برای استفاده از تمامی امکانات انجمن و مشاهده ی آنها بایستی ابتدا ثبت نام کنید
صفحه 2 از 3 اولیناولین 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 از مجموع 23
  1. #1
    IM PATHETIC
    تاریخ عضویت
    Nov 2011
    ارسال ها
    4,110
    سپاس
    63,510
    از این کاربر 90,614 بار در 4,565 پست سپاس گزاری شده

    (La Casa de Papel (Money Heist : بحث و تبادل نظر پیرامون فصل چهارم




    در این تاپیک می‌توانید پیرامون فصل چهارم سریال La Casa de Papel که انتشار اپیزودهای آن از سوم آوریل 2020 (جمعه پانزدهم فروردین99) از سوی سرویس Netflix آغاز می گردد، بحث و گفتگو بفرمایید. لطفا اگر می‌خواهید در مورد قسمت خاصی بحث کنید، در ابتدا عنوان قسمت موردنظرتان را بیان کنید تا دیگران متوجه بحث شما بشوند، و از اسپویل شدن مطلب برای دوستانی که هنوز قسمت مورد نظر را ندیده اند، جلوگیری شود. در موارد ضروری استفاده از تگ اسپویلر را نیز مد نظر قرار دهید.



    I dont care how long I gonna live. whether it's in a week or twenty years, there's horrible pain and sadness ahead



  2. #11
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    ارسال ها
    1,107
    سپاس
    11,146
    از این کاربر 16,195 بار در 1,156 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : (La Casa de Papel (Money Heist : بحث و تبادل نظر پیرامون فصل چهارم

    تا انتهای فصل چهارم



    اگه این دو فصل به جای فصل اول و دوم پخش می‌شد همه می‌اومدن به به چه چه می‌کردن. چیزی که واضحه اینه که ما به ایده اصلی داستان عادت کردیم و یه بار درگیر این موضوع‌ها با چند شخصیت دیگه، یه مکان دیگه و از یه زاویه دید دیگه شدیم. این سریال از همون اول هم هیجان کاذب داشت و قطعا کسایی که دوست داشتن به خاطر هیجانش ادامه دادن، سریال درام فلسفی نمی‌بینیم که انتظار دیگه‌ای ازش داشته باشیم. راجب صحنه‌های غیر منطقیم دقیقا همین‌طوره، فصل اول و دوم هم سکانس غیر منطقی کم نداشت و خیلی جاها کاراکترا برای خوشگلی داستان سوپر من شدن. در کل برای منم اون جذابیت فصول سابق رو نداره به خصوص با حذف برلین که شخصیت مورد علاقم بود. فلش بک‌ها و دیالوگای برلین همچنان جذاب ترین بخش داستان برای منه.

    آهنگ انتهایی قسمت هفتم رو هم اینجا معرفی کرده بودم قبلا، برای دوستانی که علاقه دارن

    Arcade Fire - Wake Up


  3. 12 کاربرِ زیر از Julie بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  4. #12
    عبدالله عمر بکاست اما عذر نخواست
    تاریخ عضویت
    May 2017
    ارسال ها
    142
    سپاس
    484
    از این کاربر 1,498 بار در 149 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : (La Casa de Papel (Money Heist : بحث و تبادل نظر پیرامون فصل چهارم

    گذشتن چند روزی از دیدن سریال و صحبت‌های @Sancheziom باعث شد بهانه‌ای پیدا کنم تا یکم بیشتر در مورد این فصل بگم. چون در مواجه با یه فصل ضعیف دو کار میشه کرد، یا کلا بالاخونه رو خاموش کرد و بهش فکر نکرد (که من به شخصه نمیتونم) یا با بیان کردنش مشکلات، ذهن رو خالی کرد (که من برای خودم اینجا مینویسم).

    نقل قول نوشته اصلی توسط Sancheziom نمایش پست ها
    چیزی که واضحه اینه که ما به ایده اصلی داستان عادت کردیم و یه بار درگیر این موضوع‌ها با چند شخصیت دیگه، یه مکان دیگه و از یه زاویه دید دیگه شدیم.
    کلا با بیشتر حرفاتون موافقم... سریال دقیقا به تکرار افتاده. و این تکرار فقط در ایده اصلی هم نیست تقریبا تو همه چیزه @Habibfallah یه مقایسه درست و عالی با فرار از زندان کرد. اما بنظرم حتی فرار از زندان با همه بدی‌های فصول 2 تا 4 (فصل 5ش اصلا سریال محسوب نمیشه) تنوعش خیلی بهتر از Money Heist بود.

    اینکه نقشه پاریس دوباره شامل
    کندن تونل زیرزمینی میشه و اینکه دوباره روی پلیس اسلحه بگیری، زندانی آزاد کنی، آرتورو رمان رو برگردونی که دوباره دسیسه کنه، یه عده حفار و معدنچی بشونی رو نیمکت براشون سخنرانی کنی، یه مذاکره کننده زن و یه کلنل مرد بیاری هی باهم کلنجار برن، علیه رهبر سرقت کودتا کنی، از سمتش خلاء کنی و دوباره برش گردونی به ریاست، دوباره قضیه حمایت مردم رو بلد کنی و غیره و غیره دقیقا تکرار مکرراته... دیگه اینکه تو هر اپیزود اینا بهم میپرن و روی هم اسلحه میشکن و غیره به کنار.


    نقل قول نوشته اصلی توسط Sancheziom نمایش پست ها
    این سریال از همون اول هم هیجان کاذب داشت و قطعا کسایی که دوست داشتن به خاطر هیجانش ادامه دادن،
    اینم دقیقا درسته. مثالش هم میشه کلیف هنگر آخر فصل 1. پروفسور با راکل اومدن به مقر اصلی که گروه 5 ماه توش بودن، قراره بود کلی پلیس بریزه و اونجا رو آنالیز کنه، ظاهرا نقشه‌ها و تمام عکس‌ها هم روی دیوار بود و پروفسور داشت از ترس به خودش میلرزید... (مخاطب برای مدت طولانی قراره اضطراب و هیجان این رو داشته باشه که وای الان چی میشه حالا که ویلا رو پیدا کردن.) > کات به شروع فصل 2: پروفسور تمام صحنه رو از قبل پاک کرده، فقط دی ان ای افرادی که شناسایی شدن رو گذاشته و داره لبخند میزنه
    نتیجه: هیجان کاذب!


