برای استفاده از تمامی امکانات انجمن و مشاهده ی آنها بایستی ابتدا ثبت نام کنید

نمایش نتیجه ی نظرسنجی: امتیاز شما به این فیلم؟

رأی دهندگان
22. شما نمی توانید در این نظرسنجی رای دهید.
  • 5

    1 4.55%
  • 5.5

    0 0%
  • 6

    3 13.64%
  • 6.5

    0 0%
  • 7

    5 22.73%
  • 7.5

    2 9.09%
  • 8

    1 4.55%
  • 8.5

    5 22.73%
  • 9

    3 13.64%
  • 9.5

    0 0%
  • 10

    2 9.09%
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 از مجموع 12
  1. #1
    تاریخ عضویت
    Aug 2012
    ارسال ها
    231
    سپاس
    528
    از این کاربر 2,536 بار در 341 پست سپاس گزاری شده

    [اکران های اختصاصی انجمن] فیلم دوم: مرشد



    یه نقطه رو انتخاب کن، مستقیم بِــــرون به سمتش، با نهایت سرعتی که میتونی ...

    شاید کل سخن سازنده را بتوان در این جمله ی بخصوص که از دهان مرشد خارج شده خلاصه کرد، رهبری پر شده از پالپ های رایج، اشعار لرد بایرون و ترانه های الا فیتزجرالد، بازیگری توانمند در صحنه ی زندگی، سخنوری قوی که در دلالی و فروختن افکارش از هر کار دیگری توانمند تر است. مرشد در زندگی واقعی نقطه ای را میابد و آنچنان به آن بسط میدهد که تو گویی با مذهبی جدید یا تفکری نو مواجهی، چنان با سرعت به سمت آن میشتابد که درک مخاطب از آن عقب میماند و میبازد. چنان پر شور سخن میراند که هوادارا فریفته شده، در تک تک جملاتش دنبال معنی میگردند.
    فیلم فقط در مورد ساینتولوژِی نیست، فیلم در مورد روزگار معاصر ماست، ساینتولوژِی فقط دستمایه ای برای سازندگان بوده که موضوع را بهتر برای مخاطب فهم کنند، اما برای درک فیلم نیازی به اطلاعات پیش زمینه وجود ندارد، چرا که فیلم به عنوان یک اثر مستقل موظف است که خود محتوای خود را بیان کند و مخاطب را به بیرون ارجاع ندهد، این فیلم نیز اینگونه است، برای درک شدن روی پاهای خودش ایستاده، حتی با آوردن اسم ساینتولوژِی دایره مخاطبینش را محدود نمیکند و این موضوع را در حد برداشت باقی میگذارد.
    اما برسیم یه کیفیات ساخت فیلم، از نظر ساختاری فیلم در بالاترین سطح ممکن به سر میبرد، کارگردان کاملا به سینما و قدرت تصویر احاطه دارد، تک تک نماها را اگر از فیلم بیرون بکشیم قابلیت تحلیل از نظر بصری دارند، بسیار با وسواس قاب بندی ها صورت گرفته و دکوپاژ اوج همسان سازی فرم با محتوا را باعث شده، پل توماس اندرسون کارگردان کار بلدیست، این را قبلا هم به ما ثابت کرده، اما شاید در حوزه نویسندگی به اندازه حوزه ی کارگردانی تسلط نداشته باشد، فیلم در عین حال که قابل ستایش است و مضمون قابل بحثی دارد، اما در بعضی موارد دچار لکنت میشود که شاید مثال گل درشتش رابطه ی "فردی" با "دوریس" باشد.
    فیلم قابلیت های بالقوه ای برای بحث در اختیار مخاطب قرار میدهد و یکی از دلایل انتخاب این فیلم نیز همین بوده است، امیدوارم در ضمن لذت بردن از این فیلم با به اشتراک گذاشتن نظراتتان، موجبات ارتقا سطح کیفی انجمن در تبادل افکار را باعث شوید.




