برای استفاده از تمامی امکانات انجمن و مشاهده ی آنها بایستی ابتدا ثبت نام کنید
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 از مجموع 3

Threaded View

  1. #1
    Master and Margarita
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    ارسال ها
    524
    سپاس
    2,569
    از این کاربر 7,648 بار در 751 پست سپاس گزاری شده

    موج نو : سینمای فرانسه


    در سال 1958 چند جوان عاصی خسته از سینمای سنتی بر آن شدند تا سینمای فرانسه را متحول کنند، معتقد بودند که سینما زیادی آکادمیک شده است. گدار، شابرول، تروفو – سه تفنگدار معروف – پیشاهنگ بودند در این حرکتی که عنوان جنبش موج نوِ سینمای فرانسه به خود گرفت.

    جمهوری بچه ها و رفقا
    طلایه داران سینمای موج نو، همان جوانانی که شور و شوق بازیِ بیلیاردِ برقی در سر داشتند پا به عرصه
    گگذاشتند و شکوفا شدند، به قدرت رسیدند و حریف بورژوای خود را از صحنه بیرون راندند.

    1959، سالِ انقلاب. ژان لوک گدار فریاد خوشحالی سر می دهد که فیلم 400 ضربه به ساخته یارِ پوینده اش فرنسوآ تروفو در فستیوال کن شرکت خواهد کرد. به دنبال ملامتِ شدید علیه سینمای سنتی با محصولاتی یکنواخت و بی مایه، نیز به دنبال آوردن جوانان جسور به "تمثال سازی" و کثرت اولین تجربه های سینمایی، انتخاب چنین فیلمی در واقع نشانه شروع دوره جدیدی بود در سینمای فرانسه، دوره وداع با آکادمیسم و آشتی با استعداد های جدید.
    1969، ایّام برزخ است. گدار خود را به سلاح ایدئولوژی مجهز می سازد و مجدداً از صفر شروع می کند. برگهای خشکِ امید های از دست رفته جارو می شود. فیلمسازان ما در پیچ و خم آفرینش هنری سردرگم می شوند و در مقابلِ اتاقِ انتضاری که همه چشم به انتضار گودو هستند به پرسه زدن می پردازند. نقد نویسی هم مرتب از بد فرجامی موج نو دم می زد، غافل از این که خود به میکروب شایع مبتلا شده بود.
    میشل فلاکن طی مقاله درخشانی در نشریه لوپوآن، می نویسد: "تروفو و شابرول" به عنوان سلحشوران سر سختی شناخته شده اند که علیه سنت ها و سینمای متکی بر "کیفیت" می شورند. " 15 سال بعد از پاگرفتن از سینما موج نو لازم بود که خط مش نقدنویسان مجله کایه دو سینما بررسی شود تا بدانیم که آیا به همان عادت دیرینه در غلتیده اند یا در آستانه زوال قرار دارند... موسسه پورتوس-شابرول، که در انتخاب و ساختن فیلم ذوق و قریحه نشان می داد، حالا از هر قریحه ای عاری است. موسسه آرامیس – تروفو مشی دوگانه داشت، هم هیاهو داشت و هم مراوده با ناخوشنامان. دارتانیان- گدار در مبارزه جوییهای حاشیه لبه شمشیرش کند می شد.از بین اینها، آتوس – رومر تناه موسسه ای بود که به اهدافش وفادار ماند و به سینمای متعدلی که شالوده اش بر موضوعات عشقی است. رومر در عین حال برخی از خصایل خود را، در بحبوحه شکست، حفظ کرد. هیج وقت به این موضوع اشاره نشد که موج نو نه مکتب است و نه گروه؛ یک جمعیت است، نام و عنوانی است برای یک جمع،
    00000000000000000000000000000
    نامی است ابداعی از جانب مطبوعات برای چهل پنجاه نفر آدم جدیدی که در این دو سه سال سروکله شان در حرفه سینما پیدا شده است، آن هم حرفه ای که پیش از آن هر سال فقط دو سه نام جدید می پذیرفت.
