برای استفاده از تمامی امکانات انجمن و مشاهده ی آنها بایستی ابتدا ثبت نام کنید

نمایش نتیجه ی نظرسنجی: شما چه امتیازی برای این قسمت سریال در نظر می گیرید؟

رأی دهندگان
154. شما نمی توانید در این نظرسنجی رای دهید.
  • 1

    1 0.65%
  • 2

    0 0%
  • 3

    5 3.25%
  • 4

    3 1.95%
  • 5

    12 7.79%
  • 6

    10 6.49%
  • 7

    10 6.49%
  • 8

    17 11.04%
  • 9

    22 14.29%
  • 10

    74 48.05%
صفحه 12 از 19 اولیناولین ... 21011121314 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 111 تا 120 از مجموع 187
  1. #1
    IM PATHETIC
    تاریخ عضویت
    Nov 2011
    ارسال ها
    4,112
    سپاس
    63,529
    از این کاربر 90,664 بار در 4,567 پست سپاس گزاری شده

    Game of Thrones | بحث اپیزودیک | فصل هشتم , اپیزود سوم




    Season 8, Episode 3,The Long Night


    خلاصه داستان اين قسمت : "نایت کینگ" و ارتشش به "وینترفل" رسیده و نبرد بزرگ آغاز می گردد.+

    قوانین تاپیک:
    1-این تاپیک مخصوص بحث پیرامون قسمت سوم از فصل هشتم سریال می باشد پس اگر این قسمت را مشاهده نکرده اید لطفا جهت جلوگیری از آشکار شدن محتوای اپیزود بدون خواندن پست ها,تاپیک را ترک نمایید درغیر اینصورت مسئولیت اسپویل شدن این اپیزود بر عهده خواننده مطلب می باشد.
    2-از قرار دادن هرگونه مطلب و اسپویلر مرتبط با قسمت های آتی سریال,بحث درباره پرومو قسمت های بعد در این تاپیک,چتباکس و... خودداری نمایید.اسپویلرهای فصل هشتم سریال صرفا و فقط در این تاپیک قرار خواهد گرفت.
    3-لطفا از قرار دادن مطالب به صورت کپی/پیستی از سایر سایت های پارسی زبان,لینک دانلود اپیزودهای مجموعه,تصاویر میمیک, خنده دار,تبلیغات,اسپم... در تاپیک و چتباکس خودداری نمایید.
    4-لطفا از ارسال پست های مبهم و فاقد توضیح و یا صرفامحدود به چند کلمه مبهم و کلی مثل این که نمره X دادم وموارد مشابه خود داری بفرمایید
    5-لطفا به شخصیت یکدیگر احترام گذاشته و از تبدیل بحث و گفتگو به مشاجره خود داری نمایید.هرگونه مطلب حاوی توهین و تمسخر سایر اعضا بدون اخطار توسط تیم مدیریت پاک خواهد گشت.
    I dont care how long I gonna live. whether it's in a week or twenty years, there's horrible pain and sadness ahead



  2. #111
    Never Give Up
    تاریخ عضویت
    Sep 2018
    محل سکونت
    Bandar E Anzali
    ارسال ها
    21
    سپاس
    524
    از این کاربر 150 بار در 22 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Game of Thrones | بحث اپیزودیک | فصل هشتم , اپیزود سوم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Stannis KING نمایش پست ها
    سلام به همگی، من سالهاست این انجمن رو سر میزنم ولی ثبت نام نکرده بودم. مخصوصا تاپیکهای بحث اپیزودیک گات رو هر فصل و قسمت به قسمت دنبال میکردم همیشه.

    خب داغ بودن بحث سر این قسمت باعث شد ثبت نام کنم و در بحث شرکت کنم.

    نکته اول اینکه طرفدار هارد.کور گات هستم. کتابها رو نخوندم ولی توی ویکیپدیا خلاصه وقایع رو خوندم و تا حد زیادی تفاوتهای کتاب و سریال رو میدونم، مخصوصا در مورد کاراکتر محبوبم استنیس شاه بر حق! تئوریها رو هم دنبال نکردم به جز تئوری برن و نایت کینگ.

    متاسفم که به خاطر جو تاپیک مجبورم اعلام کنم طرفدار سریالم تا بعدا متهم به دقیق نگاه نکردن سریال یا hater بودن نشم! به عنوان طرفدار سریال و کسی که این سریال تو همین 6-7 هفته براش یه جورایی نقش تنها دلخوشی برای لحظه فارغ شدن از دنیا رو بازی میکرد، باید بگم به شدت سرخورده شدم بعد از قسمت سوم. دوستان تعبیرات قشنگی به کار برده بودن در مورد توصیف این حس مثل از دست دادن فرزندی که نزدیک 10 ساله بزرگش کرده و از این حرفا. حس منم همچین چیزی بود. رفیق صمیمیم که از من بدتر، اینقدر اعصابش خورد شده بود نیم ساعت زده بود بیرون قدم زدن بلکه آروم شه!

    به طور خلاصه این قسمت فاتحه خوند به هر چیزی که من از گات تو ذهنم بود و باعث شده اینقدر دیوانه وار دنبالش کنم.

    در مورد زحمتی که سازنده ها کشیدن شکی نیست، همه ممنونیم ازشون. اما همه حق دارن نظر بدن و ایراد هم بگیرن، نقد یعنی همین دیگه. نمیشه گفت اگه میتونی برو خودت گات بساز بدون ایراد و از این حرفا!

