برای استفاده از تمامی امکانات انجمن و مشاهده ی آنها بایستی ابتدا ثبت نام کنید

نمایش نتیجه ی نظرسنجی: امتیاز شما به این قسمت چی هست؟

رأی دهندگان
15. شما نمی توانید در این نظرسنجی رای دهید.
  • ۱ امتیاز

    0 0%
  • ۲ امتیاز

    0 0%
  • ۳ امتیاز

    0 0%
  • ۴ امتیاز

    0 0%
  • ۵ امتیاز

    0 0%
  • ۶ امتیاز

    0 0%
  • ۷ امتیاز

    1 6.67%
  • ۸ امتیاز

    2 13.33%
  • ۹ امتیاز

    5 33.33%
  • ۱۰ امتیاز

    7 46.67%
صفحه 2 از 3 اولیناولین 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 از مجموع 22
  1. #1
    ignorance is bliss
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    ارسال ها
    1,139
    سپاس
    5,631
    از این کاربر 12,519 بار در 1,855 پست سپاس گزاری شده

    Fringe | بحث اپیزودیک | فصل چهارم , قسمت بیست و دوم (پایان فصل چهارم)






    Brave New World: Part 2


    تاریخ پخش : 11 می 2012


    خلاصه ی داستان :

    ویلیام بل کار تولید دنیای جدید خودش با موجودات ترکیبی رو به صورت سه بعدی مجازی به والتر نشون میده. اون برای اتمام کارش خیلی هیجان زده است و ....



  2. 11 کاربرِ زیر از Patriot بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  3. #11
    تاریخ عضویت
    Mar 2012
    ارسال ها
    283
    سپاس
    839
    از این کاربر 2,414 بار در 378 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Fringe | بحث اپیزودیک | فصل چهارم , قسمت بیست و دوم (پایان فصل چهارم)

    چون طبق اشاراتی که شده تماشاگرها از چند صد سال آینده میان . پس یه جورایی این قضیه رحم مصنوعی نباید براشون مشکلی باشه .

    ولی من جایی خوندم که این کاراکترهای تماشاگر از یه کامیک بوک وام گرفته شدن و ایده ی اورژینالی نبوده .
    ولی این بی مو بودن و مصرف دیوانه وار فلفل و تاثیری که آب به عنوان نوشیدنی بر روشون میذاره یه خرده ضمنی به سوالها پاسخ میده .
    این تماشاگرها احساسات رو به شکل ما درک نمیکنن . حالا چه فیزیکی و چه غیر فیزیکی .

    حالا ممکنه که زن هم بینشون باشه که بعیده . ولی مثلاً یا با مردها کوچ نکردن یا چی !
    شاید هم شرایط دنیای آینده جوری نبوده که زنان به بقا ادامه بدن .
    خیلی از موارد رو میشه ذکر کرد ، برای مثال اختلافات هورمونی و یا حتی کندتر بودن متابولیسم زنان به مردان و ... .
    این جزء سوالهایی ـه که بعید میدونم جواب بدن .

  4. 3 کاربرِ زیر از RezaAK بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  5. #12
    Falling Apart
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    تهران
    ارسال ها
    188
    سپاس
    897
    از این کاربر 1,797 بار در 281 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Fringe | بحث اپیزودیک | فصل چهارم , قسمت بیست و دوم (پایان فصل چهارم)

    فصل خوبی بود در کل.
    من در مورد بل با رضا موافقم که احتمالا از آینده خبر داره و دلایلش برای نابودی دنیا بیشتر از این حرفاست و چیزهایی هست که نمی دانیم!
    اصلا شاید همین عدم نابودی دنیا و ساخته نشدن دنیای قشنگ نوی بل منجر شده به چیزهایی که در قسمت نوزدهم دیدیم.
    شاید بل برای جلوگیری از حمله ی تماشاگرها خواسته این دنیا رو نابود کنه و دنیایی نو بسازه که دست تماشاگرها بهش نرسه.

    راستی رضا، پای "ییتس" رو هم که تو این اپیزود کشوندن وسط.

