باز هم طبق معمول یه قسمت انواع اقسام حرکت ها رو زدن قسمت بعدی ..........
شل کن صفت کنه
کارگردان یه قسمت محکم میگره طناب و میکشه بعد قسمت بعدی ولش میکنه تا دردش نیاد
البته نه اینکه بگم قسمت بدی بود خوب بود ولی کاریش نمیشه کرد
فقط منتظرم ببینم پاول چیکار ها میکنه
برای تیکه اخر هم فقط میتونم بگم ریک میشون از شما دوتا بعید بود
من که بعد زندان این احساس بهم دست داده بود که ممکنه همیچین بشه
این که بگم بد بود و دیالوگ های مسخره همیشیگی و ... اینا میشه 50 درصذ این قسمت .
از قسمت های این Jesusu ( عجب اسمی داره ) خوشم اومد . واکینگ دد به یه شخصیت اینجوری نیاز داره البته اگه نزنن خرابش کنن
خیلی خوب بود
از این نیم فصل تا الان راضیم ، دیالوگ ها بهتر شدن و به نظرم سریال یکمکی روح گرفته ، شوخی های عمدی گذاشتن توی داستان و دیالوگا بهبود پیدا کردن ، کمی هم عشق و عاشقی وارد شد و اینا خلاصه خوب بود
این که یه چند روز بردن جلو خیلی خوب بود .
7/10
Trump2016
اپیزود آرومی بود
دوباره زامبی شدن یکی از اعضای خونواده ( مادر) و کشتنش توسط پسرش. این جور صحنه ها واقعا ناراحت کنندس . البته بهترینشون چن فصل پیش بود که برادر دریل زامبی شد و واکنش احساسی دریل خیلی زیبا بود
اینکه ریک و دریل با هم میرن بیرون خیللللی خوبه . ماجراجویی هاشون جالب از آب درمیاد.
باید ببینم هفته بعد این یارو جدیده چی چی میخاد بگه ب ریک
کاش حداقل ریک با همون خانوم زیبا ادامه میداد نه با این لب ژله ای با اون موهاش بیچاره اون شخصیت که ریک شوهرش رو کشت بعد نیم فصل گفته بود که دوست داره بیشتر واکر بکشه تفلک نمیدونست قرارِ الکی نفله بشه بچه هاش رو حذف میکردن بهتر بود که ...
این مسیح هم یه چیز تو مایه های کریس انجل میمونه با اینکه دست و پاش بسته بود رفت رو سقف ماشین ، از تو اتاق هم راحت اومد پایتخت ریک (نه اون پایتخت )
زامبی و جنگل اصلا با هم جور درنمیاد تا زمانی که لوکیشن ها نرن توی محیط شهری و خیابون ، نمیشه حس ترس رو انتقال داد نمونش تو همین سریال زیاده چه از دو فصل اول و چه فیلم های دیگه یا موقعی که چند اپیزود در مورد نوح و خواهر مگی بود توی بیمارستان داشتن فرار میکردن .
وقتی یه واکر یا زامبی از یه اتاق یا یه جای تاریک که فکرش رو نکنی بیاد بیرون خیلی جذاب تره تا اینکه تو یه جنگل باشن میتونی باهاش بازی کنی اصن حس ترس دیگه منتقل نمیشه تو یه محیط روشن و سر سبز .
اصن اون آخرا که تگ TV LSV رو دیدم دیگه فهمیدم یه خبراییه... گفتم حالا یا ریکه یا پسرش
این شد یه قسمت خوب. بدون اغراق، خیلی جذاب تر و واقعی تر. امیدوارم همینجوری ادامه بدن. اینکه کارل، دیانا(بود دیگه اسمش؟ ) رو نکشت رو نفهمیدم خب نکشتی ولشم نکردی خواستی باش بازی کنی؟ :/ ازین شخصیت جدید هم خوشم اومد، فقط امیدوارم ازش فلش بک نسازن ولی میتونن چیزه خوبی ازش بسازن ک بیننده رو جذب کنه. انگاری جادوگر ایناس اصن چطور آخه..
درود
قسمت آروم ولی مهمی بود
اینکه وضعیت تو الکساندریا یکم داره از نظر تغذیه نگران کننده میشه
شخصیت به شدت مهمی تو سریال وارد شده به اسم جیزز یا همون عیسی
وقتی دریل و ریک تو ماشین بودن موزیک به شدت خوبی متناسب با فضا پخش شد که منو از فاز آپوکالیپسی سریال خارج کرد
صحنه فرار عیسی و افتادن دریل دنبالش خیلی فان و جذاب بود
مهم ترین اتفاق هم غرق شدن ون بود که همه ی ما حدس میزدیم قرار نیست به این سادگیا برش گردونن خونه
ریک و میشون که اصن من حرفی ندارم ، میشد حدس زد البته این اتفاق بیوفته یه روزی ولی نه انقدر ناگهانی
ابتدای قسمت هم دیدیم انگار کارل هم با چشمش کنار اومده ، الکساندریا هم خیلی خیلی آرومه که قطعا آرامش قبل طوفانیه که نیگن قراره راه بندازه
دوستان این که همش از این سریال توقع هیجان دارید درست نیست ، دیگه گذشت زمانی که دغدغه سریال فقط زامبی بود
الان شده روابط شخصیت ها و تغیر و رفتارشون ، یه جورایی انسان شناسی
واقعا شخصیت ها عالی نقششون رو اجرا میکنن و شما کاملا حس میکنید اون احساس رو در اون لحظه
در کل نمره رو میدم
ممنون
درباره بازی با واکر هم فکر میکنم کارل اون رو مخصوصا سمت میشون و اسپنسر کشید تا کارشو یه سره کنه اسپنسر چون مادرشه به هر حال
همونطور که کارل خوب درک کرده کشته شدن مادرش جلوی چشمش رو
و خواست این کارو بکنه تا اسپنسر آرامش بگیره
شاید بهترین قسمت این فصل بود از نظر من البته با اینکه قسمت نسبتا آرومی بود ولی نه مثل بیشتر قسمتای نیم فصل اول دیالوگای بیخود نداشت در اون حد نه مثل بعضی قسمتا با کشت و کشتار و شلوغ بازی نمیخواست ضعف سریال رو پوشش بده نه بدون کمترین چیزی که با عقل جور نیاد و خیلی واقع گرایانه تر بود، امیدوارم در ادامه از این جور قسمت ها زیاد باشه. در کل امیدوار کننده بود
این جلو رفتن زمان هم که بعد اون اتفاقات قسمت قبل خیلی بجا بود به نظرم
ریک و دریل که زدن به جاده خیلی جالب بودو یاد قدیم برام زنده شد(دوستای قدیمی و کارای صمیمی )
از شخصیت جدید هم تو همین یک قسمت خیلی خوشم اومد بر خلاف چندین شخصیت جدیدی که اخیرا اضافه شدن بعدشم کشته شدن بعضیاشون، خیلی امیدوارم کرد این جیزز ایشالا رو این بیشتر کار کنن
صحنه های روبرو شدن اسپنسر با مادرش خیلی قشنگ بود و میتونم بگم تنها زمانی بود که اتفاقات بین این خانواده برام قابل تحمل بود
مشاهده محتوا اسپویلر
“There's not some finite amount of pain inside us. Our bodies and minds just keep manufacturing more of it.”