Fool Me Once Shame On You Fool Me Twice Shame On Me
One must have chaos in oneself to give birth to a dancing star
Friedrich Nietzsche
اولین نکته که به طور کلی تا اینجای این سریال توجه من رو جلب کرده،آرامش این مردم و تسلطی که روی خودشون دارن . وقتی یه بحران پیش میاد اولین و خطرناکترین اتفاقی که میفته ، شیوع ترس و وحشته . البته تو هر بحرانی ( حداقل از نوع سینمایی اش ) چند نفری با روحیه قوی پیدا میشن که بتونن خودشون رو جمع و جور کنن اما نه دیگه همه ی مردم . آدمای این شهر خیلی دیر عصبی میشن خیلی زود هم آروم میگیرن ، حتی اگه قضیه افتادن یه بمب درست و حسابی رو سرشون باشه.تنها کسی که نرمال رفتار کرد اون پلیسه بود که معلوم نشد وحشتش از چیه و دقیقا میخواد چیکار کنه .
همون طور که انتظار میرفت دکتر پیر و نه چندان خوش قیافه ، زنش رو رها کرده بود و بالاخره همسر وفادار این موضوع رو فهمید تا راه برای عشق این خانوم زیبا و قهرمان تنها و جذاب باز بشه
دو نکته غیرقابل پیش بینی هم بود :
1.جیم،انجی رو آزاد کرد
2.برادر انجی ، برای پیدا کردن خواهرش یه حرکتی زد
با توجه به این موضوع که همه قرار بود بمیرن ، در این قسمت مقادیر زیادی احساس جریان داشت که شباهت غیرقابل انکاری رو با فیلمهای هندی ایجاد کرده بود
البته شخصیت کشیش و کارایی که میکرد داشت به جاهای جالبی میکشید که مرد . ولی زیبا به قتل رسید ( یه خرده مقاومت میکرد طبیعی تر نبود ؟؟؟ )
کلا این قسمت موضوع خوبی داشت ولی داستان پردازی اش بد بود
امتیاز:6
فکر می کنم این قسمت بهترین قسمت سریال تا اینجا بوده؛ من قسمت قبل رو که دیدم واقعاً ناامید شده بودم و رغبتی به دیدن ادامه ی سریال نداشتم. ولی الان واقعاً منتظرم تا قسمت ششم بیاد. امیدوارم ازین بهتر بشه
من یکی دو روزه این سریال دان کردم بدم نیومد ولی به نظرتون تکراری نیست ... موضوعش یجورای شبیح لاست ( یه جایی گیر میکنند .. با اختلاف ها یا اتفاق های روبروشون ..)
"Your dreams are always going to be the most important to you than they will be to anybody else. So keep dreaming. Keep believing. Keep pressing forward. So all those warriors out there be encouraged!"
من که نفهمیدم بابای نورا که کلا در تماس نبوده باهاشون از کجا فهمیده اینا اولا داشتم میرفتن مسافرت، ثانیا وسط مسافرت گیر افتادن توی چسترز میل؟!
بعد بابای نورا با همه بی خبری میاد ببینتش، ولی مامان و بابای انجی و داداشش پیداشون نمیشه؟!
چرا خوب؟!
به نظر من این قسمت کمی بیشتر تخیل ادمو رو به مبارزه میطلبید و با پیش بینی که کرده بودم در اپیزود قبلی کشیش کلا کله پا شد راستش نوع فرهنگ اونها با ما فرق میکنه ولی خوب اره موشک ترسناکی های خودشو داره به نظرم اون موشکی که خرده بود بمب هیدروژنی هسته ای بود که از قسمت استم منفجر شده بود میشد اینو فهمید و با توجه به دیدی که از منطقه تخریب میشد در نظر گرفت باید دارای ناحیه بلاست فراوانی بود و دقت کرده باشید کسانی که توی منطقه بودن حتی نگاهشم نمیکردن در واقع تبلیغ فیلم روی تحقیقات جدید نظامی پنتاگون روی ناحیه منطقه امن هست که حتی بمب هیدروژنی روش اثر نمیکنه فیلم یه جورایی به شکل تخیل گرایانه داره بخشی از شکل های جنگ سرد رو به دنیا ثایت میکنه نشون به اون نشون که گقته چین قصد داره حمله کنه به امریکا بازم نشون که طبق گزارش سیا از سال 2020 امریکا وارد بخش موضعی با همسایگان شرقی توی اسیا میشه که نمونه های درگیریشو الانم میتونین ببینین و نشانه دیگری که میشه توجه کرد این که بمبی که چین ساخته بمب هیدوژنی بوده که مورد استفاده هم قرار گرفته که جالبیش اونجاست اتمی هم بوده داستان پردازی فیلم تو این قسمت خیلی پراکنده بود به خصوص رفتارهای پدر جونیور که اصولا مشخص نبود از کدوم داده پیروی میکنه پیش بینی من از بین رفتن ناحیه گنبدی به دو روش ریل گان و یا روش الکترود غشایی هست