    به نظرم شعری که بل می خونه، می تونه از جهاتی قابل تامل باشه.
    متن کامل شعر ییتس از این قراره:

    دریاچه اینسفری

    اکنون برمي‌خيزم و رهسپار مي‌شوم،
    به جانب درياچه اينسفري رهسپار مي‌شوم
    کلبه کوچکي آنجا خواهم ساخت از گل و ني
    نه رديف لوبيا خواهم کاشت و کندويي براي زنبور عسل
    و در فضاي باز جنگل، گوش به آواي زنبورها خواهم زيست.

    و آرامش خواهم داشت در آنجا
    زيرا در آنجا از سپيده صبح تا عصرگاه که جيرجيرک مي‌خواند
    آرامش هست
    در آنجا شب درخشان است و
    روز ارغواني است
    و شب پر از صداي بال سهره.

    اکنون برمي‌خيزم و مي‌روم زيرا پيوسته شب و روز
    هنگامي که در جاده و در پياده‌روهاي خاکستري ايستاده‌ام
    از اعماق قلبم
    صداي آرام برخورد امواج درياچه با ساحل را مي‌شنوم.

  6. 6 کاربرِ زیر از ehsan7 بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  7. #13
    تاریخ عضویت
    Mar 2012
    ارسال ها
    283
    سپاس
    839
    از این کاربر 2,414 بار در 378 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Fringe | بحث اپیزودیک | فصل چهارم , قسمت بیست و دوم (پایان فصل چهارم)

    چه زیبا ترجمه کردی . احسان . حس و لحن شعر رو عالی برگرداندی .
    ییتس برای من بت ـه و صحبتش رو قبلاً با هم داشتیم .
    و بله . جنبه آرمانشهرگرایانه داره و به همین دلیل "بل" این اشعار رو میخونه .
    همه چیز را ویران کنیم تا آرمانشهری نو بسازیم .
    احساس کردم که شاید بقیه عزیزان راغب نباشند و بحث اش را پیش نکشیدم .

  8. 4 کاربرِ زیر از RezaAK بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  9. #14
    Falling Apart
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    تهران
    ارسال ها
    188
    سپاس
    897
    از این کاربر 1,797 بار در 281 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Fringe | بحث اپیزودیک | فصل چهارم , قسمت بیست و دوم (پایان فصل چهارم)

    کاش ترجمه برای من بود.

    نه، ترجمه، گویا، برای رحمان مکوندی ست. من فقط اینجا نوشتمش.

    در کل از این ارجاعات ادبی که تو سریال ها داده میشه، خوشم میاد. کار خیلی باحالیه.
    سریال لاست که خوراکش بود، تو یه اپیزود بن داشت اولیس می خوند. از اون قسمت به بعد دیدم نسبت به سریال عوض شد کلا.

  10. 4 کاربرِ زیر از ehsan7 بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  11. #15
    تاریخ عضویت
    Mar 2012
    ارسال ها
    283
    سپاس
    839
    از این کاربر 2,414 بار در 378 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Fringe | بحث اپیزودیک | فصل چهارم , قسمت بیست و دوم (پایان فصل چهارم)

    نقل قول نوشته اصلی توسط ehsan7 نمایش پست ها

    در کل از این ارجاعات ادبی که تو سریال ها داده میشه، خوشم میاد. کار خیلی باحالیه.
    سریال لاست که خوراکش بود، تو یه اپیزود بن داشت اولیس می خوند. از اون قسمت به بعد دیدم نسبت به سریال عوض شد کلا.
    دقیقاً احسان . بن تو هواپیما و تو اون شرایط داره اولیس رو میخونه . دید من به زندگی عوض شد ، چه رسد به سریال

  12. 3 کاربرِ زیر از RezaAK بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  13. #16
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    ايران
    ارسال ها
    20
    سپاس
    9
    از این کاربر 106 بار در 19 پست سپاس گزاری شده