    اما...

    نقل قول نوشته اصلی توسط Sancheziom نمایش پست ها
    سریال درام فلسفی نمی‌بینیم که انتظار دیگه‌ای ازش داشته باشیم.
    حتی همون هیجان کاذب هم دارای یه منطق و فلسفه‌ای برای خودش بود. همونطور که پروفسور از پلیس چند قدم جلو بود؛ سریال هم همیشه از مخاطب‌هاش چند قدم جلو بود و اگر گره‌ای میذاشت یا وا میکرد، اگه به مخاطب رو دست میزد، حداقل با منطق خودش اینکارو میکرد.

    - بازم مثال میزنم، هلسینکی اون ماشین قرمز رنگ رو سر هزار یورو نداده بود اوراق کنن و اینطوری دو اپیزود درگیر ماشین شدیم، اما منطق داشت، تو یه مکالمه با پروفسور بهش گفت اون چند صد هزار یورویی که وعده دادی، نسیه بود. خانواده ام پنج ماه پول نداشتن، این هزار یورو نقد بود.

    - اینکه توکیو بعد آزادی، دوباره برگرده به ضرابخونه منطق خودش رو داشت. پروفسور تو آشیونه نبود و راکل از سقف آویزونش کرده بود. پروتکل قفس در حال اجرا بود پس برگشت داخل ضرابخونه. حالا مقایسه کنید با وارد شدن راکل به بانک و اونم با یه هلیکوپتری که معلوم نیست چطوری انقدر سریع خریداری شده (توجه کنید که دستگیر شدن راکل جزو نقشه نبوده) و هلیکوپتری که راست راست میتونه بر فراز مادرید بدون هیچ اجازه‌ای پرواز کنه...



    نقل قول نوشته اصلی توسط Sancheziom نمایش پست ها
    فصل اول و دوم هم سکانس غیر منطقی کم نداشت و خیلی جاها کاراکترا برای خوشگلی داستان سوپر من شدن.
    خوشحال میشم اگه سکانس‌های غیرمنطقی فصل 1 و 2 رو ذکر کنه کسی، تا بررسی کنیم در منطق داستان می‌گنجیده یا نه. من که خیلی سعی کردم بجز شاید یکی دو مورد خیلی ریز (درمورد تیراندازی‌های پلیس و تیرنخوردن اینا) چیزی رو نتونستم پیدا کنم.
    اتفاقا تو فصل قبل حتی یه جراحی ساده هم نمی‌تونستن انجام بدن این فصل با کمک یه دکتر پاکستانی آنلاین (که اونم تازه تصویرش قطع میشه) دنده میشکافن، ریه در میارن و میبندن : ))


    نقل قول نوشته اصلی توسط Sancheziom نمایش پست ها
    برلین که شخصیت مورد علاقم بود. فلش بک‌ها و دیالوگای برلین همچنان جذاب ترین بخش داستان برای منه.
    اتفاقا برای منی هم که برلین شخصبت مورد علاقه‌م بود، حضور بی‌مورد و زوری برلین تو این سیزن، یکم نچسبه... مخصوصا که شخصیت پردازی فلش‌بکی این سیزن، شخصیت پردازی سیزن‌های قبل رو هم داره خراب میکنه... برلین یک آدم مغرور، خودشیفته و دارای بیماری روانی بود فاقد هرگونه empathy. (دستور کشتن یه زن باردار و...) اما اونچه که در فلش بک‌های این سیزن ازش رونمایی میشه یه کاراکتری هست که اگر چه بازیگرش همونه و همچنان دیالوگ‌های پرمغزی میگه ولی دیگه برلین نیست!

    درواقع شخصیت تخریبی، جایگزین شخصیت پردازی شده. مثال بهترش در مورد خود پروفسور هست،
    چطور شخصیت پروفسور با علم به خرابکاری‌های توکیو در سرقت قبلی و عدم پایداریش (که همه اونو بمب ساعتی میدونستن)، توکیو رو فرمانده تکتیکال میکنه؟ > ظاهرا یه فلش بک داریم که توکیو توسط نایروبی تحریک میشه و میاد وسط el amor پروفسور و راکل تو اتاق. میگه الا و بلا من باید رئیس باشم. پروفسور هم میگه باشه! عجب یا نایروبی که تو فصل 1 بخاطر اینکه ریو بهش گفته بود میتونی یه بچه دیگه بیاری، میخواست ریو رو خفه کنه، یهو برای افزایش بار دراماتیک مرگش برای پروفسور، تصمیم میگیره با پروفسور لقاح مصنوعی انجام بده! پروفسور هم میپذیره! عجب بگذریم از فلش بک زنی در لباس قرمز خوابیده روی چمن‌ها، که عملا هیچ کارکردی جز دراماتیک سازی زوری نداره.


    دفعه قبل که توکیو روی تخت، کت بسته از ضرابخونه فرستادن بیرون، محاصره اش کردن و لختش کردن نکنه بمب داشته باشه، اما ایندفعه یه یه باکس بزرگ میاد بیرون هیچکس شک نمیکنه شاید توش بمب باشه، می‌شینن تشییع جنازه رو نگاه میکنن و اشک میریزن! و جالب اینکه
    گارد حفاظتی بانک داره تابوت رو تشییع میکنه! اونم بیرون بانک، بدون اینکه هیچ زوری روش باشه، چرا؟ باز جواب چیزی بجز دراماتیک سازی زوری نیست...
    مشاهده محتوا اسپویلر



    شخصیت‌های جدید هم یکی از یکی پوشالی ترن. مثلا پالرمو، که گویا خیلی هم به نقشه‌ش وفاداره، میاد گاندیا رو آزاد میکنه > توجه کنید با علم بر اینکه خودش تو فلش بک میدونه
    گاندیا خطرناک‌ترین فرد اونجاست و حتی برلین بلافاصله بعد دیدنش میاد میگه گاندیا رو باید بکشیم!
    مشاهده محتوا اسپویلر



    و جالب اینکه اینا مثلا این همه نقشه نقشه میکنن، یه تفهیم نشدن که کادر امنیتی بانک چه کسانی هستن، پروفسور تازه اپیزود چهارم دقیقه 28 به توکیو میگه که گاندیا هیتمنه! قبلش نمیتونست بگه که اینا با اگاهی برن تو بانک...

