برای استفاده از تمامی امکانات انجمن و مشاهده ی آنها بایستی ابتدا ثبت نام کنید
صفحه 9 از 10 اولیناولین ... 78910 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 81 تا 90 از مجموع 99
  1. #1
    جمله مورد علاقه ندارد
    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    ارسال ها
    1,355
    سپاس
    16,112
    از این کاربر 30,061 بار در 1,456 پست سپاس گزاری شده

    The Leftovers |سریالی جدید از خالق Lost [بحث و معرفی]



    نویسنده و تولیدکننده Damon Lindelof را اکثر طرفداران سینما وصنعت سریال میشناسند. او نویسنده وخالق سریال Lostمیباشد که طی این سالها درساخت فیلم Prometheus و Star Trek مشارکت داشته است ولی درکنار این کارها پروژه ی اصلی وی نگارش سریالیست به نام The Leftovers(بازماندگان) که تم اصلی اش برگرفته از کتابی باهمین نام اثر Tom Perrotta میباشد.

    شبکه ی پرآوازه ی Home Box Office مالک این سریال است ودراولین تیزری که ازسریال منتشر شد ؛ شاهد زندگی افرادی بودیم که برروی کره ی زمین زندگی میکنند و ناگهان درسراسر جهان مردم در یک زمان ناپدید میشوند و فقط تعداد کمی باقی میمانند و قراراست که این تعداد پرده از رازهای تیره و تار قصه بردارند. بازماندگان در محیطی به نام Rapture گرفتار شده اند.خود کلمه ی Rapture از دید فلسفی تعاریف متعددی دارد و در انجیل نیز این کلمه درمعناهای :
    از خود بيخودى ، شعف وخلسه روحانى ، حالت جذب و انجذاب ، وجد روحانى ، ربايش ، جذبه ، شور، بوجد اوردن ، از خود بيخود کردن ، خلسه آمده است.ولی معلوم نیست دقیقا چه چیزی درانتظار ماست.

    دیمن لیندلف بیان کرده که این سریال هم به مانند Lost داستان خطی و به هم پیوسته دارد و عنصر فلسفه نیز درنگارش متنها ودیالوگهای سریال دخیل است.

    سریال ممکن است چیزی شبیه Under The Dome باشد و یا حتی پتانسیل تبدیل شدن به Lostی دیگر را داشته باشد.Peter Berg کارگردان قسمت اول سریال(Pilot) خواهد بود و باید دید که این سریال مورد استقبال بینندگان قرار میگیرد یا خیر؛ ولی چیزی که تا این لحظه معلوم شده تاریخ پخش سریال است که برای 15ژوئن 2014 (یک‌شنبه 25 خرداد 1393)برنامه ریزی شده و از شبکه ی HBOپخش خواهد شد.
    ژانر Drama
    سازندگان
    برگرفته از The Leftovers
    by Tom Perrotta
    بازیگران
    محصول United States
    زبان English
    تولیدکنندگان
    کارگردان(ها)
    • Damon Lindelof
    • Tom Perrotta
    • Ron Yerxa
    • Albert Berger
    • Peter Berg
    شبکه
    Original channel HBO






  2. #81
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    ارسال ها
    1,108
    سپاس
    11,156
    از این کاربر 16,206 بار در 1,157 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : The Leftovers |سریالی جدید از خالق Lost [بحث و معرفی]



    >> فصل 2 و 3 خیلی بهتر از فصل 1 بودن، اما متاسفانه نویسنده هیچ اعتقادی به یکپارچه بودن و انسجام کلی داستان نداره. نمی‌دونم باید چه حسی به سریال داشته باشم. از طرفی کاراکترای سریال و بعضی اتفاقا انقدر خوب و جذاب در اومده که نمی‌شه از اون‌ها گذشت و از طرفی هم نقاط ضعف خیلی زیادی توی داستان و به‌خصوص روایت‌های خورد از شخصیت‌های غیراصلی وجود داره.
    تیم بازیگری حرفه‌ای و موسیقی متن به‌یادموندنی سریال باعث می‌شه انتظارهام از سریال بالا باشه، اما به نظرم نویسنده واقعا نمی‌دونه چی می‌خواد بگه. تضادهای زیادی توی سریال هست که شاید بشه گفت نویسنده می‌خواست خود مخاطب تصمیم بگیره که طرف کدوم جبهه رو بگیره، ولی بیشتر به نظر می‌رسه این تضادها از افکار خود نویسنده سریال خارج می‌شه. ندانم‌گرایی تم اصلیه سریاله، که اگر از این دسته نباشیم سخت بشه یه سری از اتفاقات سریال رو هضم کرد.
    من به‌شدت با تخیل غیرواقعی توی دنیای فیلم و سریال مخالفم. حتی اگر قراره عجیب‌ترین اتفاقا توی سریال بیافته، مشکلی نیست، اما باید یک پیش‌پردازش و آمادگی ذهنی در طول داستان وجود داشته باشه تا واقعی به‌نظر برسن و به‌قول معروف در بیان. همچین موردی اصن واسه سریال مهم نیست و نویسنده شلنگ تخیلات رو هر موقع عشقشه می‌گیره رو سریال. با توجه به وجود همچین مواردی، برخلاف پایان دل‌نشینی که داشت، دیدن این سریالو پیشنهاد نمی‌کنم، مگر اینکه علاقه‌مند به دیدن درد و رنج باشید و از یک سری تفکرات خاص لذت ببرین. شخصا به‌عنوان کسی که چارچوب فکری مشخصی داره نتونستم از محتوای فلسفی سریال لذت ببرم و فقط همدردی با کاراکترا و سرنوشتشون منو تا آخرین اپیزود کشوند.

    در نهایت باید بگم من هم مثل میکادو دوست دارم با افرادی که این سریال رو دیدن صحبت کنم شاید دیدن سریال وقتی لذت بخش باشه که چند نفری دیده بشه و با عقاید و دیدگاهای مختلف در مورد اتفاقاتش بحث کرد.

