86471181,afshin2014,afshinvatan,Alireza-cRm,amin_orang,AMIRHOSSEIN20,anzalichi,aramis2800,ARCTIC,arso,ashley_1986,behzad_daniel,D O R D I,Daniel Desario,del@,Dexter_171,eni,hosseinf722,Irag,joker8,KOOROSH,M.Amir,Marlon Brando,masihm,Mia_3D,midya,Mohsen82,Nora,тнor,pejmanmm,peyman_eun,pmn,raha_91,Raylan Givens,Saber-j,saeedporreza9,Samankaka,Sherlockian,Tha Real Nigga,white_beard,wlh,yaser63,Zaxmx,zesht,ŞłŁΞИҬ
من چندتا از اتفاقات مهم جوکر از قبل برام اسپویل شده بود. (مثلا کشتن موری مجری برنامه با بازی د نیرو)
ولی تا آخرین لحظه فیلم ازش لذت بردم و با وجود اینکه تقریبا میدونستم کل داستان چطوری پیش میره و "چه" اتفاق هایی میفته کاملا برام جذاب بود
اگه این تعریف یه فیلم خوب نیست پس چیه؟ وقتی که "چگونه" کاملا بر"چه" غالبه و تعلیق از پس فرم فیلم میاد و مخاطب رو کاملا غرق خودش میکنه
خیلی ها صحبت از پیام سیاسی فیلم میکنن، صحبت از شورش فیلم علیه سرمایه داری و حتی خود هالییود میکنن، یا برعکس میگن این نرمالیزاسیونه
خیلی ها از چپ میگن، خیلی ها از راست دفاع میکنن... گرچه بررسی پیام و مفهوم فیلم هم مهمه اما نمیتونه نفی ای بر خوب بودن فیلم به ماهو فیلم باشه.
پ.ن: یه توئیست جالب هم فیلم داره. که درواقع میشه درنظر گرفت کل این اتفاقاتی که روایت میشه در ذهن جوکره و جوکر کل این اتفاقات رو توی آسایشگاه روانی داره تصور میکنه
نشانه های فراوانی هم برای این توئیست هست. یکی بحث ساعت هاست. که در سه سکانس همه ساعت ها (لینک)11:11 هستن. و یکی همون مجازی از آب در اومدن دوست دختر جوکره
و نوع کات ها از حوادث مهم به لوکیشن های عادی. مثلا جایی که جوکر با توماس وین مواجه میشه بلافاصله کات میخوریم به دستشویی خونه خود جوکر و یکجورایی انگار داره تصوّر میکنه دیدن پدرش رو.
بخصوص اینکه در اول فیلم سرش رو میکوبه به جایی و در سکانس آخر که تو آسایشگاه داره راه میره ازش خون میریزه روی زمین
بگذریم از این توئیست. خیلی مهم نیست : )
_ دلایل محبوبیت جوکر
1- سینمای گنگستری از دیرباز مورد استقبال کم نظیر تماشاگران در دهه های متوالی بوده که البته این اقبال پس از مدتی به دلیل اشباع این ژانر کاهش پیدا کرد , افرادی که به تماشای این ژانر به سینما ها کشیده می شدند خود را در جایگاه شخصیت اصلی قرار می دادند.شخصیت اصلی که قوانین برایش معنایی نداشت _ تاکنون برای همه ی این اتفاق رخ داده که قوانین دست و پا گیر جامعه جلویتان را بگیرد و اعصاب تان را بهم بریزد به شکلی که بخواهید پس از مدتی آن ها (قوانین) را زیرپا بگذارید اما اغلب در واقعیت چه پیش می آید ,صبر.این کینه برای همیشه در ذهن ما نقش می بندد و آنگاه است که با دیدن فیلم هایی همانند "جوکر" به صورت غریزی به ناخودآگاه خود رجوع می کنیم و خود را به جای شخصیت اول قرار می دهیم.پس همه ی ما در درون خود "جوکر"ی نهفته داریم و تماشای "جوکر" بر روی صحنه تماشای بخشی از خود سلب شده ی ماست.
