای فیلم کاملا طنز و سرگرم کننده است و رفته رفته به سیاهی و تباهیش افزوده میشه.

این قسمت هابیت بیشتر معرفی آن چیزهایی بود که باید در قسمت 2و3 منتظر دیدنشون باشیم، مثل اورک رنگ پریده و اژدها و نیروی سیاه. منتهی بنظرم حسی که موقع دیدن ارباب حلقه داشتم اینجا نمیتونم بگیرم، لااقل تو این قسمت، ارباب حلقه ها شخصیت های بد و منفور بسیار عالی و حساب شده ای داشت(چشم، سواران تاریکی و ..) اما در این قسمت ما فقط با اورک رنگ پریده آشنا میشیم که از نظر گرافیکی هم چنگ خاصی بدل نمیزنه. کل ضعف های این قسمت میتونه ناشی از پایین آوردن سطح توقعات بیننده باشه، چرا که اگه در قسمت 1 جکسون داشته و نداشتشو رو میکرد برای قسمت های بعد احتمالا کم میآورد و اینکه ظاهرا گروه تولید خیلی خیلی به نوشته تالکین پایبند بودن.

از نظر جلوه های ویژه و دقت در جزئیات هم که دیگه بحثی نیست، از بروزترین تکنولوژی های موجود برای ساخت استفاده شده و خلاصه خلقتی کردن بسیار زیبا و متعالی.

بصورت کلی فیلم برای مخاطبانی که میخوان سرگرم بشن و خصوصا برای خواننده های هابیت یک تجربه خوش و دلپذیر قلمداد میشه.
خودم خیلی نتونستم لذت ببرم از فیلم، چون واقعا همش تصاویر ارباب حلقه ها بود که تو مغزم بالا و پایین میشد.


پ ن: چقدر نمای فعلی خونه جان ج ر.ر.تالکین شبیه خونه ای بگینزه

امتیاز:8

[WalTer WhiTe]

ELYSIUM 2013

زمان : سال 2154 مکان : لُس‌آنجلس (البته در نمای اولیه احساس خواهید کرد که شهر مورد نظر یکی از شهر های داغون جنگی هست) حکومت : از نوع نظامی و مُتکی بر سربازان رباتیک فوق پیشرفته داستان : از جایی شروع می شود که حکومت در زمین توسط افراد پول دار اداره می شود و این افراد یک سفینه فضایی ساخته اند که خارج از جو زمین هست و تا حدی شبیه ستاره داود هست و اسم آن رو الیزیوم یا بهشت گذاشته اند و فقط مردم پول دار و خاص حق زندگی در این بهشت فضایی رو دارند. در سوی دیگر زمین مملو از بدبختی و نکبت است و مردم عادی در منجلابی از ظلم و بی چارگی زندگی میکنند و هر روز که به اسمان نگاه می کنند بهشت رو بالای سر خود می بینند و در افسوس زندگی در اون آرمان شهر فضایی می سوزند.بهشت ساخته شده اینقدر پیش رفته هست که هر بیماری در اونجا قابل مداوا هست و هر کسی برای مداوا شدن و رفتن به بهشت ساختگی حاظر هست هر کاری بکند. در چنین مواقعی هم مثل همیشه قاچاق چی آدم ها برای بردن افراد بدبخت به بهشت وجود دارد ... شخصیت اصلی ما یعنی مکس با بازی "مت دایمون" جوانی بزهکار است که از کودکی همراه با دوست دخترش رویای زندگی در بهشت رو در مُخییله خود می پرورانده است ولی هرگز به انجا نرفته است . وی اکنون در کارگاه ربات سازی مشغول کار است که دست برقضا دچار سانحه ای خاص می شود ولی در زمین امکان معالجه او وجود ندارد. اکنون او قصد رفتن به الیزیوم یا بهشت را دارد ... این فیلم یک فیلم علمی تخیلی با درون مایه سیاسی هست که در واقع نشان دهنده دو جامعه فقیر و غنی هست که بعد از سال های سال افراد خاص و پولدر به آرمان شهر خود یعنی بهشت رسیده اند .اکنون این آرمان شهر برای پایدار بودن نیازمند ظلم بر مردم فقیره زمین هست تا بتواند جامعه ی بهشتی خود رو خاص و بی عیب کند و از خطرات حفظ کند تا مردم بهشت به دور از هیچ درد و رنجی در این سفینه بهشتی زندگی کنند ولی در مقابل افرادی که در زمین هستند باید فدای آرمان شهر فضایی شوند و زندگی خود رو خرج افرادی که در بهشت هستند بکنند. داشتن کار در جامعه فقیر زمینی یک نعمت محسوب شده و شخصی که دارای کار هست رو خوش شانس طلقی میکنند. افراد فقیر زمینی باید فدا شوند و هیچ امکاناتی نداشته باشند ولی در مقابل یک عده ی خیلی کمی حتی به چشم خود هیچ بیماری و مریضی ای هم ندیده باشند. اما فیلم از نظر صحنه های اکشن و تعقیب و گریز و این جور چیزها ، چیزه جدید و نوینی برای بیننده رو نمیکند و شخصیت هایی که برای مبارزه با مکس فرستاده می شوند افرادی فانتزی و کارتونی هستند و انگار که برای تست بازیگری امده اند و حرف خاصی برای گفتن ندارند. تمرکز جلوه های ویژه فیلم عموما روی نشستن و برخواستن سفینه های کوچک جنگی و عادی هست و اینقدر که روی این موضوع تمرکز دارد توی تعقیب و گریز ها تمرکز ندارد.در کارنامه کاری کارگردان "نیل بلومکمپ" فیلم موفق منطقه 9 وجود داره که شاید انتخاب من برای دیدن این فیلم در واقع به خاطر اون فیلم بود ولی این فیلم اصلا و ابدا در حد و اندازه های منطقه 9 هم نبود. فیلم از نظر من از نظر فیلم نامه ای ضعف شدیدی داشت که با یک ساعت 50 دقیقه قابل جمع شدن نبود شاید اگر این فیلم نامه برای ساخت یک سریال استفاده می شد بهتر بود.پس اصلا و ابدا در این فیلم انتظار یک داستان گویی زیبا رو نداشته باشید.از بازی ضعیف وگریم ضعیف تره خانم جودی فاستر هم نمیشه گذشت که واقعا توی ذوق می زد و اصلا انتظار چنین بازی ضعیفی از این خانم نداشتم. در کل از نظر من یک فیلم معمولی پاپ کورنی بود که در حد اثار شکست خورده محسوب میشه و ارزش خاصی نداشت. امتیاز : 4

