برای استفاده از تمامی امکانات انجمن و مشاهده ی آنها بایستی ابتدا ثبت نام کنید
صفحه 26 از 29 اولیناولین ... 162425262728 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 251 تا 260 از مجموع 289
  1. #1
    تاریخ عضویت
    Dec 2011
    ارسال ها
    89
    سپاس
    2,731
    از این کاربر 956 بار در 121 پست سپاس گزاری شده

    شانه های غول!

    سلام به همه همراهان انجمن

    توی این تاپیک قصد دارم جملاتی از بزرگان علم و فلسفه و تاریخ و ادب قرار بدم تا شاید تلنگری باشه واسه یه تحول توی زندگی مون یا چراغی تو راههای تاریک پیش روومون....

    چنتا نکته:
    دوستان لطف کنن اگه جمله ای رو میزارن حتما بنویسن از کی بوده و اینکه منبعشون چی بوده؛ مثلا توی کتاب خوندن یا تو اینترنت و غیره و اسم منبع رو ذکر کنن.

    عزیزان لطفا فقط برای تشکر از دیگران پست ندین و از کلید سپاس استفاده کنین یا در ادامه جمله ای که میزارین باشه که تاپیک شلوغ نشه و حالت چت باکس پیدا نکنه.



    اگر من جاهای دور دست را میبینم به خاطر این است که روی شانه های غول ایستاده ام.

    اسحاق نیوتن (کتاب شانه های غول - مسعود لعلی)



    امیدوارم با خوندن این جملات و استفاده از اونا توی زندگیتون روی شونه های این بزرگان وایسین و بتونینن افق های دور تری رو ببینین تا آینده بهتری بسازین
    .




    مهم:

    دوستان عزبزم لطفا جملات خود را به
    فارسی
    تایپ فرمایید و حتما ترجمه عبارات غیر فارسی را در کنار آن قرار دهید.



    همیشه سلامت , آگاه , شاد و پیروز باشید.



  2. #251
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    محل سکونت
    TeHraN
    ارسال ها
    747
    سپاس
    1,230
    از این کاربر 9,269 بار در 890 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : شانه های غول!



    حتماً نباید کسی پدرت را کشته باشد تا تو از او بیزار باشی...
    آدمهایی یافت می شوند که
    راه رفتنشان
    گفتنشان
    نگاهشان
    و
    حتی لبخندشان در تو بیزاری می رویاند...!


    پ.ن : خوندن کتابِ "ﺟﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﺳﻠﻮﭺ" شاهکارِ مسلم ادبیات پارسی رو به دوستان توصیه میکنم

  3. 15 کاربرِ زیر از Léon بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  4. #252
    تاریخ عضویت
    Aug 2012
    محل سکونت
    تهران
    ارسال ها
    350
    سپاس
    14,866
    از این کاربر 3,855 بار در 355 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : شانه های غول!

    از کفر من تا دین تو راهی به جز تردید نیست

    دلخوش به فانوسم نکن، اینجا مگر خورشید نیست

    با حس ویرانی بیا تا بشکند دیوار من

    چیزی نگفتن بهتر از تکرار طوطی وار من

    بی جستجو ایمان ما از جنس عادت می شود

    حتی عبادت بی عمل وهم سعادت می شود

    با عشق آنسوی خطر جائی برای ترس نیست

    در انتهای موعظه دیگر مجال درس نیست

    کافر اگر عاشق شود بی پرده مومن می شود

    چیزی شبیه معجزه با عشق ممکن می شود

    افشین یدالهی

  5. 9 کاربرِ زیر از raha_91 بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  6. #253
    کوه باش و دل نبند
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    محل سکونت
    رشت
    ارسال ها
    356
    سپاس
    16,377
    از این کاربر 6,113 بار در 375 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : شانه های غول!

    شاید خیلی مربوط نباشه به موضوع تاپیک اما یکی از زیباترین متن هایی هستش که خوندم!



