خلاصه داستان اين قسمت : مِیو لوتز1 را محو خود می کند؛ السی از خراب کاری احتمالی پرده بر می دارد؛ مرد سیاه پوش و تدی به یک پایگاه هجوم می برند.
1 Lutz
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
خلاصه داستان اين قسمت : مِیو لوتز1 را محو خود می کند؛ السی از خراب کاری احتمالی پرده بر می دارد؛ مرد سیاه پوش و تدی به یک پایگاه هجوم می برند.
1 Lutz
کاش می تونستم همه ی قسمتاش و پشت هم ببینم. فاصله یک هفته علاوه بر خود مفهوم انتظار باعث گسیخته شدن خط داستانی تو ذهنم می شه.
فک می کنم خط داستانی یکی باشه و همش در زمان حال.
از چیزی که اون زن(میو) بهش تبدیل شده لرزه به اندامم میوفته. اما اصل کاری ارنولده که خودشو برده توی اون ربات ها!
ایده ای که قبلا تو یه انیمه دیده بودم.
به احتمال زیاد جسمش دیگه تو اون دنیا نیست. اما روحش درون کامپیوتر های فوق پیشرفته ی شرکت زندگی می کنه.
و جنگ شروع شده!
Sent from my C5502 using Tapatalk
اضافه شده در : 25 minutes
یه درجه اگر ادراکم بالا می رفت اوضاع زندگی اساسی عوض می شد. چه برسه به این که نمره بیسته کلاس و بگیرم.
می گن خدا بخشی از روحه خودشو در ما قرار داده و وقنی میمیریم به سمت خودش بر می گردیم.
شاید یه روز خدای منم بخواد که ادراک بیشتری داشته باشم. ولی چیزی که برام عین روز مشخصه بیشتر از ادراک خودش نمی تونه باشه.
اینو شاید دیده باشید.
https://www.instagram.com/p/BF_OxoxRVh3/
یه روز مفصل فکر کردم پیامد به وجود اومدن یه ذهن جمعی چی می تونه باشه.
ولی خوب متاصفانه از ادراک کافی برخوردار نیستم.:-)) [emoji23]
Sent from my C5502 using Tapatalk
اوايل اين سريال يجورايي برام غيرقابل هضم بود ولي هر چى ميره جلوتر قدرت سريال و سازنده هاش بيشتر نمايش داده ميشه. اين قسمت جذابيت قسمت قبلو نداشت ولي معلومه كه در آينده سوپرايزاي بزرگى برامون داره. اميد داريم بهش[emoji6][emoji4]
Sent from my iPhone using Tapatalk
برخلاف قسمت های قبل که ضرب آهنگ تندی داشتند، این قسمت تقریبا کندتر بود. قسمت های قبلتر با هر گره گشایی از معماهای سریال، گره هایی جدیدی هم ایجاد می شدند، اما این قسمت چنگی به دل نمی زد.
تا الان در سریال معماها جذاب تر از جواب ها (حتی کارکترها، اکشن، داستان و ...) بودن که این می تونه به ادامه ی سریال لطمه بزنه. امیدوارم نیت های فورد و آرنولد در جدلشون، بیشتر هستی شناسی باشه تا هویت های شخصی و خاطراتشان.
ایده ای در هوش مصنوعی هست که آگاهی یک فرد رو در ماشینی کپی کنند (کلون) تا فرد بعد از مرگ هم وجود/حضور داشته باشه. بنظر میرسه آرنولد همچین کاری کرده و نشان میده از فورد باهوش تره.
تفاوتی که بین اندرویدهای دلوریس و میو هست جالبه. دلوریس در مسیری که صداها می خوان قدم برمی داره ولی میو خودمختاره(آگاه تر هست). دلوریس هنوز اسیر خواست های خالقش هست اما میو داره به سمت شورش علیه اون میره که از میو شخصیتی جذاب تر خواهد ساخت.
سریال از نیمه هم گذشت ولی هنوز ضربه کاری رو به بیننده وارد نکرده. اینکه هیچ خطر و چالشی مرد سیاه پوش رو تهدید نمی کنه، آزار دهنده و ناامید کنندست. برعکسش بخش هایی که به میو می پردازن دارن خیلی بهتر و جذاب ترن میشن.
وقتی برنارد رفت تو اون کلبه و اون مرد بهش حمله کرد صداش کرد آرنولد و قبلا هم تصویرش تو عکسی بود که فورد به برنارد در قسمت سوم نشون داده بود،. یعنی اون آرنولده؟؟؟؟
من اصلا وجود دو خط زمانی رو دوست ندارم. چون سریال به خودی خود پیچیده هست. چه برسه به اینکه هی بخواد بین حال و گذشته سوئیچ کنه.