    Reply to rezaAK

    نه،من يه جور ديگه فكر ميكنم! تماشاگرا از اينده نيومدن.
    توي نقشه اون دستگاه كه با dna پيتر كار ميكنه يه عكس(طرح) از اليويا بود، و در نهايت زماني جواب ميداد كه اليو و پيتر هر دو حضور داشته باشن. يه با هم توسط والترنيت روشن شد كه اينور اينا ترسيدن و ديگه پيتر تصميم جدي گرفت كه بره تو دستگاه.اخرهاي فصل(3) يعني والترنيت كه تو بيمارستان نمونه خون هنري (بچه پيتر) رو گرفت بعد خواست با DNA اون دستگاه رو روشن كنه، ولي بعد از چند ساعت كه پيتر رفت توش خودشو و هنري محو شدن.
    حالا منظورم!: همه اينا رو همون انسانهاي نخستين كه دستگاه رو طراحي كردن ميدونستن. و منظورشون از اون عكسها تلفيقي از اليو و پيتر بوده. يعني بچه اشون.
    اون انسانهاي نخستين كه كتابداره هم ميگفت خيلي پيشرفته بودن ، منشي والتر نيت (اسمش يادم رفت! ) هم ميگفت انسانهاي نخستين در تكنولوژي از ما سر بودن. شبيه جمله سپتامبره! :ما تو فناوري به جايي رسيديم كه ...
    تماشاگرها! چرا نميشه كه از گذشته اومده باشن؟
    واسه همين سپتامبر تو 14-4 به پيتر گفت من بايد نجاتت ميدادم چون تو "مهم" بودي.
    و وقتي اليويا تو خطره اون پيداش ميشه.
    چون مهم اون بچه اس چه دختر چه پسر.طرح دستگاهشون اونو ميخواد تا نميدونم شايد اينارو از سرگردوني به يه خط زماني كه ميخوان ببره. نه اينكه مادر نسل بعد شه!
    و اينكه زن فعلا توشون نيست اونايي كه گفتي نيستااااا!
    باور كن الان حس فمنيستيم فوران نزده !!چون اساساً با گونه بشريت مشكل دارم كه چرا منقرض نميشيم تا زمين يه نفس بكشه، چه رسد به تفكيك از نوع جنسيت!

  14. 5 کاربرِ زیر از پونه بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  15. #17
    تاریخ عضویت
    Mar 2012
    ارسال ها
    283
    سپاس
    839
    از این کاربر 2,414 بار در 378 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Fringe | بحث اپیزودیک | فصل چهارم , قسمت بیست و دوم (پایان فصل چهارم)

    آره . موافقم . 4 میلیارد سال عمر سیاره ماست . حتی اگه از 62 میلیون سال پیش در نظر بگیریم و بعد از انقراض دایناسورها . کاملاً صحبتت متحمله . اصلاً باید بگم که دقیقاً درسته . این جور مواقع یاد تحلیل های "فون دانیکن" میفتم . مثلاً همین اهرام ثلاثه رو در نظر بگیریم .
    تازه این به عنوان کوچکترین اثبات حرفامون و شگفتی هایی که این اهرام دارن .
    پس یه جورایی گذشتگان و آیندگان ما ، باهوش تر و پیشرفته تر بودن و خواهند بود ! . ولی ما توی دوران میانه گیر کردیم .

    من روی این حساب گفتم که تماشاگرها از آینده اومدن ، چون به این مطلب اشاره شد . یعنی گفته شد که اینها سیاره رو به نابودی کشودن و زمانی که اوضاع خیلی خراب شد به گذشته اومدن . یعنی دقیقتر گفت که اومدن پیش ما .
    حالا چون قیدی ذکر نکرد و نگفت از آینده و تو اپیزود پایانی دیدیم که Timeline تماشاگرها خیلی وسیع تره . پس میشه گفت از گذشته .

    کاملاً با صحبت هات موافقم .

  16. 6 کاربرِ زیر از RezaAK بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  17. #18
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    ايران
    ارسال ها
    20
    سپاس
    9
    از این کاربر 106 بار در 19 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Fringe | بحث اپیزودیک | فصل چهارم , قسمت بیست و دوم (پایان فصل چهارم)

