God is a Concept, By Which We Measure our Pain
این قسمت خوب بود اما فضای زندانش واقعی نبود. اونجایی که جوس رو برای طرف در نظر گرفتن خیلی خنده دار بود!
این آریایی ها چقدر نفوذ دارن همه جا!
آرامش از دست رفته عنواني است كه بايد در هر قسمت اين سريال تكرار بشه!
هيچي سر جاي خودش نميمونه همه چيز در حال تغيير و همه چيز دچار دگرگوني شده از روحيهي اعضاي كلاب تا رفتار رقبا و حتي پليس درستكار و جوان قصهي فيلم
اين قسمت هم قوانين ثابت فيلم كه يكيش بيانضباطي اتفاقات است رو رعايت كرده
و سكانس برتر هم مطمئنا سكانس گفتوگوي بين جكس و مامور زن بود و بازي عالي زنه كه لحظه به لحظه زيرپوستي بازي كردن رو آموزش ميداد. كارش حرف نداشت. ميميك صورت هر دو بازيگر به شدت در حال تغيير بودن كه البته به جا و به موقع يكي جسارت و هوشياري و زيركي جكس رو نشون ميداد و اون يكي غرور و در عين حال كنفي بابت از دست دادن فرصت در مقابل هوش سرشار و وفاداري جكس ...
اپیزود بسیار بسیار خوبی بود . لذت بردم...
ایرج جان هم تو پست بالا صحبتای قشنگی کردن که با تک تکشون موافقم . ازین بهتر نمیشد تعریف کرد این قسمتو ....
خصوصا در مورد اتفاقاتی که میفته و غافلگیری های هر قسمت که انگار تمومی نداره ....
مثلا وقتی که پلیس سیاه پوسته برای دستگیری اون زنِ رفت و در حالیکه فکر میکنی همه چی اوکی هست، ییهو بنگ....
یا جایی که جویس کارش رو انجام میده و یارو رو گیر میندازه تو درمونگاه . در حالیکه منِِ بیننده فکر میکنم که خب بسلامتی رد کرد این داستان رو یوهو همه چی عوض میشه .
یا تو اپیزودای قبلی و انفجارِ اون ون .
ازین غافلگیری ها انقدر زیاده تو هر قسمت که میشه کلی در موردش صحبت کرد...
دو تا سکانس عالی داشت این قسمت. یکی درگیری کلی و جکس بود و بعدی هم صحبتای استال و جکس که بهترینش بود . یعنی بمعنای واقعیش عالی بود این سکانس . استال در حالیکه حکم آزادیشون رو داشت میخواس حرف بکشه ازشون . جکس فهمید دستشون خالیه و مدرکی ندارن و جکس با پیش کشیدنِ حرفِ "کوهن" استال رو داغون کرد ...
و ضمنا مقایسه کنید رفتار جکس رو با کلی . باو کلی رو بازنشسته کنین بره دیگه.
آخر اپیزود و اون دو دستگیِ کلاب و سردرگمی جما و تارا هم با اون موزیکی که پخش شد سکانس فوق العاده ای نشونمون داد ....
من به این قسمت ۹ دادم (بیشتر حقش ۱۰ بود نمیدونم چرا ۹ دادم :دی)