  3. 17 کاربرِ زیر از Julie بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  4. #82
    تاریخ عضویت
    Jul 2019
    ارسال ها
    264
    سپاس
    4,754
    از این کاربر 4,100 بار در 269 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : The Leftovers |سریالی جدید از خالق Lost [بحث و معرفی]

    نقل قول نوشته اصلی توسط Julie نمایش پست ها


    >> فصل 2 و 3 خیلی بهتر از فصل 1 بودن، اما متاسفانه نویسنده هیچ اعتقادی به یکپارچه بودن و انسجام کلی داستان نداره. نمی‌دونم باید چه حسی به سریال داشته باشم. از طرفی کاراکترای سریال و بعضی اتفاقا انقدر خوب و جذاب در اومده که نمی‌شه از اون‌ها گذشت و از طرفی هم نقاط ضعف خیلی زیادی توی داستان و به‌خصوص روایت‌های خورد از شخصیت‌های غیراصلی وجود داره.
    .
    ابتدا پبشنهاد می دم حتما و حتما نیم نگاهی به نظرات بچه های انجمن داشته باشی چرا که سوالات و ابهامات و اشکالاتی که مطرح کردی برطرف می شه. من هنوز هم معتقدم فصل اول سریال ضعیف نیست.فصل اول به مانند پرده ی اول یک فیلمنامه کلاسیک سه پرده ای در روند شکل گیری حادثه های پرده های(فصل های) بعد نقشی اساسی ایفا می کند.تا نقطه ی عطف فصل اول که پایان داستان رقم می خود ، به اندازه کافی شخصیت ها و مکان وط زمان داستان و اهمیت آن ها معرفی می شوند.در ادامه یک سری توضیحات ارائه دادم تا شفاف سازی صورت بگیره پیرامون عنصر شخصیت پردازی و رابطه ی تنگاتنگ اش با روایت و همچنین مسائلی که سریال مطرح می کند ، و ژانری که در بستر آن قصه گویی می کند.

    ببینید هر فیلمنامه ای شامل سه جنبه ی مهم داستان گویی یعنی پیرنگ ، شخصیت و مضمون است.هر سه مهم است و کارکرد مهمی دارند.و سخت به یکدیگر متصل هستتد و هم زمان گسترش می یابند.شخصیت باید در زمینه ای گسترش پیدا کند و آن زمینه پیرنگ است ، پیرنگ نوعی رویارویی شخصیت ها مخلطب است و همراه با شخصیت ها هر دو مضمون انتقال می دهند ، مضمون از تحول و رشد شخصیت ها پدید می آید.هیچکدام بدون دیگری وجود نخواهد داشت و ضعف و خللی در هر کدام به طور مستقیم و غیر مستقیم بقیه اجزا هم به چنین معضلی می کشاند.
    اتفاقا نقطه قوت سریال شخصیت های فرعی ست که بیش از حد به آنها بها داده می شود و نه کاملا رها شده ست.خط روایی آن ها در عین اینکه مستقل و دور افتاده ست اما کاملا مرتبط و پیوند تنگاتنگی با خط روایی شخصیت های اصلی دارد.لفت اورز سرمایه گذاری بزیادی بر روی هم دلی عاطفی مخاطبان صرف کرده و این هم دلی میسر نمی شود جز اینکه در روایت و پیرنگ داستان ضرباهنگ ، نظم ، پايانبندي قوي، توسعه منطقی ، شخصیت پردازی دقیق و عدم شكاف هاي روايي دیده شود.پس برای هم دلی بیننده با روایت شصیت پردازی نقشی اساسی ایفا می کند.رنگ و بوی هر شخصیتی کنش اوست.کنش پنچره ای است به ذهن ، قلب و روح شخصیت ها.کنش تحول شخصیت ها را تسریع می کند و آن را آشکار می سازد.کنش تصمیمی است که عملی می شود ، فرایند هایی که ذهنی هستند و نمود عینی می یابند. ما دو نوع کنش داریم : کنش شخصیت پردازی و کنش پیرنگ. کنش پیرنگ : حادثه ای را از لحظه ای در زمان به لحظه ای دیگر می برد.کنش شخصیت پردازی : به ما می گوید شخصیت چه فکر و احساسی دارد.کنش های شخصیت پردازی در دو جنبه بروز پیدا می کند یکی در افکار و احساساتی که شخصیت می خواهد دیگران بفهمند و به آن واکنش نشان دهند و دیگری و افکار و احساساتی که از دیگران پنهان می کند.پس دو مورد مربوط اند چنانچه شخصیتی بعد از متولد شدن توسط انگیزه ها و اهداف در مسیر آنها کنشی رقم می زند که حوادث داستان را پدید می آورد و یا متاثر از آنهاست.لفت اورز هیچگاه این تناقض در خود نداشته و اگر شخصیت پردازی دقیقی دارد به سبب روایت منسجم آن می باشد و خط روایی های گسترده که سرانجام به هم دیگر ختم می شود.گاهی وقت ها انگیزه های شخصیت های لفت اورز کدر می شود ؛ چون نیاز است مقداری ابهام درباره چرا ها باقی بماند.هر چه نویسنده دلایل مشخص تری را برای انگیزه ذکر کند ، شخصیت را در ذهن مخاطب حقیر تر و کوچک تر کرده است.این ابهام جایی برای مخاطب باقی می گذارد تا از تجربیات شخصی اش برای ارتقای شخصیت در تخیل خود استفاده کند.



    نقل قول نوشته اصلی توسط Julie نمایش پست ها

    >>
    تیم بازیگری حرفه‌ای و موسیقی متن به‌یادموندنی سریال باعث می‌شه انتظارهام از سریال بالا باشه، اما به نظرم نویسنده واقعا نمی‌دونه چی می‌خواد بگه. تضادهای زیادی توی سریال هست که شاید بشه گفت نویسنده می‌خواست خود مخاطب تصمیم بگیره که طرف کدوم جبهه رو بگیره، ولی بیشتر به نظر می‌رسه این تضادها از افکار خود نویسنده سریال خارج می‌شه. ندانم‌گرایی تم اصلیه سریاله، که اگر از این دسته نباشیم سخت بشه یه سری از اتفاقات سریال رو هضم کرد.

