برای استفاده از تمامی امکانات انجمن و مشاهده ی آنها بایستی ابتدا ثبت نام کنید

نمایش نتیجه ی نظرسنجی: امتیاز شما به این فیلم؟

رأی دهندگان
22. شما نمی توانید در این نظرسنجی رای دهید.
  • 5

    1 4.55%
  • 5.5

    0 0%
  • 6

    3 13.64%
  • 6.5

    0 0%
  • 7

    5 22.73%
  • 7.5

    2 9.09%
  • 8

    1 4.55%
  • 8.5

    5 22.73%
  • 9

    3 13.64%
  • 9.5

    0 0%
  • 10

    2 9.09%
صفحه 2 از 2 اولیناولین 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 12 از مجموع 12
  1. #1
    تاریخ عضویت
    Aug 2012
    ارسال ها
    231
    سپاس
    528
    از این کاربر 2,536 بار در 341 پست سپاس گزاری شده

    [اکران های اختصاصی انجمن] فیلم دوم: مرشد



    یه نقطه رو انتخاب کن، مستقیم بِــــرون به سمتش، با نهایت سرعتی که میتونی ...

    شاید کل سخن سازنده را بتوان در این جمله ی بخصوص که از دهان مرشد خارج شده خلاصه کرد، رهبری پر شده از پالپ های رایج، اشعار لرد بایرون و ترانه های الا فیتزجرالد، بازیگری توانمند در صحنه ی زندگی، سخنوری قوی که در دلالی و فروختن افکارش از هر کار دیگری توانمند تر است. مرشد در زندگی واقعی نقطه ای را میابد و آنچنان به آن بسط میدهد که تو گویی با مذهبی جدید یا تفکری نو مواجهی، چنان با سرعت به سمت آن میشتابد که درک مخاطب از آن عقب میماند و میبازد. چنان پر شور سخن میراند که هوادارا فریفته شده، در تک تک جملاتش دنبال معنی میگردند.
    فیلم فقط در مورد ساینتولوژِی نیست، فیلم در مورد روزگار معاصر ماست، ساینتولوژِی فقط دستمایه ای برای سازندگان بوده که موضوع را بهتر برای مخاطب فهم کنند، اما برای درک فیلم نیازی به اطلاعات پیش زمینه وجود ندارد، چرا که فیلم به عنوان یک اثر مستقل موظف است که خود محتوای خود را بیان کند و مخاطب را به بیرون ارجاع ندهد، این فیلم نیز اینگونه است، برای درک شدن روی پاهای خودش ایستاده، حتی با آوردن اسم ساینتولوژِی دایره مخاطبینش را محدود نمیکند و این موضوع را در حد برداشت باقی میگذارد.
    اما برسیم یه کیفیات ساخت فیلم، از نظر ساختاری فیلم در بالاترین سطح ممکن به سر میبرد، کارگردان کاملا به سینما و قدرت تصویر احاطه دارد، تک تک نماها را اگر از فیلم بیرون بکشیم قابلیت تحلیل از نظر بصری دارند، بسیار با وسواس قاب بندی ها صورت گرفته و دکوپاژ اوج همسان سازی فرم با محتوا را باعث شده، پل توماس اندرسون کارگردان کار بلدیست، این را قبلا هم به ما ثابت کرده، اما شاید در حوزه نویسندگی به اندازه حوزه ی کارگردانی تسلط نداشته باشد، فیلم در عین حال که قابل ستایش است و مضمون قابل بحثی دارد، اما در بعضی موارد دچار لکنت میشود که شاید مثال گل درشتش رابطه ی "فردی" با "دوریس" باشد.
    فیلم قابلیت های بالقوه ای برای بحث در اختیار مخاطب قرار میدهد و یکی از دلایل انتخاب این فیلم نیز همین بوده است، امیدوارم در ضمن لذت بردن از این فیلم با به اشتراک گذاشتن نظراتتان، موجبات ارتقا سطح کیفی انجمن در تبادل افکار را باعث شوید.




  2. #11
    تاریخ عضویت
    Feb 2012
    ارسال ها
    220
    سپاس
    1,417
    از این کاربر 3,007 بار در 358 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : [اکران های اختصاصی انجمن] فیلم دوم: مرشد

    امروز فیلم استاد رو نگاه کردم . همه ی دوستان به برخی نکات فیلم اشاره کردند ولی بنده به دلیل احترام به انجمن و شرکت در بحث چندین مورد که توجه کمتر شد رو بیان میکنم .

