فرینج (به انگلیسی: Fringe) نام یک سریال تلویزیونی پرطرفدار علمی-تخیلی در ایالات متحده آمریکا است. فرینج (بمعنای علوم حاشیه ای) از شبکه فاکس در آمریکا پخش میشود و فصل سوم آن به پایان رسیده و پخش فصل چهارم خود را در پاییز ۲۰۱۱ آغاز میکند.
سازنده این اثر ج. ج. آبرامز است، و سریال در مورد ماجراهای اداره پلیس اف.بی.آی در شعبه شهر بوستون در ماساچوست است.
این سریال تاکنون توسط منتقدان و تماشاگران با واکنشهای خوبی روبرو شدهاست.
مایکل جیاچینو آهنگ ساز این سریال است که در گذشته سابقه همکاری با ج.ج آبرامز در سریال گمشده(Lost) را داشته است. از گروههایی که در تولید موسیقی متن سریال فرینج شرکت داشتهاند میتوان گروه لیدیتران را نام برد.
به اعتقاد برخی، این سریال یادآور سبک داستانهای سریال ایکس-فایلز است.
دو قسمت اول این سریال پرخرجترین قسمتهای تاریخ سریال سازی جهان میباشند و برای ساخت آنها رقمی معادل ۲۰ میلیون دلار هزینه شده است.
این سریال در حال حاضر در بیش از ۶۰ کشور جهان و ۸۰ شبکه تلویزیونی در حال پخش میباشد.
ساخت فصل چهارم این سریال توسط شبکه فاکس رسماً تایید شد که شامل 22 قسمت خواهد بود.
داستان : (حاوی اسپویلر)
اسپویلر
اولیویا دانم (با بازی آنا تورو) یک افسر پلیس فدرال آمریکا در بوستون است. شعبه اف بی آی این شهر بخشی نیمهسری دارد بنام ادارهٔ فرینج (Fringe Division)، که در آن مامورانی موظفند معماهای جنایی غیرمتعارفی مربوط به دگرپیکری و مسائل خودآگاهی و دورآگاهی و دیگر مسائل غیر عادی را حل کنند.
دانم به کمک یک نابغه علمی بازنشسته از دانشگاه هاروارد بنام پروفسور والتر بیشاپ (با بازی جان نوبل) که از اختلالات روانی رنج میبرد (و لذا چندین سال در حبس بودهاست)، و نیز پسرش پیتر بیشاپ (با بازی جاشوا جکسون) که در جنگ عراق یک پیمانکار خصوصی بودهاست، کمک میگیرد و سعی در حل جنایتهایی دارد که دارای ویژگیهای فراطبیعی بوده و از نظر علمی به «علوم حاشیه» معروف هستند.
اما یک ویژگی مرموزی تمام (و در واقع هر یک از ماجراهای داستان) در هر ماجرا را به هم مربوط میکند. دانم این ویژگی را pattern (طرح) نامیده، و به دنبال کشف این راز عجیب است. ویلیام بل (با بازی لئونارد نیموی از پیشتازان فضا) در انتهای فصل اول و دوم سریال در این ماجرا نقش آفرینی میکند. او رئیس و پایهگذار شرکت مَسیو داینامیکز (Massive Dynamics) است که در پشت بسیاری از اتفاقات فراطبیعی قرار دارد.
رفته رفته الیویا متوجه میشود که منشا بسیاری از اتفاقاتی که رخ میدهد، وجود ارتباطهایی با جهانهای موازی (نظریهٔ هیو اورت) میباشد، و نه تنها سالهاست که والتر و ویلیام بدنبال گشودن یک دروازه به یکی از این جهانها بودهاند، بلکه والتر سالها پیش که در سوگ مردن پسرش پیتر بوده، به جهان موازی سفر کرده بوده و پسرش (که در آن جهان زنده بوده) را ربوده و به این جهان میآورد. و این عمل او سرآغاز یک دشمنی بین دو جهان برای کنترل جهان دیگری بوده است.