  2. #2
    I understand nothing
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    ج.ا.ایران
    ارسال ها
    4,239
    سپاس
    36,350
    از این کاربر 59,459 بار در 4,705 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : [اکران های اختصاصی انجمن] فیلم دوم: مرشد

    چند تا نكته به صورت كشكول و درهم برهم:

    1. در فيلم دو مرتبه است كه "لنكستر داد" در مقابل منطق و انتقاد منطقي كم مياره و زيرسوال ميره: يك بار در اون مهموني كه توسط يكي از مهمانان حسابي سوال پيچ ميشه و نهايتا كار به پرخاش "داد" و شاگرد بيمارش "فردي" كشيده ميشه و دومين مرتبه هم در سكانس همايش چاپ كتاب اتفاق ميفته اونجا اون خانوم كه اتفاقا از حاميان "داد" و گروهش محسوب ميشه در خصوص قسمتي از كتاب و عوض شدن عقايدش مي‌پرسه و دوباره پرخاش و غيرمنطقي جواب دادن "داد" رو مي‌بينيم ...

    2. حالا هر دو اين اتفاق زمانيست كه تا قبل از اون ما ثبات و تلاش و موفقيت نسبي "داد" رو مي‌بينيم در همايش چاپ كتابش در ميان طرفدارانش و يا در مهموني كه در حال سخنراني پر شور براي هوادارانش هست. يه جور فروپاشي و توهمي بودنه! كه با ساده‌ترين سوالات همه چيز فرو مي‌ريزه

    3. فيلم واقعا طلاقت‌فرساست نه بخاطر ريتمش يا تايمش نه! بيشتر بخاطر اينكه اين اثر مجموعه‌ايي است از سكانس‌هاي پر فشار و سنگين كه انرژي مخاطب رو براي ادامش كم مي‌كنه مثل سكانس گفت‌وگوي بين داد و فردي در كشتي و يا سكانس بيابان و ...

    4. جالبي فيلم اينكه بالاخره كدوم نقش اول و مرد اول داستان هستند؟! داد يا فردي؟! يا هر دو با هم؟!

    5. آزاردهنده‌ بودن اكثر اوقات فيلم نيز يك نكته‌ي خيلي خيلي مهمه.عذاب‌آور بودن اكثريت سكانس‌ها باعث خستگي ذهن و چشم بيننده ميشن! براي مثال دو تا سكانس بخاطر دارم: يكي رفتار بيمار‌گونه و خودارضايي "فردي" در كنار ساحل و در ايام سربازي و دومي سكانس مربوط به گفت‌وگوي بين داد و زنش كه در توالت اتفاق ميفته. هر دو نمايش ناخوشايندي هستند از اتفاقات "ج.ن.س.ي" كه جذابيت ندارند ... (و يا اعتراف فردي به برقراري رابطه با خاله‌ي خودش! در سكانس مصاحبه‌ي بين فردي و داد در كشتي)

    6. موضوع فيلم جديست و تلخ كه بازي خوب و معركه‌ي "فينيكس" و "هافمن" تلخ‌تر و طبيعي‌ترش هم كرده!

    7. و شخصا چون از سينما انتظار "تلخ‌كامي" و "عذاب" ندارم و بيشتر روي "لذت" و "سرگرمي" و "قصه‌پردازي" تمركز مي‌كنم از ديدن فيلم "مرشد" پشيمون و منتفر شدم! و از اينكه در ليست نامزدين "بهترين فيلم" جايزه اسكار نبود خوشحال و از اينكه برنده‌ي جايزه‌ي "بهترين بازيگر نقش اول مرد" نشد هم ناراحت.

    امتياز: 6


  3. 18 کاربرِ زیر از Irag بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  4. #3
    Hey Hey , My My
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل سکونت
    Livin' With My Tv-SerieS
    ارسال ها
    394
    سپاس
    4,251
    از این کاربر 4,580 بار در 461 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : [اکران های اختصاصی انجمن] فیلم دوم: مرشد



    درویش ها عقیده دارند که با ریاضت و سختی دادن به جسم , روح انسان بزرگ و قوی تر میشود .

    این مطلب رو میشه به ساینتولوژی ربط داد . چون ساینتولوژی هم با یادآوری خاطرات بد گذشته سعی در آزار جسم و آزاد کردن روح داره ...

    مرشد عقیده داره , با کاری که میکنه (Traveling To The Past) میتونه همه ی مشکلات بشریت رو حل و صلح رو به جهان بیاره !