    چگونگی شکل گیری رابطه ی فردی و استاد به وضوح در فیلم مورد بررسی قرار نمیگیره ولی بخوبی میشه دلیل شکل گیری این رابطه رو فهمید . استاد کسی هست که در تلاش برای بنیان گذاری نوعی فرقه به نام هدف هست . یک فرقه برای شکل گیری نیازمند یک نمونه و الگو هست . در واقع استاد فردی رو به عنوان یک نمونه انتخاب میکنه تا از طریق این فرد به خواسته ی خودش دست پیدا کنه . فردی کسی هست که حماقت خودش رو جلوتر از منطق قرار میده و بشدت غیر قابل پیش بینی هست و از طرفی دچار مشکلات روحی شده . چنین کسی میتونه به بهترین سرباز برای یک فرقه ی دروغین تبدیل بشه . در اولین جلسه ی پرسش و پاسخ در کشتی فردی اشاره میکنه که بیشتر اوقات تصور میکنه انسانی بی مصرف هست و فکر نمیکنه خدا بتونه اونو از این زندگی و حماقت نجات بده . کسی که برای نجات خودش خداوند رو توانا نمیدونه برای پیدا کردن هدف بدنبال یک خدای زمینی میگرده . کسی مثل استاد که با تعریف و عشق ورزی اون رو حمایت کنه . استاد از همین نقاط ضعف فردی استفاده میکنه و اون رو تبدیل به یک سرباز برای فرقه ی خودش میکنه .به همین دلیل فردی با منتقدین فرقه بشدت برخورد میکنه در حالی که نمیدونه داره از چی دفاع میکنه و کسی که حتی درک صحیحی نسبت به این فرقه و هدف اون نداره .
    سکانسی که فردی تنها در سالن سینما هست فیلمی پخش میشه که مخاطب تنها صدای اون رو میشنوه . دو شخصیت به نام بیلی و کسپر به دنبال گنجی می گردن که با نماد X مشخص شده . بیلی که ناخدای کشتی هست گنج رو پیدا میکنه و میخواد به دنبال گنج بره که کسپر اجازه نمیده و میگه نا خدا هیچگاه کشتی رو ترک نمیکنه .این سکانس به خوبی به تشریح رابطه ی فردی و استاد می پردازه . در واقع هدفی که برای فردی مجهول (x) هست ولی فردی برای خدمت به استاد (نا خدا ) به دنبال هدف میره .
    سکانس اخر فیلم از نظر بنده به این نکته اشاره میکنه که مذهب راهی برای نجات انسان نیست . زیرا که فردی با تمام تعالیم به خوی حیوانی و شرایط نا متعادل خودش بر میگرده .

    در اخر باید بگم تمام انچه اثر کم داره نحوه ی روایت داستان بصورتی مناسب هست . داستان برای مخاطب عام گیرایی کافی رو نداره و مخاطب برای درک فیلم نیاز به اطلاعات پیش زمینه ای داره . که این باعث میشه بیننده اثر بشدت خسته بشه و انرژی زیادی برای دیدن این فیلم از دست بده .

    من این فیلم رو یک بار دیگه خواهم دید و در صورتی که مطلب جدید متوجه شدم قرار خواهم داد . با تشکر از پرسنل سایت برای راه اندازی اکران های اختصاصی . امیدوارم دلخوری اقا اشکان نسبت به بنده کمی تقلیل یافته باشه .

  3. 11 کاربرِ زیر از saman_pd09 بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  4. #12
    Everybody Lies
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    ارسال ها
    3,463
    سپاس
    30,263
    از این کاربر 49,438 بار در 5,614 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : [اکران های اختصاصی انجمن] فیلم دوم: مرشد

    شاید خیلی از منتقدین فیلم رو به ساینتولوژی ربط دادن ولی یک نکته خیلی مهمی که فراموش شده اینه : خود ساینتولوژی چیه ؟! عده زیادی عقیده دارن این ساینتولوژی چیز جدیدی نیست و با قاطی کردن عقیده های و دیدگاههای دیگه یه چیزی به اصطلاح جدید ساخته ولی عملا مسائل پراکنده رو جمع کرده و دوباره داره تکرار میکنه .( science هم طبق تعریف ، دانستنی هایی که به روش های تجربی قابل اثبات و تائید هستن و با مفهوم knowledge فرق میکنه )

    البته فیلم به طور مستقیم به ساینتولوژی اشاره نکرده ولی چیزی که مطرح کرد عملا دیدگاه ساینتولوژی بود .
    به نظر من این فیلم میتونه نماد تمام فرقه و آیین هایی باشه و رابطه مرید و مرادی رو نشون میده .

