Moonlight-2016
سه قاچ شیرین هندوانه
هالیوود درچند سال اخیر نشان داده است که اونطوری که باید و شایدروی جنبه هنری سینما تمرکز نمیکندوبه جای هنر وحیثیت هنر بیشتر به سوی گیشه روی اورده تا 80یا90درصد مخاطبان که عام هستند را راضی نگه داردوهمدرامد خوبی داشته باشدکه نتیجه این امر بلاک باسترهایی مثل اونجرزیا هانگرگیمزو...ویا بقیه فیلمهای اینچنین میشود.حال در این بین فیلمهایی وجود دارد که خلاف جریان حرکت میکنند که نمونه ی ان Moonlight است.Moonlight فقط یک فیلم نیست بلکه استیصال،گوشه نشینی وخودگمشدگی یک انسان است.مونلایت فریاد پنهان شده ی جامعه ی مدرن وفرهیخته امریکاست.مونلایت کنش بین شخصیتهای برباد رفته است.
قسمت1(لیتل):از همان ابتدا ازهمان صحنه ی دویدن و فرارکردن لیتل به نوعی با فرار او وجامعه گریزی او اشنا میشویم،عدم وقف او وتوازن او با تنهایی(حبس کردن خود در خانه ی متروکه-کم صحبت بودن او)رابطه ی خاکستری او با خوان(ماهارشلا علی) بیانی از اوج استیصال هر دوی انها و پناهنده شدن به همدیگر را دارد(بعضی مواقع شانه ی غریبه بسی ارامش بخشتر از شانه ی خودی است(مفاهیمی عمیق وتاریک سوراخ کننده)).صحنه ی معروف ابتنی در دریا که بیانگر لحظه ای ارامش،لحظه ای خالی از دغدغه و رهایی از جامعه ی معنازده و ادمهای گمگشته...مادر لیتل که اوج تضاد وپارادوکس است،جبهه گیری او در مقابل خوان که گویی میداند که فروشنده ی مواد است و درعین حال مصرف کردن خود او...همگی نشانی از پیچیدگی میدهد.
قسمت2(بلک):حال او بزرگ شده اما گذشته ی او اورا همچنان شکار میکند.رفتار ضدونقیص همکلاسی او نشان از عدم رشد شخصیتی همکلاسی او وتاثیرات این نقص بر زندگی افراد دیگر را نشان میدهد.رفتار شیدایی بلک که هنوز خودگمگشتگی او را نشان میدهد و حال اغوش(شانه)کوین که گویی مرهمی بر دردهای اوست و جایگزینی بر شانه ی خوان تا دوباره فقط لحظه ای بلک ارام گیرد،اینبار نیز در کنار دریا دریایی که گویا غم اورا بلعیده وتسلی میدهد.اما این پارت پایان خوشی ندارد،باز عدم شناخت شخصیتها افسار بدست شده وباعث جدایی بلک از کوین میشود.نگاه های اخر او بسیار سوراخ کننده بود،نگاهی کورکننده وسکوتی کرکننده....
قسمت3(شایرون):بالاخره او خود را میشناسد یا فکر میکند که میشناسد.ارامشی به ظاهر که در پس زمینه ان غم سنگینی است صورت اورا گرفته تااینکه تلفن زنگ میخورد...به سوی لحظه ای ارمش و سکوت حرکت میکند...(تقابل شایرون وکوین در رستوران)فریز شدن کلوزشاتهای و تعلیقهای تصویری که که در این فیلم بخصوص در صحنه ی تقابل رستوران شاهد ان هستیم بسیار ویران کننده است واجازه ی انفجار سکوت را به مخاطب میدهد.
تو تنها کسی بودی که مرا لمس کرد...
خنده کوین...سکانس نهایی.....کات
Moonlight حاوی سینماتوگرافی اعجاب انگیزی بود که سعی در به اوج رساندن تعلیقهای احساسی کرده بود.یکسری قابهای زیبایی داشت که گویی داری به بوم نقاشی نگا میکنی.دراین فیلم از بین دو المان تصویر وصدا که پایه ارتباطی یک فیلم هستند(اصولا اکثر اوقات)تمرکز رو تصویر است.تا بدون هرگونه دیالوگ اضافی یا بالا پایین کردن،مخاطب درگیر شخصیت واحساسات انها شود.این فیلم همچون سه قاچ شیرین هندوانه ای است که جلوی شما گذاشته شده و دارید از خوردن ان لذت میبرید و سوالهای بیهوده ای چون این 3قاچ از کجا امده؟؟از اول هندوانه یا اخر ان؟...(سوالهایی از این دست) نمیپرسید.منظورم از این تمثیل این بود که در این فیلم نباید به دنبال علت باشید،فقط باید به معلول توجه کنیدچون شیوه ی روایی داستان و دغدغه ی ذهنی نویسنده اصلا علت نبوده بلکه فقط نشان دادن معلول وهمین بس.....پس پرسین سوالهایی از قبیل :دلیل رفتار نادرست مادر لیتل چه بو؟؟ یا چرا لیتل گوشه گیر بود؟؟ اصلا درست نیست.
-مونلایت اثری زیبا،عمیق وموفق بود که توانست تاجایی که میتونه مخاطب را غرق درخودش کنه.
3.5/5
پ.ن:یه چیزی مد شده که یه سری افراد وقتی میبییند که نظرهای مخالف در مورد یه فیلم زیادِ اونها هم میان به جرگه ی مخالفان میپیوندند واز فیلم بد میگن و نقد الابختکی میکنند حتی اگر فیلم را دوست داشته باشند...نکنید بابا..پایه نظر خود وایسید حتی اگه همه مخالف شما باشند(البته قبلش برای صحت نظر و عقیده خود لطفا فکر کنید.)
?Boyhood:who are you
Moonlight:im you but stronger in every possible way
|