    اون دوست داره عقاید خودش رو به همه محکوم کنه و طاقت شنیدن نظرات مخالف رو اصلا نداره ! دیدیم که توی مهمانی اون خانوم , یه آقایی با لحن دوستانه و منطقی , متد و عقاید مرشد رو زیر سوال برد و قصد داشت که دربارشون بحث کنه , ولی مرشد خیلی زود از کوره در میره و با پرخاشگری و ناسزا جواب اون آقا رو میده !
    بعد از اون فردی به سراغ اون آقای مخالف میره و کاری میکنه که دیگه براشون دردسر ساز نشه !

    Freddie , فردی عصبی و نامتعادل , با عقده های جنسی ــه که میشه گفت در زندگیش هدفی نداره .
    من فکر میکنم یکی از دلایلی که فردی با مرشد رابطه ی نزدیکی داشت و به اون علاقه داشت همین بود , مرشد به زندگی فردی هدف داد .

    فردی در دوره های مختلف زندگیش به جاهای زیادی رفته و هیچوقت نتونسته که در یک نقطه ی مشخص بمونه !
    هر وقت مدتی طولانی رو جایی سپری میکرد , میگفت من باید از اینجا دور بشم (Away) ...
    حتی زمانی رو که به بیان خودش با بهترین دختری که دیده بود گذرانده بود , حتی نتونست با دختری که عاشقش شده بود زندگی کنه .

    در آخرین ملاقات مرشد با فردی , مرشد میگه :

    ! Freddie , Sailor Of The Seas , You Pay No Rent , Free To Go Where You Please


    در آخرین دیدار مرشد و فردی , مرشد آشنایی خودش و فردی رو در دنیای قبلی پیدا میکنه و برای فردی میگه ! روح های یکسان ولی در بدن های متفاوت !

    این دیالوگ های آخری که بعد از مدت ها دوری , بین مرشد و فردی رد و بدل میشه رو خیلی دوست دارم ! حتما چند بار اون لحظه رو ببینید ! زیباست ...

    پ.ن : موسیقی متن فیلم بسیار اسرار آمیز ـه ! یه جورایی احساس میکنید که توی صحنه های فیلم غرق شدید !!

  5. 14 کاربرِ زیر از Shayea بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  6. #4
    I understand nothing
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    ج.ا.ایران
    ارسال ها
    4,239
    سپاس
    36,350
    از این کاربر 59,459 بار در 4,705 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : [اکران های اختصاصی انجمن] فیلم دوم: مرشد

    یه نکته‌ي حاشیه‌ایی در مورد نقدهای مربوط به فیلم اینکه "rogerebert" به فیلم از 5 ستاره 2.5ستاره داده!
    متن نقدش از اینجا بخونید:

    The Master :: rogerebert.com :: Reviews


  7. 11 کاربرِ زیر از Irag بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  8. #5
    تاریخ عضویت
    Aug 2012
    ارسال ها
    231
    سپاس
    528
    از این کاربر 2,536 بار در 341 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : [اکران های اختصاصی انجمن] فیلم دوم: مرشد

    نکته جالب اینجاست که ایبرت دقیقا نقدش رو جایی تموم کرده که ما باهاش فیلم رو معرفی کردیم ، اساسا ایبرت سعی کرده با قطعاتی که در اختیارش قرار گرفته یه پازل دیگه سر هم کنه برای همین به نتیجه نرسیده، اینکه بیایم متهم کنیم فیلم رو که چرا موضع مبهمی در قبال ساینتولوژِی گرفته و یا اینکه چرا در فیلم اشاراتی به پیشنه ی هابارد، بنیان گذار ساینتولوژِی نشده، اساسا اشتباهه، چون فیلم بیشتر از اینکه درگیر همچین موضوع محدودی خودش رو بکنه، با ظرافت صرفا سو استفاده کرده از این سوژه. در نهایت بگم که نقد آقای ایبرت رو دوست نداشتم، چیزی که خیلی نادیده گرفته بود و خیلی ساده از کنارش گذشته بود این موضوع بود که چرا اون افزودنی های عجیب غریب را فونیکس قاطی مشروبش میکرد؟! و چرا اون کارگر با مصرفش مسموم شد، آیا نمیخواست یک نمود فیزیکی از مصیبتی که بر روح این ملوان بر اثر جنگ رخ داده بود بهمون نشون بده؟! و یک مقیاس مادی براش در نظر بگیره؟! و در عوض لنیستر دادی رو داریم که با نوشیدن همین مقیاس با نوشیدن همین عذاب سعی در این داره فونیکس رو مرید خودش کنه، در حقیقت نمود کلی تفکر جنبش هست که اشاره داره با گذشته باید خودمون رو آزار بدیم، مرشد، از این آزار ها تغذیه میکند ...

