در مقوله سینما، خلاقیت امری بسیار رایج و گسترده است. اگر سینما را از لحاظ بخشهای مرتبط با آن به چندین بُعد تقسیم کنیم، خلاقیت میتواند در تمامی این ابعاد نمود داشته باشد. بسیاری از خلاقیتها در سینما باعث به وجود آمدن مکتبها و سبکهای سینمایی جدید شدهاند که اگر بخواهیم ریشه آن را پیدا کنیم باید به خیلی قبل و به زمان هنرنماییهای چارلی چاپلین و حتی خیلی قبلتر از آن به زمان اختراع دوربینهای فیلمبرداری و پیدایش تصاویر متحرک و ... برگردیم که قطعأ در این مجال نمیگنجد. فیلمهای بسیاری بودهاند که از نظر شیوهی روایت داستان ساختارشکن و خلاقانه بودند همچون فیلم "
ممنتو/Memento" ساخته کریستوفر نولان که از شیوهی روایت معکوس برای پیشبرد داستان آن استفاده شده بود هرچند او نیز این شیوه را از یک انیمیشن کوتاه الهام گرفته بود و به عرصهی سینما منتقل کرد. آنچه ممنتو نولان را از آثار مشابه متمایز کرده است، ترکیب سبکهای نئو نوآر و روانشناسانه در قالب روایتهای خطی و غیرخطی بوده است. نولان با فیلمهای بعدی خود و به خصوص "اینسپشن/Inception" نیز ثابت کرد یکی از خلاقترین کارگردانهای حال حاضر سینماست. انسان موجودی تنوع طلب و همواره به دنبال پدیدههای نو و پیشرفت است و همین مطلب باعث شده در مقوله سینما نیز فیلمهای ساختارشکن و نوآورانه بیشتر در کانون توجه قرار گیرند و همچنین بیشتر در حافظه بمانند و ماندگار باشند.
در بین فیلمهای قدیمی یکی از خلاقانهترین فیلمها از نظر ایدههای داستانی و فیلمبرداری، فیلم "
12 مرد عصبانی/12Angry Men" ساخته سیدنی لومت بوده است. این فیلم یک پیام دارد و بس و آن هم اینکه از قضاوت بدون دلیل و پیشداوری دوری کنیم. اما نوآوری فیلم در این بود که تمام مدت زمان فیلم در یک لوکیشن بسته فیلمبرداری شده است و فیلم پر از سکانسهای طولانی است و کم کات میخورد. بعدها فیلمهای بسیاری الهام گرفته از این فیلم ساخته شدند که تمام مدت فیلمبرداری آنها نیز تنها در یک مکان بسته صورت گرفته بود.
فیلمهایی در تاریخ سینما وجود دارند که آنچنان سرشار از نوآوری و بنیانگذار فیلمهای بعد از خود بودهاند که به راحتی میتوان گفت از زمان خود جلو بودهاند! همچون "
بازگشت به آینده/Back to the Future 1985" و "
بلید رانر/Blade Runner 1982" و "
2001: ادیسه فضایی/2001: A Space Odyssey" و سری "
ماتریکس/The Matrix" و "
آواتار/Avatar" که در زمان خود نظیری نداشتند و پایهگذار بسیاری از فیلمها، سریالها و انیمیشنهای بعد از خود بودهاند.
فیلم "2001: ادیسه فضایی" زمانی ساخته شد که مردم فهم و برداشت بسیار اندکی از فضا داشتند و چند سال بعد از این فیلم نخستین انسان به فضا پرتاب شد. پس کوبریک نوآوری و تحول بزرگی در سینما بوجود آورد و پس از این فیلمهایی همانند "جاذبه" و "در میان ستارگان" در این سبک ساخته شدند. توجه کنید که فیلم "جاذبه" آلفونسو کواران حقیقت جدیدی از فضا برای مخاطب مطرح نکرد و فیلم "در میان ستارگان" کریستوفر نولان نیز خود به پاسداشت و الهام گرفته از فیلم "ادیسه فضایی" کوبریک است.
