Game Of Thrones | بحث اپیزودیک | فصل ششم , اپیزود نهم

[yaser63]

Season 6, Episode 9, Battle of the Bastards
فصل ششم, قسمت نهم, نبرد حر/ام زاده ها

خلاصه داستان اين قسمت : درحالی که استارکها آماده نبرد می شوند,سر داوس چیز با ارزشی را از دست می دهد. درهمین حال دنریس با انتخاب دشواری مواجه می گردد

ویرایش مدیریت:
لطفا جهت احترام به حقوق سایر اعضای انجمن:
از بیان هرگونه مطلب اسپویلری مرتبط با قسمت های آتی سریال خود داری نموده و از بحث درباره محتوای اپیزودها در تاپیک های غیر مرتبط و چتباکس خود داری نمایید.
برای دانلود زیرنویس هم از قسمت بالا به تاپیک مربوطه مراجعه فرمائید.
باتشکر از همه دوستان گرامی.

[armina90]

Our Queen does love Ships
خیلی خوب بود.

الان داشتم نگاه میکردم دیدم کارگردان این قسمت گویا تبحر ویژه ای تو بازآفرینی صحنه های جنگی داره، Miguel Sapochnik. کارگردان این قسمت و قسمت های Gift و Hardhome از فصل قبل که به حق اونا رو هم خیلی خوب از آب درآورده بود.

[Green Way]

اون بزرگواری که همچنان فکر میکنه 1 بده یه کار فان کرده، واقعا قابل ستایشه پیگیریش. شبای قدر نزدیکه امیدوارم... بگذریم
شاهکار بود این اپیزود. اینقدر صحنه ی خوب داشت که نمیشه دونه دونه گفت ولی چیزی که بیشترین نمود رو داشت واسه من صحنه ی از اسب افتادن جان بود و حرکت سواره نظام رمزی. فوق العاده بود اون نگاه بهت برانگیز جان و بعدش جم و جور کردن خودش و بعد گرفتار شدن زیر جمعیت و نفس نفس زدناش. صحنه اخر اپیزودم عالی بود. تقابل رمزی با سگاش. واقعا اون لیس زدن سگه عالی بود؛ یه جورایی میخواست وفاداریشو نشون بده ولی 7 روز گشنگی شوخی بردار نیس
تا یادم نرفته بگم که موزیک توو این اپیزود غوغا کرد

[T-REX]

جیـــــــــــــــــــــــ گرم حال اومد

ولی باید اعتراف کرد که گات جوکرش رو از دست داد. حالی کی قراره برامون سادیسم بازی در بیاره؟
حالا سریال یه کاراکتر مخوف تماما سیاه به دیوونگی رمزی با شخصیت هیستریک رو کم داره.

بهترین بهترین قسمتی بود که از دنریس دیدم. هر کی دیگه جاش بود، تمام ارباب ها با شهراشون رو جزغاله می کرد. یارا خوب نسبت به دنریس چشم چرونی می کرد!!!
این قسمت چرا اینقدر کِش می یومد؟ یا فقط برای من این طوری بود؟ هرچی نگاه می کردم تموم نمی شد!

4 اکیپ فیلم بردار
25 روز فیلم برداری
25 عدد بدلکار
70 راس اسب
500 عدد سیاهی لشکر
600 نفر پرسنل
160 تن شن
پول به مقدار فراوان
قبض تلفن رو باید داد، پول اینترنت رو جدا!
حجمم ته کشیده
و دیگر هیچ ... برای بهترین قسمت فصل شیش

[Farc0da3lx]

یک قسمت فوق العاده ، قسمت نه فصل قبل رو با این قسمت از بهترین قسمت های سریال هستن بنظرم
2 ماه صبر به دیدن این قسمت می ارزید !
داشتم فکر میکردم دیگه کار جان تو صحنه اول جنگ تموم ولی از پشت هواشو دارن !
جان شخصیت فوق العاده ای داره ، خیلی قشنگ بازی میکنه
درضمن سانسا هم فک کنم دیگه سانسای مهربون فصلای قبل نیست، دیگه باید اسمشو بزاریم بانوی سنگ دل!

[KING STANNIS]

جا داره ی
holy shit
هم بگیم.
یا
what the f.u.c.k

[raymond]

یک توضیح در مورد کاری که دنریس انجام داد به نظرم واقعا عالیه که تیریون پیشش هست و بهش یاداوری که نباید مثل پدرش رفتار کنه برای همین میشه امید داشت بتونه با عدالت برخورد کنه و با خیلی از خاندان ها مثل استارک ها کنار بیاد و فقط وفاداری دوبارشون به تارگاریان ها رو بخواد.

[.Ven0m.]

آخ آخ تیتراژ هفته بعد چقدر بچسبه ، استارک ها رو ببینیم تو مپ .

[anzalichi]

اگر Heath Ledger رو جوکر دنیای سینما بدونیم , بدون شک صاحب این لبخند :

مشاهده محتوا اسپویلر

جوکر دنیای تلویزیون بود...!! روحت شاد.

-------

حرکات دوربین از پشت سر وقتی جان وسط جنگ میجنگید به تنهایی ارزشش از نصف فیلمهای اکشن امروزی بالاتر بود..بسی لذت بردیم..البته این لذت بردن چیزی از روی اعصاب راه رفتن دنریس عزیز کم نمیکنه Just Burn yourself ...


نماز روزه قبول...چسبید.

[MOHAMAD_TBAG]

خوشم میاد طرف یه تایمی از زندگیش رو به این اختصاص داده که بیاد 1 بده و بره خسته نباشی دلاور ..... خدا قوت پهلوان
.
.
در کل قسمت بی نظیری بود.... بهترین سکانسی که از دنی تو این فصل دیدم بود..... واقعا خوشحالم که تورموند زندس و ناراحت از اینکه غولمون مرد
کلی حال کردم تورموند اون جا.ک.ش رو به درک واصل کرد
جان هم که ترکوند...
صحنه ای که تنها روبروی سوار نظام رمزی بود فوق العاده بود
دقت کردین این فصل چقدر زود در حاله تموم شدنه

[yaldakh]

سرقفلی گات رو با اپیزود نهش بستن
اول سریال واقعا چه خوبه که تیریون هست دنریس سیاست مداره خوبی نیست
زیر چشمی های یارا به دنریس عالی بود
یه استارک دیگه هم مرد واقعا خیلی دردناک بود ریکون رسما بیحاشیه ترین استارک بود
سکانس صحبت سرداووس و ترموند نفطه فان این اپیزود بود عالی بود یعنی
داووسم دوباره داغ شیرین رو تو دلم زنده کرد
صحنه جنگهر چند لحظه دلم میخواست بلند شم بپر بپر کنم که به لطف پای شکستم همینجور زمینگیر دیدم
غول عزیزمون که واقعا بعد اون میخواستم رمزی سلاخی کنم مردنش کمش بود مشتای جان به رمزیم هم کم بود رمزی بایست پوستشو میکندند اول مثل تیون سلاخیش میکردند چشماشو با قاشق در میاوردند نیم تنشو میذاشتن زیر یه دیگ رو اجاق بپزه بعد میدادند سگ ها بخورند این که خیلی راحت مرد نباید تو یه روز میمرد باید به تدریج میمرد