    نسیم که می وزد، دخترهای بریتانیایی موهایشان را رها، چشمانشان را بسته و دستانشان را باز میکنند ... در چمن زارهای نیمه تر حوالی شهر انگار در آن لحظه ملکه دنیا شده اند ... اما نمی دانند آن نسیم برای سرباز آفریقایی تیره پوستی بود که زیر تابش آفتاب از کشورش در هجوم انگلیس ها دفاع می کند ...
    آنها هر دو یک قسم مشترک خورده اند:
    بهت اجازه مرگ نخواهم داد ...
    .
    .
    .

    آفریقایی اجازه مردن به انگلیسی نخواهد داد، چرا که احساس میکند او هم شبیه به خودش یک انسان است ...
    انگلیسی اجازه مردن به آفریقایی نخواهد داد، چرا که احساس میکند او باید سخت تر مجازات شود ...

    عادل سبحانی


  7. 19 کاربرِ زیر از Days of Heaven بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  8. #254
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    ارسال ها
    1,104
    سپاس
    11,117
    از این کاربر 16,167 بار در 1,153 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : شانه های غول!


    زندگی در چشم برخی آدمها خواب و خیالی بیش نیست. این گمان گاهی به من هم دست میدهد. وقتی آن مرز و محدودیتی را می بینم که پویایی و پژوهندگی آدمی اسیر حصار آن است، وقتی میبینم هدف همه ی سختی ها تامین نیاز زندگی است و هدف این تامین باز به سهم خود افزودن بر روزهای همین زندگی سخت، یا وقتی میبینم دلخوشی آدمی به آن اندک دستاوردهای دانش و پژوهش بر توهم و تسلیم پایه دارد و از این حیث آدمی صرفا اسیری است که دیوارهای سیاهچال خود را با تصویرهایی رنگین و چشم اندازهایی زیبا می آراید. همه ی این چیزها،مرا به بهت می اندازد.
    پس درون خود فرو می روم و در اینجا جهانی را می یابم! ولی جوهره ی این جهان هم بیشتر گمان است و گنگی، و نه گردش و گزارشی زنده. چنین است که همه چیز در پیش حس و نگاهم به هم میریزد و تار می شود و من دوباره رویا آلوده به دنیا لبخند می زنم و میگذرم.


  9. 10 کاربرِ زیر از Julie بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  10. #255
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    محل سکونت
    TeHraN
    ارسال ها
    747
    سپاس
    1,230
    از این کاربر 9,269 بار در 890 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : شانه های غول!



    باران را دوست دارم


    چون رفتن را بلد نیست
    .
    .
    .
    فقط می آید







    گاهی خدا درها رو می بنده و قفل می کنه


    زیباست اگه فکر کنی
    شاید بیرون طوفانه و خدا می خواد ، از تو محافظت کنه...



  11. 9 کاربرِ زیر از Léon بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  12. #256
    دستم نمی رسد که در آغوش گیرمت
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    محل سکونت
    شاهی
    ارسال ها
    234
    سپاس
    2,495
    از این کاربر 2,924 بار در 251 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : شانه های غول!



    تو را به قدر بارش باران ،
    به قدر ستاره های آسمان ،
    تو را به رنگ ارغوان ،
    من تو را به اندازه ای که در زبان
    نمی آید دوست می دارم
    ای کاش ...

  13. 17 کاربرِ زیر از K1_Fa بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  14. #257
    دستم نمی رسد که در آغوش گیرمت
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    محل سکونت
    شاهی
    ارسال ها
    234
    سپاس
    2,495
    از این کاربر 2,924 بار در 251 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : شانه های غول!


    نمی دانم دیدن عکس های قدیمی قشنگتر است
    یا بودن در کنار تو
    اما می دانم تو هستی که لبخند به لبانم می آوری و اشک به چشمانم

    منم نمی دانم تنهایی و غمگین بودن زیباتر است
    یا با تو بودن و شاد زیستن
    اما می دانم تو هستی که لبخند به لبانم می آوری و اشک به چشمانم

    من هم اشک هایم را دوست دارم هم گریه هایم را
    من تورا دوست دارم .. تو را ...

