1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
هم جک هم آلانا زنده ان. جک اپيزود بعدى مياد ايتاليا. آلانا ام تريپش عوض شده از تاثيرات هانيبال
با اینکه دو تا اپیزودی که پخش شده هیچی نداشته و میشد این دوتا رو تو یه اپیزود خلاصه کرد بازم انقدر پیچیدگی و ظرافت تو تک تک سکانساش هست که بیننده نمیتونه یه ثانیه رو از دست بده و بزنه جلو . خداییش این سریال که تو زانر جنایی پلیسی و هیجانی قرار میگیره باید زانر فلسفی رو هم به زانراش اضافه کرد .
خیلی خوبه این سریال و عالیه
خیلی خوشحال شدم که ویل زود وارد اتفاقات این فصل شد .. این زوج کنار هم عالین
به شدت توهمات ویل رو دوس دارم، بیننده رو قشنگ دچار سردرگمی میکنه و مرز واقعیت و خیال رو از بین میببره .. و همینطور خلاقیت و هنرمندی که تو خشونت این سریال هست بی نظیره .. بی نظیر
در جواب دوستانی که میگن چیزی خاصی نداشت: یعنی چی آخه؟ همه قسمت ها باید مثل قسمت اخر فصل گذشته "چیز" داشته باشه تا راضی بشید؟ همه چیز عالی بود.
همه ظاهرا از بازگشت ویل خوشحال شدن، اما من اینطور نیستم، دوست داشتم هم ویل، جک و ابیگل و آلانا دیگه تو داستان نباشن و فقط هانیبال و دکترش باشن... همین کافی بود برای خلق یه شاهکار، اما این ... ناله های ویل واقعا رو مخه، اصلا با شخصیتش حال نمیکنم. یه نکته دیگه هم بگم. به قول امین شاعرانه است، قبول دارم، اما یه خورده بیش از حد نیست؟؟ احساس میکنم میشد تبدیلش کرد به شاهکار، اما هانیبال در حد یه سریال خوب/عالی باقی میمونه.
و باز هم Mads Mikkelsen چقدر خوبه... هرچقدر تعریف کنیم کمه
ويل که نميشد نباشه سريال از رمان red dragon اقتباس شده مثلا کل کتاب راجب ويل و فرانسيس دالرهايد بود هانيبال 3 جا بيشتر حضور نداشت از کل پنجاه و خورده اى فصل ولى ناکس کار خودشو کرد. فيلم manhunter مايکل مان رو که اولين اقتباس از اين داستان بود ببينيد کاراکتر ويل مايکل مان نزديکتر بود به رمان.در مورد آلانا موافقم که کاش ميمرد ابيگيلم که به فنا رفت خدا رو شکر. جک خوبه حيفه بميره
اتفاقا یکی از دلایلی که من ویل رو دوس دارم همین روانی بازیهاش و توهماتشه .. بازیگرش هم انصافا تواناس اما کلا همه زیر سایه ی میکلسن هستن :4:
من این سریال رو به خیلیا معرفی کردم و شاید سرجمع فقط سه چهار نفرشون خوششون اومده باشه .. و دلیل اصلیش همین سنگین بودن و به قول بچه های اینجا زیادی شاعرانه بودنه ! اما شخصا از این استایل سریال خوشم میاد و ترجیح میدم تو همین مسیر باقی بمونه
جز اینکه واقعا عالی بود، چی میشه گفت؟
اینکه ابیگل توهم ویل بود، خیلی هم سورپرایز نبود یه جورایی مشخص بود. امیدوارم جک و آنالا (اسمش همین بود ؟) زنده نباشن و همینطوری توی ذهن ویل و فلاش بک ها حضور پیدا کنن.
خوشم میاد ببینم ویل همه رو از دست داده، زنی که دوستش داشت و دوستی که یه زمانی اهرم تعادلش بود.
از همه فوق العاده تر بازسازی هانیبال از اون تابلوی نقاشی بود، ای کاش بیشتر از این کاراش رو ببینیم
8/10
» موهبت خيالپردازي (از ديالوگهاي اين قسمت كه ميشه يه عنوان ثابت بشه براي تمامي قسمتها)
» براي يك قسمت (قسمت اول) از اين حالت استاد و شاگردي خارج شد و چقدر سخت گذشت ولي دوباره "ويل" برگشت. ويل برگشت و دوباره سريال شد مثل گذشته يه سريال در وصف "فانتزي" (به قول فرنگيها فن تسي) خشونت نه "درباره"ي خشونت. فرقي هم نداره چه هانيبال چه ويل چه ديگران. سريال هرچقدر از "هانيبال" فاصله بگيره جذابتره مگه اينكه شيفتهي "بازيگر" باشيد تا شخصيت. چون هانيبال همون موهبت خيالپردازي ويله و كلن يه "دركناشدني"ه (انسان نيست) نزديك شدن به و پرداختن دائم به هانيبال به گمانم "برعكس" جواب بده.
» فقط يه چيزي به نظرم اومده كه نميدونم جزو توهمات منه يا واقعيت داره اونم اينكه سريال فصل به فصل تركيب رنگ اولي خودش رو از دست داد فصل اول به نظرم رنگهاي تندتر و رنگآميزي گرمتر و نمايشيتري داشت مثل يه تئاتر الان يه همچين حسي نسبت به فضاي سريال ندارم.