    و خود این گاندیا (که اتفاقا اطلاق سوپر من اینجا میگنجه) اصلا معلوم نیست فازش چیه. دیگه گفتن دوستان که اون صحنه که نایروبی رو با بالشت میخواد بکشه ()، یا اینکه بجای کشتن به توکیو دست هم نمیزنه، و از پنج شیش نفر از فاصله یه متری تیر هم نمیخوره و... تازه جالبه دیوارهای بتنی که صدای فریاد رو عبور نمیدن، صدای آوازخوانی آهنگ مرد ماهگیر رو کاملابه توکیو می‌رسونن! (دقیقه 12 اپیزود 6)
    مشاهده محتوا اسپویلر



    و آخرین پدیده فصل رو داریم، یعنی آلیسیا! یه زن (مثلا) حامله که سیگار میکشه، مشروب میخوره، بالا پایین میپره، بدون اینکه خم به آبرو بیاره خم و راست میشه و گذاشتنش به عنوان بازرس اصلی یه گروگانگیری مهم در اوج اضطراب. درود بر پلیس اسپانیا واقعا! حتی اگر فرض بگیریم که این حاملگی الکی هست و آلیسیا قراره در پوشش یه زن حامله از زیر با اعترافات فرار کنه یا هر چیز دیگه، بازم اینکه هشت قسمت اینطوری بازی کنه خیلی مصنوعی هست. (یجا چنان خم شد مشت زد رو میزد که راکل دو متر پرید هوا، اگه واقعی هم باشه بچهه قطعا سقط شده )

    ماجرای رسوایی شکنجه و طی الارض کردنای مارسلا به وسط کویر الجزایر و قبر نمایشی و اینا هم بکنار...

    همه اینا دلیلی نمیشه که فصل 5 رو نبینم ولی خداروشکر دیگه به اندازه فصلای قبل منتظر اومدنش نیستم.


  5. 13 کاربرِ زیر از عبدالله بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  6. #13
    人の夢は!!!終わらねェ!!!!
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    ارسال ها
    570
    سپاس
    5,151
    از این کاربر 7,475 بار در 571 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : (La Casa de Papel (Money Heist : بحث و تبادل نظر پیرامون فصل چهارم

    4 قسمت دیدم و فقط ناامید شدم...
    حیف نمیتونم نصفه و نیمه رهاش کنم، وسواس اجازه نمیده! دوست دارم از لغات نازیبای «مقوا» و «در نیومده» استفاده کنم! دریغ از یک اپسیلون هیجان. کجاست اون دو فصل اول؟! یادمه موقع دیدن فصل های ابتدایی، یاد هیجان و حال هوای «فرار از زندان» میوفتادم. ولی الان هر اتفاقی که میوفته، ذره ای منو قلقلکم نمیده، چه برسه به شوک!
    از همه بدتر، موسیقی ای که به زور میخواد بهت ادرنالین تزریق کنه! بشت همه چیش مصنوعی و بزک وار شده، حیف از اون همه پتانسیل.
    پ.ن: در ادامه ی مصنوعیزاسیون سریال، بد نیست به فمینیست پلاستیکیش هم اشاره کنم که از فصل سوم وارد شده و همینطوری ادامه پیدا کرده...

  7. 7 کاربرِ زیر از ShInOdA بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  8. #14
    تاریخ عضویت
    Jul 2012
    ارسال ها
    22
    سپاس
    31
    از این کاربر 256 بار در 21 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : (La Casa de Papel (Money Heist : بحث و تبادل نظر پیرامون فصل چهارم

    نقل قول نوشته اصلی توسط عبدالله نمایش پست ها
    گذشتن چند روزی از دیدن سریال و صحبت‌های @Sancheziom باعث شد بهانه‌ای پیدا کنم تا یکم بیشتر در مورد این فصل بگم. چون در مواجه با یه فصل ضعیف دو کار میشه کرد، یا کلا بالاخونه رو خاموش کرد و بهش فکر نکرد (که من به شخصه نمیتونم) یا با بیان کردنش مشکلات، ذهن رو خالی کرد (که من برای خودم اینجا مینویسم).



    کلا با بیشتر حرفاتون موافقم... سریال دقیقا به تکرار افتاده. و این تکرار فقط در ایده اصلی هم نیست تقریبا تو همه چیزه @Habibfallah یه مقایسه درست و عالی با فرار از زندان کرد. اما بنظرم حتی فرار از زندان با همه بدی‌های فصول 2 تا 4 (فصل 5ش اصلا سریال محسوب نمیشه) تنوعش خیلی بهتر از Money Heist بود.

    اینکه نقشه پاریس دوباره شامل
    کندن تونل زیرزمینی میشه و اینکه دوباره روی پلیس اسلحه بگیری، زندانی آزاد کنی، آرتورو رمان رو برگردونی که دوباره دسیسه کنه، یه عده حفار و معدنچی بشونی رو نیمکت براشون سخنرانی کنی، یه مذاکره کننده زن و یه کلنل مرد بیاری هی باهم کلنجار برن، علیه رهبر سرقت کودتا کنی، از سمتش خلاء کنی و دوباره برش گردونی به ریاست، دوباره قضیه حمایت مردم رو بلد کنی و غیره و غیره دقیقا تکرار مکرراته... دیگه اینکه تو هر اپیزود اینا بهم میپرن و روی هم اسلحه میشکن و غیره به کنار.




    اینم دقیقا درسته. مثالش هم میشه کلیف هنگر آخر فصل 1. پروفسور با راکل اومدن به مقر اصلی که گروه 5 ماه توش بودن، قراره بود کلی پلیس بریزه و اونجا رو آنالیز کنه، ظاهرا نقشه‌ها و تمام عکس‌ها هم روی دیوار بود و پروفسور داشت از ترس به خودش میلرزید... (مخاطب برای مدت طولانی قراره اضطراب و هیجان این رو داشته باشه که وای الان چی میشه حالا که ویلا رو پیدا کردن.) > کات به شروع فصل 2: پروفسور تمام صحنه رو از قبل پاک کرده، فقط دی ان ای افرادی که شناسایی شدن رو گذاشته و داره لبخند میزنه
    نتیجه: هیجان کاذب!