[Headache]

Mad City

خلاصه:
تیم خبرنگاری برای تهیه یک گزارش ساده به موزه اعزام میشود غافل از اینکه کارمند اخراجی موزه قصد پس گرفتن شغلش رو بزور اسلحه داره...


نظرشخصی:
شهر دیوانه از اون دست فیلمهای یک دهه قبل است که تاریخ مصرفشون به همین زودی ها بسر نمیرسه.
این فیلم چالشی بزرگ برای خبرنگاران(شبکه های خبری) محسوب میشه، اینکه آزادی خبری و اطلاع رسانی و دخالت در امورات میتونه به چه فاجعه ای ختم بشه، همون طور که صحنه آخر مکس خبرنگار (با بازی جاستین هافمن) فریاد زنان رو به همکاران خودش میگه: ما اونو کُشتیم، ما اونو کُشتیم!

فیلم با ورود سم(با بازی تراولتا) که یک کارمند اخراج شده ای موزه است شروع میشه، سم میخواد حرفشو بزنه، اما رئیس کمترین وقتی رو برای سر و کله زدن باهاش تلف نمیکنه، انقدر این نابرابری اجتماعی ملموس و واضح نشون داده میشه که راحت حس سم رو درک خواهید کرد، در ادامه سم بخاطر یک اشتباه به همکار خودش تیری رو شلیک میکنه و بهمراهی گروهی از دانش آموزان و مدیر موزه و مکس خودشو در موزه حبس میکنه. تو جای جای فیلم بارها و بارها این قضیه مطرح میشه که سم با تمام حالات پریشان روحی و حرف زدن های ناقصش فاقد صلاحیت روانی و به نوعی دیوانه نیست، بلکه فردی است اهل خانواده، دارای دو فرزند، یک زندگی کاملا عادی و حالا بخاطر فشارهای مالی و ترس از آینده ای بچه هاش مرتکب لغزشی شده.

