86471181,afshin2014,ahmady45,Alireza-cRm,amin_orang,Amir divoone,AMIRHOSSEIN20,anzalichi,aramis2800,ARCTIC,arso,ashley_1986,bayani,behzad_daniel,bysnco,codec_pack,D O R D I,Daniel Desario,Days of Heaven,De PALMA,del@,Dexter_171,don draper,erfani,ESajad,FARZAD-P,hosseinf722,Irag,ShInOdA,joker8,Julie,karim_load,KOOROSH,l-lamidreza,leon kennedy,majidzendaniyan,MaMaLoM,Marlon Brando,masihm,matiyo,midya,Mikado,MixMkv,Mohsen82,No Country,opeth1h,pejmanmm,peyman_eun,raha_91,Raylan Givens,Rezaraki,S@eeD-Mj,saeed_iri,sarkhail,sh2012,Sherlockian,sky-boy,SKYPERSiA,StarTak,Tha Real Nigga,ThunderStorm,vahid-fcb,white_beard,wlh,yaser63,Zaxmx,zesht
جلوه های ویژه مگه صرفا باید کامپیوتری باشه؟
ابر کارگردان از نظر شماس، نولان کارگردان گیشه ای و پولساز هستش که هیچوقت فیلماش جزو فیلمای برتر سال قرار نمیگیره، به نظرم هنوز بهترین فیلم نولان ممنتو هستش اگه برگرده به اون سبک فیلمسازی موفق تره تا این پروژه های پر سر و صدا و پر زرق و برق استودیویی که فقط موفقیت مالی براش داره
نمیدونم چرا بعضیا نمیخوان بفهمن که نولان فیلم درام نمیسازه! نمیخواد! دوست نداره! خوشش نمیاد! سبک فیلمسازیش اینه، فیلم های خوب و باکیفیتی هم میسازه! حالا اگه کسی به دوران لذت بردن از فیلم کلاسیک رسیده، دلیل واسه بی کیفیت بودن بقیه فیلما نیست! فراستی که همه مسخرش میکنن همین دیدگاه رو داره!
منم از طرفدارای فیلمای درام هستم! پاراسایت رو دیدم و گفتم احسنت به این فیلمنامه و لیترالی این فاصله طبقاتی! گرین بوک رو دیدم و گفتم لعنت به قاتل جورج فلوید! ولی جالب اینجاست فیلمای نولان واسم دلچسب تر هست! خوش ساخت و با کیفیت هستن، سبک خاص نولانی رو دارن! فیلمای نولان همیشه جزو بهترین فیلم های سال هستن! ممنتو، دارک نایت، اینسپشن و دانکرک از بهترین فیلم های سال بودن!
هالیوودی که داره آشغالایی مث مونلایت و شیپ آو واتر رو تحویل میده، باید فیلمسازی مثل نولان رو روی سرش بزاره! نولان چندین سال هست بهترین فیلمساز هالیووده، نظر شخصی هم نیست، یه فکت هست، چون هیچکسی بهش نزدیک هم نیست! اگه این قضیه واسه کسی مثل روز روشن نیست، به خاطر دیدگاه ضعیفش هست!
