برای استفاده از تمامی امکانات انجمن و مشاهده ی آنها بایستی ابتدا ثبت نام کنید
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 از مجموع 8

Threaded View

  1. #1
    حافظه دستان من پر شده از دامان تو
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل سکونت
    Shiraz
    ارسال ها
    312
    سپاس
    293
    از این کاربر 4,218 بار در 329 پست سپاس گزاری شده

    new5 [ شلم شوربای قهرمانان نوپا ] نقدی بر فیلم Suicide Squad




    شلم شوربای قهرمانان نو پا

    نقدی بر فیلم جوخه انتحار

    شاید دیدن فیلم برای نوجوانان کمی خوشایند باشد ؛ اما ساخت و پرداخت و نشان دادن تعداد بی شماری قهرمانان مختلف در یک فیلم دو ساعته بسیار بد و به شدت غیر حرفه ای است ؛ دلایل بیشماری است برای اینکه دی سی در این سالها تلاش برای بزرگ کردن فیلمهای صنعت کامیک بوک های عظیم خود را دارد اما ساخت فیلم با ابعادی که متاسفانه قهرمانان فیلم در دو بعد شخصیتی قرار دارند شاید قابل هضم نباشد.

    در واقع قهرمانان فیلم جوخه انتحار در عمل و در ذات خود قاتل ها و روانی ها و فراانسان ها و دیوانه های زنجیری هستن که برای جامعه انسانی بسیار خطرناک هستن ؛ اما دی سی تلاش بسیاری کرده است که نشان قهرمانی به سینه شان بزند و سعی کند بعد دوم باطنی آنها که در واقع شاید احساس انسانی است را نشان دهد ؛ احساس انسانی به نام عشق که در تک تک شخصیت ها قهرمان و لایه های مختلف میخواهد به تصویر بکشد ؛ اما مشکل در چیست ؟ و چرا شخصیت ها با اینکه رزومه ای چند دقیقه ای از آنها به بیننده داده میشود ؛ احساس یک قهرمان را نمیدهد ؟ و فقط احساس شخصیتی با بعدی که دارای قدرت ذاتی است را بیان میکند .

    در اینجا باید برگردیم به قهرمانان مارول ( Marvel ) و کمی در مورد قهرمانان مارول صحبت کنیم که درواقع شاید رقیب به شدت خوب دی سی ( DC )؛ که هم از لحاظ شخصیت پردازی و هم از لحاظ قهرمان پروری از دی سی بالاتر میتواند باشد.

    مارول با اینکه اولین مجموعه انتقام جویان (آونجرز) را در سال 2012 به نمایش عمومی در آورد اما تمامی شخصیت های موجود در فیلم انتقام جویان ؛ از گذشته در تعدادی از فیلم های جدا مورد کنکاش شخصیت و رفتار شده بودند ؛ و همین موجب ثبت قهرمانان مارول در ناخودآگاه بینندگان و کامیک دوستان شده است .

    مارول شخصیت چون کاپیتان آمریکا را در واقع در سال 1941 خلق کرد و در سال 2011 رسما فیلمی شاخص از کاپیتان امریکا را نشان داد که به شدت به شخصیت کاپیتان امریکا پرداخت. در واقع شخصیت قهرمان کامیک را به صورت تک نفره به دنیا معرفی کرد و به مرور وارد گردونه ای به نام انتقام جویان قرار گرفت .

    یا مثلا شخصیت مرد آهنی در سال 1963 خلق شد و بعد سه گانه مرد آهنی به کنکاش شخصیت مرد آهنی پرداخت .

    شخصیت هالک که با دو فیلم مجزا به کنکاش شخصیت او پرداخته شد .

    شخصیت ثور که باز هم با سری فیلمهای ثور مطرح شد .

    و شاید محبوب ترین شخصیت مرد عنکبوتی که تا به امروز بیشمار فیلمهای جداگانه ای از او ساخته شده است .

    مارول در واقع با استفاده از خاطرات جمعی و ناخودآگاه ما که از قبل با شخصیت های قهرمانان همزات پنداری میکردیم به دوره ای جدید از قهرمان سازی رسید که به انتقام جویان (آونجرز) مشهور شد و همین باعث پیشرفت فیلمهای مارول نسبت به دی سی می باشد .

    اما جوخه انتحار بیشتر از حد در تخیل فرضیه ها قرار گرفته است که به دنبال چشم اندازهای بصری از رنگ و نور و دعوا و کشت کشتار هست تا ساخت شخصیتی که بیننده بتواند به عنوان شخصیتی قابل قبول و قهرمان بپذیرد .