    بدبختيمون فقط اين نيست كه زمانمون بده،مكانمونم بده! اينكه تو زمان ما ادمها بيشتر دچار فقر فرهنگي و عدم دموكراسي شدن خودش يه روشنگري ميخواد. ما تو زماني محكوم به زيستيم كه واسه انتخاب پرستيدن يا انكار يه تروريست به راحتي به نام... جونِ تو ميگيره.نگاه كن وقتي به ١٠٠ سال پيش فكر ميكنيم همه چي سياه سفيد و محدوده حتي انديشه ها.. خرافات، افراط مسائل ديني ، تفتيش عقايد، مرگ واسه انديشه، جنايت در حق حيوانات، و .. خوب معلومه يكي مثل هدايت از اون بمباران كوته نظري ميزنه خوشو ميكشه. حالا بجاي ١٠٠ سال بيا بريم ٣٠٠٠ سال پيش! اولش توقع تشديد انيشه ١٠٠ سال پيشو داريم ولي اينطور نيست. يكي فكر كرد و عمل كرد.با اينكه ميدونست تعيين كننده است ولي گذاشت هركس هر خدايي رو كه ميخواد بپرسته. و دين تو سياستش تاثير گذار نبود. در واقعيت دشواره ها،.. ببين الان نميتوني ادمي پيدا كني كه بگه هم خونه ايم به عنوان شوهر يا زن يا هرچي هر ديني داشته باشه يا نداشته باشه تاثير روم نداره! ادماي الان با همه چي كار دارن جز با انديشه خودشون! كي چي ميپوشه، چي ميخونه،چي مينويسه، چي ميخوره،چي ميپرسته..همينا باعث ركود ميشن حتي تو تكنولوژي تاثير ميذاره،مثل همسان سازي كه دين باهاش مشكل داره..ديگه عقب ماندگي و فقر به چي ميگن؟ اره بدبختيم كه ميانه افتاديماگه گذشتگان تونستن بيشتر عمر كنن،از ما جلوترو ديدن بعد از اونجايي كه انسانها هميشه خرابكارن زدن دنيا رو...برگشتن عقب يه دستگاه ساختن كه با يه ادم با ويژگي خاص كه تو اينده ديده بودن كار كنه.كه نجاتشون بده. شايد! شايد نه!

  18. 6 کاربرِ زیر از پونه بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  19. #19
    تاریخ عضویت
    Mar 2012
    ارسال ها
    283
    سپاس
    839
    از این کاربر 2,414 بار در 378 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Fringe | بحث اپیزودیک | فصل چهارم , قسمت بیست و دوم (پایان فصل چهارم)

    قصه پر غصه ماست . قصه این داغی که روی پیشونی مون خورده . دل همه پره . از این قصبه حسینقلی خانی چی بگم ؟ نفس نمیشه کشید . له شدم . له شدیم .
    مذهب ؟ خرافه ؟ علم ؟ . کشک چی ؟ پشم چی ؟ . صبح شب کنیم و شب رویا ببافیم تا صبح . جهان سومی یعنی همین . شرقی بودن یعنی همین . یعنی افیون خاطرات . میتونیم دنیا رو بهتر کنیم ؟ نمیشه . 25 رو که رد کردیم تازه اوضاع دستمون میاد .
    آخرش ختم میشه به چند تا عرفان آبدوغ خیاری ! باید همیشه نئشه باشیم . هر چی که شد بهتر . دم آخر هم که مرگ و ریق رحمت .
    به قول سلین : " آنقدر زندگی کردم که حساب مرگ رو جیرینگی بدم " . خیلی پوچ ـه . حالا میفهمم حال امثال باکونن رو .
    حالا نفرتی رو که ادوارد نورتون جلوی آینه تو ساعت 25 ام داد میزنه میفهمم .
    هیچکس به ما رحم نکرد . حتی خودمون . جاش اینجا نیست . از فرینج میرسیم به کجا ها !
    شاید بچه ها خوششون نیاد . تنشون هنوز داغه . هنوز امیدی هست . بالاخره باید از خواب بیدار شد . برای امثال ما دیر شد
    .
    و چه قدر هم زود دیر شد .

  20. 6 کاربرِ زیر از RezaAK بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  21. #20
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    ايران
    ارسال ها
    20
    سپاس
    9
    از این کاربر 106 بار در 19 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Fringe | بحث اپیزودیک | فصل چهارم , قسمت بیست و دوم (پایان فصل چهارم)

    اخيش..! تازه از اين انجمن خوشم اومد.. مرسي

  22. 2 کاربرِ زیر از پونه بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


 

 
صفحه 2 از 3 اولیناولین 123 آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
  • قدرت گرفته از سیستم vBulletin نسخه ی 4.2.3
  • قالب اختصاصی انجمن TvWorld نسخه ی 1.0
  • طراحی و اجرای قالب : نوژن
  • تمام حقوق مطالب و محتوا برای تی وی وُرلد محفوظ می باشد
Powered by vBulletin® Version 4.2.1
Copyright ©2000 - 2009, Jelsoft Enterprises Ltd.