Clear Eyes , Full Heart , Can't Lose
پاسخ : آخرین فیلمی که دیدم | قوانین در پست اول
Manchester by the Sea
[مـتن حـاوی اسـپویـل از فیـلم مـی باشـد..]
تقریبا همه ی فیلم های مهمِ امسال رو دیدم و با این نظر سمتشون رفتم که قراره "La La Land" بهترین فیلمی باشه که میبینم و بعدش هم "Moonlight" با اون نقد ها و امتیازی که گرفت دیگه باید بترکونه، لا لا لند خیلی خوب بود تو سبکش واقعا هم لذت بخش بود ولـی مونلایت اصلا انتظارم رو بر آورده نکرد و باید بگم خیلی بزرگش کردن، شاید برای بعضی ها هم به همون اندازه که بزرگش کردن باشه ولی برای من در حد 7.5 تا 8 بود نه بیشتر. "منچستر کنـار دریـا" رو خیلی منتظرش بودم واقعاً، از داستان فیلم گرفته تا تریلری که ازش اومده بود و همچنین نظر ها و تقدیر هایی که از این فیلم شده بود همشون منو به وجد آورده بودن و خیلی مشتاق دیدن فیلم بودم و بعد از دیدنش باید بگم؛ "منچستر کنار دریا" بهترین و لذت بخش ترین فیلم امسال بود که دیدم!
فیلم به طریقی شروع میشه که از همون اول فیلم بعد از یه سکانس کوتاه از پاتریک و لی و صحبت های شرینشون ما میفهمیم که لی چقدر تنها و آسیب دیده س، اینجا که ذهن من فقط یه سوال داشت اونم این بود که ما اول فیلم یه رابطه ی خیلی خوب رو میبینم ولی بعدش میبینم که هیچ چیزی از اون شادی و طراوت تو زندگیِ لـی وجود نداره، پس چه اتفاقی افتاد؟ . "لــی چندلـر" حالا فقط یـه کـارگر و تعمیرکاری بیش نیست ولی واقعا از اولش همینطور بود ؟ تو همون صحنه هایی که لی برای تعمیر به خونه ی این و اون میره میشه فهمید لی چه آدم خشک و نچسبیه تو آداب معاشرت مخصوصا با زن ها که اصلا هیچ علاقه و حسی انگار نداره نسبت بهشون، و بعد هم که تو بار به عمد یه دعوا راه میندازه که انگار دلش میخواد کتک بخوره فقط، نمیدونم اینجا میشد چی فکر کرد ولی من اینجا فقط به یه چیز تونستم فکر کنم که اونم این بود "لـی" یه آدم زخم خورده س که اینطور خودشو جلوی مشت بقیه میندازه. بعد هم که یه تماس باهاش میگیرن که برادش حالش خوب نیست و وقتی هم که میرسه از دنیا رفته و حالا فلش بک های فوق العاده و داستان اصلی فیلم شروع میشه.
"کـایل چـندلر" برای من از سریال بی نظیر Friday Night Light شناخته شد و یه بازیگر فوق العاده بود و هست، بازیش تو این فیلم هم عالـی بود به عنوان یه بازیگر مکمل. تو فلش بک ها "جـو" که ما از همون اول میبینم یه زن و بچه داره و یه مشکلات بین اون و زنشون هم که دیده میشه و بعد هم که حال جسمیش انگار اصلا خوب نیست ولی با برادرش و پسرش همیشه اوقات خوبی رو میگذرونه و رابطه ی خیلی خوبی دارن، رابطه ی لی و پاتریک هم که انگار عالیه، حالا که جو میمره لی متوجه میشه باید از پاتریک نگهداری کنه ولی اصلا نمیتونه خودش رو کسی ببینه که تو این شهر بمونه و از پاتریک مراقبت کنه، پاتریک جوانی که الان تو دبیرستان هست و تیم هاکیِ خودش رو داره و انگار زیاد هم خوشحال نیست ولی تو یه بند هست و دوتا دوست دختر هم داره که میخواد هردو رو نگه داره و هم تو شهر خودش بمونه و هم اوقات خوشی رو بگذرونه ولی بدون شک بعد از مرگ پدرش این اتفاق قرار نیست بیوفته.