    فیلمنامه لیندلوف بر پایه یک نظام دیالکتیکی و انعکاس دهنده تضاد های دامنه دار شکل گرفته.لیندلوف کوشیده تمامی عناصر حاضر در روایت خودش را بر پایه رویکرد های جدلی نظم دهد و از طریق در هم تنیدن هر یک از رشته های چندگانه این وضعیت در تن دیگری ، به الگویی هارمونیک از تضاد و تقابل دست یابد که در سراسر رویات جاری است.یکی از ویژگی های قابل تامل فیلمنامه همین بافت یک دست و یک پارچه د در عین بهنره مندی از مصالح چند وجهی و مناظر جند گانه ست.لایه های این نظام دیالکتیکی کوشش و تقلای شخصیت ها برای یافتن جایگاهشان بعد وقوع حادثه بوده است. مت با خدا روبه‌رو می‌شود و تمام جهان بینی اش فرو می ریزد و ساختمان ایمانش را دوباره بنا می کند. پدر کوین تصمیم می گیرد تا جلوی سیل آخرالزمان را بگیرد، اما در حقیقت او با انجام این کار به دنبال معنا بخشیدن به زندگی ود می باشد.کوین دچار توهمات عجیب و غریبی می شود و از لحاظ روانی با مشکلات و رویاهای دردناکی دست و پنجه نرم می کند , نورایی که تمام خواسته خود را جزم کرده که فرزندانش را بیابد و پتی لوینی که فرقه خود را پدید می آورد.لیندلوف در هر یک از این لایه ها و در نهایت، پیوند و یک پارچگی تمامی آن ها با یکدیگر ، مخاطب را در برابر گفت و گو و تعامل با چندین چشم انداز متفاوت به مفهوم زندگی ، مرگ ، افسردگی ، اضطراب ، عشق ، خانواده ، معنا و وجود می نشاند.لیندلوف قضاوت نمی کند ، موضع خاصی ندارد و صرفا تصویر گر کنش های مختلف به پدیده ای واحد است و همه چیز به مخاطب واگذار می شود که در این آشفته بازار دکان مد نظر خود را بیابد.


    نقل قول نوشته اصلی توسط Julie نمایش پست ها

    >>

    من به‌شدت با تخیل غیرواقعی توی دنیای فیلم و سریال مخالفم. حتی اگر قراره عجیب‌ترین اتفاقا توی سریال بیافته، مشکلی نیست، اما باید یک پیش‌پردازش و آمادگی ذهنی در طول داستان وجود داشته باشه تا واقعی به‌نظر برسن و به‌قول معروف در بیان. همچین موردی اصن واسه سریال مهم نیست و نویسنده شلنگ تخیلات رو هر موقع عشقشه می‌گیره رو سریال. با توجه به وجود همچین مواردی، برخلاف پایان دل‌نشینی که داشت، دیدن این سریالو پیشنهاد نمی‌کنم، مگر اینکه علاقه‌مند به دیدن درد و رنج باشید و از یک سری تفکرات خاص لذت ببرین. شخصا به‌عنوان کسی که چارچوب فکری مشخصی داره نتونستم از محتوای فلسفی سریال لذت ببرم و فقط همدردی با کاراکترا و سرنوشتشون منو تا آخرین اپیزود کشوند.
    ما با یک دنیای فانتزیِ افسانه ای جن و پری که در یک عالم دیگری سپری می شود ، رو برو نیستیم.در داستان علمی تخیلی لفت اورز هم از تمام مواد خام این ژانر بکار برده نشده که سریال مکلف به تفسیر و شرح قوانین علمی خود شود.سفینه های فضایی و سفر به کرات دیگر و موجودات عجیب و غریب هم جایی در داستان ندارند.مکان داستان و آدم ها هم خیالی نیستند و شخصیت ها از جنس دنیای واقعی هستند.پس نیازی نیست که جهان و حوادث با تمام جزییات بازسازی شود تا نمایش تخیلی برای بیننده قابل باور شود.علمی تخیلی سریال از جنس سینمای پسا آخرالزمانی ست که به ماجراهای بعد از وقوع حادثه می پردازد.اخرالزمانی که همه چیز را نابود کرده و حال بازماندگان نجات پیدا کرده اند و در حال یافتن سرنوشت جدیدی هستند.عامل فرا طبیعی نقش اصلی در ایجاد حادثه ایفا می کند و همین موجب ارجاعات مذهبی به کتب مقدس می شود و واژه ها و مفاهیم انسانی در این ساختار پسارستاخیزی دگرگون می شود.حذف توضیحات عامل وقوع حادثه در جهت فرم اثر و استحکام سایر قسمت های داستان می باشد چرا که سریال نه درباره‌ی چیستی حادثه ، بلکه درباره‌ی انسان‌هایی ست که در تلاش برای جواب دادن به حادثه و کنار آمدن با آن می باشند.معلول های حادثه به اندازه ای در تار و پود زندگی افراد تنیده شده که جای خالی علیت را پر کرده و ساختار روایت به گونه ای طراحی شده که توجه مخاطب به مطالعه شخصیتی معطوف شود و ما از یک حادثه ی بیرونی به مسائل و پرسش های درونی اگزیستانسیالیستی می رسیم.

  5. 13 کاربرِ زیر از Saber-j بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  6. #83
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    ارسال ها
    1,108
    سپاس
    11,156
    از این کاربر 16,206 بار در 1,157 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : The Leftovers |سریالی جدید از خالق Lost [بحث و معرفی]