  9. 13 کاربرِ زیر از kingmiladkh بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  10. #6
    کیشلو پرانگز
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    ارسال ها
    551
    سپاس
    688
    از این کاربر 4,753 بار در 640 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : [اکران های اختصاصی انجمن] فیلم دوم: مرشد

    یه مدته دیگه حوصله فیلم های عمیق رو ندارم.واقعا کم حوصله شدم.واسه همین سعی می کنم بیشتر دنبال فیلم هایی با مضامین شفاف تر باشم.خوب با این توصیفات مشخصه که مرشد خیلی برام جای لذت نداشت.یه داستان نه چندان داستان و روندی به شدت کند.همه این ها جون میده برای یه خواب سبک.

    اینکه مرشد چی می خواست بگه و چقدر موفق بوده و ... بمونه برای دوستان.اما نکته ای که قطعا درخشان ترین قسمت فیلم هست،بازی بازیگرانشه.سبک ساختاری فیلم کاملا فضای مورد نیاز رو به بازیگرش میداد تا همه توانایی خودش رو به رخ بکشن.کلوز اپ های طولانی،تحرک کم دوربین،ایجاد تداخل های احساسی ...همه ی این موارد باعث میشد تا بیننده فرصت تمرکز روی تک تک حالت های بازیگر رو داشته باشه و خیالش راحت باشه که نیازی نیست تا حواسشو به موضوعات دیگه بده و چیزی رو از دست نمیده.همین موضوع البته مثل یه تیغ دولبه عمل کرد و شاید دلیل اصلی دیده نشدن بازی گروه بازیگری توسط اسکاری ها همین بوده باشه(حالا اگه بخوایم خیلی مثبت فکر کنیم و سیاست رو توی این جوایز دخیل ندونیم).اسکار یعنی تبلیغات و تبلیغات نیاز به حمایت انسانی داره.وقتی فیلمی می سازی که از حوصله ی مخاطب خارج میشه قاعدتا نقطه های درخشان فیلم هر چقدر هم که بدرخشن،توی تاریکی کلی گم میشن.نمونش اینگمار برگمن که 9 بار بردنش لب چشمه و تشنه برش گردوندن.درسته که اسکار نمی تونه ملاکی برای بهترین بودن باشه(خصوصا این چند سال اخیر)اما به هر حال کدوم بازیگریه که ارزوی بردنش رو نداشته باشه؟فینیکس برای بار سوم هم نشست و برای بازیگر دیگه ای کف زد و منتظر سال های اینده موند در حالی که همینطور داره سنش بالاتر میره و شانسش کمتر میشه.شاید تلخ ترین قسمت نمایش اسکار هم همون بی تفاوتی خواکین فینیکس بود موقع اعلام نامزد ها.چهره ای که نشون میداد کاملا مطمئنه که اسکار حقشه و همینطور کاملا مطمئنه که بهش تعلق نمی گیره.البته نمی شه منکر این قضیه شد که تقریبا اکثر نامزد های اسکار بهترین بازیگر مرد،فوق العاده بودند اما مگه چند بار دیگه برای فینیکس فرصت درخشش در این حد پیش میاد؟
    It was the best of times, it was the worst of times
    it was the age of wisdom, it was the age of foolishness
    it was the season of Light, it was the season of Darkness
    it was the spring of hope, it was the winter of despair
    we had everything before us, we had nothing before us
    we were all going direct to Heaven, we were all going direct to Hell

  11. 14 کاربرِ زیر از prongz بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  12. #7
    Rain down, from a great height
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    Tehran
    ارسال ها
    849
    سپاس
    9,546
    از این کاربر 11,379 بار در 1,381 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : [اکران های اختصاصی انجمن] فیلم دوم: مرشد

    یه سوال. یعنی فقط من بودم که از این فیلم چیزی نفهمید؟!
    هرچی تلاش کردم یه چیزی بنویسم، نتونستم. چون واقعاً پیام این فیلم رو اصلاً نگرفتم.

