در مورد خود فیلم حرف نگفته ای باقی نمونده که اضافه کنم اما در دفاع از عامه پسند بودنش باید به مواردی اشاره کنم
درسته که صحنه های درهم و پیوستگی زمانی نامنظم باعث میشه دنبال کردن کار برای مخاطب کم حوصله تر سخت باشه(یا دست کم برداشت من از پست های دوستان این بود) اما باید توجه کرد که این در هم ریختگی نه در خدمت به وجود آوردن مفهومی ضمنی که در جهت بازآفرینی یک بخش از طبیعت زندگی انسان ها صورت گرفته.آدم های کم حوصله هم خواب می بینند.صحنه هایی که حین پاک شدن حافظه ی جوئل می بینیم صحنه های بزرگراه گمشده ی لینچ نیست که نیاز به تاویل ها و بحث های چندین صفحه ای داشته باشه که از حوصله ی مخاطب عام خارجه،ما فقط داریم یه رویای عاشقانه رو تجربه می کنیم و کیه که بدش بیاد توی بیداری خواب ببینه؟سفر در رویاهای جول فضایی را در فیلم بوجود اورده بود که بسیار به اثار سورئالی دیوید لینچ شباهت داشت . یکی از علل خستگی مخاطب به دلیل فضای فیلم هست
از طرفی درخشش ابدی به نظر من چندان از محدوده قواعد فیلم های هالیوودی خارج نشده برای نمونه نگاه کنید به نقش کلمنتاین،عمده ی حضورش در فیلم در خاطره های جوئله،در سایر قسمت ها هم کلمنتاین برای ما به واسطه ی رابطه با پاتریک تعریف می شه و این تکرار قاعده ی زن به عنوان تصویر و مرد به عنوان نگاه کننده ست.
همون طور که چند خط بالا تر گفتم چون پیچیدگیه مفهمومی به اون معنا که باعث عقب کشیدن مخاطب عام بشه وجود نداره به نظرم میاد بیشتر افراد می تونن به صرف آزاد گذاشتن غریزه ی تماشادوستیشون از دیدن این فیلم لذت ببرند. اما یکی از مواردی که باعث ایجاد علاقه به هر اثر هنری میشه اینه که مخاطب بعد از کشف ابعاد مختلف و کندوکاو و بازآفرینی اون در ذهنش(اگر مثل من معتقد باشید بیان هر روایت نقد هر روایت خودش روایت تازه ایه) روی اثر حس تملک می کنه این نقطه ایه که سطح جدید و بالاتری از لذت بردن از فیلم رو تجربه می کنیم. چون مخاطب هم جزئی از آفرینش یک اثره و منفعل نیست این حس تملک طبیعیه. من مالک نسخه ای از درخشش ابدی هستم که تجربه ی دیدنش همراه با آمیختنش با تفکر و احساس و برداشت خودم از فیلم ایجاد کرده و وقتی شما از فیلم حرف می زنید من از نسخه ی ذهنیه خودم دفاع می کنم. بر همین اساس به نظرم به تعداد ببینده های هر فیلمی نسخه های روایی از اثر وجود داره این اصلا نکته ی منفی ای نیست،تملک و شخصی کردن اثر یه بخش طبیعی از یه تجربه ی هنریه.اما مسئله اینجاست که آیا باید خودمون رو به صرف ستایش و تحسین فیلمی مالک و صاحبش بدونیم؟ چیزی که من زیاد راجع به بچههایی که بیشتر و جدیتر اهل فیلم خوب دیدن هستند میبینم.
اما در مورد اون بخش از گفته های دورک عزیز (جداً امیدوارم هنوز به اینجا سر بزنن ) که از مجهول بودن علت خوب برای دانشمندان می گفت باید اضافه کنم بر پایه ی دانسته های اندک زیستیم می دونم اینطور نیست که از حوصله ی این بحث خارجه و اگر لازم بود منابع مرتبط رو بهشون معرفی می کنم.