    @Saber-j
    ابتدا تشکر می‌کنم از وقتی که گذاشتی و نوشتی، همین که توی تاپیک بحثی رو آغاز کردی و با لودگی و تمسخر توی چت باکس نظراتت رو مطرح نکردی، حسابت رو از کاربرای سیمپ جدا کردی.
    نظری که دادی کمی تهاجمی هست، من نه طرفدار سریال هستم و نه مخالف اون. همونطور که گفتم نمی‌دونم باید چه حسی بهش داشته باشم. من ابهام و اشکال خاصی مطرح نکردم و نکته‌ای که گفتم در مورد کلیات داستان و نقاط ضعفش بود. پس ارجای من به پست‌های دیگر دوستان فایده‌ای نداره. از نظر من هر هنری اگر توانایی ابراز خودش رو داشته باشه مخاطب مخصوص به خودش رو جذب می‌کنه و نیازی به تفسیر و تحلیل دیگران نیست. اگر چه این سریال به‌طرز ماهرانه‌ای با تعهد و اشتیاق و هنرمندانه ساخته شده اما به اندازه کافی راضی کننده نیست و مخاطب رو در بسیاری لحظات ناامید می‌کنه.
    مخاطب امروز (من) دنبال یک فیلمنامه کلاسیک نیست. مخاطب امروزی روایت امروزی لازم داره. پس مثالی که شما در مورد پرده‌بندی زدی فقط به درد مخاطب خاص سینما می‌خوره و برای من هیچ اهمیتی نداره. در ادامه سه مولفه پیرنگ، شخصیت و مضمون رو معرفی کردی که باید بگم این اطلاعات به درد کسی می‌خوره که بخواد سینما رو از نگاه فنی دنبال کنه و تو هر مجله و کتاب سینمایی هم پر از این اسم‌های پر زرق و برق و دهن پر کن که باز هم مخاطب عام به دنبالش نیست. مثل اینه که یه آهنگساز بیاد از تکنیک‌های نحوه تغییر گام موسیقی بین کورس و ورس‌هاش بگه. این مسائل تکنیکال بیشتر در سمت هنرمند اتفاق می‌افته و چیزی که مخاطب به‌عنوان خروجی می‌بینه بیشتر از هر چیزی اهمیت داره.
    این سریال ممکنه خیلی شبیه قسمتی از زندگی هر کسی باشه. کاراکترها به‌خوبی ساخته و پرداخته شدن، طوری که دوست داشتم ببینم چه بلایی سر هر کدوم میاد. اینکه به برخی سوالات پاسخ داده نشه منطقیه، اینکه سریال در مورد شکست‌ها و دردهایی ـه که انسان‌ها بعد از تجربه‌های تلخشون باهاش مواجه می‌شن مشکلی نداره. اما مشکل اساسی سریال اینجائه که برخی از سکانس‌ها واقعا بیهوده و گمراه کننده هستند. مطمئنم تیم نویسنده هم شاید اول یه ایده‌ای در موردش داشتن و بعد پشیمون شدن. برای مثال اون دو تا زنی که بعد از مواجه کوین و اون آقای تفگندار پشت وانتش انداخته بود. خب اون دو نفر پتی و لاوری بودن. همه انتظار داشتیم که سرنوشت این دو نفر شبیه به هم باشه اما به‌طرز عجیبی یهو لاوری عوض شد و اصن داستان زندگیش صد و هشتاد درجه تغییر کرد. ما هیچوقت دلیل این اتفاقات رو نفهمیدیم. یا مثلا فصل دو جوری شروع شد که انگار خود نویسنده‌هام انتظار نداشتن سریالشون تمدید بشه و دوباره نشستن از اول ایده پردازی کردن. یه شهر به اسم میرکل که هیچوقت تو فصل اول ازش نشنیدیم. بخوام مثال بزنم، از این اتفاقات توی سریال فراوون هست. سریال خیلی جاها اتفاقات بی ربط و بی‌معنی زیاد داره، کاراکترهایی که به‌طور ناگهانی رها شدن و هیچ خبری ازشون نداریم زیاد هستن. هولی وین که یه فتیش خاصی هم روی دخترای زیر سن قانونی آسیایی داره اصن چرای و چیستیش معلوم نشد و فقط اومد ملتو بغل کرد و رفت.
    من کاملا کسی که این سریال رو دوست داره رو درک می‌کنم. چون لایه‌ای عمیقی از درد آدم‌ها رو نشون می‌ده که تو کمتر سریالی می‌شه همچین چیزی پیدا کرد و این موضوع سریال رو خیلی خاص کرده. اما به‌نظر می‌رسه کسایی که از این سریال و این مسائل انسانی که توش مطرح شده لذت بردن، بزرگ نمایی می‌کنند و از مشکلاتی که داره چشم پوشی می‌کنند. اما بر خلاف این دسته از عزیزان من فکر می‌کنم سریال در جایگاه خودش قرار داره، نه اونقدر عالی و بدون نقصه که جزئه دسته شاهکارها قرار بگیره نه اونقدر مشکل داره که جزئه سریالای ضعیف باشه. در نهایت این سریال یک اثر متوسطه که در بعضی لحظات نشانه‌هایی از یک شاهکار رو از خودش بروز می‌ده اما در نهایت موفق به رسیدن به نقطه‌ای که نمایش داده نمی‌شه. اگر عاشق غم و اندوهید بهتون پیشنهاد می‌کنم که سری به کتاب‌های Sylvia Plath بزنید و اگر پرسش‌های درونی اگزیستانسیالیستی می‌خواید حتما مروری بر کتاب‌های یالوم داشته باشید. با انجام این دوتا کار می‌تونید تفاوت یک تفکر مشخص و بدون جبهه گیری در مورد رنج‌های انسان رو با سریالی که چنین مدح می‌کنید ازش متوجه بشید و قسمت‌های ناموزون سریال براتون روشن‌تر می‌شه.




  7. 14 کاربرِ زیر از Julie بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  8. #84
    تاریخ عضویت
    Jul 2019
    ارسال ها
    264
    سپاس
    4,754
    از این کاربر 4,100 بار در 269 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : The Leftovers |سریالی جدید از خالق Lost [بحث و معرفی]

    @julie
    ارادت جولی جان ، لطف داری برادر.
    ابتدا پوزش می طلبم اگر در پاسخگویی تعلل داشتم ؛ اختلال در سیستم لپتاپ و دشواری کار با گوشی در محیط کاری انجمن مجال و فرصت سریع تری را فراهم نکرد.

    مدت ها بود فضای انجمن به شکلی یکنواخت و خسته کننده صرفا در ایجاد تاپیک ها خلاصه می شد و بحث و گفت و گوی داغ و مفصلی ایجاد نشده بود.سپاس از همراهی و توجه شما.