    اما...



    حتی همون هیجان کاذب هم دارای یه منطق و فلسفه‌ای برای خودش بود. همونطور که پروفسور از پلیس چند قدم جلو بود؛ سریال هم همیشه از مخاطب‌هاش چند قدم جلو بود و اگر گره‌ای میذاشت یا وا میکرد، اگه به مخاطب رو دست میزد، حداقل با منطق خودش اینکارو میکرد.

    - بازم مثال میزنم، هلسینکی اون ماشین قرمز رنگ رو سر هزار یورو نداده بود اوراق کنن و اینطوری دو اپیزود درگیر ماشین شدیم، اما منطق داشت، تو یه مکالمه با پروفسور بهش گفت اون چند صد هزار یورویی که وعده دادی، نسیه بود. خانواده ام پنج ماه پول نداشتن، این هزار یورو نقد بود.

    - اینکه توکیو بعد آزادی، دوباره برگرده به ضرابخونه منطق خودش رو داشت. پروفسور تو آشیونه نبود و راکل از سقف آویزونش کرده بود. پروتکل قفس در حال اجرا بود پس برگشت داخل ضرابخونه. حالا مقایسه کنید با وارد شدن راکل به بانک و اونم با یه هلیکوپتری که معلوم نیست چطوری انقدر سریع خریداری شده (توجه کنید که دستگیر شدن راکل جزو نقشه نبوده) و هلیکوپتری که راست راست میتونه بر فراز مادرید بدون هیچ اجازه‌ای پرواز کنه...




    خوشحال میشم اگه سکانس‌های غیرمنطقی فصل 1 و 2 رو ذکر کنه کسی، تا بررسی کنیم در منطق داستان می‌گنجیده یا نه. من که خیلی سعی کردم بجز شاید یکی دو مورد خیلی ریز (درمورد تیراندازی‌های پلیس و تیرنخوردن اینا) چیزی رو نتونستم پیدا کنم.
    اتفاقا تو فصل قبل حتی یه جراحی ساده هم نمی‌تونستن انجام بدن این فصل با کمک یه دکتر پاکستانی آنلاین (که اونم تازه تصویرش قطع میشه) دنده میشکافن، ریه در میارن و میبندن : ))



    اتفاقا برای منی هم که برلین شخصبت مورد علاقه‌م بود، حضور بی‌مورد و زوری برلین تو این سیزن، یکم نچسبه... مخصوصا که شخصیت پردازی فلش‌بکی این سیزن، شخصیت پردازی سیزن‌های قبل رو هم داره خراب میکنه... برلین یک آدم مغرور، خودشیفته و دارای بیماری روانی بود فاقد هرگونه empathy. (دستور کشتن یه زن باردار و...) اما اونچه که در فلش بک‌های این سیزن ازش رونمایی میشه یه کاراکتری هست که اگر چه بازیگرش همونه و همچنان دیالوگ‌های پرمغزی میگه ولی دیگه برلین نیست!

    درواقع شخصیت تخریبی، جایگزین شخصیت پردازی شده. مثال بهترش در مورد خود پروفسور هست،
    چطور شخصیت پروفسور با علم به خرابکاری‌های توکیو در سرقت قبلی و عدم پایداریش (که همه اونو بمب ساعتی میدونستن)، توکیو رو فرمانده تکتیکال میکنه؟ > ظاهرا یه فلش بک داریم که توکیو توسط نایروبی تحریک میشه و میاد وسط el amor پروفسور و راکل تو اتاق. میگه الا و بلا من باید رئیس باشم. پروفسور هم میگه باشه! عجب یا نایروبی که تو فصل 1 بخاطر اینکه ریو بهش گفته بود میتونی یه بچه دیگه بیاری، میخواست ریو رو خفه کنه، یهو برای افزایش بار دراماتیک مرگش برای پروفسور، تصمیم میگیره با پروفسور لقاح مصنوعی انجام بده! پروفسور هم میپذیره! عجب بگذریم از فلش بک زنی در لباس قرمز خوابیده روی چمن‌ها، که عملا هیچ کارکردی جز دراماتیک سازی زوری نداره.


    دفعه قبل که توکیو روی تخت، کت بسته از ضرابخونه فرستادن بیرون، محاصره اش کردن و لختش کردن نکنه بمب داشته باشه، اما ایندفعه یه یه باکس بزرگ میاد بیرون هیچکس شک نمیکنه شاید توش بمب باشه، می‌شینن تشییع جنازه رو نگاه میکنن و اشک میریزن! و جالب اینکه
    گارد حفاظتی بانک داره تابوت رو تشییع میکنه! اونم بیرون بانک، بدون اینکه هیچ زوری روش باشه، چرا؟ باز جواب چیزی بجز دراماتیک سازی زوری نیست...
    مشاهده محتوا اسپویلر



    شخصیت‌های جدید هم یکی از یکی پوشالی ترن. مثلا پالرمو، که گویا خیلی هم به نقشه‌ش وفاداره، میاد گاندیا رو آزاد میکنه > توجه کنید با علم بر اینکه خودش تو فلش بک میدونه
    گاندیا خطرناک‌ترین فرد اونجاست و حتی برلین بلافاصله بعد دیدنش میاد میگه گاندیا رو باید بکشیم!
    مشاهده محتوا اسپویلر



    و جالب اینکه اینا مثلا این همه نقشه نقشه میکنن، یه تفهیم نشدن که کادر امنیتی بانک چه کسانی هستن، پروفسور تازه اپیزود چهارم دقیقه 28 به توکیو میگه که گاندیا هیتمنه! قبلش نمیتونست بگه که اینا با اگاهی برن تو بانک...