2- نگاهی به دور و بر خود بیندازید قطعاً خیلی ها را می شناسید که به واسطه ی آشنایان یا آقازاده بودن به جایگاهی دست یافته اند که سزاوارش نیستند , کافیست به رسانه های اجتماعی سری بزنید ,این که یک شخص عادی در صفحه ی یکی از سلبریتی ها یا پولدارهای جامعه کامنتی سراسر الفاظ رکیک و نامعقول بنویسد چیز عجیبی نیست. این حجم اطلاعات اینترنتی در رسانه ها باعث بوجود آمدن همان حقارتی می گردد که نشات گرفته از آفتی به نام تضاد طبقاتی هستند "جوکر" شخصیتیست که بر علیه بالادستی ها به پا خاسته پس این طغیان بر علیه چه کسانی بوقوع پیوسته واضح است سرمایه داران و سرمایه داران کیستند : مدیران , کارخانه داران سیاستمداران و... دیگر افرادی که شما برایشان ممکن است کار کنید.قشر متوسط و ضعیف جامعه که اکثریت را تشکیل میدهد دلیل کمبودهای خود را همین ثروتمندان و قشر مرفه جامعه قلمداد می کنند چرا که هیچکس هیچوقت "خود" را سبب عدم پیشرفت زندگی اش نمی داند و نابهنجاری های محیطی را عمده می پندارد(که البته بی تاثیر نیز نیست).
3- به همان دلیل که تیلور سوییفت به محبوبیت دست یافته "جوکر" هم محبوب شده است!(تینیجرها)
_چرا از تماشای جوکر لذت نمی بریم؟
1- یکی از دلایل مهم این است که بعضی ها "جوکر" را "جوکر"ی اصیل نمی دانند.شخصیتی قدرتمند , بذله گو و باهوش همان شخصیت "جوکر" هیث لجر البته که نباید "جوکر" فینیکس را با لجر یکی دانست چرا که "جوکر" فینیکس به پختگی "جوکر" لجر نرسیده است "جوکر" فینیکس در ابتدای راه است و تازه به شخصیت جدید خود که "جوکر" نام دارد تبدیل گشته پس بیایید "جوکر" را صرفاً به دور از نام خود اثری ببینیم.
2- آنارشیست محض از دید خیلی از منتقدان و روشنفکران جامعه راه حلی درستی از برون رفت از مشکلات نخواهد بود , این گروه حل مشکلات را با ایجاد هرج و مرج یکی نمی دانند که البته این موضوع جای بحث بسیاری دارد که از حوصله ی من و شما نیز خارج است.
3- تمرکز فیلم بر روی شخصیت اصلی است که همین سبب شده بقیه کاراکترها در حد یک تیپ باقی بمانند و جایی برای گسترش در کنار "جوکر" پیدا ننمایند.امروزه حتی در فیلم های اتوبیوگرافی نیز سعی می شود از توجه زیاد به شخصیت مرکزی توسط خودش جلوگیری گردد و گاه با کمک شخصیت های مکمل یا راوی بیننده درک بهتری از داستان و کاراکترهای اصلی دست پیدا نماید.
4- شباهت بالای فیلم با آثار شاهکاری همچون "راننده تاکسی" و "پادشاه کمدی" کمی کار را برای "جوکر" سخت کرده چرا که بعضی از سینمادوستان و منتقدان آن جایگاه "جوکر" را از نظر عمق و فرم پایین تر از دو اثر بالا می پندارند که البته تا حدودی نیز حق با آن ها است.
>> تمامی این موارد دلایلی هستند که دست به دست هم داده تا عده ایی از فیلم "جوکر" لذت ببرند و عده ایی دیگر....البته که همه در این مورد خاص متفق القول هستند که بازی "خواکین فینیکس" نقطه ی عطف فیلم می باشد و نادیده گرفتنش غیر قابل انکار است.
برخلاف خيلي از شخصيت هاي شرور(يا به قول معروف Bad Man ها)
Joker(تو اين فيلم) شخصيتي نبود كه از ب بسم الله شرور باشه ، آرتور فلك
دلقكي بود كه زندگي فلاكت باري داشت ، زير خط فقر احساس گم شده بود
جز مزمت هيچي نميديد اما تحمل ميكرد...
تو سينما خيلي از كاراكتر ها بودن كه از اول "شرور" نبودن و يجورايي
سرگذشت آرتور فلك رو(به اشكال مختلف) تجربه كردن و بعدها زير نقابي ازشون شخصيت هايي خلق شد
كه بازتاب تمام بي مهري ها/ مزمت ها / سركوفت ها / ناديده گرفتن هاي ادماي دورور بر و جامعه بود ...