    حالا what the hell.. یه تلاشی میکنم واسش!
    داستان که طبق گفته‏ی دوستان از ساینتولوژی الهام گرفته.
    تو این فیلم گفته میشه که روح آدم میتونه از طرف خارج بشه و وارد مکان و جاهای دیگه‏ای بشه. طوری که یه نفر شاید چند تا زندگی کرده باشه.

    فیلم سنگین بود. حداقلش واسه من که اینطور بود. چون خودم فیلم رو تو دوتا 1 ساعت دیدم .

    من از فیلم چیزی نتونستم درک کنم. واسه همین امتیازی که بهش میدم, که فقط و فقط بخاطر جاکین فینکس‏ـه, 7 میدم.

    اگه بتونید مارو بیشتر از ظلمات بیرون بیارید، ممنون میشم!
    can't figure out why everyone's so excited about life. haven't found anything to live for.
    guess i'm losing hope.

  13. 15 کاربرِ زیر از Barkeep بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  14. #8
    تاریخ عضویت
    Nov 2011
    محل سکونت
    Mercury
    ارسال ها
    417
    سپاس
    6,639
    از این کاربر 4,314 بار در 479 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : [اکران های اختصاصی انجمن] فیلم دوم: مرشد

    در مورد بازیگری و نکات فنی وتکنیکی دوستان خیلی عالی توضیح دادن من فقط در مورد رابطه استاد و شاگردی مینویسم.

    اولین نکته ای که بعد از دیدن فیلم به ذهنم اومد این ضرب المثل( کوری عصاکش کور دگر شود) بود.آخه چطور میشه کسی که شخصا دچار ضعف شخصیت هست و در لحظات تصمیم گیری به شدت نامطمئن و تنها بر اساس قدرت بالای سخنوری

    در ظاهر طرف مقابل رو تحت تاثیر قرار میده ولی در ذات بی ثباتش چیزی جز پوچی نیست -می تونه عنوان استادی رو یدک بکشه. هان!!

    نوع رابطه بین فردی و استاد موضوع تازه ای نیست.اگر اطراف خودمون رو با کمی دقت بیشتر نگاه کنیم نمونه های از این دست در ابعادی بسیار وسیع تر موجوده.

    فِردی یک انسان بی هدف و میشه گفت مجرم بعد از پایان جنگ که تا اون موقع تنها دل مشغولی اش بوده ناخواسته با فردی آشنا میشه که بر خلاف همه به اون توجه نشون میده خوب طبیعتا هر کسی به توجه نیاز داره خوب چرا من در مقابل این عمل رو انجام ندهم.وبه این شکل این رابطه شکل میگیره.

    در مصاحبه ای که بین این دو نفر در کشتی صورت میگیره به اوج بدبختی این آدم پی میبریم کسی که به دست خودش حتی بهترین اتفاق زندگیش که همون اشنایی با اون دختر بود رو به گند میکشه و حالا تنها دلخوشی که داره اون معجون زهرآگین هست که در اولین ملاقات با لانکستر(استاد)

    به عنوان تنها نکته مثبتی که داره بیان میکنه.همه اینها توجیهی برای سرسپردگی به شخصیتی است که در ظاهر برای هر چیزی جوابی داره و فِردی همچون تشنه ای که به چشمه رسیده خودش رو در اون غرق میکنه.

    اما با گذشت زمان در مواجه استاد با مسایل مختلف و شاهد بودن فردی با ناتوانی استاد در پاسخ گویی نوعی شک در او پدید میاد که سعی در خفه کردن آن در درون خود داره.چون تنها چیزی که واسش مونده همینه و نتیجه اون در عمل رفتارهای پرخاشگرانه در برابر پرسشگره

    و فرقی هم نمیکنه که حق با کدام طرفه تنها موضوعی که برای فردی واضح است اینه که: هر چه که استاد گفت حق با اونه و لاغیر! اگر من شک میکنم نقص از منه! این یعنی پیروی از چیزی تا حد ذوب شدن در آن.

