در بيست و هفتم آگوست سال 1962 يك زوج موفق و نسبتا خوشبخت به نامهاي كلرمي و هوارد فينچر كه در دنور ايالت كلرادو ساكن بودند صاحب دومين فرزند خود شدند. اين فرزند يك پسر شيطان و پر شر و شور بود كه نام متداول و دمدستي ديويد برايش انتخاب شد. مادر ديويد پرستار يك بيمارستان رواني بود و هر روز با معتادين به مواد مخدر سر و كله ميزد. پدرش هم به عنوان يك روزنامهنگار و نويسنده شهرتي براي خود دست و پا كرده بود.
فينچر كه دل خوشي از تحصيل در دانشگاه نداشت بعد از اتمام دبيرستان يكراست وارد بازار كار شد. ابتدا به شركت كورتي فيلمز رفت و اما در سال 1980 در حالي كه تنها 18 سال داشت كار جديدي در شركت Industrial Light & Magic جرج لوكاس به دستآورد. فينچر 4 سال بعد تصميم گرفت عطاي كار در ILM را به لقايش ببخشد و با تكيه بر اعتباري كه به دستآورده بود فعاليتهاي خود را در زمينهي هنرهاي تصويري به صورت مستقل پي بگيرد. وي تمام وقت خود را صرف ساخت ويدئوكليپ و آگهيهاي تبليغاتي براي تلويزيون كرد و به سرعت به چهرهايي شناخته شده در اين زمينه تبديل شد. وي در همين دوران يك آگهي براي انجمن سرطان آمريكا ساخت كه در آن يك جنين در حال سيگار كشيدن نمايش داده ميشد. اين آگهي با استقبال بيسابقهاي روبهرو شد و نام وي را بيش از گذشته بر سر زبانها انداخت.
از اين تاريخ به بعد فينچر به يكي از ويدئوكليپسازان مطرح آمريكا تبديل شد و با خوانندگاني مانند "مدونا" و "جرجمايكل" و "مايكلجكسون" و با شركتهايي مانند كوكاكولا و نايك همكاري كرد. فينچر كه هميشه سوداي كارگرداني يك فيلم بلند را در سرش ميپروراند در آستانهي 30 سالگي با پيشنهاد استوديوي فاكس قرنبيستم موافقت كرد تا بعد از "بيگانه" (ريدلياسكات) و "بيگانهها" (جيمزكامرون) نام خود را به عنوان سازندهي "بيگانه3" بر سر زبانها بيندازد.
فينچر جزو آن دسته از فيلمسازاني محسوب ميشود كه هرگز تحصيلات سينمايي نداشته و براساس تجربه و مهارتهاي فردياش وارد سينما شده و مسير پيشرفت را پلهپله و به تدريج طي كرده است و هيچوقت از دانشگاه نرفتن اظهار پشيماني نكرده و اتفاقا آن را باعث پيشرفت خود دانسته است!
فيلمبرداري بيگانه3 در حالي شروع شد كه فيلمنامهي آن هنوز تكميل نشده بود و ايدههاي مختلفي بري طراح داستانياش وجود داشت. تهيهكنندگان بعد از ريدلي اسكات و جيمز كامرون كار را به ديويد فينچر جوان سپرده بودند اما چندان به قابليتهاي وي ايمان نداشتند و به همين دليل با ايدههاي خلاقانهي وي مخالفت كردند. فينچر سالها بعد در يكي از مصاحبههاي خود اين رفتار تهيهكنندگان را تقبيح كرد و گفت بعد از بيگانه3 به اين نتيجه رسيدم كه هرگز بدون فيلمنامهي كامل سر فيلمبرداي نروم و حواسم باشد هرچقدر بودجهي فيلم بيشتر باشد دردسر كارگردان هم بزرگتر ميشود.
افتخارات: نامزد دريافت اسكار بهترين جلوههاي ويژه ...
