یه نقطه رو انتخاب کن، مستقیم بِــــرون به سمتش، با نهایت سرعتی که میتونی ...
شاید کل سخن سازنده را بتوان در این جمله ی بخصوص که از دهان مرشد خارج شده خلاصه کرد، رهبری پر شده از پالپ های رایج، اشعار لرد بایرون و ترانه های الا فیتزجرالد، بازیگری توانمند در صحنه ی زندگی، سخنوری قوی که در دلالی و فروختن افکارش از هر کار دیگری توانمند تر است. مرشد در زندگی واقعی نقطه ای را میابد و آنچنان به آن بسط میدهد که تو گویی با مذهبی جدید یا تفکری نو مواجهی، چنان با سرعت به سمت آن میشتابد که درک مخاطب از آن عقب میماند و میبازد. چنان پر شور سخن میراند که هوادارا فریفته شده، در تک تک جملاتش دنبال معنی میگردند.فیلم فقط در مورد ساینتولوژِی نیست، فیلم در مورد روزگار معاصر ماست، ساینتولوژِی فقط دستمایه ای برای سازندگان بوده که موضوع را بهتر برای مخاطب فهم کنند، اما برای درک فیلم نیازی به اطلاعات پیش زمینه وجود ندارد، چرا که فیلم به عنوان یک اثر مستقل موظف است که خود محتوای خود را بیان کند و مخاطب را به بیرون ارجاع ندهد، این فیلم نیز اینگونه است، برای درک شدن روی پاهای خودش ایستاده، حتی با آوردن اسم ساینتولوژِی دایره مخاطبینش را محدود نمیکند و این موضوع را در حد برداشت باقی میگذارد.اما برسیم یه کیفیات ساخت فیلم، از نظر ساختاری فیلم در بالاترین سطح ممکن به سر میبرد، کارگردان کاملا به سینما و قدرت تصویر احاطه دارد، تک تک نماها را اگر از فیلم بیرون بکشیم قابلیت تحلیل از نظر بصری دارند، بسیار با وسواس قاب بندی ها صورت گرفته و دکوپاژ اوج همسان سازی فرم با محتوا را باعث شده، پل توماس اندرسون کارگردان کار بلدیست، این را قبلا هم به ما ثابت کرده، اما شاید در حوزه نویسندگی به اندازه حوزه ی کارگردانی تسلط نداشته باشد، فیلم در عین حال که قابل ستایش است و مضمون قابل بحثی دارد، اما در بعضی موارد دچار لکنت میشود که شاید مثال گل درشتش رابطه ی "فردی" با "دوریس" باشد.
فیلم قابلیت های بالقوه ای برای بحث در اختیار مخاطب قرار میدهد و یکی از دلایل انتخاب این فیلم نیز همین بوده است، امیدوارم در ضمن لذت بردن از این فیلم با به اشتراک گذاشتن نظراتتان، موجبات ارتقا سطح کیفی انجمن در تبادل افکار را باعث شوید.