I Spit On Your Grave 1978 : قصهي يك روز تعطيل خانوم "ماري سلبي" در نزديكي "پارك هيلبيل". قصهي ماري سلبي نويسندهي جوان و تازهكار كه چندتا داستان كوتاه هم ازش تازه منتشر شده و علاوه بر جذابيت ظاهري انگار استعدادهاي ديگهايي هم داره مثل استفاده درست و بهجا از "انگشتان"دستش يه بار براي تايپ بار ديگه براي حلقآويز كردن مرد متجاوز ...
اين به هيچوجه يه فيلم سينمايي نيست و حتي در حد يه فيلم ويديويي باكيفيت هم ساخته نشده يه "چيزي"ست ميان ويديو "پ**ن"هاي سطحي كه يه نيمچه داستاني هم داره اصلا اگه خيلي زياد و بيش از حد! بهش توجه كنيد اين "چيز" كه بر اثر يه سوءتفاهم بينالمللي ازش به عنوان "فيلم" ياد ميشه يك عدد ويديو "پ**ن"ه
(با تلفيق ساديسم) كه پ**ناستارش از همكارانش انتقام ميگيره.
اما چرا
I Spit On Your Grave ؟ منبع الهام بسياري از فيلمها و كارگردانهاي سينما (بخصوص استاد Q.T) همين ويديوي مسخرهست كه خب هرچقدر به زمان حال نزديك شديم اوضاع و احوال اقتباسها و الهامها بهتر شده. مثل دوبارهخواني همين قصه و داستان در سال 2010 كه با همين عنوان هم ساخته شده و تا حدودي هم فيلم "
Irréversible" از گاسپار نوئه و همين فيلمه پاييني كه به زودي معرفيش ميكنم.
(منظورم دقيقا سكانس تج**زه كه تنها تفاوتش در گروهي يا انفرادي بودن قضيه است.)
برعكس پوسترش كه "باشكوه" به نظر ميرسه
I Spit On Your Grave به هيچوجه در هيچسكانسي باشكوه نيست نه در مقدمه و اون اتفاق خشن و نه در پايان و انتقام نهایی که قراره دل همه رو خنک کنه.
امتياز:
0
The Last House On The Left 2009 : "ماري" به همراه پدر و مادرش براي آخر هفته پناه ميبرن به خانهي ويلايي و هم زمان با پناهندگي اين خانوادهي شهري، "كروگ" و همدستهاي فوق خشنش از دست پليس فرار ميكنند و ...
چقدر اين "جذاب" و خواستنيه همين كه يه خانواده توسط بيگانههاي تازه از قفس رها شده وارد يه ماجراي سراسر هيجان بشن. من كه عاشقشم. اين تم "بيگانه"ها هميشه جذابه ولي خب تا زماني كه خبري از "هيولا" نباشه و نقش بيگانه رو خود "انسان" بازي كنه اونم نه انسان ديوارزده
(The Shining) بلكه يه گروهي باشه مثل همين" گروك و رفقا" كه تقريبا سر يه هدف مشترك با خانوادهي ماري ميجنگن.
اين فيلمها خانوادگيترين فيلمهاي غيرخانوادگي هستند! كه شما اجازه نداريد با "خانواده" تماشا كنيد. بالاخص اگه بدونيد سكانس رويايي فيلم
I Spit On Your Grave در اينجا هم تكرار ميشه.
(منظورم انتقام نيست ...) تقريبا با همون شكل و شمايل كه صدالبته سينماييتر به نظر ميرسه.
مشكل
The Last House On The Left يه مشكل تكراريست كه در همهي فيلمهاي مشابه تقريبا تجربه كرديد: اتفاقات تلخ و خشن و انتقامها بيرحمانه و واقعي
(حداقل توي اين يكي) هستند ولي "دردناك" نيستند. بين گروه اول و "دردناك" خيلي فاصله است كه اگه رعايت بشه مطمئنا همه، اون فيلم و اين فيلم رو دوست خواهند داشت.
امتياز:
6