"هفت" نه تنها يكي از بهترين فيلمهاي اين دهه (90)،بلكه يكي از بهترين فيلمهاي ژانر جنايي در تمامي تاريخ سينما به شمار ميرود كه روزبهروز قدر و منزلتش بيش از گذشته آشكار ميشود. البته اندرو كوين واكر قبل از اينكه فيلمنامه به دست فينچر برسد سيزده بار! آن را بازنويسي كرد تا بلكه لحن تلخ و گزنده و پايانبندي آزاردهندهي آن تعديل شود. از قرار معلوم هيچ تهيهكنندهاي حاضر نشده بود فيلمنامهي اوليهي او را توليد كند. وقتي نام ديويد فينچر براي كارگرداني "هفت" به ميان آمد از روي اشتباه نسخهي اوليهي فيلمنامه براي وي فرستاده شد و وي در هامان برخورد اول بيش از هر چيز مجذوب پايانبندي منحصر به فرد آن شد.
افتخارات: نامزد دريافت اسكار بهترين تدوين ... فينچر "بازي" را در حالي كارگرداني كرد كه همه انتظار داشتند وي بعد از موفقيت دور از انتظار "هفت" يك پروژهي بزرگ هاليوودي را دست بگيرد و به فيلمساز محبوب استوديوها تبديل شود. اما وي ترجيح داد به دلمشغولي هميشگياش يعني پرداختن به درامهاي روانشناختي پايبند بماند. بازي يك نئونوآر پرتعليق بود كه گرچه در گيشه فروش زيادي نكرد اما در ميان منتقدان طرفداران بسيار به دستآورد. خود فينچر هم در ميان فيلمهايش علاقهي زيادي به بازي دارد.
افتخارات: نامزد بهترين فيلم جشنوارهي آكادمي
فيلمهاي اكشن،علمي – خيالي فانتزي آمريكا ...
وقتي فينچر رمان 244 صفحهاي چاك پالانويك را به دست گرفت آنقدر شيفتهاش شد كه در يك شب تمامش را خواند و تصميم گرفت به هر قيمتي نسخهي سينمايي آن را كارگرداني كند؛حتي اگر مجبور شود از جيب هزينه كند و آن را به صورت مستقل بسازد. اما كار به آنجا نكشيد و وي توانست براساس اين كتاب فيلم 63 ميليوندلاري "باشگاهمشتزني" را بسازد كه به مرور زمان به يك كالتمووي موفق هم تبديل شد. با اينكه سالها از ساخت باشگاهمشتزني ميگذرد اما منتقدان هنوز هم وقتي بحث به اين فيلم ميكشد در مورد رويكردهاي اخلاقي موجود در آن با احتياط صحبت ميكنند و سعي ميكنند تعريف و تمجيدهاي خود را بيشتر به سمت قابليتهاي تكنيكي و فرمي آن سوق بدهند.
افتخارات: نامزد دريافت اسكار بهترين صدابرداري ...
فينچر بعد از باشگاهمشتزني با پيشنهادهاي زيادي مواجه شد كه همه را يكي پس از ديگري كنار گذاشت. وي علاقهاي به ساخت فيلمهاي سهلالوصول نداشت و ترجيح ميداد مانند سابق از پروژههاي سخت دشوار استقبال كند و اتاق امن ميتوانست يك از همين فيلمها باشد. البته خود فينچر در يك كامنتري ديويدي فيلم صادقانه اعتراف ميكند "اتاق امن" يك بيمووي خوب است كه تاريخ مصرف دارد! و از همان ابتدا هم قرار نبوده فيلم بزرگي محسوب شود.
فاستر براي بازي در اين فيلم از پيشنهاد رياست هيئت داوران جشنوارهي كن انصراف داد.
افتخارات: جايزهي بهترين موسيقي متن از انجمن آهنگسازان،نويسندگان و ناشران آمريكا براي هوارد شور ...
يك بار در فيلم "هفت" داستاني دربارهي يك قاتل زنجيرهاي تعريف كرده بود و نميخواست در "زودياك" به موقعيت مشابهي بپردازد و خودش را تكرار كند. به همين دليل تصميم گرفت زودياك را صرفا به فيلمي دربارهي يك آدمكش بيرحم تبديل كند و در عوض با پرداختن به آدمها حاشيهاي ماجرا نگاه جديدي در دل داستان تعبيه كند. از اين نظر فينچر تلاش كرد فيلم خود را به يك اثر دهههفتادي از جنس "همهي مردان رئيس جمهور" تبديل كند و مولفههاي اينگونه فيلمها را با زبان روز سينمايي به تصوير بكشد.
افتخارات: نامزد دريافت نخل طلاي جشنوارهي كن ...