    از تاریک بودن قسمت و جوک های زیادی که خود خارجی ها هم ساخته بودن در موردش من میگذرم. (مثلا از ملیساندرا تشکر کرده بودن بابت آتیش روشن کردن که باعث شد ما یه چیزی ببینیم بالاخره ) )

    ناامیدکننده ترین نکته این قسمت همون کشته شدن نایت کینگ به اون شکل هست. من هیچ مشکلی با اینکه آریا نایت کینگ رو بکشه ندارم (بماند که کل قضیه آزور آهای هم یه جورایی رفت رو هوا!). اون داستان خنجر که کل هفت فصل قبل دست به دست شده بود و اون نکته بستن چشمان آبی هم سر جاش و خیلی هم عالی، یه چیزی در حد ماجرای هودور که همه رو شوکه کرد وقتی اصل قضیه رو فهیمیدیم. بنابراین من نمیگم چرا آریا نایت کینگ رو کشت، من میگم چرا اینقدر آبکی و سرسری؟؟ از اولین صحنه اولین اپیزود این سریال ما با وایت واکرها آشنا میشیم. هفت فصل تمام روشون مانور داده میشه، "زمستان در راه است" میشه نماد سریال، اسم کتابها نغمه ای از "یخ" و آتش هست، هفت فصل تمام جوری این خط داستانی پایه گذاری میشه که مطمئن میشیم خط اصلی و هسته مرکزی داستان، تهدید نایت کینگ و لشکرش هست نه اینکه کی روی تخت میشینه. فصل هست با نابودی دیوار و یورش لشکر عظیم نایت کینگ تموم میشه. تمام وقایع فصل هفت در خدمت چینش رویارویی نهایی زنده ها و مردگان هست. دو قسمت اول فصل هشت مقدمه سازی و زمینه چینی برای نبرد نهایی، نبرد آخرالزمانی گونه خیر و شر، نور و تاریکی هست. انتظارات به بالاترین حد خودش میرسه، همه تا مرز جنون اصطلاحا هایپ هستن برای دیدن اینکه سرنوشت رویارویی با بدمن اصلی قصه چی میشه.

    از طرف دیگه، مرموزترین و رازآلودترین خط داستانی هم اتفاقا بازم مربوط به نایت کینگ و لشکرش هست. جنبه اصلی فانتزی داستان، نایت کینگ و مردگان هستن، نه اژدها و جادو جمبل. درسته اژدها و امثالش هم جزو المانهای فانتزی سریال هستن، اما به نظر من اصلیترین المان نایت کینگ و لشکرش بود.
    این همه علامت سوالی که در طول سالها تو ذهن همه وجود داشت. نایت کینگ کیه؟ چی میخواد؟ 8000 سال چیکار میکرده؟ چرا الان داره حمله میکنه؟ اون نماد مارپیچی که استفاده میکرد معنیش چی بود؟ چه ارتباطی بین نایت کینگ و برن وجود داشت؟ چه ارتباط احتمالی بین نایت کینگ و استارکها یا تارگرینها وجود داشت؟ چه ارتباطی بین نایت کینگ و خدای نور وجود داشت؟ سازنده ها همه این گره ها رو در طول سالها میندازن توی داستان، اما اکثرشون باز نمیشه. یکی دوتایی هم که مثلا باز شد، آبکی! مثلا برن میگه نایت کینگ دنبال یک شب بی پایان هست. همین نیم خط دیالوگ برای توصیف انگیزه آنتگونیستی که هفت فصله داری پرورشش میدی؟؟؟؟ خلاصه با وجود این همه معمای حل نشده، میان همچین کارت آسی رو میسوزونن! کارتی که بار اصلی جنبه رازآلودگی و فانتزی سریال رو به دوش میکشید.

    نحوه کشته شدن نایت کینگ هم فکر کنم همه گفتن دیگه. بالیوود، ختم کلام! آریایی که توی کتابخونه جلوی چند تا وایت ساده تا مرز مرگ پیش میره، حلقه شاید چند هزار نفری وایت ها و وایت واکرها و غیره که درخت رو محاصره کرده بودن، رد میکنه و نفوذ میکنه!!! تو کتابخونه حتی صدای چکیدن قطره خون آریا رو وایت‌های معمولی میشنون، اما اینجا بین اون حلقه چند هزار نفری شامل ژنرال‌ها، هیشکی متوجه نمیشه!!!! و حالا کاش مثل این هیتمن های حرفه ای، بی سر و صدا و از یه نقطه کوری یه تاریکی ای چیزی نایت کینگ رو غافلگیر میکرد! مثل مرحوم بروس لی بزرگ، غووووداااا کشان میپره هوا میفته روی نایت کینگ!!! نایت کینگی که یه جورایی مثل برن همه چیز رو میدید، چطور متوجه نشد؟ نایت کینگی که حتی توی وارگ برن هم نفوذ داشت، یعنی مثل بقیه نبود که برن رو موقع سفر در زمان نمیدیدن، نایت کینگ تنها کسی بود که میدید. همینم توضیح داده نشد که چطور این قدرت رو داره نایت کینگ. خلاصه با همچین قدرتی، در آخرین ثانیه متوجه آریا میشه! نکته بعدی، نایت کینگ که دست برن رو گرفت و اون جور برن جیغ کشید، چطور خرخره آریا رو محکم گرفته بود و آریا هیچیش نشد از بابت لمس شدن توسط نایت کینگ؟؟؟؟ اون همه وزیر وزاری نایت کینگ، وایت واکرها همه ایستاده بودن، مثل مترسک! خود نایت کینگ وقتی میبینه یک اژدها داره و طرفش دو تا، چرا میره حمله میکنه بهشون؟ من درک میکنم که بعله بالاخره میخواستن به جون هم افتادن اژدهای مرده و زنده رو هم نشون بدن اما خب منطق داره قربانی میشه. دوستان اینا ایرادهای جزئی نیست که توی هر فیلم و سریالی، حتی توی شاهکارها هم میشه پیدا کرد. اینا به نظرم ایرادهایی که مشکل عدم منطق داره. حالا فصل قبل مثلا ایراد میگرفتن که زنجیر از کجا آوردن که جنازه ویسریون رو از ته آب بکشن بیرون. من خودم اون موقع سرسری رد کردم و گفتم حالا سریال فانتزیه دیگه! ولی دیگه این ایرادها وقتی تکرار میشه قابل چشمپوشی نیست، اونم تو فصل آخر، اونم تو اپیزودی که دو ساله همه منتظرشن. نبرد نهایی.