عکس اول مربوط میشه به آرم پارک که تو این قسمت هم نشون داده شد، که آرم فعلی شرکت هستش. در نقطه مقابل، عکس دوم مربوط میشه به آرم پارکی متفاوت، زمانی که در قسمت دوم لوگان و ویلیام برای اولین بار وارد پارک میشن. عکس آخر هم نشون دهنده آرم پارکی مشابه با اون هستش. تو این قسمت اونجا که برنارد برای پیدا کردن اطلاعات مکان یابی میزبان های قدیمی (چوب بر) میره به طبقه محرمانه و متروکه بی 82 تا بتونه از سیستم های قدیمی استفاده کنه.
به هر حال شاید باید وجود دو خط زمانی رو پذیرفت. البته متاسفانه و حداقل.
نقد قسمت ششم
http://www.zoomg.ir/2016/11/8/154941...sode-6-review/
چیزی که خیلی زیاد نظرمو جلب کرده کسیه که السی رو می گیره؟
کی می تونه باشه. اگه یه رباط تحت فرمان کیه؟
برنارد ترسا فورد یا ارنورد؟
احتمالی که من میدم اینه که مثل همون بچه که ازادانه در پارک می چرخه پدر فورد باشه. البته به جز فردی که مغز خودشو داغون کرد پنج رباط مارک نشده دیگه باید باشن که فقط چهار تاشون تو خونه فوردن. سوال خیلی جالب کهواسه دونستنش دیوونم اینه که اون نفر اخر کیه؟
فورد؟ برنارد؟ ترسا؟ خود السی؟ یا اون طراح مست و پاتیل داستان؟!
هر کسی می تونه باشه.
باید دید چی میشه!
چقد می شه از همینجا داستان ها سرایید!
دمشون گرم با این ایده پردازیشون تیم وست ورد
Sent from my C5502 using Tapatalk
6 قسمت گذشته قطعا تو قسمت های پیش رو هم سوالات دیگه ای بوجود میاد اونوقت اخرین قسمت با یه سوپرایز فصل رو تموم می کنند و ما باید یک سال منتظر فصل جدید وست وورلد باشیم ؟ از الان منتظر فصل بعدم
خب رباتای قدیمی اپدیت می شن. گوشت و پوست انسانی میگیرن و در نهایت به دلیل کثرت اپدیتاشون باگای زیادی روشون دارن که می تونن در حالت خوداگاه ازش استفاده کنن. بدین صورت که احتمال اینکه اونا رباتای قدرتمند تری به خاطر پیشکسوتیشون باشن هست ولی می تونه برعکس هم باشه و این رباتا پاشنه ی اشیل همه ی رباتا باشن که به محض احساس خرابی تو اینا از طریق همون سوراخاشون تو این بیس سال موضوع رو جمع کردن و همچنان کارشونو بدون استرس ادامه دادن. سی سال خیلی زمان زیادیه. من تصور اتفاق خیلی اور اکتی از سریال ندارم. جنگ خونین بین رباتا و انسان ها اگه تو این سی سال نشده دیگه نخواهد شد.
احتمال دو خط زمانیم نمیدم. باید ببینیم که چه نقشه ای برامون کشیدن. قشنگیشم همینه[emoji18]
Sent from my C5502 using Tapatalk
در بحث و نقد سریال ها اتفاقی که همیشه میفته اینه که همیشه درگیر لایه های رویین سریال میشیم.در پست های قبلی دوستان لطف کردن و نظرات و ایدهه اشون رو درباره روند داستانی و شخصیت ها بیان کردن اما چیزی که ذهن منو به خودش مشغول کرده فلسفه موجود در این سریاله..همونطور که قبلا هم در پست شماره10 تاپیک بحث قسمت دوم گفتم محور اصلی این فیلم رابطه خالق و مخلوق و شورش مخلوق علیه خالق هست.تا اینکه با دیدن اپیزود ششم تا حد خیلی زیادی مطمئن شدم که نظرم درست بوده. نمیدونم تا حالا داستان آفرینش در تورات رو خوندین یا نه اما داستان این قسمت شباهت زیادی به اون داستان توراات داره.برای طولانی نشدن پست توی اسپویلر گذاشتمش.
مشاهده محتوا اسپویلر
اینجا هم میبینیم که خدا(یا همون هاپکینز) سطح درک مخلوقاتش رو در سطح محدودی قرار داده و وقتی که یکی از اونها از کنترل خارج میشه(مِیو) چیزی رو که درخواست میکنه بالا رفتن سطح درک (معرفت) ـش هست. چیزی که قراره در آینده برای هاپکینز(یا همون خدا) دردسر ساز شود.