چندین ساله به فکت صادر کردن طرفدارای نولان عادت کردیم که تحمل کوچکترین نقدی هم ندارن صرفا دنبال حذف و بلاک کردن صدای مخالفن، تو فرهنگ لغت این دوستان چیزی جز نولان جای نداره
نولان نه تنها بهترین فیلمساز هالیوود نیست بلکه نزدیک به این عنوان هم نیست بهتره با امثال برادران روسو و مارول سازها مقایسه بشه نه مثلا با اسکورسیزی یا تارانتینو، علاقه شخصیتون رو به عنوان فکت فرو نکنید تو مغز بقیه
همون تارانتینویی که فیلمای معمولی هیتفول ایت و روزگاری در هالییود جزو جدیدترین فیلماشه؟ ))تارانتینو
من روی هیچ فرد خاصی تعصب ندارم! ولی روی هنر تعصب دارم، واسه همین هر از گاهی میام اینایی که میخوان با کوچیک کردن نولان خودشونو شاخ جلوه بدن رو quit your bullshit میکنم!علاقه شخصیتون رو به عنوان فکت فرو نکنید تو مغز بقیه
مشکل شما با این فیلم زمانی خاتمه پیدا میکنه که متوجه بشید فیلم اصلا دنبال نشون دادن بحران زیست محیطی یا آخرالزمان بعد از اون نیست. شما نولان پرستیژ، اینسپشن و دارک نایت ساز رو میشناسید و میدونید که نولان چندان با جهان بینی درگیر نمیشه. همه ی اینتراستلر در مورد یک سفر فضاییه و چالش های همراه با اون. در کنارش رگه هایی از بحران اخر الزمانی، درام پدر فرزند و بازی با زمان هم دیده میشه همونطور که تو همه ی فیلم های نولان به عنوان چاشنی دیده می شده. اگه اشتباه نکنم شما همون دوستی هستید که از فرندز که ماهیتا یک سیتکام هست (و سیتکام ها تکلیفشون تو تلویزیون مشخصه) انتظار مفهومی عمیق داشتید. اینتراستلر با همه ی باگ های کوچکش مثل پیچیدگی زیاد زمان در فیلمنامه یک فیلم پر از نوآوری و جذابیت سینماتیکه و حتما باید در اشل و دنیای خودش بررسی بشه. فیلم در مورد یک ماجراجویی فضایی (نه از نوع ادیسه ی فضایی کوبریک) در ظرف زمانه و با تکنیک مونتاژ و موسیقی جذابش بیننده رو تا انتها پیش میبره و در نهایت با یک رمزگشایی، به اوج خودش میرسه. فقط در یک جا باهاتون اتفاق نظر دارم اون هم دیالوگ های شعاری در این فیلم و فیلم های دیگه ی نولانه که به شدت مبتذله و کاش نباشه.
روی هم رفته، احساس میکنم شما همه ی سینما رو با یک زاویه ی دید مورد کنکاش قراره میدید که غیر ممکنه. دغدغه ی هر فیلمساز فازغ از قرارگرفتن در مدیوم سینما، نسبت به دیگری بسیار متفاوته.
تحسین برانگیز اما دوست نداشتنی
نویسنده : Leslie Felperin
مترجم: مریم مهدوی
نشریه: Hollywood Reporter
خطر اسپویل وجود ندارد.
ـ «انگاشته» طلسمی رویایی و افسونگر بر مخاطب دارد و او را وادار به جستجوی اتفاقات مشابه در زندگی واقعی میکند. شاید به دلیل همین طلسم است که من برای رخدادهای فیلم به دنبال مابهازای بیرونی میگردم. نوعی بیتوجهی سنگدلانه و جبری نسبت به زندگی نیز در این فیلم جریان دارد.
ـ «انگاشته» اکشنی بیرحمانهست؛ نقش اول فیلم، همکارانش و آدم بدها سبکبالانه شخصیتهای درجه دوم را میکشند، بدون اینکه کسی برایشان سوگواری کند، یا حتی مرگ آنها برای کسی مهم باشد. میتوان گفت مرگ عملأ بیمعناست. در میان فیلمهای نولان، «انگاشته» بیشترین شباهت را به «اینسپشن» دارد؛ در «اینسپشن»، در دل هر کابوس، رویایی نهفته بود که خود تبدیل به فیلمی با تعقیب و گریز مسلحانه میشد.
ـ در سکانس ابتدایی «انگاشته»، که به زیبایی به نمایش درآمده، یک سالن اجتماعات در خطر انفجار قرار دارد؛ سالن مملو از افرادیست که برای شرکت در کنسرت موسیقی کلاسیک گردآمدهاند. اما به نظر میرسد نقش اول نسبت به خطری که جان این افراد را تهدید میکند، بیتفاوت است، او میگوید: «خطر مرگ فقط کسانی که جایگاههای ارزانتر را خریداری کردهاند، را تهدید میکند.» در این صحنه، با کسانی که برای «فعالیتهای جمعی بشر» گردآمدهاند، دلسوزی چندانی نمیشود.