    این مشکلات مربوط به جمع کردن مسخره و بی سر و ته قصه نایت کینگ. ایرادهای مربوط به نبرد هم زیاده. اولیش اینکه خیلی شیک و مجلسی همه کاراکترهای اصلی زنده موندن!!! توهین به شعور بیننده و چیزی که ما گات رو بر خلافش میشناختیم. لشکر مردگان که توی چند ثانیه، دوتراکیها که مخوف ترین جنگاورهای دنیا هستن رو میبلعه، چطور امثال برین و جیمی و حتی سم زنده موندن؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اصلا دوتراکیها، چرا باید از جلو به دشمن حمله کنن؟؟؟؟؟؟ دشمنی که حتی نمیبیننش، و میدونن که تعداد دشمن چندین برابر اونهاست. خب این دیگه حماقته این خودکشیه این مسخره بودن فیلمنامه اس. خود ملیساندرا چی شد؟ اون هویت اصلیش، پیرزن چند صد یا جند هزار ساله کی بود؟؟؟؟
    خندق رو چرا زودتر شعله ور نکرده بودن؟ منجنیق ها چرا یک دور فقط استفاده شد؟ جاینت که میتونست لیانا رو خیلی راحت شوت کنه یک طرف، چرا بلندش کنه ببرتش نزدیک چشمش؟؟؟ ویسریون که دیوار به اون عظمت رو با آتیشش فرو ریخت، از پس اون سنگری که جان پشتش قایم شده بود برنیومد آتیشش؟؟؟؟؟؟ بازم میگم درک میکنم این جور چیزا بالاخره تا حدی اقتضای درام هست. مثلا پیدا شدن فرشته نجات در دقیقه نود و کلیشه هایی از این دست. اما میگم ما گات رو با این کلیشه ها نمیشناختیم. کجا رفت اون داستان عمیق و چندلایه، اون دیالوگها...

    خب پستم خیلی طولانی شد و به همین بسنده میکنم اما بازم میگم، این روایت بالیوودی و هالیوودی در شان گاتی که من میشناختم نبود. بازم میگم مشکلی با کشته شدن نایت کینگ یا کشته شدنش به دست آریا ندارم، اما این قضیه، با توجه به بیلدآپ عظیمی که پشت نایت کینگ و لشگرش بود، باید نقطه اوج اوج و قله داستان میبود، شاید حتی قسمت آخر، صحنه آخر. انتظار بی سابقه ترین تلفات و قربانی شدن‌های تاریخ سریال رو داشتم. یعنی با توجه به بیلدآپ ۸ ساله، زنده‌ها باید خودشون رو میکشتن تا بالاخره بتونن نایت کینگ رو شکست بدن. انتظاری که منطقیه، وقتی از اپیزود اول فصل اول تاکید میشه مردگان بزرگترین تهدید هستن و نبرد با اونها نبرد نهایی و بزرگترین نبرد هست. اما سازنده ها تصمیم گرفتن به قول دوستان خیلی تینیجر پسند و با کمترین ریسک، ردش کنن بره! پتانسیل به این عظیمی، خیلی راحت هدر شد!

    مگر اینکه، واقعا یه سورپرایز خیلی خاصی در پیش باشه که به نوعی با نایت کینگ در ارتباط باشه. و الا باقیمانده داستان دیگه عنصر رازآلود و فانتزی خاصی نداره. تنها گره باقیمونده مساله هویت جان هست و بس به نظر من. که ممکنه این وسط خیانت شاهد باشیم، دنریس بشه مثل باباش و از این چیزا، به علاوه حاشه هایی مثل رویارویی سندور و داداشش، آریا و سرسی، جیمی و سرسی. ولی گره اصلی به نظرم همون هویت جان و نحوه برخورد سانسا و دنریس باهاش هست.

    در ضمن بهترین سکانس: بیلاخ نایت کینگ به دنریس وسط آتیش دروگون )
    دقیقا همینا رو میخاستم بنویسم که خودتون کامل زحمتشو کشیدین

  3. 7 کاربرِ زیر از Mohsen82 بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  4. #112
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    ارسال ها
    196
    سپاس
    355
    از این کاربر 1,963 بار در 195 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Game of Thrones | بحث اپیزودیک | فصل هشتم , اپیزود سوم

    واقعا درک نمی کنم بعضیا میگن چرا راجع به پایان ایده پردازی می کنید و اینا
    یا میگن من خوشحالم ایده پردازی نکردم که توی ذوقم نخوره
    اول که اصلا علت ناراحت شدن من و خیلیا این نیست که مطابق ایده ما پیش نرفته ، اصلا بحث چیز دیگه ایه
    دوم اینکه اصلا خارج از بحث تجاری ، هدف از اینکه یک سریال ، هفتگی پخش میشه و هر سال یک سیزن میدن اینه که ذهن مخاطب درگیر اینده شه و ایده سازی کنه ، واقعا غیر اینه؟؟ واقعا اصلا میشه یک سریال رو دید و راجع به بعدش ایده پردازی نکرد؟
    راجع به مرگ نایت کینگ هم من و خیلیا بحثشون بخاطر اتمام یک قسمتی زمستانی بود که 7 سال راجع بهش توی سریال زمینه سازی شده بود ، و گرنه هیچ شکی نیست به هر صورتی و به دست هر کسی که نایت کینگ میمرد ، خیلیا ناراضی بودن

  5. 10 کاربرِ زیر از 1919 بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  6. #113
    تاریخ عضویت
    Oct 2016
    ارسال ها
    157
    سپاس
    656
    از این کاربر 1,030 بار در 164 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Game of Thrones | بحث اپیزودیک | فصل هشتم , اپیزود سوم

    بچه ها یعنی واقعاً از قسمت یک فصل اول که سریال شروع شد کارگردان همین اتفاق قسمت سه فصل 8 تو دهنش بوده؟

  7. 4 کاربرِ زیر از manowar بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  8. #114
    " Enjoy the Silence "
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    ق iran م
    ارسال ها
    284
    سپاس
    867
    از این کاربر 1,857 بار در 283 پست سپاس گزاری شده
    نقل قول نوشته اصلی توسط AbZ نمایش پست ها

    چقدر ولی تاریک بودش چندتا صحنه به سختی چیزی دیده میشد مثل اون قسمت که آریا تو کتابخونه بود فک کنم، داشت فرار میکرد. مطمئنم مشکل از نسخه ای که من دیدم نبود، برای شما هم همینطوریه؟

    از طریق برنامه kmplayer ببین و میتونی از طریق این برنامه روشنایی فیلمو به دلخواه تنظیم کنی با کیلید های alt + جهت ها یا اسکرول وسطی موس

    بله در همینجا ریدن got رو تسلیت عرض میکنم درسته تو کتابم آریا کینگو میکشه وله نه توی 1 اپیزود اینقدرم زود مشکل از فیلمنامه بوده نه کتاب من 5 میدم
    "Your dreams are always going to be the most important to you than they will be to anybody else. So keep dreaming. Keep believing. Keep pressing forward. So all those warriors out there be encouraged!"

