House of the Dragon | بحث اپیزودیک | فصل اول , اپیزود پنجم

[yaser63]

Season 1, Episode 5,We Light the Way خلاصه داستان اين قسمت : در حالی که دربار در تدارک برگزاری ضیافتی پیش از مراسم ازدواج رینیرا و لینور است, وضعیت سلامتی پادشاه رو به وخامت می باشد.+ قوانین تاپیک: 1-این تاپیک مخصوص بحث پیرامون قسمت پنجم از فصل اول سریال می باشد پس اگر این قسمت را مشاهده نکرده اید لطفا جهت جلوگیری از آشکار شدن محتوای اپیزود بدون خواندن پست ها,تاپیک را ترک نمایید درغیر اینصورت مسئولیت اسپویل شدن این اپیزود بر عهده خواننده مطلب می باشد. 2-لطفا جهت چلوگیری از اسپویل شدن ناخواسته مطالب کلیه بحث های مرتبط با محتوای این اپیزود را صرفا درون این تاپیک انجام دهید. 3-لطفا از قرار دادن مطالب به صورت کپی/پیستی از سایر سایت های پارسی زبان,لینک دانلود اپیزودهای مجموعه و هرگونه اسپویلر مرتبط با قسمت های آتی در این تاپیک خودداری بفرمایید.

[saeedporreza9]

قسمت خوبی بود و طوفانی شروع شد.خیلی رمانتیک و عاشقانش کردن دلم برای کول سوخت.ولی هنوز ابهت فردی رو دیمون داره فقط. بریم خماری بکشیم تا هفته بعد!

9/10

[abbas stannis]

دقیقا چیزی که از یک عروسی وستروسی انتظار میره!
فضای خفقان آور عروسی رو دوست داشتم. طی تنها پنج اپیزود این همه خصومت بین شخصیت ها شکل گرفته که تو این عروسی کاملا خودشون رو نشون دادن. تقابل دو به دو شخصیت هایی که از هم کینه به دل گرفتن تو این عروسی مشخص بود: سر جیسون لنیستر و رینیرا، دیمون و سر جرالد، ملکه آلیسنت و رینیرا، پادشاه ویسریس و دیمون، سر کریستون و سر لینور و ...
آلیسنت تو قسمت قبل دروغ رینیرا رو از ته قلب باور کرده بود و با اعتراف سر کریستون تمام باورهاش نسبت به دوستی رینیرا فرو ریخت. افراد زیادی تو این عروسی رقصیدن ولی ملکه آلیسنت های تاور با پوشیدن پیراهن سبز ( که طبق دیالوگ های برادران استرانگ می فهمیم به معنای شروع جنگ خاندان های تاور هست) شروع کننده رقص اصلی بود. اسم این اپیزود هم شعار خاندان های تاور هست " ما راه را روشن می کنیم" آلیسنت تا قبل از اعتراف سر کریستون یه بازیچه بود ولی حالا فهمیده باید راه صعود خاندانش رو روشن نگه داره و میخاد خودش بازی رو به دست بگیره.
ورود با عظمت خاندان ولاریون به پایتخت همراه کشتی های با شکوه و دو اژدها در مقایسه با ورود خاندان های بزرگ لنیستر و های تاور تاکید سریال بر این است که در عصر حاضر خاندان ولاریون قوی ترین و ثروتمندترین خاندان وستروس هستند( معادل لنیسترها در گات). اژدهای سرخی که دیدیم با نام میلیس متعلق به رینیس تارگرین هست و اون یکی با اسم سی اسموک برای لینور ولاریون هست (سی اسموک رو تو اپیزود سوم در جنگ با کرب فیدر دیده بودیم).
به شخصه به شرارت های دیمون هم عادت کردم این دفعه همسر قانونی خودش رو کشت تا بتونه همسر جدید بگیره و حضورش تو عروسی همش مایه اضطراب بود که نکنه فکر احمقانه ای به سرش بزنه.