    فیلم در 20 دقیقه اول تمامی شخصیت ها را با یک فلش بک نشان میدهد و کاملا این نوع نشان دادن شخصیت ها به هیچ وجه ناخودآگاه بیننده را در گیر نمیکند بلکه به شدت ناشیانه و اشتباه است .

    فیلم نه تنها شخصیت ها را استوار نشان نمیدهد بلکه خیلی سطحی و غیر قابل ملموس به آنها می پردازد ؛ برمیگردیم به شخصیتی به شدت مهم که متاسفانه در جوخه انتحار ارزش بصری و توانایی های فردی شخصیت کاملا تخریب می شود ؛ و اون شخصیتی نیست جز شخصیت جوکر ؛ شخصیتی به شدت کاریزماتیک که بیننده از سالهای قبل با تصویر کامل و شاهکار هیث لجر به ذهن سپرده بود و میتوان گفت که جرد لتو به هیچ وجه در خلق شخصیت جوکر موفق نمی شود ؛ شخصیت جوکر پر از درون مایه های درونی و ذهنی می باشد که در شوالیه تاریکی 2008 ساخته نولان به شدت کامل و دقیق ترسیم شده بود و متاسفانه در جوخه انتحار به لایه های بیرونی شخصیت پرداخته می شود .

    جالب تر زمانیست که بود و نبود شخصیت جوکر در فیلم جوخه انتحار هیچ ارزشی از فیلم کم نمیکند ؛ و حتی اگر شخصیت جوکر در فیلم نباشد و فقط با اولین فلش بک در مورد رابطه هارلی و او بیان شود ؛ خیلی راحت میشد شخصیت جوکر نادیده گرفته شود .

    فیلم در واقع جنگ خیر و علیه شر را میخواهد نشان دهد و شخصیت های محوری داستان در تقابل بدمن داستان قرار میگیرند اما سوال اساسی اینجا مطرح میشود جوکر چه نقشی در داستان اصلی فیلم دارد ؟ و چرا باید گهگاه در زمانی که داستان پردازی به شاخه های فرعی کشیده میشود وارد داستان شود ؟ و پر از اداهای غیر درونی و مضحک برای بیننده خودنمایی کند و هر وقت کارگردان احساس کند که لازم است از داستان بیرون برود ؟

    حتی اگر در مورد شخصیت های دیگر داستان بخواهیم بپردازیم ؛ به شدت باز هم فقط لایه های سطحی شخصیت به نمایش گذاشته شده است .

    مثلا شخصیت هارلی با اینکه در مواردی بازی خوبی را از خود به جا میگذارد و شاید نقطه عطفی برای نگه داشتن داستان دارد اما مشکل شخصیت سازی در آن وارد است ؛ در واقع شخصیت هارلی را کارگردان یک شخصیت روانی و دیووانه به بیننده نشان میدهد و حتی تاکید بر بیش تر از حد روانی بودن شخصیت در مواجه با جوکر دارد ؛ اما ایا شخصیت هارلی یک فرا انسان است ؟
    و چرا در فلش بک هایی از گذشته به سکانسی برمیخوردیم که عجیب است ؛ پریدن از ارتفاع در دیگ موادی داغ و پریدن جوکر در آن دیگ داغ ؛ اما هر دو انها خیلی سالم و خیلی مضحک در دیگ مواد داغ معاشقه میکنند وهیچ اتفاقی برایشان نمی افتد ؛ درست است که مبنا براساس تخیل است اما وقتی شخصیتی را فرا انسانی ترسیم نشده است پس استفاده از محرک های فراانسانی بسیار غلط و اشتباه است .

    فیلم در مورد شخصیت کورکودیل یا کورکودیل انسان نما ؛ هیچ سابقه ای درست و حسابی نمیدهد و اصلا معلوم نمیشود این شخصیت چطور این طور شده است ؟

    و یا حتی در مورد شخصیت زن شمشیر باز ژاپنی هم فقط در یک پلان صحنه ای از انتقام را نشان میدهد کاملا گنگ است .

    و در بیشتر شخصیت ها ما با دنیای گذشته آنها ارتباطی پیدا نمیکنیم و در حد آشنایی و گذرا رد می شود .

    در واقع دی سی با جوخه انتحار بیشتر به جای اینکه همانند مارول دنبال قهرمان سازی باشد به دنبال رقابت در قهرمان سازی است که کاملا در این راه شکست می خورد .