  9. کاربر زیر از Hmv- بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده است :


  10. #115
    Winter Is Here
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    محل سکونت
    north
    ارسال ها
    608
    سپاس
    1,810
    از این کاربر 5,706 بار در 614 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Game of Thrones | بحث اپیزودیک | فصل هشتم , اپیزود سوم

    نقل قول نوشته اصلی توسط 1919 نمایش پست ها
    واقعا درک نمی کنم بعضیا میگن چرا راجع به پایان ایده پردازی می کنید و اینا
    یا میگن من خوشحالم ایده پردازی نکردم که توی ذوقم نخوره
    اول که اصلا علت ناراحت شدن من و خیلیا این نیست که مطابق ایده ما پیش نرفته ، اصلا بحث چیز دیگه ایه
    دوم اینکه اصلا خارج از بحث تجاری ، هدف از اینکه یک سریال ، هفتگی پخش میشه و هر سال یک سیزن میدن اینه که ذهن مخاطب درگیر اینده شه و ایده سازی کنه ، واقعا غیر اینه؟؟ واقعا اصلا میشه یک سریال رو دید و راجع به بعدش ایده پردازی نکرد؟
    راجع به مرگ نایت کینگ هم من و خیلیا بحثشون بخاطر اتمام یک قسمتی زمستانی بود که 7 سال راجع بهش توی سریال زمینه سازی شده بود ، و گرنه هیچ شکی نیست به هر صورتی و به دست هر کسی که نایت کینگ میمرد ، خیلیا ناراضی بودن
    من واقعا از اینکه بدست آریا مرده ناراضی نیستم. از طریقه کشتنش ناراضیم. از این حالت احمقانه یا بچگانه مردنش ناراضیم. بابا ناسلامتی بزرگترین آنتاگونیست سریال بود. به خاطرش همه آدمایی که از هم متنفر بودند باهم متحد شدن. قدرتش از همه بیشتر بود. بعد اینجوری کشته بشه
    حداقل سکانسش یه نبردی داشت مثلا چن تا نقش اصلی همزمان با اینا میجنگیدن کشته میشدن همه سروکله هم میزدن تو شلوغی آریا یهو میپرید میزد میکشتش. مثلا هیشکی حواسش نبود. نه وقتی همه چی امن و امان هست دارن واسه خودشون تو پارک وینترفل قدم میزنن. حداقل دویست سیصد نفر چشم ابی گوش به فرمان هم واستادن یهو آریا میپره وسط. آخه لامصب چطوری. خخ آدم حس حماقت بهش دست میده
    حالا نه که بگم من اینجوری خیال پردازی کرده بودم. نه اتفاقا اصن نمیدونستم کدوم تئوری رو قبول کنم از بس هیجان داشتم. پس درواقع خیالپردازی خاصی نداشتم برای مرگش. براساس چیزی که اینا ساختن میگم اگه اینجوریش میکردن هم من باز انقدر حرصم نمیگرفت
    یعنی اون رمزی بولتون مادرمرده بهتر از نایت کینگ عمل کرد

  11. 9 کاربرِ زیر از lady snow بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  12. #116
    تاریخ عضویت
    Feb 2012
    ارسال ها
    220
    سپاس
    552
    از این کاربر 1,506 بار در 225 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Game of Thrones | بحث اپیزودیک | فصل هشتم , اپیزود سوم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Hmv- نمایش پست ها
    از طریق برنامه kmplayer ببین و میتونی از طریق این برنامه روشنایی فیلمو به دلخواه تنظیم کنی با کیلید های alt + جهت ها یا اسکرول وسطی موس

    بله در همینجا ریدن got رو تسلیت عرض میکنم درسته تو کتابم آریا کینگو میکشه وله نه توی 1 اپیزود اینقدرم زود مشکل از فیلمنامه بوده نه کتاب من 5 میدم
    دقیقا تو کدام کتاپ نوشته آریا نایت کینگو کشته؟ کتابهای 6 و 7 که منتشر نشده
    بجز تاریکی و نور پردازی ضعیف نحوه روایت داستان تو این اپیزود بجز ایرادهای نچندان بزرگ خوب بود هر چند با بودجه بالا می تونست خیلی بهتر باشه. حتی تو جنگهای 5 سپاه و هلمز دیپ که بزرگترین سکانسهای سینمایی هستند ایرادات بیشتری دارند مثلا ارگ های به اون بزرگی از یه دورف به راحتی شکست می خورندو غیره...
    روایت کشته شدن نایت کینگ بوسیله آریا و نحوه رسیدن آریا از سیزن 1 به کشتن نایت کینگ بینهایت زیبا و کم نقض تو این سریال کار شد. شکه شدن ما فقط به این خاطر که شاید نایت کینگ بهتر بود تو قسمت آخر کشته می شد که با توجه به 3 قسمت باقیمانده بشرط اینکه خوب روایت بشود اینهم ایراد بزرگی نخواهد بود.