كاراكتر مايكل داگلاس در فيلم Failing Down - كاراكتر هاي جينا ديويس و سوزان سارندن در فيلم تلما و لوئيس
بهترين مصداق هاي مشابه كاراكتر جوكر هستن
در يك جمع بندي كلي ميشه گفت :
در جامعه و حكىمتي كه عدالت وجود نداره - فرياد حق خفه ميشه - نظام سرمايه داري به همه جا رخنه ميكنه و پول ميشه خداي روي زمين
بايد منتظر ظهور جوكر(و جوكرها) بود چون اينا همون آرتور فلك هايي بودن كه هيچ وقت ديده نشدن ، صداشون بجايي نرسيد جون پول نداشتن
چون عالي مقام و بلند مرتبه نبودن پس حالا زير نقابي به اسم جوكر قايم ميشن و از شرارت چماقي ميسازن براي زدن حرفشون.
تاد فيليپيس در اواخر فيلم به قشنگي نشون داد كه عنوان "جوكر" فقط يه شخصيت نيست يه جريان فكري آنارشيستي و زماني ظهور ميكنه
كه خفقان همه جا رو در بر گرفته و براي حرف زدن بايد جوكر بود
یکی از فیلمهای به شدت Overrated امساله بنظرم. فیلمی هست که فیلمنامهی سطحی و منقطعی داره و این فیلمنامه برای فیلمی که رو شخصیت اول تمرکز داره، بنظرم خیلی به چشم اومد.
رویدادهایی که رفتهرفته شخصیت آرتور رو به جوکر تبدیل میکنن خیلی کلیشهای و سطحیان؛ البته این دلیل بر ضعف استفاده ازشون در روایتگری نیست ولی اگه همچنان مشکلات دوران کودکی یا توسری خوردن و طرد شدن از جامعه (که تقریبا اکثرشون جز خصوصیات جوکرهای تاریخ بودن) رو بخوایم به تصویر بکشیم، نیاز به انسجام و کارگردانی در مقیاس بزرگتری نسبت به چیزی که تاد فیلیپس به تصویر کشید احساس میشد. تنها انتظاری که از این فیلم در طول پخش حوصله سربرش داشتم حداقل یک پایانبندی خوب و تاثیرگذار بود که حذف شد و تقریبا همهی بار فیلم به دوش خواکین فینیکس دوستداشتنی که واقعا کاش این بازیگری کمنقص رو برای یک فیلم تاثیرگذار تر نگه میداشت، کشیده شد. البته همچنان بازیش در The Master بهترین نقش آفرینیشه بنظرم. در کل بهقول چیزی که منتقد سایت راجر ایبرت در مورد جوکر گفت، این فیلم حرف بزرگتری نسبت به شخصیت فیلم Star is Born پارسال برای عرضه کردن نداشت. به این فیلم امتیاز ۶/۱۰ رو میدم.
امسال بهطور عجیبی فیلمهای کوچک و مینیمال مثل Marriage Story تاثیرگذار تر از فیلمهایی که مخاطبا مدتها منتظرشون بودن (مثل Once Upon... و Joker)، با فاکتور گرفتن آیریش من، ظاهر شدن.
دوست عزیز از اونجایی که عکس پروفایلت عکس کارگردانیه که فیلم هاش رو چندین بار دیدم برام سوال پیش اومد که انتظار چه پایانی شگفت انگیز تر از این رو در فیلم جوکر داشتی؟ چیزی زیبا تر از اینکه اندیشه نمیمیره و خوب و بد مثل زمان صرفاْ یه مولفه ذهنیه همینطور چه پایان تاثیرگزاری در تله فیلم marriage story دیدی؟
سوالی که پیش می آد اینکه شما انتظار داشتین در انتها پایان بندی به چه صورت باشه؟
من قبلا هم گفتم "جوکر" یه کاراکتر نیست بلکه "نماد یه جریان فکری آنارشیستی ـه" بهمین خاطر که در نیمه ی ابتدائی
با کاراکتری به اسم "آرتور فلک" هستیم و کم کم شاهد "ظهور جوکر" میشیم...
اگر نگاهی به تاریخ بندازیم
هیچگاه جریان های فکری نو ظهور نمی میرن / به پایان نمیرسن یجورائی شامل قانون پایستگی میشن
بهمین خاطر تو هر برهه ای با توجه به شرایط موجود(چه فرهنگی چه اقتصادی و ...) ظهور میکنن و صرفا مختص جغرافیای خاصی نیستن که
بگیم فقط تو آمریکا اینجوریه!!!!