    و خود این گاندیا (که اتفاقا اطلاق سوپر من اینجا میگنجه) اصلا معلوم نیست فازش چیه. دیگه گفتن دوستان که اون صحنه که نایروبی رو با بالشت میخواد بکشه ()، یا اینکه بجای کشتن به توکیو دست هم نمیزنه، و از پنج شیش نفر از فاصله یه متری تیر هم نمیخوره و... تازه جالبه دیوارهای بتنی که صدای فریاد رو عبور نمیدن، صدای آوازخوانی آهنگ مرد ماهگیر رو کاملابه توکیو می‌رسونن! (دقیقه 12 اپیزود 6)
    مشاهده محتوا اسپویلر



    و آخرین پدیده فصل رو داریم، یعنی آلیسیا! یه زن (مثلا) حامله که سیگار میکشه، مشروب میخوره، بالا پایین میپره، بدون اینکه خم به آبرو بیاره خم و راست میشه و گذاشتنش به عنوان بازرس اصلی یه گروگانگیری مهم در اوج اضطراب. درود بر پلیس اسپانیا واقعا! حتی اگر فرض بگیریم که این حاملگی الکی هست و آلیسیا قراره در پوشش یه زن حامله از زیر با اعترافات فرار کنه یا هر چیز دیگه، بازم اینکه هشت قسمت اینطوری بازی کنه خیلی مصنوعی هست. (یجا چنان خم شد مشت زد رو میزد که راکل دو متر پرید هوا، اگه واقعی هم باشه بچهه قطعا سقط شده )

    ماجرای رسوایی شکنجه و طی الارض کردنای مارسلا به وسط کویر الجزایر و قبر نمایشی و اینا هم بکنار...

    همه اینا دلیلی نمیشه که فصل 5 رو نبینم ولی خداروشکر دیگه به اندازه فصلای قبل منتظر اومدنش نیستم.
    سلام

    در اینکه 2 فصل اول بهتر بودن از 2 فصل بعدش شکی ندارم

    ولی شما جوری دارید مو رو از ماست میکشید انگار ما با 2 فصل اول واقعی برخورد داشتیم و حالا داریم با 2 فصل تخیلی مواجه میشیم

    در اینکه یکی از بدترین باگهای داستان بخش گاندیا بود که فقط برای اضافه کردن هیجان و داستان جدید به سریال اضافی شد باهاتون هم عقیده هستم

    در یک صحنه اخر قسمت 4 که کاملا جان ویک شده بود برای خودش

    ولی در مورد اینکه 2 فصل اول باگ های داستانی داشت کاملا هم داشت

    همین عشق افلاطونی پروفسور و راکل یکی از بزرگترین باگهای داستانی 2 فصل اول بود

    یا اینکه برلین با اون شخصیت بی احساس اومد و از خودگذشتگی کامل انجام داد

    درسته مریض بود ولی به شخصت برلین تا همون قسمت هم نمیخورد همچین کاری رو انجام بده

    و .....

    در کل در مانی هیست برای هیجان بیشتر داستان رو فدا کردن که خوب امر طبیعی هستش

    ولی در ین 2 فصل اخر این روند رو تشدید کردن که به شخصه برای خودم اظار دهندس

    به همون ازار دهندگی فصل 3-4 فرار از زندان

    ولی اینکه بگیم داغون شده نه سریال افت داشته قطعا

    و مطمئن با فصل های جدید بیشتر افت خواهد داشت

  9. 7 کاربرِ زیر از babelirani بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  10. #15
    عبدالله عمر بکاست اما عذر نخواست
    تاریخ عضویت
    May 2017
    ارسال ها
    142
    سپاس
    484
    از این کاربر 1,498 بار در 149 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : (La Casa de Papel (Money Heist : بحث و تبادل نظر پیرامون فصل چهارم

    نقل قول نوشته اصلی توسط babelirani نمایش پست ها
    سلام
    ولی در مورد اینکه 2 فصل اول باگ های داستانی داشت کاملا هم داشت
    همین عشق افلاطونی پروفسور و راکل یکی از بزرگترین باگهای داستانی 2 فصل اول بود
    و .....
    درود بر شما
    راستش من هر خطی رو اومدم پاسخ بدم، دیدم خودتون به خوبی در خط بعد گفتید.
    فقط در خصوص بخشی که نقل قول کردم، بنظرم یکی از پایه‌های سریال عشق پروفسور و راکل بود،
    و وادی عشق هم جای خرده‌گیری نیست و نمیشه گفت چرا یکی عاشق دیگری میشه.
    (حتی تو همین سیزن اخیر هم نمیشه به عشق نایروبی و بوگوتا خرده گرفت)
    بقول حافظ این همه شعبده‌ها عقل که میکرد اینجا، سامری پیش عصا و ید بیضا می‌کرد...

    ولی پرداخت عشق رو میشه بررسی کرد که بنظرم بین پروفسور و راکل درست کار شده.
    اولین باری که تو کافه راکل از زندگی‌ شخصیش و شوهرش میگه، اونجا عشقشون شکل میگیره که بنظرم خوب و سمپاتیک هم در اومده
    سه بار هم البته راکل پروفسور رو دستگیر میکنه و حتی دروغ سنج بهش وصل میکنه تا مطمئن بشه پروفسور هم عشقش واقعیه
    بطور کلی کند و کاش عشق این دو نفر به خوبی انجام میشه و حتی یه سکانس نیمچه ماندگار هم دارن که پروفسور با بغض میگه (نقل به مضمون):
    فکر کردی بیست سال نقشه ریختم که آخرش بیام عاشق مامور پلیس پرونده بشم؟ نه... ولی دست خودم نبود که عاشقت نشم.
    (در حالی که مثلا چنین پرداختی رو برای نایروبی و بوگوتا اصلا و ابدا ندیدیم...)


    با بقیه جاهایی که کوت نکردم، کاملا موافقم


  11. 4 کاربرِ زیر از عبدالله بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  12. #16
    تاریخ عضویت
    Jul 2012
    ارسال ها
    22
    سپاس
    31
    از این کاربر 256 بار در 21 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : (La Casa de Papel (Money Heist : بحث و تبادل نظر پیرامون فصل چهارم

    نقل قول نوشته اصلی توسط عبدالله نمایش پست ها
    درود بر شما
    راستش من هر خطی رو اومدم پاسخ بدم، دیدم خودتون به خوبی در خط بعد گفتید.
    فقط در خصوص بخشی که نقل قول کردم، بنظرم یکی از پایه‌های سریال عشق پروفسور و راکل بود،
    و وادی عشق هم جای خرده‌گیری نیست و نمیشه گفت چرا یکی عاشق دیگری میشه.
    (حتی تو همین سیزن اخیر هم نمیشه به عشق نایروبی و بوگوتا خرده گرفت)
    بقول حافظ این همه شعبده‌ها عقل که میکرد اینجا، سامری پیش عصا و ید بیضا می‌کرد...