[Orphée]

نخست وزیر جدید شایسته تره. اگه یادتون باشه قبل از ازدواج دوم شاه ، او دختر لُرد کورلیس ولاریون رو پیشنهاد کرد که عاقلانه ترین انتخاب هم بود ولی خب شاه عاشق قوس پایانی بینی الیسنت شده بود.

خود الیسنت هم که با اون ورودش و لباس رزمش (سبز) ، شمشیرو از رو بست! بعید نیست از این به بعد شاهد چرخش شخصیتیش باشیم. باید دید وساطت سر کریستن کول رو میکنه یا نه؟ آیا سر کریستن تبدیل به جاسوس دو جانبه میشه؟

چون قبلِ اون سکانس آخر اپیزود ، اگه تصمیمش خودکشی نبود ، قطعاً رینیرا وساطتتش رو میکرد و بطور مثال بین اعدام و رفتن به دیوار ، دیوار انتخاب میشد. ولی حالا که الیسنت وارد بازی شده و از خودکشی منصرفش کرده ، کل داستان عوض میشه.

دیمن هم علی رغم بی اعصاب بودنش ولی با سیاست و دوراندیش هم هست و کل ویل رو صاحب شد! همین شخصیتش رو چند بُعدی میکنه. اگه دقت کرده باشید ، الان 2 اقلیم از 7 اقلیم (در اصل 9 اقلیمه) دست خودشه (دراگون اِستون یا کِروان لندز + وِیل)!!!

بنظر میاد که محبوبترین شخصیت HotD هم تا اینجا خود دیمنه.

[DUCHESS]

عروسی‌های دنیای مارتین همچنان پرتنش‌ترین اتفاقات و مراسم‌ها هستند، حالا درسته این عروسی(عروسی سبز!) اون فاجعه بزرگ عروسی خونین و عروس بنفش رو نداشت، هرچند که صورت له‌شده اون بنده خدا خیلی ناراحت کننده بود، ولی به گونه‌ای اعلان جنگ غیرمستقیم آلیسنت علیه رینریا و تاج و تخت بود که در دراز مدت تاثیری شدیدی در وستروس و فاجعه‌ای که میخواد رخ بده خواهد داشت.! پس از شنیدن صحبت‌های سر کریستون کول به علت شکی که پسر دست جدید پادشاه توش ایجاد کرد فهمید رینریا دروغ گفته و تمام قسم‌هایی که خورده رینریا به نحو دیگه‌ای الکی بوده.

از شروع و ورود پرابهت خاندان ولاریون، ورود فوق العاده دیمن ، عدم حضور آلیسنت و بعدش هم ورودش وسط صحبت ویسریس بگیریم تا صحنه‌های رقص، صحبت معشوقه لینور با سر کریستون و بعدش هم انفجار سر کریستون بسیار خوب بود. این پسر دست جدید پادشاه هم که انگار میخواد جای آتو هایتاور رو تو سریال پر کنه. اون سکانس کوتاه پایانی هم که عهدها خوانده شد، به صورت رسمی باهم ازدواج کردن و ویسریس افتاد با اون خون مکیدن توسط موش خیلی قشنگ بود.

دیمن هم نشون داد علاوه بر کله‌خر بودنش سیاستمدار هم هست نسبتا، اون از نقشه‌ای که قسمت قبل داشت و عملیش کرد(البته به نتیجه نرسید) و اینم اینجا بنده خدا زنش چطوری هم مرد(کشته شد!) صاحب ویل هم شد، اما چیزی که واضحه شور و شهوت زیادی بین دیمن و رینریا وجود داره! اون نگاه‌های دیمن از رو حسودی و صحبتاشون به زبان والریایی معلوم بود.

رامین جوادی عالی مینوازد، مخصوصا اون سکانسی که لینور میخواد بره سمت جنازه معشوقه‌اش و اون پیانو معرکه که بعدش هم رسید به سکانس آخر عهدخوانی و خودکشی سر کریستون.