فیلم آواتار جیمز کامرون نوآوری جدیدی در زمینه فیلمبرداری ارائه داد. هرچند که جیمز کامرون قبل از آن در فیلم تایتانیک فیلمبرداری فوقالعادهای را نمایش داده بود ولی در آواتار شاهد یکی از بهترین و نوآورترین فیلمبرداریهای تاریخ سینما بودیم.
در آثار تیم برتون و انیمیشنهای هایائو میازاکی هم رد پاهای متنوعی از خلاقیت دیده میشود. این دو کارگردان مؤلف، سبکهای منحصر به فردی را ارائه دادند و راه خودشان را از دیگران جدا کردند. این نوآوری ها از مکاتب سینمایی نشأت میگیرند. مثلأ آنتونیونی کارگردانی است که سینمای مدرن را مطرح کرد (فیلم آگراندیسمان هم نقطه ی اوج سینمای مدرن بود) یا اشخاصی مثل دیوید وارک گریفیس سینمای صامت را به اوج رساندند و اینها همه و همه از نوآوری ها و خیزشهایی هست که سینما را متحول کرده است.
سری فیلم بازگشت به آینده، پیشبینیهای زیادی را برای آیندهی دوران خود ارائه دادند که برخی از آنها محقق شدند، برخی هنوز شرایط تحقق آنها فراهم نشده است و برخی هم شاید هیچگاه تحقق پیدا نکنند! اینکه چقدر این سری موفق بوده است و تا چه حد در پیشبینیهای خود اشتباه داشته است توسط منتقدان بسیاری تجزیه و تحلیل شده است، اما چیزی که همه بر آن واقف هستند "جاهطلبی" و "خلاقیت" کارگردان و نویسنده این سری است که باعث شده است این سری نقطه شروعی برای بسیاری از آثار بعد از خود باشد. چندین سال پیش مقالهای در سایت time.com با عنوان "
10 پیشبینی فیلم بازگشت به آینده که درست از آب در آمدند." خواندم که نکات جالبی در خصوص تکنولوژیهای آینده که برای اولین بار در فیلم بازگشت به آینده پیشبینی شده بودند و در دوران کنونی محقق شدهاند، مطرح کرده بود که خواندنش خالی از لطف نیست.
همچنین چندی پیش در سایت معروف animenewsnetwork.com مقالهای با عنوان "
تأثیر باورنکردنی فیلم بلید رانر روی انیمهها" قرار گرفت که احتمالأ طرفداران انیمه آن را دیده باشند. مقالهای که تصاویر عجیبی از تأثیر فیلم بلید رانر در معماری و طراحی پسزمینههای انیمهها و همچنین سبک تخیلی وارد شده در صنعت انیمهسازی را به معرض نمایش قرار داده بود هرچند که واقعأ بعضی از موارد غیر قابل باور بودند! همین مطالب به راحتی ثابت میکند تا چه اندازه خلاقیت و نوآوری میتواند باعث تحول و پیشرفت شود و روی آثار آینده تأثیر بگذارد.
یکی از ویژگیهای فیلمهای دیوید لینچ این هست که نمیتوان مطلقأ گفت فیلم او خوب است یا بد! چون فیلمهای دیوید لینچ در جهان خاص و متفاوتی سیر میکنند. جهانی که او در آثارش به تصویر میکشد به شدت نوآورانه و در عین حال پیچیده! است. به عبارت دیگر، میخواهم بگویم همین پیچیدگی فیلمهایش نوآوری و جادوی اوست! یکی از شاخصترین فیلمهای دیوید لینچ "
مالهالند درایو/Mulholland Drive" نام دارد که به ظاهر در دو عالم خواب و بیداری و به واقع در عالم توهم جریان دارد! این فیلم نمادین هست و چند داستان متفاوت را به هم ارتباط میدهد (حالا اینکه تا چه اندازه موفق است را قضاوت نمیکنم و فکر میکنم نمیتوان به راحتی در مورد فیلمهای لینچ قضاوت کرد چون فیلمهای او خاص هستند و عامه پسند نیستند). این فیلم پر از جزئیات است و دارای روایت متفاوتیست. باید آن را با دقت دید و پس از دیدنش وقایع داستان را در ذهن مرور کرد تا به گشایش و لذت واقعی رسید. دو حالت واضح وجود دارد یا از دیدن این فیلم لذت میبرید یا لذت نمیبرید و در هر دو حالت با دیدن این فیلم گیج میشوید! اما لذت و هیجان این فیلم همین پیچیدگیها و رمزگشایی آنهاست. خلاصه اینکه مالهالند درایو فیلمی متفاوت و ساختار شکن بوده است.
