نكاتي كه به نظرم رسيد:
»» "فضولي دوربين و كليهي عوامل سازندهي فيلم درون يك خانوادهي ژاپني". اين به نظرم خلاصهترين جملهايي است كه براي تعريف اين فيلم ميشه ازش استفاده كرد. اصلا ممكن بود به جاي اين خانواده فيلمي از يك روز زندگي همسايهي ايشان ساخته ميشد! اين يه جور تعريف از نوع بازي و كارگرداني هم ميشه به حسابش آورد چون فيلم مستند مربوط به يك خانواده نيست ولي آنقدر گروه بازيگران از كوچيك و بزرگ پر انرژي و طبيعي و صميمي بايكديگر رفتار ميكنند كه انگار 70سال يا بيشتر است كه كنار هم در همين خانهي نزديك به ساحل زندگي كردهاند.
»» مشابه اين جور روايت فيلم در كشورهاي آسيايي زياده و نزديكترين نمونهايي كه الان به ذهنم ميرسه فيلم "يه حبه قند" ميركريمي هموطن خودمونه. در هر دو بهانهي دور هم جمع شدن و دور هم غذا خوردن و تمركز روي طريقهي چينش مواد غذايي و ظروف و آداب پختن و سلام كردن و حال و احوال و آلبوم خاطرات و جذابيت در پچ پچهاي زنانه در خصوص داماد و برادر بزرگتر و "قهرمان فيلم" (پسر ارشد خانواده كه براي نجات جان يك جوان خودش را به آب زد و موفق شد ولي خودش در آب فرو رفت) فاصلهي عقايد بين پدر و پسر (يكي از اعضاي خانواده) تلخ زباني و مسابقهي تيكه پراني بين اين دو شخصيت و ... همه و همه مو به مو تكرار شدن و چقدر هم دلچسب از كار درآمدن البته خيلي دوست دارم از واكنش خانوادههاي غربي و اروپايي هم بعد از تماشاي چنين فيلمهايي مطلع بشم و ببينم دقيقا چه دريافتي از اين همه صميميت درون يك خانواده دارند ...
»» خوبيه فيلم اينكه كنار نمايش رفتار بياعصاب و سرد و تلخ پدر (نه در همه لحظات) كه گاهي اوقات واقعا شوكه كننده است مثل استفاده از عبارت "مادر بيوه" به جاي "عروس" بلافاصله از يك موقعيت خندهدار و زودگذر استفاده كرده كه تلخي قبل حسابي فراموش شود و اين بارها در فيلم اتفاق ميفتد كه به نظرم از نكات مثبت Still Walking است. حضور كل خانوادهي 4نفره خواهر "رايو" اصلا به قصد تخريب و حل كردن چنين تلخي بوده و واقعا هم موفق شده.
»» من كه از بين شخصيتهاي اين فيلم عاشق شخصيت شوخ و تقريبا بيخيال و شاد و باروحيه تك دختر خانواده شدم با اون صداي ريز و لوس كه تحمل كردنش براي بار اول واقعا سخته ولي كم كم به يه تجربهي شيرين تبديل ميشه.
»» فيلم رو دوست داشتم ولي اصلا براي من اين سبك و فرم و ريتم كند جذابيت نداره و نخواهد داشت فيلم براي اون عده از "خورههاي هاليوود" از صدها ساعت شكنجه سختتر و عذابآورتر است. من تقريبا از "نشانه" و استفاده از حرفهاي كددار بيزارم. خوبيه Still Walking براي تماشاگر ايراني اينكه راحت ميتونه در كنار خانواده يا يك جمع وسيعي از دوستان و آشنايان به مدت تقريبا 2ساعت تماشا كنه.
»» بايد از "سامان" هم بخاطر اين انتخاب كمخطر! و شريف و خانوادهمحور تشكر كنم.
از دو ديالوگ خيلي خوشم اومد:
پدر: از پس زندگي برمياي؟
رايو: "به اندازهايي كه بتونم يك مادر بيوهي تنها رو حمايت كنم!"
*زماني كه پدر درخواست توي قاب دوربين ايستادن دامادش را رد كرد*
داماد: "ما بعدا ميتونيم عكس يادبود پدر رو اضافه كنيم!"