بازیگران سریال خیلی خوبن و بسیار خوب بازی میکنن ولی گل سر سبدشون مت اسمیت و پدی کانسیداین هستن، مخصوصا کانسیداین که چهره یک پادشاه نگران، خسته و ناراحت رو این قسمت عالی نشون داد. اون قسمتی که از استرانگ میپرسه آیا من در تاریخ ثبت میشم و منو به یاد میارن معرکه بود، معرکه. حتی شاید تو فصل جوایز هم شانس داشته باشه سال آینده برای نقش مکمل مرد .(هرچند پس از گندکاری امسال و بلایی که سر BCS آوردن ارزشش از قبل هم پایین تر اومد.)

اگر بخوام در مورد کل سریال هم تو این 5 قسمت بگم، بی نقص نبوده قطعا ولی نقاط قوتش بیشتر از نقاط ضعفش بوده و برعکس چیزی که انتظار داشتم خوب عمل کرده و تونسته این دلتنگی که پس از اتمام گات(لعنت خدایان برای D&D) برای دنیای وستروس بوجود اومده بود رو تا حدودی برطرف کنه. هرچند گات تنوع شخصیتی خیلی بیشتری داشت، رمز و راز دیوار و شب طولانی رو داشت(بازم خدا لعنت کنه اون 2 تا دلقک رو) ولی خب اون یک جنگ تاج و تحت بین خاندان‌های مختلف بود و این یک جنگ داخلی تارگرین‌ها برای تاج و تخت و خاندان‌های دیگه چندان تاثیری نداشتن به جز خاندان ولاریون‌ها، البته تا الان اینطوری بوده و شاید در ادامه تاثیر خاندان‌های دیگه بیشتر بشه. حالا ببینیم برای نیمه دوم فصل و حضور بازیگرای جدید برای آلیسنت و رینریا چیکار میکنن.

[codec_pack]

دقیقا چیزی که از یک عروسی وستروسی انتظار میره!
فضای خفقان آور عروسی رو دوست داشتم. طی تنها پنج اپیزود این همه خصومت بین شخصیت ها شکل گرفته که تو این عروسی کاملا خودشون رو نشون دادن. تقابل دو به دو شخصیت هایی که از هم کینه به دل گرفتن تو این عروسی مشخص بود: سر جیسون لنیستر و رینیرا، دیمون و سر جرالد، ملکه آلیسنت و رینیرا، پادشاه ویسریس و دیمون، سر کریستون و سر لینور و ...
آلیسنت تو قسمت قبل دروغ رینیرا رو از ته قلب باور کرده بود و با اعتراف سر کریستون تمام باورهاش نسبت به دوستی رینیرا فرو ریخت. افراد زیادی تو این عروسی رقصیدن ولی ملکه آلیسنت های تاور با پوشیدن پیراهن سبز ( که طبق دیالوگ های برادران استرانگ می فهمیم به معنای شروع جنگ خاندان های تاور هست) شروع کننده رقص اصلی بود. اسم این اپیزود هم شعار خاندان های تاور هست " ما راه را روشن می کنیم" آلیسنت تا قبل از اعتراف سر کریستون یه بازیچه بود ولی حالا فهمیده باید راه صعود خاندانش رو روشن نگه داره و میخاد خودش بازی رو به دست بگیره.
ورود با عظمت خاندان ولاریون به پایتخت همراه کشتی های با شکوه و دو اژدها در مقایسه با ورود خاندان های بزرگ لنیستر و های تاور تاکید سریال بر این است که در عصر حاضر خاندان ولاریون قوی ترین و ثروتمندترین خاندان وستروس هستند( معادل لنیسترها در گات). اژدهای سرخی که دیدیم با نام میلیس متعلق به رینیس تارگرین هست و اون یکی با اسم سی اسموک برای لینور ولاریون هست (سی اسموک رو تو اپیزود سوم در جنگ با کرب فیدر دیده بودیم).
به شخصه به شرارت های دیمون هم عادت کردم این دفعه همسر قانونی خودش رو کشت تا بتونه همسر جدید بگیره و حضورش تو عروسی همش مایه اضطراب بود که نکنه فکر احمقانه ای به سرش بزنه.