    و در انتها در جایی که این دوستی به بن بست میرسه باز هم با همون فِردی ابتدای فیلم مواجه میشیم یک انسان بی هدف و سرخورده با همه عقده های جنسی و غیره اش. تنها با بار حقارتی بیشتر و احتمالا سرنوشتی جز خودکشی در انتظار این شخص نیست.

  15. 11 کاربرِ زیر از justUnited بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  16. #9
    تاریخ عضویت
    Nov 2011
    محل سکونت
    Keřmãn
    ارسال ها
    1,180
    سپاس
    9,205
    از این کاربر 14,536 بار در 1,905 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : [اکران های اختصاصی انجمن] فیلم دوم: مرشد

    چند دقیقه ای طول کشید تا به خودم بیام حقیقتش هنوز نتونستم به صورت قطعی متوجه بشم که به دلیل کیفیت بازی بازیگرا بود مخصوصا فونکیس عالی بود داستان سنگین فیلم بود یا پایان بندی فیلم
    ولی بهرحال اگر تا حالا چوب تو سرتون خورده باشه و یه مقدار احساس سرگیجه بکنین متوجه میشین از چه نوع احساسی حرف میزنم! کلا فیلمی نبود که با یه بار و زدن جلو بفهمی از ش چیزی که شاید به نظر من همین هم باعث بد اقبالی فیلم می شه در کل ولی فیلم بدی نبود و متوسط به بالا بود

    داستان فیلم در عین ساده بودن، در اوج پیچیدگی قرار داره. فیلم بااینکه به صورت واضح اشاره نمیکنه، ولی توجهش رو به سمت مذهب "ساینتولوژی" قرار داده. مذهبی که معتقده :
    انسان‌ها ارواحی فناناپذیرند که اتصال با اصل خود را گم کرده‌اند. در این راستا انسان می‌بایست با هوشیاری کامل تمامی تجربه‌های تلخ زندگی خود را مرور کرده و به یاد آورد تا از آن‌ها گذر کرده به سرچشمهٔ حیاتی خود نزدیک تر گردد
    فیلم البته میخواد زندگی سخت، منزوی و پیچیده ی کهنه سربازایی که از جنگ برگشتن رو هم به تصویر بکشه به همین منظوز ما با "فردی کوئل" آشنا میشی سربازی که تازه از جنگ برگشته و حالا سردرگم در دنیای جدید و مدر ن علاوه بر اینکه از الکلی بودنش رنج میبر ه نمیتونه خودش رو با جامعه وفق بده تا اینکه با یک مبلغ فیلسوف به نام "لنکستر داد" که جنبشی به نام "هدف" رو پایه گذاری کرده و مشغول تبلیغش هست، آشنا میشه و فیلم، در بین ارتباط بین این شخصیت ها میچرخه.

    پاول توماس اندرسون ( Boogie Nights , There Will be Blood ) نشون داد یکی از بهترین کارگردان های نسل فعلی هست و قطعا از اون هایی هست که کارهاش پنجاه شصت سال دیگه به صورت شاخص های اصلی در مدارس سینمایی تدریس میش ه
    اولین نکته ی اصلی کارهای آندرسون این هست که میتونین چشم بسته از کیفیت بازیگری داخل فیلم مطمئن باشین. بازی ها به حدی به مرز واقع گرایی میرسن که بعید میدونم چیزی بالاتر از اون وجود داشته با شه بازیگری خواکین به خصوص به شدت خیره کننده ست و بیننده رو کاملاً جذب خودش میکنه.

    کارگردانی، تدوین، و صد البته موسیقی متن فیلم کاملا عالی کار شده بود و داستان و نقش افرینی فیلم به خودی خود هم به شدت متاثر کننده ست.
    ولی نمیشه که هیچ فیلمی نقاط ضعفی نداشته باشه بر عکس بعضی وقت ها همین ضعف ها هستن که باعث قووت فیلم می شن
    در کل اگر دنبال فیلمی هستید که از داستانش نه به دلیل شاد بودنش، بلکه به دلیل پیچیدگیش لذت ببرین، اگر دنبال فیلمی هستید که از
    بازی بازیگراش لذت ببربن نه به خاطر خوشکلیشون :دی فیلم The Master رو برای یک بعدازظهر خوب بهتون توصیه میکنم.
    خلاصش کنم 8 می دم به این فیلم و اگه شما هنوز وقت نکردید این فیلم رو ببینید حتما ببینید ولی اگه پیچیدگی دوس دارید