من فکر میکنم مهمترین و بهترین پیام فیلم اینه که در بعضی شرایط کار غلط درست و صحیح میشه، فکر میکنم اکثرا معتقدیم دزدی کار ناپسند و ناشایسته ای است، اما بیاید تو این موقعیت قرار بدیم خودمونو:
یکی از عزیزانمون به دارویی احتیاج داره، پول دارو تا چند روز آینده بدستمون نخواهد رسید، هیچ تضمینی وجود نداره اون عزیز تا پسفردا بتونه مقاوت کنه، داروخانه از دادن دارو به هر شکلی امتناع و فقط پول نقد قبول میکنه، حالا باید دید در صورتی که امکان دزدی اون دارو رو داشته باشیم به این عمل دست خواهیم زد یا خیر، فکر میکنم 100% مرتکب سرقت میشیم و این اون چیزیه که سم رو به این مرحله از زندگی کشونده.

منتهی قضیه فقط سم نیست، مکس خبرنگار با اینکه در چندین مرحله میتونه به قائله پیش اومده خاتمه بده اما ترجیح میده کسب شهرتی کنه و برای همین شروع میکنه به سم مشاوره دادن، مشاوره در مورد اینکه چطور و چگونه بازی رو بگردونه، همین ماجرا بین مکس و مامور پلیسی که پرونده زیر دستشه تکرار میشه، یعنی مامور حاضر میشه برای کسب شهرت و اینکه اسمش سر زبونا بیاد ماجرا رو مقداری بیشتر کش بده و همین طولانی تر شدن ماجرا فرصت تشخیص راه درست غلط رو از سم میگیره.


آخرین لحظات فیلم اینطوری سپری میشه که سم همه ای بچه هارو آزاد میکنه، همکار تیر خورده سم در بیمارستان دار فانی رو وداع میگه، سم با زنش تماس میگیره و وقتی زنش بهش میگه "تو هنوز بچه هاتو داری، برگرد خونه" سم در جوابش فقط همینو میگه "جین نمیتونم بیام خونه، من دیگه آدم خوبی نیستم" و ماجرا خیلی غم انگیز تموم میشه...

در واقع این شخصیت انقدر خوبه که خودش به حساب خودش میرسه.
در آخر اینکه بنظرم پیام اصلی فیلم اینه که: برای برای ترفیع گرفتن و بالا رفتن از آدما نردبون درست نکنیم.

امتیاز:9

[Irag]

Wolf Children Ame and Yuki 2012 داستاني كه امكان نداره توي دنياي واقعي اتفاق بيفته ولي باور كنيد، اين داستان دقيقا چيزيه كه براي مادر من اتفاق افتاده مردي كه مادر من عاشقش شد يه "گرگينه" بود! »» راوي قصه‌ي "بچه گرگينه‌ها: آمه و يوكي" (نام كامل و غيرانگليسي انيمه) يعني دختر نوجوان قصه به نام "آمه" ابتداي انيمه با همين مقدمه قصه‌ي مادر شدن يك انسان و سرپرستي دوتا توله گرگ! رو تعريف ميكنه. داستاني كه خداي فانتزي و تخيل يك نويسنده‌ي ژاپني است. [+] »» همه چيز براي احساساتي شدن در اين انيمه‌ي سينمايي جمع شده "هانا" دختري دانشجو و معصوم حالا عاشق پسري تنهاست كه فقط "پسر آدم" نيست بلكه "گرگ" هم تشريف دارند. "عشق" مرحله به مرحله پيشرفت ميكنه تا نهايت "آمه و يوكي" هم خلق مي‌شوند. از اين سري داستان‌هاي "گرگينه" و "كامل شدن ماه" و "گرگ و ميش" و ... زياد خوانديد و زياد شنيديد و زياد تماشا كرديد (احتمالا) ولي اكثرا دنياي خشن و بزرگسال و غيرمعصومي داشتن ولي اين نمونه‌ي ژاپني‌، خيلي مفتاوت‌تر از دنياي مادي اون سري داستان‌هاست. تفاوت از اونجايي شروع ميشه كه "مادر" و "مادر" بودن و تولد يه زندگي روستايي و آرامش در كنار طبيعت در داستان شكل مي‌گيره و ماجراي اصلي به "انتخاب" فرزندان و نسل جديد كشيده ميشه انتخابي بين زندگي به عنوان يك "گرگ" و يا "انسان". »» ريتم آرام و روايت "رمان"ي از اين قصه خيلي بعيده شما رو شيفته‌ي اين انيمه‌ي سينمايي نكنه. يك داستان بلند كه حدود 2ساعت با معجزه‌ي تصاوير ساده و تكنيك‌هاي خاص "انيمه" شما رو شگفت‌زده ميكنه يك داستان اميدوارانه و جدي كه هيچ بعيد نيست گاهي اوقات بخصوص در بخش اول داستان، مثل يك داستان دراماتيك غيرفانتزي شما رو تحت تاثير قرار بده. »» هر چقدر آمريكايي‌ها با دنياي 3بعدي خودشون رو خفه كردن اين سر دنيا، ژاپني‌ها با يك سري ايده‌هاي ساده و تكنيك‌هاي سنتي و ويژه انيمه در تصويرسازي از يك داستان فانتزي معجزه مي‌كنند. شخصا دوست داشتم اگه امكانش بود از همه‌ي انيمه اسكرين‌شات بگيرم تا نبوغ و ذوق و سليقه‌ي سازندگان "آمه و يوكي" رو اثبات كنم. امتياز: 8 معرفی مورد مشابه: »» Perfect Blue 1997