    شخصا خودم هم علاقه چندانی به مطرح کردن چنین مباحث فنی و آکادمیکی ندارم.نگاه من به سینما کاملا سینه فیلی ست و از مکاشفه ، هیجان ، لذت و حساسیت تاثیر می گیرد که این موارد دقیقا جز خطوط قرمز نقد آکادمیک شمرده می شود.منتها این خود شما بودید که با چنین زبانی سخن گفتید و از روایت ها و همچنین شخصیت پردازی ناقص خرده گرفتید.من هم به تبع صرفا با همین چشم انداز به شما پاسخ دادم که اولا شخصیت پردازی دقیق ، با جزئیات و کامل سریال فقط در بستری به نام روایت ساخته و پرداخته می شود ؛ و این دو هیچ گاه تافته جدا بافته نیستند و فیلمنامه ای که از الگو های مناسب هم دلی روایی برخوردار نباشد ، مخاطب را نمی تواند با خود همراه کند.چطور می شود سریالی که ضعف در روایت هایش دیده شود ، همدلی و همذات پنداری را چنان به اوج برساند که کوچک ترین اکت و دیالوگی مخاطب را از پا در بیاورد ؟ چطور می شود فیلمنامه ای که از طریق قهرمان و شخصیت هایش مخاطبان را همراه می کند و احساسات آن ها را متاثر می کند در بستر ضعیف روایتی محقق شود ؟
    بله یقینا موافقم ، اثر خوب نیازی به توضیحات و تفسیر های گوناگون و بیهوده ندارد و مخاطب نباید تکیه بر مفاهیم فرا متنی داشته باشد که از بیرون تحمیل شده باشد.اما لفت اورز مخاطب ندارد ؟ لفت اورز برای اثبات حقانیت خود احتیاجی به مقاله ها و مکاشفه های مفسرین و نقد های طولانی منتقدین نمی بیند.همین که امروزه در لیست سریال های مورد علاقه سریال دوستان و صدر لیست منتقدین در نظر سنجی های معتبر قرار گرفته دلالت بر محبوبیت و تاثیر گذاری سریال دارد.اتفاقا شما از محدود مخاطبانی هستید که به سریال خرده می گیرید ، در همین تاپیک اکثر دوستان پس از تجربه کلکسیونی از احساسات و عواطف انسانی در یک دنیای رویایی و مالیخولیایی جز ثنا و ستایش لب به سخن نگشوده اند.جالب اینجاست بند پایانی شما با این اظهار شما در تناقض محض است.ابتدا که معتقدید سریالی که بیننده دارد نباید برای اثبات خود زور بزند و در پایان مدعی شدید که بینندگان سریال کاملا موثر از مضامین و مسائل انسانی و قابل لمس سریال شده اند !

    به جرات می گویم هر کدام از اجزای سریال کارکردی موثر در فیلمنامه دارند و حضور آن ها بخشی ضروری برای سایر اجزا می باشد.و اصلا فرم سریال در رابطه ی متقابل و فراگیر بین همین اجزا شکل گرفته.تفاوت و تنوع های بنیادی که در سریال یافت می شود با دیالکتیکی به تقابل های تمام عیار بدل می شوند.گذر از پاسخ برخی شبهات موجب یکپارچه شدن سایر اجزا و در هم تنیده شدن آن ها می شود و نه تنها نقطه ضعف نمی شود بلکه استحکام فیلمنامه را رقم می زند.
    لوری که بلافاصله پس از عزیمت تمام زندگی خود را رها کرد و به فرقه ای نهیلیستی پیوست ؛ هیچگاه تمام چشمه های عواطف و انسانی نسبت به خانواده را در خود نکشت. در برخی صحنه ها واکنش های لوری خبر از وجود اندک امیدی در بازگشت او می دادند.برای مثال وقتی دخترش جیل فندکی به او هدیه داد که بر رویش "مرا فراموش نکن" حک شده بود ؛ ابتدا با برخورد سرد لوری مواجه شد اما پس از مدتی لوری آن را پیش خود نگه داشت.هنگامی که مپل تاون دچار هرج و مرج و آشوب شده بود ؛ کوین در این میان در پی او می گشت و او را از دست چندین متجاوز نجات داد و آن ها متوجه شدند که جیل ، دخترشان ، در معرض آسیب قرار گرفته و در خانه ی آتش گرفته اسیر شده."نزدیکی مرگ جیل" عامل اصلی دگرگونی لوری بود ؛ چرا که یک بار در حادثه عزیمت نوزاد در شکمش پر کشیده بود ؛ حال در وقوع بودن مرگ دخترش به شوک دوباره وارد کرد.
    روایت هولی وین از همان مواردی ست که بالا ذکر کردم ؛ لیندلوف موضع دقیقی نمی گیرد ، جانب داری واضحی ندارد و فقط نشانه هایی برای باور و عدم باور او نشان می دهد.من باور دارم که او شارلاتان ست.هولی وین در لحظات در حال مرگ اعتراف می کند که حتی مطمئن نیست که تمام کارهایش واقعی بوده یا دروغین و می ترسد که همه آن دروغی بیش نباشد.هولی وین یک متقلب ، فریبکار و شیادی بود که بواسطه کنترل روانی اش و رفتار عجیب و غریبش و خلا های عاطفی اطرفیان و زخم خوردگان به آن ها تلقین می کرد که با آغوشی تمام درد هایشان التیام می بخشد.او حتی در حال بوسیدن یک مرد مرده هم دیده شده بود و با توجه به علاقه اش به تام می توان دو جنسگرا بودن او را حدس زد.هولی وین یک متجاوز جنسی بود که دختران جوان آسیایی را شارژی برای تقویت نیروی خود مهیا کرد و به سبب فساد جنسی و اتهام تجاوز جنسی تحت تعقیب پلیس قرار گرفته بود.