  17. 10 کاربرِ زیر از rezarbn بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  18. #10
    You made my shitlist!
    تاریخ عضویت
    Dec 2011
    محل سکونت
    تهران
    ارسال ها
    530
    سپاس
    2,167
    از این کاربر 5,455 بار در 903 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : [اکران های اختصاصی انجمن] فیلم دوم: مرشد

    واقعا فيلم سختي بود...خيلي وقت بود تماشاي يك فيلم انقدر خستم نكرده بود...

    ميخام يه سري نكات پراكنده رو مطرح كنم فقط.
    يكي اينكه فيلم در شكل دادن رابطه فردي و داد ضعيف كار كرده بود...فكر ميكنم بايد بهتر به ما مي فهموند چي شد كه فردي يهو تبديل شد به معتمد داد و چرا خود فردي انقدر به مرشد وفادار شد؟ آيا واقعا بهش اعتقاد پيدا كرده بود؟ به نظر من نه...

    ديگه اينكه من فكر نمي كنم فيلم بطور خاص در خصوص ساينتولوژي ساخته شده باشه، هر چند تئوري هاي مطرح شده خيلي شبيهه و خود پيروان اون فرقه هم نسبت به فيلم انقاد هاي زيادي كردن ظاهراً. اما همون جوري كه مرشد در پايان فيلم ميگه : " اگه راهي پيدا كردي كه بدون خدمت كردن به يه مرشد بتوني زندگي كني به ما هم بگو" فيلم بصورت جنرال به اين فرقه هاي متعدد و پراكنده موجود در آمريكا مي پردازه كه از قضا سالهاي ابندايي پس از جنگ دوران اوجشون بوده. مرشد نميانده ايست از فرقه هاي متعدد پوچ و بي معنيو بي منطقي كه در دوراني كه مذهب از راضي كردن آدمها باز مونده دست به كار مي شن بدون اينكه در ذاتشون چيز خاصي براي ارائه داشته باشن و حتي بدون اينكه قابليت پاسخگويي به ساده ترين سوالها رو داشته باشن (اون مرد در مهموني و خانم بازيگر فيلمهاي لينچ!).

    شايد يكي از دلايل اينكه فيلمساز به علت گرايش فردي به اين فرقه نمي پردازه اينكه علت خاصي وجود نداره! شايد فردي فقط دنبال يه چيزيه! منكه در تمام طول فيلم حتي وقتي كه منتقدان مرشد و لت وپار ميكنه هم اعتقاد رو در رفتار فردي نديدم. شايد فردي نماينده توي ذوق زنيست از آدمهايي كه به اين فرقه ها مي پيوندند. در واقع " ما داريم فيلم رو از ديد فردي دنبال مي كنيم اما اون به هيچ وجه راوي قابل اعتمادي نيست!" به ياد بياريد صحنه برهنه رقصيدن زنها با آواز مرشد يا چرت زدنهاي مكرر اون در طول فيلم والبته اعتيادش به اون نوشيدني مسموم.

    پل توماس اندرسون فيلمساز بسيار خوبيه و اينو با خون به پا خواهد شد و مگنوليا قبلا نشون داده و ثابت كرده كه نميترسه از اينكه بيننده رو خسته كنه و يا مخاطب عام رو از دست بده...اما به نظرم در خصوص اين فيلم كمي زياده روي كرده. شايد به اين خاطر كه موضوعي رو انتخاب كرده كه كمتر كسي سراغش رفته و خودش فيلمنامه شو نوشته
    ِ
    A man scaped

  19. 9 کاربرِ زیر از Bill The Butcher بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


 

 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
  • قدرت گرفته از سیستم vBulletin نسخه ی 4.2.3
  • قالب اختصاصی انجمن TvWorld نسخه ی 1.0
  • طراحی و اجرای قالب : نوژن
  • تمام حقوق مطالب و محتوا برای تی وی وُرلد محفوظ می باشد
Powered by vBulletin® Version 4.2.1
Copyright ©2000 - 2009, Jelsoft Enterprises Ltd.