  13. 4 کاربرِ زیر از ali_n540 بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  14. #117
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    ارسال ها
    3
    سپاس
    35
    از این کاربر 19 بار در 3 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Game of Thrones | بحث اپیزودیک | فصل هشتم , اپیزود سوم


  15. 8 کاربرِ زیر از xboycooper بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  16. #118
    تاریخ عضویت
    Apr 2012
    محل سکونت
    تقاطع خیابان 76 و پارنل جنب گلگرها
    ارسال ها
    98
    سپاس
    637
    از این کاربر 725 بار در 103 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Game of Thrones | بحث اپیزودیک | فصل هشتم , اپیزود سوم

    نقل قول نوشته اصلی توسط fafar نمایش پست ها
    خود مارتین گفته من الگوم تالکین و ارباب حلقه ها بوده(یکیش همین دیوار که میگفت از روی برج سفید در نظر گرفتش) بعد شما میای میگی اینجوری نیست
    قسمت خیلی شاهکاری بود و اگر تاریک بودن بعضی از صحنه ها بزاریم کنار(که البته کاملا طبیعی) راحت میتونه کنار اپیزودهای 10.10 ای ام دی بی قرار میگیره
    خواه نا خواه شباهت به وجود میاد چون اکثر افراد ارباب حلقه ها رو دیدن مارتین و کارگردان و شورانر ها و ... ( سریالش هم آمازون درست میکنه مسلما میتونه با توجه به دنیایی که داره خیلی موفق بشه ، بازم مقایسه میشه سریالش با خود سینماییش بازم کلی ایراد ازش گرفته میشه )

    منم نگفتم که همچین شباهتی وجود نداره ... دلیلش هم اینه که داستان تالکین و مارتین توی زمانی روایت میشه که مردم از سلاح سرد استفاده میکنن و توی قلعه و ... زندگی میکنن بالاخره خندق باید بکنن و از تیر و کمان و شمشیر ... استفاده کنن .

    به هر روی ما که لذت بردیم... تاریکی صحنه ها هم به ابهت شب طولانی اضافه کرده بود و توی ذوق نمیزد ( چه خارجی و چه ایرانی بهتره کیفیت های مختلف رو تست کنن کما اینکه بعضی افراد با دست کاری پلیر هاشون واسشون بهتر شد شخصا روی TV ips تست کردم به خوبی رنگ مشکی رو نمایش نمیداد و به سفیدی میزد ولی مانیتور با پنل VA رنگ رو اشباع شده تر نمایش میداد و قابل قبول تر بود.

    نکته جالب اینجاست که افرادی بالاخره منتقد هستن و افرادی دفاع میکنن چه این تاپیک چه سرتاسر کره خاکی ، حالا اونایی که تیغ انتقاد دستشونه انتظار دارن که دیگران جوابی به نقد هاشون ندن چرا چون حق با اوناس و دموکراسی شون بالاس بقیه تعصب کورکورانه دارن و فقط این افراد هستن که بینش دیدن جزییات رو دارن و میتونن ایرادات کل دنیا رو ببینن کسی جواب بده یا از سریال دفاع کنه از نظر این افراد دموکراسی نداره و ایران رو بره لبه پرتگاه برده ولی خودشون توی موقعیتش قرار بگیرن کلا ورق برمیگرده .

    انتقاد پذیری اینه که با دلیل و بدون بی احترامی نفر مقابل رو قانع کنی نه اینکه بهش تهمت کورکورانه نظر دادن و تعصب بزنید ... وقتی خودتون دارید میگید دیگران متعصبن پس خودتون رو دارید نقض میکنید بنابراین شما هم روی نظرتون متعصبید

  17. 5 کاربرِ زیر از r-stark بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  18. #119
    هي جان به سر شدم که تو را ارزو کنم
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    محل سکونت
    شوشتر
    ارسال ها
    515
    سپاس
    7,527
    از این کاربر 5,755 بار در 527 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Game of Thrones | بحث اپیزودیک | فصل هشتم , اپیزود سوم