اولا که خیلی خوشحالم کسی مثل شما فیلمهای کوبریک رو چندبار دیده و سلیقهی نزدیکی به من داره.
در مورد سوالتون باید بگم که از فیلمها لزوما انتظار پایانبندی بهخصوصی ندارم، چون عملا محدود کردن هنر یعنی محدود کردن تفکر؛ در مورد پایانبندی منظورم در مورد حسم در حین تماشای این فیلم و سوالی که دائما در ذهنم مرور میشد (اینکه هرچه میگذره، فیلم کیفیتی که برای خیلی از طرفداراش بهوجود آورد، برای من نیاورد) بود. احساس میکردم لابد رویهی فیلم در یک سوم انتهایی فیلم تغییر میکنه و کلیشهی فیلمنامه شکسته میشه.
در مورد فیلم Marriage Story، خب فکر میکنم کنش و واکنش عمیقتری بین رابطهی زن و مرد رو بهتصویر کشید و مهمتر از اون برخلاف شباهت بسیار زیادش به فیلم کرامر علیه کرامر تونست برخلاف اون فیلم که کاملا ضد زن بود، تصویری پایاپای از تقابل زن و شوهر رو نشون بده. درسته این تاپیک در مورد فیلم جوکر هست ولی فکر میکنم فیلمنامهی Marriage Story ظرافت بسیار بیشتری در مقایسه با جوکر از حیث پیشبرد دو موضوع در مقیاس انسانی (یکی آنارشیسم و دیگری زناشویی) داره.
کاملا حق با شماست و بههمین دلیل هست که اصولا فیلمهایی مثل جوکر پایان بستهای ندارن و شبیه به یک سیکل ابدی، تجسم مخاطب رو از سالن سینما به فضای جامعه ادامه میدن. بیشترین انتقاد من در نوع پیشبرد و پرداختن به قصه و گرههایی هست که شخصیت قبل و بعد جوکر شدن رو بهم ارتباط میده. جوکری که نولان به تصویر میکشه گرههای قبل جوکر شدن رو حذف میکنه و صرفا وجود جوکر رو در قامت یک بدمن قصه به مخاطب عرضه میکنه. همین نیمهی شخصیت پردازی کار رو برای افرادی مثل تاد فیلیپس شدیدا مشکل میکنه. تاد فیلیپس سعی میکنه جوکر قبل از جوکر شدن رو به تصویر بکشه ولی بنظرم نمیتونه و این مشکل اصلی این فیلمه.
اول کمی درمورد مفهوم:
دیدم دوستان از کن لوچ و متداکتینگ حرف میزدن گفتم عقلم به این چیزا نمیرسه بنابراین به عنوان "یه حاشیه نشینِ بیسوادِ ساکنِ اطراف شهرهای بزرگ" چند کلمه خط خطی میکنم و میرم.
اساسا شخصیت جوکر به عنوان ماهیتی خارج از این فیلم میتونه هم داستان یه شخصیت سادومازوخیست باشه که به شکل واضحی از بیماری روحی رنج میبره؛ میتونه مث چیزی که دوستان اعتقاد داشتن یه مانیفست کامل درباره چپگرایی رادیکال باشه که امروز یکی از بحث های اساسی و بنیادی جامعه بشریه و یا حتی میتونه داستان یه راستگرای افراطی و خودسر باشه (که بازم تو بحث اشاره شد). با همه اینها و همه کنایه های ریز و درشت فیلم ، از نظر من جوکر بیشتر یه فرد تنها و غمگینه که جامعه امروز اون رو به یه هیولا تبدیل میکنه، شاید یه جاهایی آینه منعکس کننده رفتار چپی ها باشه و شاید جایی نشانه کامل یه راستگرای تحت فشار ولی در نهایت دوست دارم مستقل از این بحث ها و فقط به عنوان یه قربانی در نظرش بگیرم. جوکر قربانی جامعه س و حالا جامعه چرا به اینجا کشیده شده؟