[Irag]

Silenced 2011 اين فيلم براساس داستاني واقعي كه در سال 2005 در يك مدرسه‌ي خصوصي ناشنوايان اتفاق افتاده ساخته شده است. داستاني واقعي كه در آن "بچه‌هاي معصوم ناشنوا و عقب‌مانده‌ي ذهني" قرباني هوس‌بازي و خشم‌نفس مديران و معلمين آكادمي مي‌شوند ... وقتي اولين جمله و اولين چيزي كه از طريق زيرنويس منتقل ميشه چنين جمله‌ايي باشه: "اين فيلم براساس داستاني ..." ابتدا زياد سخت نيست و راحت ميشه بيخيالش شد ولي وقتي روايت و ديدگاه فيلم از اين داستان واقعي رو بعد از چند دقيقه تماشا مي‌كنيد ديگه خيلي سخته كه با اون جمله‌ بر مقدمه‌ي فيلم كنار بيايد. بخصوص در چنين فيلم هولناك و تلخي كه "اگه" واو به واو روايت نويسنده و كارگردان از آن داستان واقعي "حقيقي"‌ باشه كه ديگه جاي "اشك" ريختن هم داره! Silenced برعكس خيلي از فيلم‌هاي مشابه كه راوي يك داستان واقعي و يك اتفاق سياسي و اجتماعي در حد تيم ملي هستند زياد اسير "حاشيه"‌ها نشده و خيلي روان و جمع‌وجور و بي‌ادعا قصه‌ايي كه در واقعيت اتفاق افتاده رو با سريع‌ترين و سرگرم‌كننده‌ترين بيان تعريف ميكنه. يعني حتي در سكانس‌هايي كه "دادگاه" و "بازي قاضي" و "وكيل" و "قانون" اين جور چيزهاي "سخت" و غيردراماتيك وجود داره هم خودش رو نمي‌بازه و با حوصله‌ي مخاطبش بازي نمي‌كنه. و اما فيلم در مقابل اين همه نكات مثبت، "شخصيت‌پردازي" فوق‌العاده كاريكاتوري (كه به نظرم 70درصدش عمدي بوده) از جناح آدم بدها تحويل من و شما ميده. خنده‌هاي مضحك و عصبي و كارتوني و اغراق‌شده "مدير و معاون و خانوم مدير و ياران بايد مذهبي‌اش!" دقيقا مشابه آدم بدهاي قصه‌هاي كودكان از آب درآمده و اين نشان‌دهنده‌ي دو چيزه: يا عصبيت روايت‌كننده و انتقام از شخصيت‌هاي واقعي يا داشتن يه ذهن غيرخلاق و مبتدي. *براي تماشاي يك واقعيت تلخ مثل خود واقعي‌اش بايد يه بار فيلم "ربان سفيد" و يا The Foster Boy رو امتحان كنيد. به اضافه‌ي اينكه خيلي از چيزها براي مخاطب غيرداخلي اين محصول كره‌ايي بايد قبل از تماشا "حل و فصل" بشه اينكه اين همه "قوانين" واقعا احمقانه و اين همه "فساد" آشكار نه پنهان تا چه اندازه واقعيت داره؟! خب بعضي‌هاش كه خيلي خيلي غيرقابل تحمل بود و براي من يكي كه هيچ‌وقت "حل" نشد. و در آخر هم تاكيدات تصويري بيش‌ از اندازه "شعاري" كه به نظرم هيچ چيز غيرقابل تحمل‌تر از اين وجود نداره. امتياز: 7 [این متن را هم بخوانید.]