    من از دیدن این قسمت فوق العاده لذت بردم عالی بود
    کمتر وقتی پیش میاد که از هیجان و هراس دیدن یک فیلم یا سریال میخکوب بشم
    این قسمت بسیار ریتم هیجان انگیز و وفوق العاده استرس زایی داشت انگار تو میدان وینترفل حضور داشتم
    سکانس های ناراحت کننده و غم انگیزی دیدم که برام عذاب اور بود دو سه تا از این شخصیت ها رو دوست داشتم
    یک بیماری وجود داره به نام اختلال تنش‌زای پس از رویداد (به انگلیسی: Posttraumatic stress disorder) که بعد حوادث اتفاقاتی
    که برای یک نفدر در حین جنگ رخ میده بوجود میاد که میشه سندرم استرس جنگ نامید من بعد دیدن این قسمت دچار این بیماری شدم
    دیشب نتونستم بخوابم انتظاری که ما برای دیدن این سریال می کشیم هیچ عاشقی برای رسیدن به معشوقشسپری نمی کنه
    داستان این قسمت ریتم پرکشش و استرس زایی داشت که با استافاده از المان هایی که در اختیار کارگردان بود به خوبی به کار گرفته میشه
    سکانس های جنگی خیلی خوب و دیدنی با استاندارد بالایی بودن فیلمبردای پر از جزئیات ریز و درشت بود که محیط جنگ رو در ذهن ببینده تداعی میکرد
    دیدن این قسمت برای من به شکلی بود که انتظار هر گونه سوپرایزی رو پیش بینی میکردم
    ولی اصلا فکرش رو نمیکردم ملیساندار در این قسمت حضور داشته باشه و بتونه تاثیر گذار و گره گشا باشه
    وقتی سر داوس حضور ملیساندرا دید گفتم فقط قصد داره انتقام مرگ شیرین رو ازش بگیره و کارش رو تموم نکنه ولی نشد
    اتشین شدن شمشیرهای دوتراکی،گفتگوش با اریا و پایان غم انگیز سرنوشتش جالب بود
    سکانسی که شمشرهای دوتراکی ها به اتش کشیده میشه هم ایده جالبی داشت هم فیلمبرداری و جلوه های چشم نوازی داشت
    ولی حیف که جوگیر شدن و برنامگی دوتراکی ها یک سوال بی جواب رو در ابتدا بوجود میاره چرا این ارتش به راحتی نابود شد ؟
    یک نکته در ابتدا بگم اسم این اپیزود شب طولانی بود و قصد نایت کینگ هم بوجود فضا و دنیایی بدین شکل بود که به راحتی وایت واکرها حکومت کنند
    ایجاد یک فضای تیره و تار بر اساس شرایط جنگی که قرار بود رخ بده استفاده شده تا هراس سیاهی مرگ و ناامیدی رو به وجود بیاره
    دنیایی که نایت کینگ در اون حاکم باشه خورشید در پس ابر و مه قرار می گیره و روشنایی که دشمن نایت کینگ باشه به اسارت گرفته میشه
    پس نباید انتظار داشته باشیم شرایط جنگی در میدانی مثل نبرد حرام زادگان رو ببنیم چون همه دشمن هم فضا به کلی فرق داره
    سکانس های درگیری و حمله های وایت واکرها،بسیار هراسناک و استرس زاد بودن به طوری که ببینده حس مرگ و شکست رو از نزدیک لمس میکرد
    ادرنالین رو به حد انفجار بالا میرد و نفس رو در سینه حبس میکرد و حس اسارت و سیاهی رو بوجود می اورد
    اینجا هم دشمنی سازندگان سریال با نشون دادن بی خود گوست علنی میشه نه نبردی نه پایانی برای این کاراکتر نشون داده نمیشه
    اگر این دو سکانس هم به نمایش در نمی اومد خیلی سنگین تر و قابل قبول تر بود به جان میگفتند گوست مرد همین بس بود
    کلک و بازی نایت کینگ که از ابر و مه برای گیج کردن ادم ها به کار برده بود ایده بدی نبود ولی این حرکت در فیلم Mist به کار گرفته شده
    ولی باعث شده بود که نبرد ها در شرایط سخت و با دید کم نشون داده بشه درسته این یکی از قدرت های نایت کینگ بود
    ولی به مذاق ببینده ها خوش نیومده گیجی و برنامگی که گریبان شخصیت ها شده بود به ببینده منتقل میشه و هیجان رو می کشه
    سکانسهای جنگ هوایی اژدها خیلی خوب و دیدنی بود قابل قبول بود نبردها جذاب و هیجان انگیر بودن سکانسی که
    ویسریون و ریگار در حال نبرد بودن مخصوصا سکانسی که ریگار در حال شکست از ویسریون بود و توسط دنریس نجات داده میشه
    غیر منتظره و هیجان انگیز بود گرفتن گردن ویسریون و پرت شدن نایت کینگ سکانس جذابی رو بوجود اورده بود
    یکی از اتفاقاتی که جذابیت و کشش و امید رو بیشتر می کرد وقتی بود که ملیساندار خندق رو اتش می زنه و وایت واکرها رو گیر می اندازه
    بعد گذشت زمان زیادی از این قسمت اینجا جایی بود که امید به شکست ایت کینگ به ببینده القا میشه ولی زیاد پایدار نمی مونه
    و خودکشی وایت واکرها و عبور از خندق حس چیرگی شب سیاه دوباره به نمایش در میاد و ادامه جنگ برای بقا و حفظ وینترفل ادامه داده میشه
    سکانس سرداب و گفتگوی سانسا با تریون جالب بود قسمت قبل فکر میکردیم که سانسا نسبت به تئون علاقه پیدا کرده
    ولی اینجا برعکس میشه علاقه ای نامشخص در پایان دنیا بینشون جرقه میزنه ولی بازیگر شدن سانسا در حوادث رو نشون میده
    سانسا درک بهتری از شرایط و اتفاقات پیدا کرده استاد خوبی مثل لیتل فینگر داشته که باعث شده بازیگردان خوبی بشه
    سکانس صخبت تئون و برن نکته جالبی رو نشون میده که برن قدرت از قدرت وارگ کردن برای ثبت مشاهداتش از حوادث و اتفاقات استفاده می کنه
    تا به قول خودش بتونه حافظه تاریخی دنیای وسترس باشه دقیقا برن یا کلاغ سه چشم نقش یک کاتب رو دارند تا کس یکه قدرت فراطبیعی داشته باشه
    سکانس خودکشی و شکست خندق منو یاد سکانسی از فیلم من افسانه ام انداخته بود حتی بالا اومدن وایت ها و قرار گرفتن برای روی هم
    در فیلم World War Z دیده بودم دقیقا سکانس های هیجان انگیز و کشنده این قسمت شبیه این فیلم بود
    فیلمی که با هزینه دویست میلیون دلاری شاخته شده بود حتی سکانسی که دروگو می گیرمد شبیه سکانس بالا رفتن از هلی کوپتر در این فیلم بود
    درگیری و جنگ درون دیوارهای وینترفل خیلی خوب بود نقش اول این نبرد اریا بود اموزش های جاگن هاگار اینجا به کار میاد
    به راحتی می تونه دشمنش رو از بین ببره ولی نمی تونه بر ترسش کنترل داشته باشه شکست و ناامیدی رو در چهره سرد اریا می شد مشاهده کرد
    دومین سوپرایزی که باعث شد واقعا شوکه بشم زمانی بود که غول زامبی با نام Giant Wight وارد وینترفل میشه همیشه فکر میکرد این موجود برگ برنده ی شکست ناپذیر
    نایت کینگ در نبرد زمینی با انسان ها باشه همین طور هم بود در اون لحظه هیچ گونه راه و ایده ی برای شکست این غول متصور نبودم
    مخصوصا وقتی که لیانا مورمونت رو له کرد و مثل مورچه افرداش رو له میکردم فکر نمیکردم کسی بتونه شکست بشه
    در سریال گیمز اوف ترونز سکانسهای حماسی و ماندگاری رخ میده که کمتر کسی میتونه این کار رو پیش بینی کنه
    حرکت بزرگی که لیانا مورمونت انجام میده در ابتدا این ذهنیت رو بوجود میاره که به راحتی له و در هم شکسته میشه
    در اوج ناامیدی و شکست کاری قهرمانانه ای انجام میده که در ذهن طرفدارن گیمز اوف ترونز حک میشه
    همین سکانس واین چینی حرکتی این ایده رو پرویش میده که ممکنه یکی چنینحرکتی رو در جای حساس سریال تکرار کنه
    حرکت اهسته و بی صدای اریا در کتابخونه پیش زمینه ای رو در ذهن ببینده به جا میذاره که اوج این قسمت رو باور کنیم
    سکانس فداکاری دریک دنداریون جالب و قابل پیش بینی بود ولی خیلی سریع خودش رو به اریا و هاوند می رسونه تا اونجا جان بدهد
    این کاراکتر رو باید اختلا اشکار بین کتاب و سریال دونست شخصیتی که در کتاب چندفصلی از مرگش گذشته ولی اینجا هنوز زنده است
    دیالوگی که ملیساندار میگه و که دنداریون به هدفش رسیده نکته ای دیگه رو میکنه که که اریا برگ برنده این قسمت خواهد بود
    پس میشه حدس زد سازندگان سریال از قبل قصد و برنامه ی متفاوتی از کتاب برای شخصیت دریک داشتند و بی خود زنده نمی نموند
