امتیاز 1
امتیاز 2
امتیاز 3
امتیاز 4
امتیاز 5
امتیاز 6
امتیاز 7
امتیاز 8
امتیاز 9
امتیاز 10
عزیزم فلسفه وجود شیطان نابود کردن اون جا بود که به هدفش رسید. اون قبض روح نمادین بود. شیطان براحتی میره سراغ هدف بعدیش و اونجا رو هم باز به نابودی میکشه.
میرفت تو بدن "کشیش اعظم" چه اتفاقی میوفتاد؟ قرار بود مثلن دیگه چه کاری رو در اون تیمارستان به سرانجام برسونه؟ شما "سوپرنچرال" رو هم نگاه کنی "شیطان" اونجا هم از این بدن به اون بدن نمیشه و بعضی وقتا صحنه رو ترک میکنه و میره.
"رایان مورفی" بعد از این قسمت صریح گفت که رفتن "شیطان" به بدن فردِ دیگه ای بی هدف خواهد بود و یه چیز تکراری میشد . (بعدش عملن تا دویست سیصد قسمت دیگه هم اگر قرار بر انتقال به بدن دیگه ای بود این کار ادامه پیدا میکرد ) مطمئنم در اون حالت هم افرادی میگفتند یعنی چی و تا کی قراره این چرخه انتقال ادامه پیدا کنه؟
سکانس رقص و موزیکال هم از دید TvGuide بهترین سکانس هفته در بین سریالهایی که پخش شده بودند شد.
موافق نیستم، تو خود سریال اشاره میکنه (مری یونس) با کشیش اعظم میخواد به رده ی بالای مسحیت (پاپ) نفوذ کنه و همه اش رو از بین ببره، هدفش فقط تیمارستان نبود!! اما خوب مثلا کشیش اعظم زرگ بازی دراورد و هلش داد مرد و شیطان هم رفت!!!
یه جور دیگه میشه توجیه کرد، تو مرحله ی قبلی که از بدن پسره به بدن مری یونس وارد شد، قبل از مرگ منتقل شد و هنوز فرشته ی مرگ نیومده بود، اما اینجا به موقع سر رسید و به قولی خفتش کرد.
من استنباط شخصیم رو نوشتم ولی خب خیلی ساده انگارانه ـس بخوایم فکر کنیم یه کشیشی در یک تیمارستانی تازه اونم در آمریکا بخواد بتونه رده های بالای کاردینالی و ... رو برسه و در نهایت پاپ بشه.
حرف های "مری یونس" در این قسمت بیشتر شبیه وسوسه های شیطانی خودمون بود که طرف رو داشت دعوت به "فلان کار" میکرد.
یادمون نره خود "عزراییل" وقتی به "کشیش" رسید گفت باید کلی کار انجام بدی. "کشیش" گفت اون مغز منو میخونه. اینم بهش گفت تو "ذکر" بگو از اون در امانی. پس یه جورایی ددر برابر نفوذ شیطان مقاوم بود. بیشتر شبیه نقشه کشیدن کشیش با عزراییل میومد صحنه که درجا هم بالا سرش حاضر شد
شیطان حتی نتونسته بود کامل روح "مری یونس" رو هم کنترل کنه و از این جهت هیچ جوره نمیتونم قبول کنم که بتونه وارد وجود شخص دین دارتری مثه "کشیش" بشه.
ولی خب منطق روایی سریال رو خیلی بیشتر از "هوملند" یا خیلی سریالهای دیگه میپسندم و فکر میکنم که باهوش ترین نویسنده ها رو داره سریال چون در عین گسستگی موضوعات ارتباط نمیگم کاملن منطقی داره اما زیاد بیننده با تناقض داستانی روبرو نمیشه.
خب همین ساده انگاری رو نویسنده های داستان نوشتن، خود کشیش اعظم این حرف ها رو زد، در ضمن پاپ بودن که ملیت نمیشناسه، از هر ملیتی فکر کنم میتونند کاردینال بشن و بعدش به مقامی پاپی برسن.
یکی دیگه از ایراد ها همین جاست، خیلی مصنوعی بود، بعد از این همه کارهای بد و خرابکاری، دقیقه ی نود که کشیش صداش کرد یه دفعه به خودش امد، میشه گفت نویسنده ها مستاصل شده بودند و میخواستن یه جوری داستان رو جمع کنند، چون تو این فصل پراکندگی داستان خیلی زیاد بود.
منم خیلی سریال رو دوست دارم، از همه نظر قویه، اما این دفعه به نظر من داستان رو یه جور سمبل کردن
من یادم رفت از Oceanic 6 علیرضا که کار زیرنویس سریال رو انجام میده تشکرکنم
بخصوص این قسمت که زیرنویس سکانس "رقص و بازی با کلمات" عالی بودش.
اگه مثل من از اهنگ موزیکال این قسمت خوشتون امده، حتما اینو دانلود کنید، نسخه ی اصلیه
MP3: 192kbs, 44Hz, Length: 2 min 38 sec, Title: The Name Game, Artist: Shirley Ellis
کد:http://www.youthlarge.com/dan/NameGame.mp3
خیلی جالب بود این قسمت. خصوصا قسمت موزیکالش. بدون سخت گیری و با توجه به حسی که نسبت به این اپیزود دارم 10 می دم.
God is a Concept, By Which We Measure our Pain