ـ گمان نکنید از ترس افشاکردن داستان، از بازگویی آن طفره میروم. واقعیت این است که پیش از نوشتن این نقد، دو مرتبه فیلم را دیدم، ولی هنوز نمیدانم چه اتفاقی در فیلم افتاد و «چرا»! سوالی که حتی از «چرایی» داستان مهمتر است، «چگونگی» آن است؛ اصول فیزیکی که برای توجیه وارونگی ابداع شده، یه چه صورت است؟ میدانید پس از اکران عمومی این فیلم، چه کسانی از شادی سرمست میشوند؟ افرادی که معمولأ دربارهی تناقضهای سینمایی فیلمها و باگهای داستانیشان در یوتیوب ویدیو منتشر میکنند.
ـ تنها به گفتن جملات زیر دربارهی داستان فیلم اکتفا میکنم: نقش اول، نیل و سایر همکارانش در سازمان «انگاشته» سعی در جمعآوری قطعات سختافزاری بزرگی دارند که میتوانند حادثهی آخرالزمانی فیلم را پیریزی کنند. برای این کار، آنها به کمک کت (الیزابت دبیکی) نیاز دارند. کت، که انگلیسیست، همسر مرد روس سنگدل و شدیدأ آسیبدیدهای به نام سیتر (کنت برانا) است.
ـ خلق شخصیت کت، نولان را به حیطهی جدیدی از تجارب انسانی وارد میکند: زناشویی. او معمولأ از طرح مسائل زناشویی در فیلمهایش گریزان است؛ البته به غیر از ماریون کوتیارد که نقش همسری خیالی را در اینسپشن بازی کرد. زنان در فیلمهای نولان، یا مقدساند و یا مرده (صرفنظر از فلاشبکها).
ـ شخصیت کت بیپرواست و تا حدودی بدون فکر عمل میکند، تقریبأ مقدس است، البته نه کاملأ (او همهچیز را به خاطر فرزندش فدا میکند) و برخلاف زنان در سایر فیلمهای نولان، زنده است (اگرچه یک بار جانش به خطر میافتد). با وجود این، حضور او رنگی دیگر به فیلم نولان میدهد. دبیکی و برانا به خوبی توانستهاند رابطهی زناشویی خشن و ناکارآمدی را به نمایش بگذارند که بین عشق و نفرت در نوسان است.
ـ متاسفانه حضور کت در فیلم، تنها دو احتمال را به ذهن میآورد: یا دلیل خلق این شخصیت آن است که با در خطر قرار دادن جانش، به داستان امکان پیشروی داده شود. و یا حضورش کاملأ تزئینیست؛ درست مانند سبک زندگی پر زرق و برق پولدارها که همواره توسط ناتان کرالی، طراح صحنهی فیلمهای نولان نمایش داده میشود.
ـ کرالی و بسیاری دیگر از عوامل پشت صحنه، در بیشتر کارهای نولان با او همکاری دارند. کرالی و هویت ون هویتما به رنگهای سرد و خنثی وفادار ماندهاند و بیشتر از رنگهای بتنی و خاکی استفاده کردهاند. در این میان، تصاویر درخشان اما بیروحی از آبی آسمان و دریا نیز نشان داده میشود.
ـ فیلم در مجموع، فیلم تماشاگر را به فکر فرو میبرد و تحسینبرانگیز است، به ویژه که ابتکار و جسارت فراوانی در آن به کار رفته، اما بعید میدانم بتوان آن را دوست داشت، زیرا فاقد شفقت و خوی انسانیست.