  15. 11 کاربرِ زیر از K1_Fa بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  16. #258
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    ارسال ها
    1,104
    سپاس
    11,117
    از این کاربر 16,167 بار در 1,153 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : شانه های غول!

    “دیگر به راستی می‌دانستم درد یعنی چه. درد به معنای کتک خوردن تا حد بیهوشی نبود. بریدن پا بر اثر یک تکه شیشه و بخیه زدن در داروخانه نبود. درد یعنی چیزی که دل آدم را در هم می‌شکند و انسان ناگزیر است با آن بمیرد بدون آنکه بتواند رازش را برای کسی تعریف کند، دردی که انسان را بدون قدرت دست و سر باقی می‌گذارد و انسان حتی یارای آن را ندارد که سرش را روی بالشت حرکت دهد. ”

    ژوزه مائورو ده واسکونسلوس

  17. 15 کاربرِ زیر از Julie بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  18. #259
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    ارسال ها
    1,104
    سپاس
    11,117
    از این کاربر 16,167 بار در 1,153 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : شانه های غول!

    دن: شنیدم در این کوه معدن هست.
    بونی: خدا نکند معدن باشد!
    دن: نمی‌فهمم! برای چی؟!
    بونی: زمانی که کوه فقیر است، از آن ماست، اما همین که معلوم شد غنی است، حکومت آن را تصاحب خواهد کرد. حکومت یک دست دراز دارد و یک دست کوتاه. دست دراز به همه جا می‌رسد و برای گرفتن است، و دست کوتاه برای دادن است، و فقط به کسانی می‌‌رسد که خیلی نزدیکند..!!


    نان و شراب
    اینیاتسیو سیلونه

  19. 16 کاربرِ زیر از Julie بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  20. #260
    تاریخ عضویت
    Jul 2019
    ارسال ها
    264
    سپاس
    4,752
    از این کاربر 4,099 بار در 269 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : شانه های غول!

    هیچ وقت احساس دلتنگی نکرده‌ام. در یک اتاق تنها بوده‌ام. تمایل به خودکشی داشته‌ام. افسرده بوده‌ام. حالم بد بوده. بدتر از بد. ولی هرگز احساس نکردم که کسی می‌تواند از در بیاید و من را از دست دردم خلاص کند. راحت‌تر بگم، دلتنگی هیچ وقت آزارم نداده چون همیشه تمایل وحشتناکی به گوشه‌گیری داشته‌ام. در یک مهمانی یا در یک ورزشگاه که همه در حال هلهله کردن‌اند، دلتنگی سراغم می‌آید. به قول ایبسن «قوی‌ترین آدم‌ها، تنهاترین آدم‌ها هستند.» جمعیت عوام رو که می‌شناسی، می‌گن «الان جمعه شبه، برنامت چیه؟ می‌خوای فقط این‌جا بشینی؟ خب آره. بیرون چیزی جز حماقت نیست. آدم‌های ابله با ابله‌های دیگه اختلاط می‌کنن. بگذار خودشونو خر کنن. من فقط شب‌ها بیرون میرم و در بارها قایم می‌شم. چون دوست ندارم در کارخانه‌ها قایم شم. برای میلیون‌ها آدم متاسفم. ولی من تنها نیستم. خودم رو دوست دارم. خودم برای خودم بهترین شکل سرگرمی‌ام. بیا یه کم بنوشیم!


    سوختن در آب، غرق شدن در آتش
    بوکفسکی

  21. 10 کاربرِ زیر از Saber-j بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


 

 
صفحه 26 از 29 اولیناولین ... 162425262728 ... آخرینآخرین

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
  • قدرت گرفته از سیستم vBulletin نسخه ی 4.2.3
  • قالب اختصاصی انجمن TvWorld نسخه ی 1.0
  • طراحی و اجرای قالب : نوژن
  • تمام حقوق مطالب و محتوا برای تی وی وُرلد محفوظ می باشد
Powered by vBulletin® Version 4.2.1
Copyright ©2000 - 2009, Jelsoft Enterprises Ltd.