در تاريخ سينمای کلاسيک فيلمهای معروف بسياری وجود دارد، فيلمهايی پر محتوا، فيلمهايی با جلوه های هنری يا اصالت هنری و با اهميت سياسی بيشتر. فيلمهای ديگری هم هستند که احتمالا ما در رده بندی بهترين فيلمهای تاريخ سينما بالاتر از کازابلانکا قرار می دهيم. ولی وقتی قرار است دست روی فيلمهايی بگذاريم که شخصا دوستشان داريم و راحت تر بگويم وقتی پيش يک دوست صميمی اعتراف می کنيم دير يا زود حرفمان به اين چند کلمه آشنا می رسد:
ـ من واقعا ديوونه کازابلانکا هستم.
ـ منم همينطور !
کازابلانکا فيلمی است که معيارهای عادی را تغيير داد:
بيشتر از خود "همفری بوگارت" عمر کرد، در زمان تغيير سليقه ها به حياتش ادامه داد و به تمامی کسانی که می خواستند با رنگی کردن آن زيبايي اش را از بين ببرند، دهن کجی کرد. کازابلانکا جهش کرد تا دل کسانی را که چند دهه بعد از ساخته شدنش به دنيا آمده بودند را ببرد. دير يا زود و معمولا قبل از ۲۱ سالگی همه اين فيلم را می بينند و البته به فيلم محبوبشان هم تبديل می شود. واقعا حرف نداره ...!
در سال ۱۹۹۲ کازابلانکا ۵۰ سال داشت. در تاريخ سينما ۵۰ سال زمان طولانی است، زيرا سينما خودش فقط ۱۰۰ سال قدمت دارد. ولی در مقايسه با زمان اين فقط يک لحظه است.
بعضی از عوامل سازنده فيلم هنوز در قيد حياتند اما ستاره ها همه دارفانی را وداع گفته اند. آخرين بازيگر فيلم هم ”کرت بوا“ (همان جيب بری که به مسافران هشدار می داد مواظب جيب برها باشند!) بود که در سال ۱۹۹۲ درگذشت.
وقتی از "هوارد هاكز" خواستند تا فرمول يك فيلم بزرگ را تعريف كند گفت : سه صحنه عالی بدون صحنه بد . كازابلانكا در فرمولش اين كار را با ۴ صحنه انجام داده است!
قسمتی از نقد راجر ایبرت (امتیاز 4 از 4)
منبع +