سریال Breaking Bad از شبکه ی AMC توقع ما از سریال های تلویزیونی رو به سطحی کاملا متفاوت برده .
در این مقاله شش دلیل که شما بایستی این سریال رو تماشا کنین رو ذکر می کنیم :
1) ویژگی های تصویری خیره کننده !
هیچ سریالی در تلویزیون تا این حد تاکید روی ویژگی های تصویری و رنگ ها نداره. این سریال سطح حرفه ی "سینما گری" رو در تلویزیون به شدت بالا برده.. نحوه ی نورپردازی و به کاربردن رنگ ها باعث میشه به همه چیز متفاوت نگاه کنین.. فریم تصویر اضافه توی "برکینگ بد" نمی بینیم. هر صحنه تعادلی در هارمونی رنگ ها و حالتش داره.
در واقع این سریال رنگ بندی غنی ِ جنوب غربی آمریکا رو به زیبایی نمایش می ده. "برکینگ بد" ریسک می کنه و به ساده ترین صحنه ها هم جلوه ی هنری می ده : موی سیاه در برابر کاغذهای زرد, بازی نور و سایه روی میز سالن ناهارخوری, خطوط چهره ی والتر وایت و..
کارگردان تصویر براداری این کار "مایکل اسلاویس" این سریال رو به عنوان "فیلم سازی واقعی, بیشتر از تمام فیلم هایی که درش کار کرده" توصیف می کنه.
چرا فصل دوم رو با صحنه ای سیاه سفید و تنها یک خرس صورتی شروع می کنن ؟ چرا صحنه های درگیری رو با شات های دور و نزدیک از صحرا ترکیب می کنن ؟ خیلی از سریال ها جرات انجام چنین کارهایی رو ندارن . ولی "برکینگ بد" از هیچ ریسکی خودداری نمی کنه.
2) نویسندگی قوی
تمام چیزهایی که در مورد "سینماگری" این کار گفتیم در مورد نویسندگی این کار هم مصداق داره. دیالوگ ها همواره دقیق و زیبا هستن . هیچ شخصیتی کاری خارج از محدوده ی خودش انجام نمی ده. هیچ وقت این احساس در مورد یک اپیزود بهتون دست نمی ده که برای جبران اشتباه نویسندگی که در قبل اتفاق افتاده پخش می شه. انگار هیچ وقت نویسنده های این سریال چیزهای جالب برای گفتن کم نمی یارن!!
این سریال هنرِ "به اوج رسوندن داستان" رو کامل کرده; دلیلش هم اینه که هر اپیزود صرفا در نقطه ای تموم نمی شه که شما رو منتظر بزاره, بعضی اپیزودها واقعا تموم می شن ! گاها همراه با حسی تراژدیک یا بیقراری. در نقطه ی مقابل قسمت هایی هستن که تاب و طاقت شما برای دیدن قسمت بعدی رو به سر می رسونن.
این سریال یک دورنما داره و نویسنده ها حواسشون هست که سیر اتفاقات, این دورنما رو ازشون نگیره. همین نکته گاها باعث شکست خیلی از سریالهای تلویزیونی شده.. از سریال LOST گرفته تا Sopranos . ولی "برکینگ بد" خیلی از داستان های فرعی رو فدای دورنمای اصلیش می کنه و این داستان های فرعی معمولا در پس سیر اصلی داستان نمایش داده می شن, به طورمثال با دروغ های والتر این حس رو به شما تلقین می کنن که والتر فرق چندانی با گذشتش نکرده. (که خلاف این موضوع رو در آخرین اپیزود فصل چهارم دیدیم)
سریالهای خیلی کمی وجود دارن که شخصیت ها رو تا این حد پیچیده در عین حال قانع کننده به شما نشون بدن, و دلیل این موضوع نویسندگی خوبه.
3) بازیگری فوق العاده
بازیگری دلیل دیگه ای بر این ادعاست . "براین کرنستون" (Bryan Cranston) شخصیت "والتر وایت" رو با تیزبینی بسیار زیادی بازی می کنه. این آدم مثل کسیه که می تونه شخصیت خودش رو به سادگیِ عوض کردن پیراهن از یک معلم مثبت و ساده ی دبیرستان به یک دلال موادِ خطرناک تغییر بده.
شخصیت "جسی پینکمن" که "ارن پاول" (Aaron Paul) اون رو بازی می کنه پیچیده تر از اون چیزیه که به نظر می رسه و پاول به خوبی نقاط مخفی شخصیتی که بازی می کنه رو بدون از هم پاشوندن کل کاراکتر, رو می کنه.
این 2 تا تولید کننده ی شیشه مون توسط شخصیت های فرعی به خوبی حمایت می شن . "آنا گون" (Anna Gunn) که نقش اسکایلر, همسر والتر, رو بازی می کنه به شخصیتش عمق و پیچیدگی بسیاری می ده. طوری که هم یک زن قوی و عاشق و آسیب دیده به نظر می رسه و هم کسی که نسبت به والتر حس ترس و نگرانی داره.
به عنوان باجناق والتر, "دین نوریس" (Dean Norris) نقش هنک, نقش یک آدم احمق و پرحرف و تک شخصیتی رو بازی می کنه که نیمه ی پنهانی هم داره. کشمکش هنک بعد از دو موقعیت خشونت آمیز که توی شغلش به عنوان یک مامور مبارزه با مواد مخدر (DEA) ایجاد می شه باعث ایجاد شخصیتی آسیب پذیر تر از هنک می شه و "نوریس" این نقش رو پیچیده تر از اونی که به فکرمون برسه بازی می کنه.