    داستان فیلم روایت کهنه سربازی که از جنگ برگشته و با روانی پریشان و با هدف نامشخص ، پرخاشگر و خرابکار و تو هر کاری( از جمله عکاسی و کار تو مزرعه ) ایجاد دردسر میکنه و اصلا هم براش مهم نیست . مسائل روانکاوی و روانشناسی از اول فیلم نمود پیدا میکنه ، از همون جایی که داره میوه رو پوست میکنه و یک لحظه تردید میکنه که اون ساطور رو رو دستش بزنه یا نه . خودارضائی و خوابیدن کنار آن تصویر شنی گویای تمام شخصیت فردی بود . تست رورشاک هم تائیدیه ای بر عقده ها جنسی و شخصیتی فردی زد .
    لنکستر داد نماد شخصیتی آروم و با محبت که با سخنوری زیبا مدعی این است که همه چی رو میداند و برای نجات بشر همه باید از او تبعیت کنند.
    فردی نماد یک مرید کلیشه ای است که از سر بدبختی و آوارگی در ابتدا راهی جز قبول تمام و کمال مرشد رو نداره.
    در ابتدا استفاده از روش های روانکاوی توسط داد ، فردی رو به این باور نزدیک میکنه شاید واقعا اون مرشده و من باید از او پیروی کنم ، صحنه آزمون های روانی لنکستر داد مثل اون تست تحت فشار که فردی نباید پلک بزنه و تغییر جواب ها فردی در اینجا (فردی بعضی از جواب هارو تغییر داد ، بعضی ها رو نه . یکی از دیالوگ ها جالب این سکانس ، داد: داری دروغ میگی ،فردی: نه | داد: تو دروغگوئی ، فردی: آره ) ، شخصیت فردی رو نسبت به داد به شدت ضعیف میکنه ، چهره برافروخته قردی و بیرون زدن رگ پیشانیش نشان دهنده فشار عصبی موجود روش بود .
    زن مرشد تا وسط های فیلم نقشی حاشیه ای و بی اهمیت داشت ولی در ادامه و پایان داستان اینجور نشان داده شد که جز گردانندگان اصلی این ماجرا هست .
    مرشد در مهمانی نشان داد که آن فرد خردمند و متواضع همیشگی نیست و در قبال عقیده مخالف هیچ تحملی از خود نشان نداد و بعد از آن سکانس دستشوئی میشه گفت مرشد هم یه فرد عادی و در مقابل خیلی از مسائل توان مقاومت نداره و عملا یک شخصیت پوشالیست که تنها هنر روانشناسی و سخنوری رو از دیگران بهتر بلده .
    وقتی پرسیده میشه این "هدف " چیست جواب میدن ، حسی متفاوت که به قدری آسونه که نمیشه توصیفش کرد و در هیچ جا فیلم هیچ توضیح دقیقی داده نشد .
    صحبت پسر مرشد که گفت :میتونم بخوابم و بیدار بشم و هیچ چیز رو از دست ندم نشان از بی اهمیتی مرشد برای پسر خودش بود ، برخورد فردی اول با اون فرد مخالف در مهمانی و بعد با همین پسر مرشد و بعد با ناشر کتاب بیانگر منطق این دیدگاه و عقیده است و هم چنین نشون دهنده پیروری کورکورانه از یک ایده باطله.
    سیگار کشیدن فردی در کنار پنجره و کوبیدن به زمین ( یعنی داره راه میره و آزمایش رو ادامه میده ) دلیلی واضحی بر عدم باور و یقین فردی به مرشد بود و اون صحنه بیابان ( منها صحنه پایانی) تکلیف فردی و مرشد رو مشخص کرد .
    دیالوگ هلن با مرشد هم بیانگر اینه که حتی مرشد نیتونه روی حرف خودش هم بمونه و با تعویض یک کلمه عملا بنیان این نهضت رو زیر سوال برد.
    این دیالوگ هم شاید وصف حال همه باشه :
    If you figure a way to live without serving a master, any master, then let the rest of us know, will you? For you'd be the first person in the history of the world.

    بازیگر ها به بهترین شکل ممکن ، مفاهیم و جملات خودشون رو بیان میکردن ، بازی هافمن و فونیکس واقعا زیبا بود ، چهره فونیکس در پاره ای از مواقع بهتر از کلمات مطلب رو منتقل میکرد ، در بعضی سکانس ها دیالوگ ها جای خودشون رو به موسیقی داده بودن که خیلی خوب پرداخته شده بود . شاید تنها اشکال داستان این بود که نگفت این مرشد کی بوده و هدفش چی بود و عملا تعریف دقیقی هیچ جا به ما نداد و هر کس میتونه برداشت ها مختلف کنه ، شکل گیری رابطه بین فونیکس و هافمن هم خوب نشون داده نشد ولی جدائی این دو واقعا سکانس فراموش نشدنی رو رقم زد ، شاید این سوال هم برای خیلی ها بوجود بیاد شخصیت اصلی هافمن بود یا فونیکس ؟ یا هافمن واقعا مرشد بود یا یک شارلاتان ؟

    در کل فیلم زیبائی بود و ذهن رو به چالش میکشید.

  5. 13 کاربرِ زیر از pooya بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


 

 
صفحه 2 از 2 اولیناولین 12

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
  • قدرت گرفته از سیستم vBulletin نسخه ی 4.2.3
  • قالب اختصاصی انجمن TvWorld نسخه ی 1.0
  • طراحی و اجرای قالب : نوژن
  • تمام حقوق مطالب و محتوا برای تی وی وُرلد محفوظ می باشد
Powered by vBulletin® Version 4.2.1
Copyright ©2000 - 2009, Jelsoft Enterprises Ltd.