همین الان موسیقی متن منتشر شد در دانلودش یک لجظه هم درنگ نکنید
خودم بعد از تماشای فیلم، گوش میدم، شک ندارم که شاهکاره، همین الان دانلودش کنید
-----------------
دانلود
دوستان این فیلم تاپیک هم داره اگه نظرات یک جا جمع بشن به نظرم بهتر هست حالا باز هر جور که راحت ترید...
فیلم خوبی بود اگه بشه اسمشو گذاشت فیلم. بیشتر شبیه پازل بود
اگه شما هم مثه من، تنت رو نفهمیدین، این ویدیو همه چی رو کامل توضیح داده. یکم طولانیه ولی ارزش دیدن داره
کد HTML:https://www.instagram.com/tv/CIh9_iuHpLm/
یه موضوع عجق و ** انداختن تو دامان فیلم و اسمش رو گذاشتن معکوس کردن جهت زمانی اشیاء!!!
یه چند تا حرکت دوربینی معکوس مثلا خفن! هم انداختن تو سکانس ها و بعدش هم یه مایکل جکسونه 160 سانتی رو هم کردن جیمزباندی که قراره دنیا رو نجات بده!! هر وقت میدیدمش یاد اح.مدی ن.ژاد می افتادم!
حریفی هم براش نبود و همه رو ناکار میکنه ، هیچ جایی هم کم نمیاره و هرجایی و در هر زمانی هم که اراده کنه میتونه با هر کسی دیدار کنه وکسی هم نمپرسه توکیی ، چی میخوایی !! اینجا چیکار میکنی!!البته اکثراً تو فیلم های هالیوودی این روال کاره ، ولی اگه تمیز و مرتب ، با برنامه و شیک اجرا بشه باعث میشه بیننده لذت هم ببره ، ولی این اصلا خیلی بد بود!
تا جایی که نولان رو شناختم این بشر اصلا کاری با ظاهر قضیه نداره و فقط میخواد ایده اش رو بهت بفروشه!
براش مهم نیست کیفیت یا ظاهر اثر چی میشه و حتی سقف آروزهای این بشر هم همون در حد 50 درصدِ ظاهرِ کیفیهِ قضیه رو قابل قبول میدونه!
و فقط تمرکز ش روی فلسفه سناریوییه که میخواد تعریف کنه ، هر قدر گنگ تر ، گنده و قلمبه و سلمبه تر بهتر، و حتی اگر تماشاچی درک نکنه که چی به چیه ،باز هم بهتر ! ولی موضوع اینه که داستان و سکانسها به قدری شلخته و بد بودن که اصلا رغبت نمیکنی که برگردی و در موردش فکر کنی و پازلهایی که میده رو مرتب کنی!
به این خاطره که از فیلم های نولان اصلا خوشم نیماد.چون میخواد ادای دیوید لینچ رو دربیاره (میخواد بگه من دیوید لینچ دنیای اکشن هستم) ولی دست پختی که دست آخر حاصل میشه رو باید ریخت ...
فیلم اگر اسم نولان رو به عنوان کارگردان نداشت و پتینسون هم تو فیلم نبود در حد فیلم های درجه 3 اروپایی هم جلب توجه نمیکرد!
اصلا شک دارم کسی فهمیده باشه تو این فیلم چه خبر بوده!
برای این که یه فیلم خوب بدی بیرون لازم نیست ذهن بیننده رو تبدیل به حلیم کنی و یا حرفهای گنده گنده بزنی.
ملاقاتها ، برخوردها ، اتفاقات مثل یه نمایش تئاتره از هم گسیخته بود که هر سکانس یهو هیمنجوری ظاهر میشه و بدون این که جریان داستان رو بتونی دنبال کنی میرفت رو سکانس بعدی!
درست مثل این که داری به هزاران عکس پخش شده روی زمین نگاه میکنی که با نخ به هم متصل هستند و کارگردان هم از بیننده انتظار داره همه چیز رو همونجوری که تو ذهن خودش شکل گرفته بفهمه و بپذیره!
در کل فیلم فقط به مذاق کسانی خوش میاد که میخوان باور کنن که یه شاهکار دیگه از نولان دیدن!
.