چپگرایی به شکل عجیب و غریب امروزیش، جامعه رو تبدیل به یه دو قطبی خطرناک کرده که از دل اون جنونی به وجود اومده که دنیارو گرفته. خشونت به بالاترین سطحش رسیده و داستان های غریبی از گوشه و کنار دنیا به گوش میرسه. البته همین موج باعث پناه بردن بخشی از مردم به دامن راستگرایی شده و نمونه اون رو داریم به وضوح میبینیم.(موجی که با انتخاب ترامپ شروع شده، با برگزیت و بازگشت امپراطوری عظیم عثمانی ادامه پیدا میکنه و مطمئنا بعد از این در سراشیبی عجیبی دنیا رو میگیره)
جنونی به وجود اومده که به نظر نمیرسه قابل کنترل باشه و داره روز به روز جامعه رو خطرناک و خطرناکتر میکنه. البته شخصا معتقدم بازیِ چپ گراها (که البته همه هزینه ش روی گرده قشر ضعیف جامعه س) همونطوری که میبینیم جواب نخواهد داد. شیر کردن قشر ضعیف و فرستادنشون در مقابل قدرتمندا داره برعکس جواب میده، درسته جامعه داره از ثروتمندها و افراد قدرتمند (کاپیتالیسم خالص یا به عبارتی کاپیتالیسم ترامپی) متنفر میشه ولی ببینید رای ها داره به کدوم صندوق ریخته میشه. توی بریتانیا کاری که ترامپ نتونست انجام بده در شرف انجامه. راستگراهای افراطی در کنار قشر هرم بالای جامعه دارن جای پای خودشون رو محکم و محکمتر میکنن؛ چپی ها رسانه رو در اختیار دارن ولی کی اهمیت میده؟ تقریبا اکثر بلندگوهای رسانه ای دست چپی هاست از ستاره های پر زرق و برق هالیوودی گرفته تا اکثریت رسانه های مکنوب و مجازی اما کی برنده شده، الان کُت تن کیه؟
رفتار افراطی چپگراها مردم رو به سمت مقابل کشونده و البته این تغییر کم هزینه هم نیست. الان دنیا مث یه بمب اتم در آستانه انفجاره. همه دنبال خشونت میگردن و ساده ترین مشکلاتشون رو میخوان با خون و خونریزی حل کنن. همه چیز به سرعت داره به سمت و سوی غریبی کشیده میشه.
"دهه پیش رو دهه بازگشت صلیبهای سوخته س" این بخشی از نقد جسی جکسون بر فیلم بلک کلنزمن بود. چرا پارسال این فیلم اینقدر سر و صدا کرد؟ با اینکه فیلم انچنان خوبی نبود ولی داستان امروز رو تعریف میکرد. فشار حداکثری و رادیکالیستی توی بحثهای نژادی دوباره بازار کشت و کشتار نژادی رو داغ خواهد کرد، دوباره شاهد قدرت گرفتن گروه های خشونت طلب سفید خواهیم بود. به اولین قتل آرتور نگاه کنید، به یک مرد اونقدر فشار بیارید تا چاره ای نداشته باشه بعد تماشا کنید که چه کارهایی ازش ساخته س.
آقایون دست چپی کبریتی زیر بشکه باروت انداختن که اصلا فکرش رو هم نمیکردن اینجوری توی صورت خودشون منفجر بشه. یکی از موتیف های اصلی فیلم رابطه قشر ضعیف و قوی جامعه مدرن امروزه. اینکه آیا فقر فقرا تقصیر ثروتمندانه؟ آیا واقعا از سفره ماها دزدیدن و به سفره خودشون اضافه کردن؟ آیا واقعا فقرا حکم حشرات کارگر و بی اهمیت رو دارن برای قشر ثروتمند؟
آیا خشونت جوابه؟ فیلم خوبی چند وقت پیش از سینمای خودمون دیدم (مغزهای کوچک زنگ زده)؛ آیا بهتر نیست به جای خشونت بین خودمون قمه ها رو برای قشر ثروتمندی که کنترلمون میکنن تیز کنیم؟یه سوال مهم دیگه اگر جوابتون به سوالات بالا مثبته پس حتما چپگرای رادیکال هستین؟
یا اصلا حرف آرتور وین توی فیلم درسته که میگه "اونایی که نتونستن چیزی بشن به اونایی که تو زندگیشون به جاهای بالا رسیدن حسودی میکنن"؟
از این سوالا زیاد میشه پرسید حرف هم زیاد میشه زد دربارشون ولی حداقل الان حوصله شو ندارم و احتمالا نداریم.