    سينما قدرت مند ترین و تاثیرگذار ترین مدیوم زمانه ما و بهترين رسانه برای داستانگويی ست.سينما نسبت به ادبيات، زنده تر و خوش آب و رنگ تر است. بدين معنا كه ارتباط مخاطب با داستان در سينما از طريق قوای ديداری و شنيداری حاصل می شود و اين امر ، تجربه تماشای يك فيلم سينمايی را به تجربه ای ويژه بدل می كند.همچنین فيلم های سينمايی از طريق تسهيل ارتباط مخاطب با دنيای داستان و به نوعی با انتقال مخاطب از دنيای واقعی به دنيای داستانی که می توانند تخيل مخاطب را به شيوه ای زنده و پويا در دنيای داستان غرق كنند و موقتا توهم نمايش را جايگزين واقعيت تغييرناپذير زندگی واقعی او كنند ، در همدلی مخاطب با شخصیت ها موفق تر است. به علاوه بعُد شنيداری سمعی فيلم های سًينمايی دنيای داستان را برای مخاطب زنده و واقعیت تر میكند. فيلم های سينمايی می توانند نحوه تفكر و تخيل مخاطب را تحت تأثير قرار دهند. مثلاً تماشای يك فيلم سينمايی در مقايسه با يك كتاب داستانی، میتواند به گونه ای مؤثرتر به مخاطبی كه از قوه تخيل ضعيفی برخوردار است ،كمك كند تا ارتباطی عميق و زنده با داستان برقرار كند. به همه ی آنها بيفزاييم كه مشاهده قهرمان بر پرده و تماشای او به مثابه موجودی زنده مخاطب را به شدت تحث تأثير قرار میدهد.از این رو تاثیر گذاری اثر چون لفت اورز به مراتب بیشتر از رمان هایی ست که همین مضمون و فضا را به نثر در می آورند.

  9. 17 کاربرِ زیر از Saber-j بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  10. #85
    شفا بایدت داروی تلخ نوش...
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    ارسال ها
    1,536
    سپاس
    14,717
    از این کاربر 19,984 بار در 1,359 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : The Leftovers |سریالی جدید از خالق Lost [بحث و معرفی]

    اصلا دلم نمیخواست توی این تاپیک پستی ارسال کنم چون عمیقا به این سریال و بیننده هاش احترام میذارم، ولی اصلا چندوقتی هست هر چی ژولی میگه رو مخمه یعنی نه اینکه بخوام باهاش سرشاخ بشم طبیعتا سطح درکش رو از خودم بالاتر میدونم با اینکه از لحاظ سنی برعکسه و اینو برای خودم یه پوینت خوب میبینم اما یه نگاه از بالایی توی حرفاش هست که نمیدونم چرا هیچ جوره تو پس‌یقه‌ام نمیره
    من تقریبا هیچ چیزی از سریال یادم نمیاد پس راجع به خود سریال هیچی ندارم بگم اما ژولی به یه ناهمگونی توی پیوستگی داستان اشاره کرد جا داره در دفاع از سریال بگم سریال کنسل شده بود تقریبا و هوادارانش با فلش‌ماب و ... سریال رو زنده کردند یعنی شما اون ناهمگونی رو بذار پای این برادر

    راجع به احساسی که به سریال داشتم اما دنیایی میتونم حرف بزنم یعنی شاید شخصی ترین سریالی هست که هر کسی میتونه ببینه.
    یه خلاء، یه سرگشتگی، یه عدم، یه فضای بی نهایت خالی، شاید سیاه و سفیدترین جایی که بشر میتونه به لمس ـش نزدیک بشه، تو زندگی هر کسی وجود داره که منطق راهی بهش نداره و احساس فرمانروای مطلق اونه این فضا توسط هیچ چیزی رنگ و لعاب نمیگیره مگه تلنگری از این دست.
    به نظرم برای ژولی با شناختی که ازش دارم هیچوقت یه همچین تجربه ای به دست نمیاد و نداشتنِ چنین تجربه‌ای رو زمانی میفهمه که دیگه خیلی دیره...




    واقعا دلم نمیخواست اینارو بنویسم و فقط به خاطر خود ژولی نوشتمشون فقط

  11. 13 کاربرِ زیر از wlh بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  12. #86
    تاریخ عضویت
    Feb 2012
    ارسال ها
    220
    سپاس
    552
    از این کاربر 1,506 بار در 225 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : The Leftovers |سریالی جدید از خالق Lost [بحث و معرفی]

    [QUOTE=wlh;257739]
    اصلا دلم نمیخواست توی این تاپیک پستی ارسال کنم چون عمیقا به این سریال و بیننده هاش احترام میذارم، ولی اصلا چندوقتی هست هر چی ژولی میگه رو مخمه یعنی نه اینکه بخوام باهاش سرشاخ بشم طبیعتا سطح درکش رو از خودم بالاتر میدونم با اینکه از لحاظ سنی برعکسه و اینو برای خودم یه پوینت خوب میبینم اما یه نگاه از بالایی توی حرفاش هست که نمیدونم چرا هیچ جوره تو پس‌یقه‌ام نمیره
    من تقریبا هیچ چیزی از سریال یادم نمیاد پس راجع به خود سریال هیچی ندارم بگم اما ژولی به یه ناهمگونی توی پیوستگی داستان اشاره کرد جا داره در دفاع از سریال بگم سریال کنسل شده بود تقریبا و هوادارانش با فلش‌ماب و ... سریال رو زنده کردند یعنی شما اون ناهمگونی رو بذار پای این برادر

    راجع به احساسی که به سریال داشتم اما دنیایی میتونم حرف بزنم یعنی شاید شخصی ترین سریالی هست که هر کسی میتونه ببینه.
    یه خلاء، یه سرگشتگی، یه عدم، یه فضای بی نهایت خالی، شاید سیاه و سفیدترین جایی که بشر میتونه به لمس ـش نزدیک بشه، تو زندگی هر کسی وجود داره که منطق راهی بهش نداره و احساس فرمانروای مطلق اونه این فضا توسط هیچ چیزی رنگ و لعاب نمیگیره مگه تلنگری از این دست.
    به نظرم برای ژولی با شناختی که ازش دارم هیچوقت یه همچین تجربه ای به دست نمیاد و نداشتنِ چنین تجربه‌ای رو زمانی میفهمه که دیگه خیلی دیره...