    ولی پرداخت عشق رو میشه بررسی کرد که بنظرم بین پروفسور و راکل درست کار شده.
    اولین باری که تو کافه راکل از زندگی‌ شخصیش و شوهرش میگه، اونجا عشقشون شکل میگیره که بنظرم خوب و سمپاتیک هم در اومده
    سه بار هم البته راکل پروفسور رو دستگیر میکنه و حتی دروغ سنج بهش وصل میکنه تا مطمئن بشه پروفسور هم عشقش واقعیه
    بطور کلی کند و کاش عشق این دو نفر به خوبی انجام میشه و حتی یه سکانس نیمچه ماندگار هم دارن که پروفسور با بغض میگه (نقل به مضمون):
    فکر کردی بیست سال نقشه ریختم که آخرش بیام عاشق مامور پلیس پرونده بشم؟ نه... ولی دست خودم نبود که عاشقت نشم.
    (در حالی که مثلا چنین پرداختی رو برای نایروبی و بوگوتا اصلا و ابدا ندیدیم...)


    با بقیه جاهایی که کوت نکردم، کاملا موافقم
    البته این بحثمون سر منطق واقعی هستش نه منطق داستانی

    در اینکه خوب پرداخت شده بود شکی نیست

    من مشکلم اینه این منطقی نیست در دنیای واقعی

    راکل درسته از لحاظ عاطفی بسیار تو وضعیت خوبی نبود

    ولی دلیل نمیشه که کل زندگیش بچش ، مادرش رو روی عشقی که نهایت به 10 روز هم نمیرسید ریسک کنه

    اونم روی کسی که کاملا با نیت حرف کشیدن و با خبر شدن از مهم ترین اتفاقات بهش نزدیک شده بود نه در یک اتفاق ساده

  13. 6 کاربرِ زیر از babelirani بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  14. #17
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    ارسال ها
    49
    سپاس
    4,754
    از این کاربر 415 بار در 50 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : (La Casa de Papel (Money Heist : بحث و تبادل نظر پیرامون فصل چهارم

    من تمام چهار فصل رو پشت هم تو همین روزهای قرنطینه دیدم. با نظر دوستان موافقم که دو فصل اول کجا و این دو تا کجا. کلا از ابتدای فصل سوم رنگ کلیشه و بازی با حس نوستالژی مخاطب، از همه جای سریال به چشم می اومد. اما،اما، هنوز کرکترها، پلات داستان و این فاکتور هیجان (به جز مواردی که واضحا با عقل سلیم در تضاد بود) مخاطب رو مثل یک معتاد ادرنالین همراه خودش میکنه!
    و خب این دلیل نمیشه که از باگ های داستان چشم پوشی کنیم
    مشاهده محتوا اسپویلر
    مثل صحنه ی کشته شدن نایروبی (که اتفاقا شخصیت مورد علاقه منم بود) به اون شکل افتضاح!!!! خب همون اول میذاشتین با گلوله بمیره دیگه، من واقعا نمیفهمم نکته ی دیکه ای نبود که باهاش داستان رو کش بدن؟؟!!
    یا مثلا فرستادن راکل به ساختمون بانک،(واقعا چرا ؟! وقتی خود پرفسور بارها گفته راجب ریسک فرار از ساختمون بانک!!! همون ها هم ممکنه زنده خارج نشن بعد باز ادم میفرستن؟؟) با اون عملیات سوپر مسخره!!

    ایا این پایان بندی رو انتخاب کردن که ما کمتر منتظر فصل بعد باشیم؟؟!!
    و در نهایت اینکه یه نکته ای که تو فصل اول خوب بهش پرداخته بودن این رابطه ی گروگان ها و گروگانگیرها بود، یا بهتر بگم رفتار گروگان ها و گروگانگیرها در موقعیت های مختلف که این فصل اثری ازش نبود!
    مشاهده محتوا اسپویلر
    نمیدونم آرتورو رو چرا اضافه کردن به این فصل! همون دو فصل اول به اندازه ی کافی با اعصاب ما بازی نکرده بود گویا!!

    در کل و با وجود همه ی این ضعف ها در دو فصل اخیر، من این سریال رو در روزهای قرنطینه واقعا توصیه میکنم. این میزان هیجان برای لحظه های راکد این روزها واقعا چاشنی خوبیه!
    به خصوص برای دو فصل اول، با اون داستان قوی و شخصیت های عجیب دوست داشتنی حیف که نادیده باقی بمونن! بعد اگه دوست نداشتین میتونید دیگه ادامه ندید و در اوج با پرفسور و همراهان خداحافظی کنید الیته بعید میبینم کسی قادر باشه به این کار! حداقل نه در انتهای فصل دوم، شاید در انتهای فصل چهارم ...

  15. 11 کاربرِ زیر از eli99 بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  16. #18
    تاریخ عضویت
    Jun 2012
    ارسال ها
    389
    سپاس
    772
    از این کاربر 3,601 بار در 381 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : (La Casa de Papel (Money Heist : بحث و تبادل نظر پیرامون فصل چهارم

    3فصل اول رو 3روز اول سال دیدم و فصل چهارم هم از صبح تا ساعت8 شب. در وهله اول سریال هیجان و تعلیق خوبی رو به نمایش میزاره ولی گاهن در پشت پرده و در لایه دوم منطق داستانی شدید لنگ میزنه. خیلی از باگ های داستانی رو دوستان به وفور تو پست های قبلی گفتن. دلیل اصلی این همه باگ بخصوص توی فصل چهارم فقط یه چیزه: داستان سریال فقط برای 2 فصل اول نوشته شده بوده. با یه سرچ ساده هم میشه اینو فهمید. سریال اگه اشتباه نکنم برای 14 قسمت ( دو پارت 8و6 قسمتی) توی اسپانیا پخش میشه و حسابی سر وصدا راه میندازه. نتفلیکس امتیاز پخش جهانیشو میخرده و با یه تدوین مجدد 14 قسمت رو به 13+8 قسمت با زمان کوتاه تر تبدیل میکنه. تدوین دوباره رو وقتی 2فصل اول رو نیگاه میکردم خودمم شک کرده بودم بعضی جاها وسطای اپیزود همه چیز از داستان تا موسیقی متن تا مونولوگ های توکیو داد میزد که اپیزود تموم میشه ولی هنوز 10-15 دقیقه مونده بود. توی دو فصل اول همه چیز عالی نبود. مشکلات و باگ های داستانی وجود داشت ولی تا جایی که میشد بهشون فکر شده بود وتوی چشم نبود. اگه یکم درجه سخت گیری رو از 100 میاوردی به 80 نه تنها قابل چشم پوشی بلکه حتی بخاطر تعلیق آفرینی خوب قابل بعضی جاها قابل تقدیر هم بود ( سکانس خارج کردن توکیو از بانک و بستنش به تخت یکی از به یادموندنی ترین سکانس هایی هست که میشه دید) پایان مناسبی هم سریال داره...