    فرنسوآ تروفو در برابر حملات حساب شده روزنامه نگاران قد علم می کند و به نمایندگی از طرف یارانش یک بار دیگر آرامش مرداب جهنمی را بر هم می زند: "شبی که بحث و جدل کلود موریاک و ملویل از تلوزیون پخش می شد، من هم شاهدش بودم. بحث و جدلِ سختی بود. تنها موردی که با هم به توافق رسیدند این بود که بگویند: بله، موج نو بی شک گمراه کننده است. بعد هم به بحث های خودشان پرداختند. مثل این که تمام برنامه فقط برای همین یک جمله تنظیم شده بود. بحث این دو نفر خیلی متاثرم کرد. کاش می شد موج نو را به منشا اصلیش برگرداند، یعنی به اولین فیلمی که محتوایش کاملا مشخص و متعلق به سی و پنج سال پیش بود، بله! موج نو در ابتدا غنی بود و به تمام وعده هایش عمل کرد. موج نو حرکتهای مشابهی را در تمام کشور دامن زد، و این دور از تصّور بود".
    00000000000000000000000000000
    تروفور در ادامه حرفهایش می گوید: "موج نو در سال 1959 دیگر تقریبا شکل گرفته بود، بعد اما در اواخر 1960 لعن و نفرین شد. این زیر و زبر شدن، یا به عبارتی این گذرا، آن هم به دنبال چنان تمجید و ستایشها، با فیلم کوچه پره ری که دنی دُلا پاتولی یر و میشل اُدیار آن را ساخته بودند شروع شد. این فیلم، با تبلیغاتی که برایش علم شده بود، یک فیلم "ضد موج نو" معرفی شد. ژان گابن هم در این فیلم حسابش را با موج نو تسویه کرد. عوام فریبی هم از همین جا شروع شد: روزنامه های ضد موج با جار و جنجالی که به راه انداخته بودند تصمیم داشتند جز همان الگو های مبتذلِ باب طبع عامه چیز دیگری را رواج ندهند. قبل از این که کوچه پره ری به نمایش در آید، گدار، رنه، لویی مال، من و دیگران هر وقت با روزنامه نگاران صحبت می کردیم می گفتیم: "چیزی به اسم موج نو وجود ندارد، چنین عنوانی کاملا بی معناست". ولی بعد لازم شد نظرمان را تغییر دهیم، از آن پس من خودم را متعلق به موج نو می دانستم. حالا هم افتخار می کنم که جزو موج نو بوده وهستم، همان طور که دوره اشغال فرانسه هم به یهودی بودنم می بالیدم."
    0000000000000000000000000000
    فقدان برنامه زیبایی شناسی
    تعریف منصفانه ای از تروفو – ضبط شده روی نوار – متن این صحیب در اینجا قرار دارد:
    "موج نو برنامه ای تدوین شده در خصوص زیبایی شناسی نداشت. موج نو حرکتی بود برای دستیابی به استقلالِ از دست رفته سال های حول 1924، سال هایی که مخارج فیلم بالا رفته بود و سینمای صامت آخرین سال های عمر خود را می گذراند. فیلمسازی برای ما در سال 1960 دقیقا تقلید از د.و. گریفیث بود که در زیر آفتاب کالیفرنیاپیش از به وجود آمدن هولیوود، فیلم می ساخته. در آن دوره همه فیلمسازان جوان بوده اند: شگفتی آور این که هیچکاک، چاپلین، ویدور، والش، فورد و کاپرا اولین فیلم نامه هایشان را قبل از بیست و پنج سالگی ساخته اند. سینما بیشتر حرفه نوجوانان بوده تا فیلمسازان حرفه ای یا کسانی که ادعای فیلمسازی داشته اند. پس می بینیم که ورود جوانان به جرگه سینما اجتناب ناپذیر بوده، جوانهایی مثل گی ژیل یا لُلوش یا حتی جوان تر هایی که دوربین به دست همه جا وجود داشتند، خودشان را به بدنه هلکوپتر می چسباندند تا از این یا آن صحنه فیلم بگیرند، خطر می کردند و گاهی طعمه حیوانات وحشی جنگل های آمازون می شدند... .


 

 

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
  • قدرت گرفته از سیستم vBulletin نسخه ی 4.2.3
  • قالب اختصاصی انجمن TvWorld نسخه ی 1.0
  • طراحی و اجرای قالب : نوژن
  • تمام حقوق مطالب و محتوا برای تی وی وُرلد محفوظ می باشد
Powered by vBulletin® Version 4.2.1
Copyright ©2000 - 2009, Jelsoft Enterprises Ltd.