عالی بود. بدجوری منو تو کف فصل بعدی گذاشت.. نامرد
از اولش تا آخر این قسمت نفهمیدم چجوری گذشت . هیجانش بالا بود ..اشک از چشام سرازیر شده بود.
حلا با این کشتار. چی میشه فصل بعد...
ودر آخر هم تشکر از بچه های سایت که زیرنویس این فصل زیبا رو به عهده داشتن.
امتیاز 10 imdb بی تردید برازندهی این قسمته! به قول خیلی از سایتها، یکی از بهترین اپیزودهای تاریخ تلویزیون!
"جنون را در آغوش بگیر" که شعار این فصل بود، در این قسمت به اوج خودش رسید. از دیالوگهای زیبا بگیرید تا غافلگیریها و تویست های داستانی.
فولر نشون داد که نهر خروشان ابتکار ـه. اینو همیشه بهش نسبت میدادن، اما با این سریال و بهویژه این قسمت خودشو به همه ثابت کرد.
صحنهی کوبیدن هانیبال به در برای باز کردنش، صحنهی پرت شدن آلانا به بیرون توسط ابیگیل، صحنهی در آغوش گرفتن ویل توسط هانیبال و زدن ضربهی آخر، صحنهی پاره کردن گلوی ابیگیل، صحنهی غرق در خون بودن ویل و ابیگیل و گرفتن دست همدیگه، صحنهی جان دادن اون گوزن خیالی و چندین و چند صحنهی دیگه در این قسمت که به راحتی از ذهن بیننده ها پاک نمیشن.
موسیقی متن ضربهای در این قسمت عالی کار شده بود، خودم تا حالا زیاد با این نوع موسیقی در سریال ارتباط برقرار نکرده بودم، اما در این قسمت نظرمو به کل تغییر داد، و اون پیانوی آخر قسمت که تو چند جای دیگه سریال هم شنیده بودیمش.
از بازی مدس میکلسون و هیو دنسی نباید گذشت، مدس که خیلی وقته خودشو ثابت کرده، اما دنسی در این قسمت و کلاً در این فصل فوق العاده بود.
هنر تصویر برداری که همیشه در این سریال سطح بالایی داشته، در این قسمت به اوج رسید. نماهایی که از سقوط آلانا گرفته شد دیدنی بود.
قصرِ حافظه، چیزی که تا حالا توی چند سریال شاهدش بودیم، که مهمترینش شرلوک ـه. اما قصر حافظهای که توی این اپیزود مطرح شد فرق داشت. از طریق همین مفهوم ما با قابلیت هانیبال آشنا شدیم، اینکه میتونه توی قصرِ ساختگی خودش زندگی کنه، حتی اگه گوشهی زندان بیوفته، این نکته در ادامه و در فصل های آینده که سریال به "سکوت برهها" برسه اهمیت بیشتری میکنه، یعنی جایی که هانیبال رو پشت میلههای زندان میبینیم.
حس بویایی هانیبال بر کسی پوشیده نبوده، این قسمت هم با بوییدن "فردی لاندز" از بدن ویل، به همه چی پی برد، گرچه با دیدنِ آخر اپیزود و همراهی اون خانم دکتره (که اسم سختی داشت!) با هانیبال در داخل هواپیما، متوجه شدیم که هانیبال از خیلی وقت پیش مشغول بازی دادن بقیه بوده. به قول آلانا که به ویل گفت: "از کجا مطئنی هانیبال تو رو سمت تله نبرده؟"
دکتر لکترِ فراری میتونه خیلی جذاب باشه، از زبان مهماندار هواپیما به نظر میرسه که به فرانسه فرار کرد. حدس داستان برای فصل بعد بسیار سخت شد. آیا ویل زنده میماند؟ جک چطور؟ یا آلانا؟
سوالهای زیادی مونده برای فصل سوم، همینطور داستانهای زیادی.
مطمئنم وضعیت خودم و خیلیهای دیگه موقع دیدن این قسمت اینطوری بوده:
My jaw is on the floor and refuses to come back to its position
به امید فصل سومی به همین زیبایی
عالی تموم شد خیلی بیشتر از حد تصورم شکه کننده بود فقط انتظار داشتم جک و آلانا یه بلایی سرشون بیاد ولی اینکه پای ابیگل وسط بیاد و اتفاقی برای ویل بیوفته از همه مهمتر دوست روانشناس دکتر لکتر باهاش همدست باشه و خیلی سورپرایزهای دیگه یه پایان فوق العاده رو رقم زد .
هانیبال زمینه داشتن یه خانواده رو چیده بود خودش و روانپزشکش که عاشق همدیگه هستن و ویل و ابیگل و میخواست بهم برسونه تا گروهشون تکمیل بشه ولی با بهم خوردن برنامه هاش این بهترین راه بود .
سئوال مهم تو این قسمت ( چرا ویل به هانیبال زنگ زد و اون و آگاه کرد ؟ )
بنظرم جک و ابیگل که مردن ولی آلانا فلج میشه و ویل زنده میمونه تا هانیبال و پیدا کنه .
قشنگترین سکانس کشتن ابیگل جلوی چشم ویل بود . ابیگلی که طول فصل آرزوی قلبی ویل بود تا زنده باشه و یه باره دیگه ابیگل و ببینه .
هانیبال وقتی بوی موهای فردی رو از روی لباس ویل شناخت سر میز غذا به ویل گفت میخوای قربانی بدی ؟ باز هم این شانس و به ویل داد که همون شب باهم برن ولی ویل کور بود و نفهمید.
همه چی این فصل فوق العاد بود .