    اما اینجاست که نتفلیکس کارو خراب میکنه و سفارش پارت دوم سریال حاوی دو تا 8 قسمت رو میده. شروع فصل سوم هم شروع بدی نبود. ریو از شرایط خسته میشه و جون نمیتونه کامل دل بکنه از توکیو گیر میفته. همه اعضای گروه بخاطر اینکه شاید ریو اونا رو لو بده یا بدتر اینکه اونا هم تاحدودی به مشکل ریو دچار شدن و میترسن که پلیس دنبال اونا بیاد جمع میشن تا کارو یه سره کنن. سناریو فصل سوم تاحدودی قابل قبوله گرچه همونم مشکلات خودشو داره ( این حجم از تشکیلات رو هرجور بخای حساب کنی نمیشه با چنتا ماشین زرهی وارد کرد. کلی وسایل پزشکی، مهمات و از همه عجیب تر کوره و تجهیزات ذوب کردن طلا) این هم بماند که اصن چرا شمش طلا رو باید ذوب کنیم و به دونه های ریز تبدیلش کنیم( شایدم توضیحی توی سریال داده شده و من فراموش کردم)
    یه سری مشکلات ریز دو فصل اول اینجا پوشش داده میشه. تعداد سیاهی لشکر گروه برای انجام عملیات ذوب و نگهداری از گروگان ها بیشتر میشه.
    البته مه حتی توی سناریو نویسنده ها خیلی تلاش کردن که مشکلات رو توضیح بدن و رفع کنن ولی ناتوان هستن. اوایل دزدی پروفسور توضیح میده که بانک خیلی بزرگه ولی 2تا بخش کناری ماکت رو برمیداره و میگه ما کاری به این بخشا نداریم. شما کاری ندارین ولی پلیس که میتونه از اون بخشا نفوذ کنه ( توی شات های هوایی توی فصل چهارم حتی ساختمون بانک بزرگتر هم هست و کار برای نفوذ بهش خیلی راحت تره ( اگه یادتون باشه توی پارت اول به تموم این مسائل فکر شده بودو پلیس چندیدن بار از بخش های مختلف سعی کرد نفوذ کنه)
    تا دلتون بخاد میشه ایراد های درست از فصل چهارم گرفت. و دلیل اصلیش هم اینه که شخصیت ها و خرده داستان هایی که توی پارت دوم سریال معرفی میشن اصن وجود نداشتن و زورکی به داستان اضافه شدن . اکثرن هم در تضاد با شخصیت پردازی های پارت اول سریال قرار میگیرن. حتی من حس میکنم که سناریو فصل سوم و چهارم باهم نوشته نشده و برای خیلی از مشکلات و بن بست های داستانی توی فصل چهارم مجبور به تراشیدن و فلش بک زدن شدن ( شخصیت پسرخوانده مسکو که برای کنترل شورش معرفی میشه- توی فلش بک های کلاس خبری ازش نبوده پس باید تو کلاس های دزدی قبلی اضافه بشه و نویسنده ها فکر کردن که چقدر خوب که مسکو رو هم میتونیم نشون بدیم) شخصیت گاندیا توی فصل سوم فقط نقش یه سواره نظام مثل بقیه گروگان ها رو داشته و یهویی توی فصل چهارم همه درگیری ها حول اون هست. پس معلومه که داستانش بعدن اضاف شده.
    حضور برلین توی فصل سوم بجا بود تقریبن و شخصیت پردازیش رو نحن ناثیر قرار نداد ولی هرجا توی فصل چهارم میومد حضورش زورکی بود و نبض سریال رو میگرفت.
    پروسه فرار راکل خیلی خیلی بهش پرداخته شد ولی نقشه خیلی خیلی بدی بود. تازه بدتر هم شد که راکل اومد توی بانک.. آخه چرا؟ اون هلیکوپتر از کجا اومد اصن؟ پلیسی که این همه تدارک دیده یعنی یه هلیکوپتر نداره؟
    شخصیت آلیسیا و اون کلنل تقریبن کارشده تذین شخصیت های جدید بودن که هم حتی لباس پوشیدن هاشون فکر شده بود و قرار بود نسبت به راکل توی فصل اول بیشتر موی دماغ بشن که شدن. حامله بودن آلیسیا هم در راستای هرچه خوفناک تر شدنش هست ولی هیچوقت اذیتش نمیکنه این حاملگی. حتی از اشتها به غذاش هم میتونست مانور بیشتری روش داده باشه.
    و اما آنخل که اصلن بودنش توی فصل سوم منطقی نبود بخصوص با پایان بندی ای که توی فصل دوم داشت و لحظه آخر از لو دادن راکل اجتناب کرد، پس الان منطقن باید محکوم شده باشه به جرم همدستی. حالا راهش برای اضاف شدن به داستان این بود که پلیس بخاطر تجربش توی دزدی قبلی با وعده کاهش محکومیت ازش کمک بگیره.

    بصورت کلی داستان بخش دوم روی پای خودش نمی ایسته و سعی داره که از همون الگوی اتفاقات دو فصل اول پیروی کنه و زیاد درجا میزنه.

  17. 15 کاربرِ زیر از smh2011 بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  18. #19
    Bad things are coming
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    ارسال ها
    2,843
    سپاس
    21,965
    از این کاربر 49,453 بار در 2,820 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : (La Casa de Papel (Money Heist : بحث و تبادل نظر پیرامون فصل چهارم

    یک.دقیقا مشابه دو فصل اول این دو فصل (سوم و چهارم) آروم و کند شروع میشن و اواسط فصل اوج میگیرن. از این جهت همون سوتفاهمی که واسه بعضی بیننده ها تو دو فصل اول پیش اومده بود اینجا هم پیش میاد.