    واقعا دلم نمیخواست اینارو بنویسم و فقط به خاطر خود ژولی نوشتمشون فقط
    [/به نظرم کنسلی سریال در پایان فصل دوم که بسیار قوی بود و هم در برگشتش تعداد اپیزودهای فصل سه کمتر از دو فصل دیگه بود تاثیر منفی کوچیکی داشت اونم برمی گرده به سرنوشت اون فرقه ای که حرف نمی زدند و به نظرم می تونستند با یک الی دو اپیزود بیشتر بهش بپردازند بخصوص که دو فصل کامل یکی از ارکان سریال بودند بغیر این قضیه تمامی فصل سوم فوق العاده بود و یکی از بهترین پایان بندی ها و برای خود من با احترام به برکینگ بد بزرگ با اختلاف ناچیزی بهترین سریالی بوده که تا حالا تماشا کرده ام.

  13. 9 کاربرِ زیر از ali_n540 بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  14. #87
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    ارسال ها
    255
    سپاس
    4,682
    از این کاربر 2,883 بار در 264 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : The Leftovers |سریالی جدید از خالق Lost [بحث و معرفی]

    سریال مزخرف، مزخرفه / ادا اصول نداره که /

    قبلا گفتم خوبه ولی با گذر زمان، علاقم کاهش پیدا کرد!

    این پایین نظراتم رو گفتم/ برای هیچکدومش جوابی نگرفتیم!!! چون جوابی نداره !!!!
    * بیماری لندلوف *



  15. 6 کاربرِ زیر از del@ بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  16. #88
    تاریخ عضویت
    Feb 2012
    ارسال ها
    220
    سپاس
    552
    از این کاربر 1,506 بار در 225 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : The Leftovers |سریالی جدید از خالق Lost [بحث و معرفی]

    نقل قول نوشته اصلی توسط del@ نمایش پست ها
    سریال مزخرف، مزخرفه / ادا اصول نداره که /

    قبلا گفتم خوبه ولی با گذر زمان، علاقم کاهش پیدا کرد!

    این پایین نظراتم رو گفتم/ برای هیچکدومش جوابی نگرفتیم!!! چون جوابی نداره !!!!
    * بیماری لندلوف *
    نظر شما محترم ولی اینکه لفت اورز مزخرفه نمی دونم باید چی گفت تک تک سکانسهای این سریال با موسیقی متن بینظیرش باارزش تر خیلی از سریال های پخش شده و یا در حال پخش هست مثل این سکانس. The Leftovers S03E06 Laurie Nora and Matt - Beach Ball وقتی موسیقی ماکس ریشتر از میانه این سکانس اضافه می شه دیگه نمی تونی جلوی خودتو بگیری.
    https://www.youtube.com/watch?v=e3qTfWZJa5E

  17. 8 کاربرِ زیر از ali_n540 بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  18. #89
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    ارسال ها
    255
    سپاس
    4,682
    از این کاربر 2,883 بار در 264 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : The Leftovers |سریالی جدید از خالق Lost [بحث و معرفی]

    نقل قول نوشته اصلی توسط ali_n540 نمایش پست ها
    نظر شما محترم ولی اینکه لفت اورز مزخرفه نمی دونم باید چی گفت تک تک سکانسهای این سریال با موسیقی متن بینظیرش باارزش تر خیلی از سریال های پخش شده و یا در حال پخش هست مثل این سکانس. The Leftovers S03E06 Laurie Nora and Matt - Beach Ball وقتی موسیقی ماکس ریشتر از میانه این سکانس اضافه می شه دیگه نمی تونی جلوی خودتو بگیری.
    https://www.youtube.com/watch?v=e3qTfWZJa5E
    من در مورد مکس ریشتر حرف نزدم/ تنها نکته مثبت آهنگشه!

    علی عزیز، یک سوال میپرسم
    خدای نکرده گوش شیطون کر چشم شیطون کور، مادر شما فوت کنه، شما چندسال باید ناراحت و اندوهگین و محزون و مجنون و پر از غم باشید؟ از قسمت اول تا همین قسمتی که ارجاع دادید، چند سال میگذره!!؟؟
    پایه و بن سریال مشکل داره!!!!

    شاید هم این غم و اندوه باید سالهای سال باشه و من زیادی سنگدلم!!!!

    چون پستها رو نخواندید، دوباره سوالهام رو اینجا مینویسم!

    ++لوری، بابای کوین، جان، مایکل، زن دیونه که مشکلش بدون کفش بودن بچه هاشه را مسموم میکنه و بهشون میگه من یهودا هستم و بعد مایکل میگه یهودا خودکشی کرد و (بعد یا قبلش یادم نیست)
    فلش بک میزنیم که نورا تئوری خودکشی لوری در حال غواصی را بیان میکنه= این اپیزود شش فصل سوم است

    ولی تا اپیزود ده متوجه نمیشیم چه اتفاقی برای لوری میافته ..
    آیا تمام این المانها و کدها نشان دهنده خودکشی لوری نیست ..

    نویسنده با ابهام زایی و گره آفرینی ما رو مسخره کرده و در لحظه آخر نشان میده لوری زنده است
    این یعنی جی ؟؟ این هم بهخاطر جهان سریاله ؟؟


    ++اصلا داستان شخصیت "دین" برای چی بود؟؟ برید بررسی فصل اول سریال رو بخونید، اکثرا فکر میکنن "دین" فرشته نگهبان بود!
    ++"مگ یا لیو تایلر" مشکلش چی بود؟ اینها توضیحی براش هست!

    *نظر من اینه، دیمن لندلوف یک مرضی داره، داستانی را به شکل زیبا بسط میده و داستان را پر گره ایجاد میکنه مثله لاست
    ولی در همین گره سازی ها، آچمز میشه، همون گره ها که باعث کشش داستان شدند، دلیل مرگ سریال میشوند/
    *مرض دوم دیمین، علاقه وافر به مکانی جدیدی داره، که مردم بتوانند شروع دوباره در آن داشته باشند اسمش جزیره باشه یا عزیمت شدگان


    جمله جدید:: سریال لفتورز کتابی با جلد زیبا و درجه یکی است که حتی صحافی و کاغذ عالی درش به کار رفته،
    همه چی برای اغوا کردن مخاطب برای خریدنش وجود داره

    ولی وقتی میخونیش
    از 200 صفحه کتاب، فقط 25 صفحه داستان میبینی که چفت و بست داره و کل کتاب ظاهر زیباست!!!