وقتی که لی پیش وکیل جو میره تا ببینه کی قراره از پاتریک نگهداری کنه و که میفهمه خودشه، فلش بک های دردناکی به یادش میاد که دقیقا به ما میفهمونه اوضاع زندگیش چی بود که به اینجا کشیده شد، لی یه زن به اسم "رندی" داره که باهم سـه تا بچه دارن و انگار زندگی فوق العاده ای باهم دارن و حالا توی دردناک ترین فلش بک فیلم نشون داده میشه که لی یک شب میره فروشگاه که وقتی برمیگرده میبینه خونه ش درحال سوختنه و رندی هم کنار پلیس ها مثل دیوانه ها جیغ میکشه و اسم بچه هاش رو فریاد میزنه و لـی فقط میتونه نگاه کنه که بچه هاش دارن میسوزن و واقعا من اینجا مو به تنم سیخ شد، حالا مشخص میشه که چرا لی انقدر تو دار و شکست خورده س. یکی دیگه از فوق العاده ترین سکانس های فیلم هم وقتی بود که لی توی اداره ی پلیس داستان رو تعریف کرد و بعدش بهش میگن این فقط یه اتفاق بوده و تقصیری نداره و میتونه بره، لی که میخواد مجازات بشه و راضی نیست ولش کنن و وقتی میاد بیرون اسلحه ی یه افسر رو میگیره تا خودکشی کنه چون واقعا تحمل این درد رو نداره و واقعا هم کی میتونه با این فکر کنار بیاد که با یه اشتباه کوچیک کل خانواده ش رو از دست داده و حالا باید به زندگیش ادامه بده؟!
واقعا دلم میخواد دقیقه به دقیقه ی فیلم رو بنویسم و درموردش حرف بزنم چون محشر بود واقعاً. حالا لی میمونه که از پاتریک نگهداری کنه و توی شهر قبلی خودش زندگی میکنه ولی بدون شک به همین سادگی ها نیست، بعد از اینکه رندی دوباره وارد داستان میشه توی مراسم جو میبینم که میگه بچه داره و زندگی دوباره ای شروع کرده که بعداً توی خیابون با لـی رودر رو میشه و پشیمون از حرف هایی که زد به لی وقتی اون اتفاق افتاد، و اینکه هنوز دوسش داره ولی لی نمیتونه با خودش کنار بیاد چون در واقع لی دیگه با خودش هم نمیتونه زندگی کنه چه برسه با یه زن، دیالوگ های این سکانس هم عالـی بود. برای من بازیِ "کِیسـی افلک" خیره کننده بود و واقعا لذت بردم، سکانس و دیالوگ قشنگ و فوق العاده که زیاد داشت ولی برای من بهترین هاش یکی سکانس اداره ی پلیس و گرفتن تفنگ و قصد خودکشیش بود، یکی هم حرف زدنش با رندی تو خیابون و یکی هم سکانس آخرای فیلم که با پاتریک درمورد اینکه نمیتونه بمونه بود. دعوا هایی که راه مینداخت برای کتک خوردن خودش که یه طرف دیگه س واقعا، این درد وحشتناک رو فقط بیشتر به نمایش میزاره.
موسیقی متن فیلم هم عالی بود و میشد ارتباط خوبی برقرار کرد. دیگه زیادی نوشتم :دی خلاصه یه فیلم فوق العاده بود و هروقت بلوری اومد بدون شک دوباره میبینم چون حتماً ارزش چندبار دیدن رو داره، امیدوارم بهترین فیلم اسکار هم انتخاب بشه چون واقعا لیاقتش رو داره، بازی ها هم که حرفی برای گفتن نزاشت از کِیسی افلک و کایل چندلر گرفته تا میشل ویلیامز و ...
10/10
Lee Chandler: I can't beat it. I can't beat it. I'm sorry.a
Randi Chandler: I said a lot of terrible things to you. My heart was broken, and I know yours is broken, too.a Randi Chandler: I said a lot of terrible things to you, my heart was broken, but I know yours was broken too.a
Lee Chandler: No, you don't understand, there's nothing that...a
Randi Chandler: That's not true.a
|