كلن سريال برعكس اتفاقاتي كه قسمت قبل افتاد و نشون داد اين 3 فصل گذشته بخصوص در مورد فصل دوم و اون بيمارستان، همچين علاف! هم نبوديم نسبت به خودش و نبست به قسمتهاي قبلي "مستقل"ه و هر لحظه يه ماجراي جديد يه اتفاق جديد ممكنه كلن مسير داستان (سردرگمش) رو عوض كنه. نمونهش حضور يه شخصيت جديد و جذاب ديگه به نام "چستر و مارجري" (توي دنياي ما عروسك و در دنياي چستر يه دختربچهي عقبافتاده) كه خودش به قول سريالبينها و تهيهكنندههاي سريال و فيلم سينمايي يه "اسپين-آف" جدا ميطلبه. خلاصه اينكه "پاشنه آشيل" همون چيزيه كه از اول فصل همه رو از سريال زده كرده (عدم تمركز داستان و شخصيتهاي متعددي كه اتفاقي ميان و اتفاقي ميرن). الان از خودم ميپرسم دقيقن بايد كدوم قصه رو دنبال كنم و دنبال كدوم شخصيت رو دوست داشته باشم و از كي بدم بياد اينم بخاطر ايدهي فيلم نيست كه "آفرين" بهش بگم كه چقدر خوب منو "گيج" كرده نه اين يه اشكاله كه فكر كنم قرار نيست اصلاح بشه چون ديگه چيزي به آخر نمونده.
ديالوگ: الان ديگه تقريبن 50 سالم شده ولي اين اولين باره كه دارم به پسرم غذا ميدم.
خوب بود ، اگر عنوان سریال رو فراموش کنیم ( "وحشت -horror" ) قصه جالبی رو داره میگه ، این قصه رو با بازی خوبه بازیگرا ترکیب کنید نتیجه راضی کننده هست ، ضمن اینکه متن سریال و کارگردانی هم ما رو نا امید نمیکنه .
By what right does The wolf judge The lion