[arefeh-7]

و اما فيلم در مقابل اين همه نكات مثبت، "شخصيت‌پردازي" فوق‌العاده كاريكاتوري (كه به نظرم 70درصدش عمدي بوده) از جناح آدم بدها تحويل من و شما ميده. خنده‌هاي مضحك و عصبي و كارتوني و اغراق‌شده "مدير و معاون و خانوم مدير و ياران بايد مذهبي‌اش!" دقيقا مشابه آدم بدهاي قصه‌هاي كودكان از آب درآمده و اين نشان‌دهنده‌ي دو چيزه: يا عصبيت روايت‌كننده و انتقام از شخصيت‌هاي واقعي يا داشتن يه ذهن غيرخلاق و مبتدي.

کاملا باهات موافقم موقع تماشای فیلم این لوکیشن ها کاملا تو ذوق میزنه

به اضافه‌ي اينكه خيلي از چيزها براي مخاطب غيرداخلي اين محصول كره‌ايي بايد قبل از تماشا "حل و فصل" بشه اينكه اين همه "قوانين" واقعا احمقانه و اين همه "فساد" آشكار نه پنهان تا چه اندازه واقعيت داره؟! خب بعضي‌هاش كه خيلي خيلي غيرقابل تحمل بود و براي من يكي كه هيچ‌وقت "حل" نشد.

این قانون واقعا تو کره وجود داره این اولین فیلمی نیست که بهش پرداخته تو چند سال اخیر چندتا سریال و فیلم سینمایی مثل سریال i miss you این قانون رو نشون میده که باعث نابود شدن چند خانواده و خودکشی چندین نوجوون شده
ممنون بابت نقد خوبتون

[Irag]

The Garden Of Words 2013 يك عاشقانه‌ي آرام يا خيلي آرام، خلاصه‌ايي از خلاصه انيمه‌ايي 45 دقيقه‌ايي است كه ديشب تماشا كردم. داستان رو كه اصلا نميشه تعريف كرد چون همه چيز اين 45 دقيقه همين قصه‌ي نيم‌بند عاشقانه‌ايي است كه اگه يه كلام ازش "لو" بره تماشاي مابقي انيمه لطفي نداره. كلا كارهاي اين كارگردان (Makoto Shinkai) و نويسنده‌ي "عاشق" ژاپني رو اگه دنبال كنيد به غير از "شاعرانگي" چيز قابل تعريف و تفسيري از انيمه‌هاي اين مرد قابل ذكر نيست. همه‌ي داستان‌هاي اين عاشق شاعر انيمه‌ساز در يك تجربه‌ي عاشقانه‌ي هم شيرين هم تلخ خلاصه ميشه. به شرط اينكه اسم اين "موقعيت"‌هاي كوتاه و خيلي خيلي كم‌رمق رو بشه "داستان" گذاشت! به نظر من كه اين انيمه يه جورايي دنباله‌ايي بود بر Centimeters Per Second معلم ادبيات، پسر كفاش، باران، دانش‌آموز كلاس سوم، رعد و برق ... ادعاي كارگردان و نويسنده‌ي اين انيمه اينكه ميشه با اين‌ها به غير از يه شعر "هايكو" يه داستان عاشقانه‌ در قالب "انيمه" سرود. دوست داشتن و تعريف كردن از "فيلم"‌ها و "داستان"‌ها و "موقعيت"‌هاي احتمالا ظريف عاشقانه اونم در اين سبك و اين جنس آن هم در چنين موقعيتي كه يك ذره زيادي غيرقابل درك (ر.ج شود به داستان انيمه) است براي من يكي كه ممكن نيست! پس احتمالا بايد خودتون با چشم‌هاي خودتون و با "قلب" شيشه‌ايي و شفاف خودتون تماشا كنيد. امتياز: 6 پ.ن: لطفا فيلم رو بعد از تيتراژ نيز دنبال كنيد چون فيلم تا ثانيه‌ي آخر ادامه داره ... پ.ن: [دانلود موسیقی زیبای تیتراژ پایانی انیمه]