در تاریخ سینما، فیلمهایی بودهاند که از نظر داستانی ایدههای مبتکرانه و فلسفی داشتهاند و بعدها در قالب آثار دیگری به بیان و روایت دیگری ادامه یافتهاند. از جمله این فیلمها میتوان به فیلم "
نمایش ترومن/The Truman Show" ساخته پیتر ویر اشاره کرد که ایده فیلم پیوند زندگی، سینما و خالق است! فیلمی خلاقانه که زندگی ترومن را به تصویر میکشد. فردی که از ابتدای تولدش از زندگی او فیلمبرداری میشود و زندگی روتین او در برنامهای پرطرفدار و در تمام طول هفته به اسم نمایش ترومن پخش میشود ولی شاهد این هستیم که ترومن از قوانین جهان ساختگی تخطی میکند و ترومن کسی هست که خالق جهانش یا همان کارگردان زندگیاش را شکست میدهد و به تماشاگران زندگیاش میگوید: "اگر ندیدمتان صبح، ظهر و عصرتان بخیر!". بعدها در آثار دیگری همچون سریال Westworld از ایده همین فیلم به بیانی دیگر استفاده شد.
هنگامی که در ذهن آلفرد هیچکاک این ایده شکل گرفت که فیلم "
طناب/Rope" را به صورت بدون کات بسازد، به دلیل اینکه دوربینهای غیردیجیتال آن زمان توانایی ضبط طولانیمدت را نداشتند موفق نشد ایده خود را به طور کامل عملی کند و تنها توانست 10 دقیقه از فیلم را بدون کات بسازد! اما ایدهی او خلاقانه بود و باعث شد در آینده فیلمهای بسیاری ساخته شوند که برای جذابیت بیشتر از روش فیلمبرداری بدون کات و بدون توقف بهره گیرند که در سالهای اخیر نمونههای بسیاری همچون فیلم "
بِردمن/Birdman" ساخته کارگردان خلاقی به نام الخاندرو ایناریتو که بخش اعظم آن بدون کات فیلمبرداری شده است از این روش بهره بردند و موفقیت کسب کردند (اما توجه کنید که فیلم بردمن کاتهای مشکوک دارد). ایناریتو در این فیلمش نوآوریهای زیادی ارائه داد از جمله پیوند سینما و تئاتر در قالب یک داستان دو وجهی (تخیلی/واقعی!)، فیلمبرداری بدون کات (بخش اعظم فیلم) و ... اما فیلم آلمانی "
ویکتوریا/Victoria" با 138 دقیقه طولانیترین فیلم در سبک فیلمبرداری بدون کات به شمار میرود.
این درحالیست که این فیلم 3 بار از اول تا آخر بدون کات فیلمبرداری شده است (حتی یک کات مشکوک هم ندارد) و تنها یکی از آنها برای اکران انتخاب شده است! همچنین این فیلم در جشنواره کن برنده جایزه بهترین دستاورد هنری در زمینه فیلمبرداری شده بود و توانست در عملی کردن ایده خودش موفق باشد. این فیلم ثابت میکند که نوآوری همیشه زاییدهی تخیل نیست و مخاطب را با نمایش واقعیات جامعه آلمان میخکوب میکند. سباستین شیپر فیلمی ساخته که حال و هوای عجیبی دارد و به بهترین شکل مخاطب را وارد دنیای بیخانمانها میکند و مخاطب نیز با این فیلم بیخانمانی و غربت را تجربه میکند. این به خودی خود نیز یک ایده خلاقانه است! اینکه شما فیلمی بسازی که عینیت کامل دارد و هیچ فاصلهای با مخاطب ندارد.
اینها نمونههایی اندک در میان بیشمار نوآوریها و خلاقیتها در عرصه سینما بودند و همین خلاقیتها و ایدههای مبتکرانه هستند که سینما را زنده نگه داشتهاند.