ولی درمورد فیلم به عنوان یه محصول سینمایی:
به نظرم کم لطفی های زیادی میشه که کاملا هم قابل درکه. معمولا وقتی اثری اینقدر به چشم میاد خیلی ها سعی میکنن برن دنبال نقاط منفی و ایرادات فیلم. معنقدم فیلمنامه این فیلم ضعیفترین بخش اونه و اصلا درست پرداخته نشده، با این که کارگردانی فیلم خوبه و به اندازه س ولی میتونست خیلی بهتر باشه. من تدوین فیلم رو اصلا دوست نداشتم ولی موسیقی و گریم و فیلمبرداری رو پسندیدم و حتی بخش های صدا رو. در کل نمیگم با یه شاهکار بزرگ روبروییم ولی در حقش کم لطفی هم نکنیم با همه ایرادات یکی از سه چهارتا فیلم برتر ساله.
اول از همه بگم بازی فینیکس بهترین بازی ساله ولی بهترین بازی بازیگرش نیست (مرشد).
توی سینمای خودمون مرسوم بود و البته هست که از نابازیگر استفاده میکردن. یعنی مثلا یه پیرزن رو میاوردن میگفتن جلوی دوربین زندگی کن و چه بازیهای درخشانی از این نابازیگرها به جا مونده، ما حتی برای یکی از همین نقش ها برلیناله هم گرفتیم؛ ولی با اینکه بازیهای درخشانی رو دیدیم نمیشه آنچنان از قدرت بازیگری اونها تعریف کرد.
در مورد فینیکس و جوکر هم همینه، فینیکس به طرز واضحی از آشوب های ذهنی رنج میبره (به سخنرانی گلدن گلوب نگاه کنید) و دقیقا میاد خودش رو جلوی دوربین نشون میده. بازی فینیکس توی مرشد میشه متد اکتینک، بازی دی لوئیس توی خون به پا خواهد شد یا حالا که اشاره کردن دوستان، بازی دنیرو تو سلطان کمدی متده؛ ولی بازی فینیکس توی جوکر با کار یه نابازیگر فرقی نداره. درخشانه ، فوق العادس، ولی تکنیکی نیست و آنچنان هم نمیشه بهش گفت هنر. واسه همین منتظرم وقت بشه و کار آدام درایور رو توی داستان ازدواج ببینم.
جوکر یکی از مهمترین فیلمهای قرن حاضره. در مکان و زمان درستی ساخته و اکران شد. شاید چندسال دیگه همه ما اسم مرد ایرلندی یا 1917 رو یادمون بره ولی جوکر (که احتمالا فیلم سطح پایین تریه) در یادها میمونه. جوکر فیلم مهمیه، حتما تماشا کنید.
[[Overrated. Enough Said
بازی که خواکین در قالب این شخصیت ارائه میده نمونه اش در سینما بسیار انگشت شماره.خواکین دست به یک خودازاری افسارگسیخته ای میزنه که هیچ هراسی از اسیب زدن به خودش نداره اینجاست که بیننده دچار رعب و وحشت میشه.
ما دو نوع بازیگر داریم : بازیگر هویت دهنده و بازیگر تفسیر کننده.
بازیگر تفسیر کننده بازیگریه که از سبک متداکتینگ بهره میبره و میتونه در قالب هر نقشی با خصوصیات همون کارکتر بدون بر جا گذاشتن رد پای شخصیت واقعیش قرار بگیره.این بازیگر با اصول متداکینگی نقش رو زندگی میکنه و با کارکتر یکی میشه.اما بازیگر هویت دهنده شخصیت واقعی خودش رو با اندکی تغییر به کارکتر مورد نظر تزریق میکنه و اینگونه بازیگر ها فقط نقش های به خصوصی که با شخصیت جهان واقعی خودشون وفق پیدا میکنه قادرن که به نحو احسنت اجراش کنن.
خواکین در کارنامه بازیگریش رفته رفته به سمت نقش های تکیده و اسیپ پذیر و زوال پذیر گرایش پیدا کرده.همین موضوع سبب شده که بتونه یه تصویر واقعیِ دردناک ، نهیلیستی و گزنده رو به کارکتر ببخشه.خواکین با مجموعه متضادی از اکت ها و میمیک ها یه نمایش غیر قابل وصف از رنج و درد رو به نمایش میذاره.بدون هیچ چشم داشتی اسکار لایق و برازنده این بازیگر توانا بود و خوشحالم که به این عنوان دست پیدا کرد.