4) چاشنی طنز
برکینگ بد همیشه یک سریال درام و پرتنش نیست. گاهی اوقات واقعا بامزه می شه. برخورد های والتر و جسی در عین حال بامزه و تلخه. گاهی اوقات موقعیت هایی که شخصیت ها توشون درمونده نیستن هم باعث می شه کارهای جالبی ازشون سر بزنه.
به طور مثال بر گردیم به فصل دوم و جایی که جسی و والتر عاجز و خسته وسط صحرا مونده بودن و ماشین واگنیشون باتری خالی کرده بود. جسی از والتر می خواد که یک کار علمی انجام بده !! ازش می خواد یه ربات بسازه که از این وضعیت نجاتشون بده, یا یه باتری بسازه تا بتونن باهاش نجات پیدا کنن . این حرف جسی جرقه ای توی ذهن برای ساخت باتری ایجاد می کنه. والتر از جسی می خواد که وسایل مورد نیاز رو بیاره.
جسی : چیکار می خوای بکنی ؟
والتر : خودت بهم گفتی.
جسی : می خوای ربات بسازی ؟!؟
این سکانس رو می تونین اینجا تماشا کنین.
همچنین اضافه شدن شخصیت "سال گودمن" با بازی "باب آدنکرک" (Bob Odenkirk) از اواخر فصل دوم باعث قوی تر شدن این چاشنی شد. وکیلی که در راه انداختن کار مجرمین و تبحکارها تبحّر داره و در عین حال بسیار شوخ طبعه.
شاید سکانسی که سال توی بیمارستان جسی رو به رینگو (رینگو استار) و والتر رو به پاول (پاول مک کارتنی) تشبیه می کرد, رو به خاطر بیارین .
5) نکات علمی !
"برکینگ بد" فقط در مورد ساختن شیشه (مث امفتامین) نیست ! از علم برای انجام همه جور کار باحالی استفاده می شه . مثل ساختن باطری دست ساز, یا در آوردن سم از لوبیا, یا استفاده از فولمینات جیوه که ظاهری شبیه به شیشه داره ولی در عین حال خاصیت انفجاری داره و والتر می تونه باهاش سردسته ی باند مواد مخدر رو بترسونه.
شیمی تابحال انقدر باحال نبوده ! جدا از اون خیلی از صحبت های والتر تو دبیرستان در مورد شیمی هم زیبا هستن.
6) همراهی خوبِ موسیقی
شاید کمتر سریالی پیدا بشه که چنین انتخاب زیبایی در مورد نغماتی که تصویر رو همراهی می کنن داشته باشه . فقط با نگاهی به لیست هنرمندانی که تو فصل اول این سریال از قطعاتشون استفاده کردن می شه به اهمیت این موضوع پی برد :
موسیقی های به کار رفته در فصل اول
Breaking Bad Commercial Spots:Pink, "Trouble"
Episode 1: Pilot
Stonewall Jackson, "Come on Home and Have Your Next Affair With Me"
Carolina Slim, "Dirty South Hustla"
Rodrigo y Gabriela, "Tamacun"
The In-Crowd, "Mango Walk"
Working for a Nuclear Free City, "Dead Fingers"
SDK (feat. Tori Papa), "A Gosar"
Pudge, "Get Low"
Molotov, "Apocalypsh*t"
Mick Harvey, "Out of Time Man"
Episode 2: Cat's in the Bag...
Clyde McPhatter, "You're Movin' Me"
Trump, "Keep Ballin'"
Ticklah, "Nine Years"
Glen Phillips, "The Hole"
Episode 3: ...And the Bag's in the River
Sasha Dobson, "Without You"
Episode 4: Cancer Man
Black Feather, "Etienne de Silhouette"
The Pack, "Fly"
Say Anything, "Baby Girl, I'm A Blur"
Franz Joseph Haydn, "String Quartet in D Major, Op. 64, No. 5, 'The Lark'"
Darondo, "Didn't I"
Episode 5: Gray Matter
Bronx River Parkway, "Deixa Pra La"
Bronx River Parkway, "Mas y Mas"
Fujiya & Miyagi, "Uh"
Koop, "Koop Island Blues (feat. Ane Brun)"
Episode 6: Crazy Handful of Nothin'
Paul Rothman, "Scoobidoo Love"
That Click Gang, "Good Times"
Max One, "Te Rompo"
Bernie Leadon, "Suntan Lotion"
Jonaty Garcia "Los Pistoleros"
The Silver Seas "Catch Yer Own Train"
Episode 7: A No Rough Stuff Type Deal
Hurricane Chris, "The Hand Clap"
10,000 Maniacs, "Candy Everybody Wants"
The Motels, "Suddenly Last Summer"
Bettine Clemen, "Double Concerto in D minor, Largo Flute"
Keziah Jones, "Beautiful Emile"
Gnarls Barkley, "Who's Gonna Save My Soul"
شاید از معدود سریالهایی که تو این مورد شبیه "برکینگ بد" هستن بتونیم سریال "واکنیگ دد" رو نام ببریم که از موسیقی بسیاری قوی و تاثیرگذاری بهره می بره.
و صد البته مهمترین و رضایت بخش ترین دلیل ِ زیبایی این سریال هماهنگی بسیار خوب ِ ویژگی های ظاهری, نویسندگی, بازیگری, طنز, علم و موسیقی هست. هرکدوم باعث تقویت دیگری می شن : موسیقی و رنگ ها, نزول چشمگیر شخصیت والتر در مقابل نمود ِ انسانیت ِ جسی, طنز و تنش.
چیزی که وینس گیلیگان و شبکه ی معظّم AMC خلق کردن یک داستان ضدِّ قهرمان ِ بسیار عالیه. داستانی که از آنچه ممکنه درش پیش بیاد بی خبریم.
نظر شما در مورد این سریال چیه !؟