    شاید فقط بتوان به دو شخصیت بتمن و سوپرمن اشاره کرد که با سابقه بسیار درخشان در کارنامه دی سی خودنمایی میکنند و این دو شخصیت توانسته اند در خاطرات جمعی تماشاگران بمانند ؛ اما باز هم در جوخه انتحار ارتباطات غلط بتمن را در معرض نمایش قرار میدهد ؛ مثلا مشکل شخصی ددشات با بتمن خیلی خنده دار و مسخره است ؛ و یا در صحنه پایانی فیلم ؛ که بتمن ( با بازی بن افلک) با رییس سیاه پوست دیدار میکند و چند شخصیت دیگری از فرا انسان ها را در حیطه خودش قرار میدهد ؛ بسیار مضحکانه است .

    در واقع فیلم بدمن اصلی را کمی بهتر از بدمن در فیلم بتمن علیه سوپرمن نشان داده است ولی بازهم با شاخصه های عجیب بدمن های دی سی طرف هستیم نیروهای به شدت فراقدرت و فرامعنوی که وهله اول بیننده سوال اساسی را اینطور میپرسد که اگر این بدمن این حجم و مقدار نیرو و قدرت را دارد پس چطور میتوان آن را شکست داد ؟ و حتی بیننده به این مورد شک میکند که آیا این نوع بدمن سازی قابل لمس می باشد ؟ ؛ اما در کمال تعجب و بسیار مضحکانه و خنده دار در پایان فیلم با صحنه ای مواجه میشویم که غیر قابل باور می باشد ؛ چطور این نیرو به این عظمت با استفاده از یک خوشه بمب یا دینامیت و یه تیر از ددشات کاملا نابود میشود ؟

    و باز هم مشکل در شخصیت پردازی بدمن های داستان پیش می آید ؛ شخصیت ساحره با استفاده از قلبش که در بیرون بدنش در دستان زن سیاه پوست قرار دارد خنثی و مطیع می باشد ؛ ولی یک دفعه ورق برمیگردد و خیلی راحت بدون توجه به قلب خود که مرکز مرگ و یا زندگی او است به سمت برادرش میرود و نصف نیروی برادرش را دریافت میکند ؛ فرم و داستان پردازی و نگاه به شخصیت بدمن اشتباه است ؛ و خنده دار تر که با اینکه زن سیاه پوست چاقو در قلب اون فرو می کند اما او هیچ طوریش نمیشود و چند آه و ناله بسنده میشود ؛ این غیر از یک داستان مزخرف و درخور دی سی از هیچ جای دیگری بر نمی آید .

    توجه کنید به سکانسی که سرباز اصلی به ددشات و بقیه قهرمانان میگوید که مساله کشتن بدمن در واقع رسیدن به عشقش می باشد و در مقابل با شکستن تلفن همراه حود (که باعث میشد کپسول در گردن آنها منفجر شود) به آنها نشان داد که در حرفش صادق است و کمک به او را به حق انتخاب می گذارد و در ادامه بعد از شکست بدمن در کمال ناباوری با پیکر زنده رییس سیاه پوست طرفیم که تلفن همراه خود را در دست دارد و جوخه را تهدید میکند . و خب این چه داستان پردازی ناشیانه ای است ؟ و فیلم پر است از نکات اشتباه داستانی .
    و حتی بدمن برادر هم به شدت اگزجره است و نیروی عجیب غریبی که بیننده نمیتواند هضم کند چطور میتوان با این نیرو مقابله کرد

    متاسفانه در فیلم جوخه انتحار فرم و رنگ لعاب بصری فدای شخصیت پردازی و داستان سازی درست و درمان شده است و پر از اغراق های بی مورد و شاخه برگهای فرعی بی جهت است .

    تنها نکته مهم در فیلم ؛ پرداخت به تفکر انسانی و احساس عشق در تعدادی از شخصیت ها می باشد و نگاه انسانی به رابطه هایی که همیشه به واسطه عشق ؛ تبدیل به جوانمردی میشود . و به واسطه عشق هست که شخصیت ها با یکدیگر متحد میشوند برای شکست بدمن داستان .

    هرچند سابقه بسیار طولانی هالیوود از این نگاه جوانمردی و کمک در راه عشق در تمامی فیلمهای ابرقهرمانیشان مشخص است و از مبانی اصولی داستان پردازی در فیلمهایشان می باشد .

    در آخر فیلم نگاه سطحی گرایانه و بدون تعمق به شخصیت ها و داستان دارد و در زمره آثار غیر قابل قبول فیلمهای ابرقهرمانی قرار میگیرد .




    New_Sense - 95/11/22



 

 

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
  • قدرت گرفته از سیستم vBulletin نسخه ی 4.2.3
  • قالب اختصاصی انجمن TvWorld نسخه ی 1.0
  • طراحی و اجرای قالب : نوژن
  • تمام حقوق مطالب و محتوا برای تی وی وُرلد محفوظ می باشد
Powered by vBulletin® Version 4.2.1
Copyright ©2000 - 2009, Jelsoft Enterprises Ltd.