    شاید تین نکته زیاد به چشم نیاد ولی هنر و قدرت اینده نگری و داستان گویی سازندگان سریا رو نشون میده که از فصل های قبل
    برای رسیدن به چنین سکانسی برنامه داشتند و الکی و بی خود به اینجای مار نرسیدن
    دیالوگی که ملیساندار میگه و گره گشای گیرهای داستانی این قسمت میشه که با زیرکی از این کاراکتر استفاده می کنند
    دیالوگی بود که به اریا گفته بود و تکرا میکنه تو چشم های زیادی رو می بندی چشم های قهوه ای،سبز و با تاکید و اشاره صورت چشم های ابی
    و تائدی که اریا منتظرش بود این زنگ رو به صدا میاره که اریا نجات دهنده و پرنسس موعد خواهد بود ازور اهای نخواهد بود
    دقیقا بعد از این سکانس و دیالوگ آریا : به خدای مرگ چی میگیم اریا در جواب میگه امروز نه دقیقا بعد از این حرف امید به پیروزی و بقا
    برای من بوجود میاد که امروز حداقل پایان کار اریا نخواهد بود اما فکر نمیکردی سوپرایز هیجان انگیز این قسمت توسط اریا عوض بشه
    دقیقا بعد از این سکانس شرایط وینترفل عوض میشه گردن اژدهای شکست ناپذیر نایت کینگ توسط دروگو شکسته میشه
    نایت کینگ از ویسریون سقوط می کنه توسط دنریس به اتش کشیده میشه و ابهت نایت کینگ کم رنگ تر از قبل میشه
    در این فصل دو کاراکتر روحی کمدی از خودشون نشون میدن که اصلا قابل قبول نیست
    یکی دنریس در قسمت اول و تمسخر دنریس توسط نایت کینگ در بدترین جا بدون هیچ گونه ای پیش زمینه ای باحال بودنش به رخ کشیده میشه
    اینجا بود که فکر کردم مورد انتظارترین سکانسی که در تمام طول سریال منتظرش بودیم در حال وقوعه نبرد بین جان اسنو و نایت کینگ
    ایده ای که مثل وقتی که جان متوجه میشه پدر و مادر واقعیش کیا بودن به راحتی صرف نظر میشه و با یک نبرد پیش پا افتاده جایگزین میشه
    دقیقا این اتفاق می تونست یکی از جذاب ترین نبرد های این سریال باشه حتی اگر به قیمت کشته شدن جان اسنو تموم می شد
    البته فکر میکردم اینجا غیرمنتظره ترین اتفاق سریال رخ میده و جان اسنو بر خلاف ایده هم کشته میشه و یک شوک باور نکردنی به سریال
    این کاراکتر ارزش زیادی برای سریال داره ممکنه حوادث و اتفاقات قسمت های بعد برای جان اسنو سرنوشت ساز باشه
    از اینجا به بعد بود که ریتم اهنگ عوض میشه غمگین اروم و سوزناک میشه ببینده رو برای مرگ اماده میکنه
    اوج هنر و خلاقیت رامین جوادی رو میشه در این قبیل سکانس ها پیدا کرد سکانسی مثل مرگ هودور هم اهنگ بسیار زیبایی داشت
    من روی مرگ دو سه شخصیت حساب کرده بودم یکی تئون،جورا و لیانا مورمونت میدونستم که جز کسایی هستند که خواهند مرد
    ولی نه به راحتی و بدون درگیری سکانس های حماسی لیانا و جورا پایان تلخ و شرافتمندانه ای رو برای خاندان مورمونت به جا میذاره
    بعد از مرگ این دو شخصیت خاندان مورمونت هیچ گونه وارثی ندارند و کاملا از بین رفتند دقیقا سر جورا یکی از محبوب ترین شخصیت های
    این سریال برای من بود از مرگش خیلی ناراحت شدم ولی پایان خوبی برای این کاراکتر بود به شرف از دست رفته ای که میخواست دست پیدا کرد
    دقیقا سریال جوری پیش می رفت که میشه حس کرد یک سلاخی برای خیلی از شخصیت های اصلی سریال پیش روست
    جیمی،برین،هاوند،دنریس،جان اسنو،برن،کرم خاکستری تریون و سانسا به همراه ارد واریس همه در لبه تیغ قرار داشتند
    حرکت های پیرزومندانه نایت کینگ و دوستان این پایان رو محتمل میکرد یک یاز بزرگترین ایرادی که میشه از این قسمت اینه که :
    چرا نایت کینگ وایت واکرها رو در سایه قرار داده هدفش چیه برنامه ای داشته یا بازم سازندگان سریال با کمبود بودجه دست پنجه نرم می کردن
    و مثل گوست میخوان به راحتی قیدش رو بزنند در صورتی که حضور وایت واکرها می تونست جذابیت و گیرایی این ایپزود رو بیشتر کنه
    و نبردهای حماسی تری رو به نمایش بذاره اگر به خاطر بودجه قید وایت واکرها رو زدن سازندگان و شبکه اچ بی او به جورج ار مارتین
    و طرفدار وفادار این سریال خیانت کردن و با هیچ دلیلی نمیشه کم کاستی این ایراد رو برطرف کرد وقتی سریال به انتهای خودش رسیده
    باید از تمام ظرفیت هابریا جذاب تر شدن و یک پایان حماسی و ماندگار برای سریال استفاده کرد در واقع بعضی جاها گلایه های طرفدارن به جاست
    هیچ شبکه ای به اندازه اچ بی او قدرت مالی نداره منبع عظیمی از دارمدکنونی خودش از طریق پخش و فروش این سریاله
    وقتی شبکه نت فلیکس برای یک فیلم مثل برایت با بازی ویل اسمیت که تاثیر و برش،مقبولیتی مثل گیم اوف ترونز نداره
    بیش از صد میلیون دلار خرج میکنه تا مشترکین جدیدی رو به مست خودش بکشونه نباید خساست رو پیشه میکردن
    سکانس مرگ تئون گریجوی هم دقیقا قابل پیس بینی و بدون هیچ گونه خلاقیتی تمام میشه در صورتی که چنین سکانسی قبل رخ داده
    موسقی پایانی یک جور امید رو به گوش ببینده می رسوند چیزی مثل اینکه هنوز تمام نشده ولی تصویر پایان و مرگ رو نوید می داد
    همه جور اتفاق و حرکتی رو می شد در این قسمت رویاپردازی کرد ولی حضور از غیب اریا تو این لیست اصلا جایی نداشت
    واقعا شوکه کننده ترین سکانسی که بعد از مرگ ند استارک و راب در دنیای تلویزیون دیدم این سکانس بود
    از فرط هیجان و شوکی که بهم ورادشه بود بلند شدم و ایستاده با حیرت باقی سریال رو دیدم دقیقا این سکانس رو سه چهار بار دیدم
    اگر سرنخ هایی که از قبل تو این قسمت نشون داده شده دیالوگ هایی که رد وبدل شد رو کنار هم ذاریم میشه با این اتفاق کنار بیائیم
    ختی جایی که موی یکی از وایت واکرها تکون می خوره رو دال بر این بذاریم که اریا به ارومی و سبک بالی حرکت کرده
    طوری که وایت واکرها متوجه حضور نشدن و از چهز ه وایت ها اتسفاده کرده تا به نزدیکی نایت کینگ رسیده باشه
    پرش و ارتفاعی که تو هوا داشت رو چه طور میشه توجبه کرد ایا اریا در این سکانس برای رسیدن به نایت کینگ دویده
    و یک جا با یک پرش بلند به این ارتفاع رسیده به طوری که نایت کینگ گردن و دستش رو میگیره یا از قبل روی درخت ویروود کمین کردو از اونجا
    در موقع مناسب و سر بزنگاه به ست نایت کینگ میپره دقیقا مشخص نیست این سکانس دلیل خاصی داره کلا حرکت اریا سوال برانگیزه
    اگر تمام سرنخ هایی که در سریال و این قسمت رو کنار هم قرار بدیم نشون میده اریا میتونه مثل خیلی راحت و اروم بین دشمنانش حرکت کنه
    ولی حرکتی یا دلیلی نشون نمیده که اریا میتونه ارتفاعی نزدیک به دو متر بپره تا به سر نایت کینگ برسه این برای من گنگه
    امیدورام سازندگان سریال حرف و دلیل قابل قبولی برای این حرکت و عدم به کارگیری وایت واکرها داشته باشند به راحتی رد نشن
    کلکی که اریا استفاده میکنه و حواس نایت کینگ رو پرت میکنه و شمشیر رو سینه اش فرو میکنه جالب بود
    دقیقا این سکانس رو در فیلمی دیدم الان یادم نیست دقیقا این شکلی نبود ولی خیلی شبیه بود
    این قسمت یکی از بهترین اپیزودهای تاریخ تلویزیونه استاندارها سریال های تلویزیونی رو به حد زیادی به کمال می رسونه
    اما اگر بحث منطق داستانی و روایی سریال مد نظر قرار بدیم به اپیزوهای شاهکاری مثل Ozymandias سریال برکینگ بد
    اپیزود International Assassin سریال لفت اورز و حتی اپیزود نبرد حرام زادگان همین سریال هم نمی رسه
    چرا که علامت سوال های زیادی در این اپیزود وجود داره ولی با این وجود دلیل نمیشه از دیدن این قسمت لذت ببریم