    دو. همون مسئله حفره های داستانی و غیرواقعی بودن بعضی اتفاقات و سکانس ها که تو دو فصل اول هم بود اینجا هم هست، در بعضی موارد اینجا شدیدتر هم شده اما این از نظر من یه پوئن منفی واسه ژانر اکشن به حساب نمیاد؛ البته زیاده روی بیش از حد توی این مسئله کار رو خراب میکنه ولی معتقدم هنوز کار این سریال به اونجاها کشیده نشده.
    اساسا این ژانر برپایه همین تخیل ساخته میشه و اگر اینو ازش بگیریم باقیمونده رو نمیشه اسمشو گذاشت اکشن.
    البته با همه اینها دو فصل اول چارچوب مستحکم تری داشت و اکشن به مراتب بهتری رو ارائه میداد.

    سه. یه پیشرفت خوبی که توی داستان دیدم اینه که برخلاف دو فصل اول اینجا نقشه ها لزوما جواب نمیدن و اوضاع بهم ریخته و بحرانی میشه. پروفسور تو این فصل مشابه شخصیتهای انیمه Death Note عمل نمیکنه و واقعی تر به تصویر کشیده شده. این هرج و مرج تو داستانگویی حرکت جالب توجهی بود. (همین به بیراهه رفتن نقشه ها یکی از قواعد قدیمی ژانر اکشنه)

    چهار. نبود برلین به هیجان داستان ضربه زده و شخصیت های جدید هم نمیتونن جایگزین مناسبی باشن. پالرمو شخصیت سمپاتیکیه که نسبتا کارشو خوب انجام داد ولی به پای برلین نمیرسه.

    پنج. فیلمبرداری، شخصیتهای جذاب، موزیک و دیالوگهای دوست داشتنی هنوزم هستن ولی در کل مث دو فصل اول دیگه غافلگیرمون نمیکنن و به صندلیمون میخکوب نمیشیم (منهای اونجاشو دوسه جای دیگه ش) چون فضا و سناریو همونه. البته که هنوزم تماشای گروه قدیمی توی این فضا لذت بخشه ولی مث بار اول نمیشه. دیگه این فضا اشباع شده و به نظرم تکرارش اشتباهه.
    بنابراین امیدوارم برای دو فصل بعدی داستان روند و رویه متفاوتی بگیره چون این تکرار تا همینجاش هم به سریال ضربه زده و ادامه دادنش توی دو فصل آینده اشتباه بزرگیه.

    شش. به نظر من هر اثر هنری باید با توجه به ژانرش و بطور کلی پکیجی که توش قرار داره دیده بشه و قضاوت بشه. انتظار نداشته باشید عمق داستانگویی Leftovers یا درام سوپرانوز و یا اکشن سنگین و کُند Sons of Anarchy رو اینجا ببینید. تکلیف این سریال با خودش مشخصه و کارش رو توی فضای خودش به خوبی انجام میده.
    هیچوقت از یه اثر هنری انتظار بیخود و بی جهت نداشته باشیم. قواعد اکشن مشخصن و تحت این قواعد، La Casa de Papel کارشو خوب انجام میده.
    بله به وضوح نسبت به دو فصل اول افت کرده ولی هنوزم وظیفه شو انجام میده و دیدنش لذت بخشه.
    هفت. فلش بک های این سریال فقط توی فصل اول جواب دادن و توی سه فصل بعدی اضافه ان. بخصوص توی این فصل آخر که اصلا فلش بک ها رو دوست نداشتم.

    هشت. اغراق در مورد بعضی مسائل رو اصلا دوست نداشتم و یه جورایی جَو زدگی تو بعضی دیالوگ ها و بعضی سکانس ها بود که به کلیت فصل آسیب رسوند.

    نه. یه سری خلاقیت های جالب هم در روایت این فصل بود که نسبتا خوب از کار دراومد. ولی برای فصول بعدی حتما باید اساسی تغییرات بدن و داستان محکمتری تعریف کنن.

    ده. دو فصل اول این سریال با استفاده از عنصر غافلگیری و شخصیتهای جذابش به شدت مورد توجه و پسند مخاطب قرار گرفت. توی این دو فصل نتونست به پای گذشته برسه و امیدوارم توی دو فصل بعدی دوباره با همون قدرت قدیم برگرده.

  19. 13 کاربرِ زیر از kingnessi بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  20. #20
    تاریخ عضویت
    Feb 2020
    ارسال ها
    27
    سپاس
    22
    از این کاربر 181 بار در 39 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : (La Casa de Papel (Money Heist : بحث و تبادل نظر پیرامون فصل چهارم

    یه جوری راجع به باگهای داستان حرف میزنین انگار ما دو فصل اول رو که اونا هم پر از باگ و سوتی بودن ندیدیم :دی فرق این فصل با فصلهای قبلی فقط اینه که شماها سنتون بالا تر رفته فیلم و سریال بیشتر دیدین الان ایرادات بیشتر به چشمتون میاد وگرنه مانی هایست از اول تا آخرش فلسفش همواره روی پلات هول بنا بوده.فصل چهارم به هیچ عنوان ضعیفتر از فصلهای قبلی نیست و دقیقا در همون حده.

  21. 2 کاربرِ زیر از phoenix90 بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


 

 
صفحه 2 از 3 اولیناولین 123 آخرینآخرین

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 46
    آخرين ارسال: 08-21-2021, 02:40 PM
  2. پاسخ ها: 9
    آخرين ارسال: 12-24-2020, 01:41 AM
  3. پاسخ ها: 64
    آخرين ارسال: 03-03-2019, 02:05 PM

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
  • قدرت گرفته از سیستم vBulletin نسخه ی 4.2.3
  • قالب اختصاصی انجمن TvWorld نسخه ی 1.0
  • طراحی و اجرای قالب : نوژن
  • تمام حقوق مطالب و محتوا برای تی وی وُرلد محفوظ می باشد
Powered by vBulletin® Version 4.2.1
Copyright ©2000 - 2009, Jelsoft Enterprises Ltd.