از همه مهمتر زیرنویس های عالی بچه های که زحمت ترجمه رو کشیدن ( سعید - امین - مسعود - کیانوش ) یک دنیا تشکر
عالی تموم شد دوستان به همه صحنه ها و حتی به موزیک زیبای این قسمت اشاره کردن
تو یکی از قسمت ها هانیبال به خونه دکتر روانشناسش میره اما اون فرار کرده بود حالا چرا اونو با هانیبال میبینیم ؟یا من دارم اشتباه میکنم ؟!!!!
از همه بچه های تیم ترجمه ممنونم برای زحمت زیادی که کشیدن
اونقدر تو شک هستم که نمیدونم چی بگم.
ممنونم از همه دوستان که با پست های قشنگشون، کار ما رو هم راحت کردن.
فقط خیلی ناراحت شدم از اینکه ویل به اون شکل مرد. البته، ویل تو قسمت هایی که باید از نظر فیزیکی خودش رو نشون بده، اصلاً در حد و اندازه های هوشش نبود. و وقتی ابیگل رو دید، چقدر راحت Surprise شد و با اینکه مسلح بود، هنیبال زخمیش کرد. این موضوع کمی رو اعصابم هست، کسی که کارمند FBI هست و این همه زیرک، چقدر راحت...
چه دیالوگ قشنگی بین هنیبال و آلانا بود. کلاً دیالوگ های فوق العاده ای بینشون بود...
هنوز یک چیز گیج کننده هست، اونم اینکه، لکتر میخواست دکتر بدلیا رو بکشه، اما بدلیا که زیرک تر ازین حرف ها بود، در رفت. حالا چطور دوباره برگشت پیشش و همه چیز به نوعی از پیش برنامه ریزی شده بود؟
فصل بعد هم بسیار پیچیده تر میشه، حالا با هنیبالی روبرو هستیم که حویتش فاش شده و باید به سبک جدیدی زندگی کنه، تو ایالت متحده یا جای دیگه. و سوال اینجاست که کی دنبالش میره تا دستگیرش کنه؟
احساس میکنم از بین شخصیت های داستان، یک نفر میتونه زنده بمونه، خونی که آخرین لحظه از اتاق به آشپزخانه ریخت، نشون میداد که جک مطمئناً مرده، بلوم شخصیتی نبود که بتونه تاثیر خاصی تو دستگیری هنیبال بذاره، پس تنها شخصیتی که امکان داره زنده بمونه، ویل هست. اما حتی زنده موندن اونم هم باید یک معجزه باشه، اونم بعد اینکه هنیبال شکمش رو به سبک خودکشی یک سامورایی پاره کرد!
Movies That I Subtitled
اول این نکته رو بگم که ویل حتماً زنده میمونه! "هیو دنسی" مصاحبه ای انجام داده و به این موضوع غیر مستقیم اشاره کرده که برای فصل سوم بازم هست.
و خب اینکه این سریال از روی کتاب ساخته شده و تا حد زیادی هم تا حالا کلیات سریال با کتاب مطابقت داشته، پس میشه تصور کرد که ویل زنده بمونه.
درسته، فولر مصاحبهای انجام داده و گفته که از اون موقع که هانیبال قصد کشتن بادلیا رو داشته تا موقعی که توی هواپیما کنارش نشسته، بین این دو اتفاقاتی افتاده که کار به اینجا کشیده. گفته که توی قست اول فصل سوم به این موضوع پرداخته میشه، به انگیزه بادلیا و هدفش از این کار.
به نظرم غافلگیری ویل تا این اندازه طبیعی بود، این همه دیالوگهایی که توی این فصل در مورد ابیگیل گفته شد برای همین جا بود، که دلبستگیِ ویل رو نسبت بهش نشون بده، پس وقتی میبینه زنده ـست و نوکرِ حلقه به گوش هانیبال شده، از هم میپاشه.
نکتهی دیگه ارتباط پیچیدهای هست که بین ویل و هانیبال بوده. نفرت تنها احساس ویل نسبت به هانیبال نبود، حس نزدیکی این دو نفر بیشتر از چیزیه که فکر میکنید. اونجایی که ویل پشت تلفن به هانیبال هشدا میده که: "اونا میدونن" همینو نشون میده که دوست داشته هانیبال فرار کنه. حتی موقع دیدارشون توی خونه هم به هانیبال میگه: "مگه قرار نبود از اینجا فرار کنی؟"
اینا نشون میده هر دو طرف علاقهی خاصی به هم داشتن، علاقهای که با کلمات نمیشه به خوبی توصیفشون کرد، مطمئناً زخمی کردن ویل برای هانیبال هم به شدت سخت بوده.
فولر توی مصاحبه ـش گفته که فصل بعدی مثلِ یه سریال جدید خواهد بود، انگار که یه درام جدید دارید میبینید! و گفته که بادلیا تبدیل به یکی از نقش های پراهمیت در فصل آینده میشه.
و ساخت هفت فصل از سریال هم تایید کرده، حالا توی هر شبکهای که حمایتش کنند.
واقعا دم نویسنده و کارگردان گرم - چقد ابتکار چقد غافلگر کننده
یعنی بیشتر از این نمیتونستم غافلگیر شم - مو به تنم سیخ شد
به قطعیت میگم بهترین اپیزود امسال همین ـــه
هیچی نمیشه گفت جز اینکه از اپیزود تعریف داد -
و مطمئنا هنیبالی که دستش رو شده - قاتل سریالی فراری تحت تعقیب هیجان بیشتری داره
تا حالا امتیاز 10 imdb ندیده بودم - که هنیبال نشون داد
منم 10