درویش ها عقیده دارند که با ریاضت و سختی دادن به جسم , روح انسان بزرگ و قوی تر میشود .
این مطلب رو میشه به ساینتولوژی ربط داد . چون ساینتولوژی هم با یادآوری خاطرات بد گذشته سعی در آزار جسم و آزاد کردن روح داره ...
مرشد عقیده داره , با کاری که میکنه (Traveling To The Past) میتونه همه ی مشکلات بشریت رو حل و صلح رو به جهان بیاره !
اون دوست داره عقاید خودش رو به همه محکوم کنه و طاقت شنیدن نظرات مخالف رو اصلا نداره ! دیدیم که توی مهمانی اون خانوم , یه آقایی با لحن دوستانه و منطقی , متد و عقاید مرشد رو زیر سوال برد و قصد داشت که دربارشون بحث کنه , ولی مرشد خیلی زود از کوره در میره و با پرخاشگری و ناسزا جواب اون آقا رو میده !
بعد از اون فردی به سراغ اون آقای مخالف میره و کاری میکنه که دیگه براشون دردسر ساز نشه !
Freddie , فردی عصبی و نامتعادل , با عقده های جنسی ــه که میشه گفت در زندگیش هدفی نداره .
من فکر میکنم یکی از دلایلی که فردی با مرشد رابطه ی نزدیکی داشت و به اون علاقه داشت همین بود , مرشد به زندگی فردی هدف داد .
فردی در دوره های مختلف زندگیش به جاهای زیادی رفته و هیچوقت نتونسته که در یک نقطه ی مشخص بمونه !
هر وقت مدتی طولانی رو جایی سپری میکرد , میگفت من باید از اینجا دور بشم
(Away) ...
حتی زمانی رو که به بیان خودش با بهترین دختری که دیده بود گذرانده بود , حتی نتونست با دختری که عاشقش شده بود زندگی کنه .
در آخرین ملاقات مرشد با فردی , مرشد میگه :
! Freddie , Sailor Of The Seas , You Pay No Rent , Free To Go Where You Please
در آخرین دیدار مرشد و فردی , مرشد آشنایی خودش و فردی رو در دنیای قبلی پیدا میکنه و برای فردی میگه ! روح های یکسان ولی در بدن های متفاوت !
این دیالوگ های آخری که بعد از مدت ها دوری , بین مرشد و فردی رد و بدل میشه رو خیلی دوست دارم ! حتما چند بار اون لحظه رو ببینید ! زیباست ...
پ.ن : موسیقی متن فیلم بسیار اسرار آمیز ـه ! یه جورایی احساس میکنید که توی صحنه های فیلم غرق شدید !!