این اراجیف چیه. چرا اصن باید مهم باشه که رینیرا لنگش قبل ازدواج رفته هوا یا نه؟ با اعتراف کریستون اصن باید خیالش راحت بشه، چون دیمون صاحب اسم و اژدها هست اما معلوم شده رینیرا با یه هیچی ندار رابطه داشته. رینیرا هم از ترس خودش حقیقتو نگفته، نه اینکه دسیسه و چیزی بوده باشه و الیسنت رو به بازی گرفته باشه.
دهن سرویسا شخصیتا رو خیلی وسط نشون میدن. حتی آتو هم در بهترین حالت، 10 درصد، وسط به بد، نشونش میدن. ملکه هم ترس از جون بچه های خودش داره. البته یواش یواش داره با بزرگ شدن با سیاست میشه، این قسمت هم کریستون رو کشوند سمت خودش.

دیمن هم علی رغم بی اعصاب بودنش ولی با سیاست و دوراندیش هم هست و کل ویل رو صاحب شد!

به نظرم دیمون ثبات شخصیتی نداره اصن. همه کاراش رندوم و مسخره بازی هست. همین اپیزود هم به خاطر اینکه زنش عصبیش کرد گرفت لهش کرد! :دی دنبال قدرت و پادشاهی و اینا هم نیست، اما از یه سمتی هم هی میخواد ثابت کنه بی عرضه نیست. کلن فازش معلوم نیست، یه روز بیدار میشه سوار اژدها منطقه آزاد میکنه، یه روز میره پایین شهر کینگز لندینگ، ج.نده بازی.

×××

اون تیکه که رینیرا داشت به لینور میگفت دو تا توله پس میندازیم بعد میریم پی فاحشگی، یادم به متاهلین وطن خودم افتاد. <3

[alimori]

عجب سریال جذابی شده. یاد و خاطره عروسی سرخ رو زنده کرد. فقط تو این فکرم اگه مارتین شغل اصلیش برنامه ریز عروسی بود چه فاجعه ای رخ میداد. به هیچ وجه مارتین رو به عنوان برنامه ریز عروسی انتخاب نکنید.
9 از 10

[Orphée]

در سکانس اعتراف سر کریستن کول به الیسنت در مورد نجابت رینیرا ، این نقاشی روی دیوار چه سمی بود!

لریس استرانگ (اون پسر معلوله) گزینۀ خوبی برای عنوان سرپرست نجواگرها (Master of Whisperers) میتونه باشه...

[тнor]

پایه ریزی خیلی از اتفاقات آینده توی همین قسمت بود
این پسره معلول دست پادشاه هم با اینکه خودش رو دور از ماجرا ها نشون میده ولی با همین چند خط حرف زدنش معلوم شد خیلی آب زیر کاهه قشنگ باعث شد همه چی بهم بریزه
این بحث الیسنت و رینیرا رو من هم معتقدم که مطلع شدن الیسنت از دروغ راینرا فقط باعث این شد که الیسنت بفهمه اگه راینرا به حکومت برسه جون بچه هاش در خطره
به قول دوستان باعث شد از یه بازی چه تبدیل بشه به یه بازیگر
این سر کول هم خیلی اسنو وار احمقانه رفتار کرد با پیش الیسنت آخر هم نتونست احساست خودش رو کنترل کنه و خون روی شنلش رو توی مراسم ریخت زمین
کم کم دیگه بازی تاج و تخت داره شروع میشه قسمت بعدی احتمالا طوفانی تر هم بشه امیدوارم برای اینکه فصل های بیشتری بسازن داستان رو زیاد کش ندن

[mehrdad_dvd]

دیمون به اسبه سوسک نشون داد که یهو ۱۸۰ درجه تک چرخ زد !