  19. 10 کاربرِ زیر از del@ بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  20. #90
    تاریخ عضویت
    Feb 2012
    ارسال ها
    220
    سپاس
    552
    از این کاربر 1,506 بار در 225 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : The Leftovers |سریالی جدید از خالق Lost [بحث و معرفی]

    نقل قول نوشته اصلی توسط del@ نمایش پست ها
    من در مورد مکس ریشتر حرف نزدم/ تنها نکته مثبت آهنگشه!

    علی عزیز، یک سوال میپرسم
    خدای نکرده گوش شیطون کر چشم شیطون کور، مادر شما فوت کنه، شما چندسال باید ناراحت و اندوهگین و محزون و مجنون و پر از غم باشید؟ از قسمت اول تا همین قسمتی که ارجاع دادید، چند سال میگذره!!؟؟
    پایه و بن سریال مشکل داره!!!!

    شاید هم این غم و اندوه باید سالهای سال باشه و من زیادی سنگدلم!!!!

    چون پستها رو نخواندید، دوباره سوالهام رو اینجا مینویسم!

    ++لوری، بابای کوین، جان، مایکل، زن دیونه که مشکلش بدون کفش بودن بچه هاشه را مسموم میکنه و بهشون میگه من یهودا هستم و بعد مایکل میگه یهودا خودکشی کرد و (بعد یا قبلش یادم نیست)
    فلش بک میزنیم که نورا تئوری خودکشی لوری در حال غواصی را بیان میکنه= این اپیزود شش فصل سوم است

    ولی تا اپیزود ده متوجه نمیشیم چه اتفاقی برای لوری میافته ..
    آیا تمام این المانها و کدها نشان دهنده خودکشی لوری نیست ..

    نویسنده با ابهام زایی و گره آفرینی ما رو مسخره کرده و در لحظه آخر نشان میده لوری زنده است
    این یعنی جی ؟؟ این هم بهخاطر جهان سریاله ؟؟


    ++اصلا داستان شخصیت "دین" برای چی بود؟؟ برید بررسی فصل اول سریال رو بخونید، اکثرا فکر میکنن "دین" فرشته نگهبان بود!
    ++"مگ یا لیو تایلر" مشکلش چی بود؟ اینها توضیحی براش هست!

    *نظر من اینه، دیمن لندلوف یک مرضی داره، داستانی را به شکل زیبا بسط میده و داستان را پر گره ایجاد میکنه مثله لاست
    ولی در همین گره سازی ها، آچمز میشه، همون گره ها که باعث کشش داستان شدند، دلیل مرگ سریال میشوند/
    *مرض دوم دیمین، علاقه وافر به مکانی جدیدی داره، که مردم بتوانند شروع دوباره در آن داشته باشند اسمش جزیره باشه یا عزیمت شدگان


    جمله جدید:: سریال لفتورز کتابی با جلد زیبا و درجه یکی است که حتی صحافی و کاغذ عالی درش به کار رفته،
    همه چی برای اغوا کردن مخاطب برای خریدنش وجود داره

    ولی وقتی میخونیش
    از 200 صفحه کتاب، فقط 25 صفحه داستان میبینی که چفت و بست داره و کل کتاب ظاهر زیباست!!!
    بقول مولانا هر کسی از ظن خود شد یار من( همه نمی تونند یک اثر را دوست داشته باشند چطور که بزرگترین آثار سینما و تلوزیون هم نظرات منفی و بدی می گیرند). راستش من جزئیات سریال یادم نیست که بتونم جوابی بهتون بدم ولی در کل مرگ با قضیه این سریال فرق می کنه تو این سریال یک نفر درگیر این مساله نشده و در مورد بخصوص نورا کل خانوادش رفتند که نمی دونه زنده اند یا مرده اگه مرده بودند بقول شما نهایتا یک الی دو سال سوگواری می کرد و به زندگی عادی برمیگشت این بالاتکلیفی در مورد یک جامعه بزرگ اتفاق افتاده(کاری به واقع گرایی و این که غیر ممکنه چنین اتفاقی در واقعیت بیافته ندارم) من به شما پیشنهاد می کنم اگر سریال سیکس فیت آندر(شاهکار کم دیده شده) را ندیدید اون را هم ببینید که کمی به این سریال نزدیکه و به نظرم سیکس فیت سریال بسیار تاریکیه که همه باید ببینند( حتی تاریکتر از فضای این سریال). شما همین پندمی که در جهان واقعی را در نظر بگیرید ببینید چقدر به روح و روان انسانها صدمه زده فرض کنید ده سال دیگه این قضیه ادامه پیدا کنه به نظرت این مرگ و میرها به روح جامعه صدمه نمی زنه به نظرت کم کم فرقه های خرافه پرستی بوجود نمیاد(همین الان تو خود امریکاش هم بوجود امده چه برسه به ایران و جاهایی که از قبل اسیر خرافاتند). این که به لفت اورز بگی مزخرف با احترام به نظرم اوج بیرحمیه همون سریال لاست هم که پایان بندی در حد خودش نداشت یکی از بهترین آثار تلوزیونه و به نظرم باید به لیندلوف به خاطر این دو اثر احترام گذاشت . مطمعنا از نظر تکنیکی ممکنه مشکلاتی داشته باشه مگر برکینگ بد نداره. در ضمن اچ بی او به این سریال فرصت نداد و خطر کنسلی از همون فصل اول روش بود با این اوصاف فصل 3 و پایان بندی اش یکی از بهترین های تلوزیون هست( نمرات imdb و منتقدین هم نشانگر این قضیه هستند. به نظرم برای بقیه سولاتتان چون جزئیات داستان یادم نیست دوستان دیگر جواب بدهند بهتر است.

  21. 10 کاربرِ زیر از ali_n540 بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


 

 
صفحه 9 از 10 اولیناولین ... 78910 آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
  • قدرت گرفته از سیستم vBulletin نسخه ی 4.2.3
  • قالب اختصاصی انجمن TvWorld نسخه ی 1.0
  • طراحی و اجرای قالب : نوژن
  • تمام حقوق مطالب و محتوا برای تی وی وُرلد محفوظ می باشد
Powered by vBulletin® Version 4.2.1
Copyright ©2000 - 2009, Jelsoft Enterprises Ltd.