  19. 9 کاربرِ زیر از ESajad بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  20. #120
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    ارسال ها
    6
    سپاس
    7
    از این کاربر 22 بار در 6 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Game of Thrones | بحث اپیزودیک | فصل هشتم , اپیزود سوم

    شاید دلیل اینکه آدرهارو توی جنگ ندیدیم این بکد که نایت کینگ قبلا دیده بود که آدرها به راحتی شکست میخورن مخصوصا اگه مبارز شمشیر والریایی داشته باشه و هر آدری که کشته بشه کلی وایت باهاش از بین میرن به همین دلیل تا زمانی که مطمئن نشده بود از شکست انسان ها آدرهارو وارد میدون نکرد البته این نظر شخصیه

  21. 5 کاربرِ زیر از Dayanamehdi بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


 

 
صفحه 12 از 19 اولیناولین ... 21011121314 ... آخرینآخرین

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 86
    آخرين ارسال: 05-16-2016, 09:01 AM
  2. پاسخ ها: 145
    آخرين ارسال: 05-10-2016, 02:36 AM
  3. Game of thrones| چه کسانی در فصل ششم سریال خواهند مرد؟
    By KING STANNIS in forum نظرسنجی های سریال
    پاسخ ها: 19
    آخرين ارسال: 04-24-2016, 04:19 PM
  4. پاسخ ها: 259
    آخرين ارسال: 10-30-2015, 11:48 AM
  5. تصاویر هنری از شخصیت های Game of Thrones
    By Overlord93 in forum Game of Thrones
    پاسخ ها: 0
    آخرين ارسال: 06-16-2015, 08:16 AM

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
  • قدرت گرفته از سیستم vBulletin نسخه ی 4.2.3
  • قالب اختصاصی انجمن TvWorld نسخه ی 1.0
  • طراحی و اجرای قالب : نوژن
  • تمام حقوق مطالب و محتوا برای تی وی وُرلد محفوظ می باشد
Powered by vBulletin® Version 4.2.1
Copyright ©2000 - 2009, Jelsoft Enterprises Ltd.