با زور و زحمت فک کنم 7 قسمت رو دیدم ( شیفت دیلت زدم دقیقا نمیدونم وسطای کدوم قسمت از فصل اول بودم)
فک کنم نویسنده ی سریال هم چین ایده ای داشته:
یک تبهکار میاد آمریکا ( اسمش اگه اشتباه نکنم ردینگتون بود)، خودش رو تسلیم میکنه و احتمالا هدف خاصی از تسلیم شدنش داره ( مثلا حذف رقبای دیگش) اولش اف بی آی میخواد دهن این تبهکار رو سرویس کنه ،این میگه من یه لیست از مجرمین نامبروان دارم، بهتون کمک میکنم بگیرینشون، یه نهادی ( ما نفهمیدیم بالاخره این نهاد چیه) میگه باشه دمت گرم پس دیگه کاریت نداریم برو پی زندگیت و عشق و حال، این میره سراغ زندگیش دیگه کسی باهاش کار نداره، هر روز یه جرمی تو آمریکا رخ میده، دست بر قضا این همه ی مجرمای این جرما رو میشناسه، با همه ی مجرما ملاقات حضوری میذاره تو همین ملاقات حضوری ها اونا دستگیر میشن ( ته خلاقیت این بوده که بعد ملاقات حضوری دستگیر شن ) ، یه دختری هم هست تو همون نهاد عجیب غریب که اون تبهکار سابق حالا معلوم نیست به خاطر چی خیلی باهاش حال میکنه و میخواد تو پرونده ها وردستش باشه و اگه این دختر نباشه عمرا کمکی نمیکنه( تنها اثر مثبت دختره تو سریال اینه که تو این قسمت هایی که من دیدم اکثرا گروگان بوده کندذهن ) با همین فرمون کسی هم نمیتونه به یارو بگه بالا چشت ابرویه ، خلاصه کل پرونده های جرم و جنایت همه عنتر منتر این یاروان که به احمقانه ترین شکل ممکن با این استدلال هایی که "من این یارو جنایتکاره رو میشناسم کار فلانیه بریم بگیریمش اتفاقا امروز هم یه ملاقات حضوری باهاش دارم " حل میشه، این وسط مسطا هم اون دختره با یکی از همکاراش بعضی موقع ها ممکنه یکی از هم دست های جنایتکار پرونده رو شناسایی کنن ( حداقل تو این 7و 8 قسمت که من دیدم این شناسایی در همین حد بود که فلانی هم مجرمه رو میشناسه بریم بازجویی، معمولا هم به هیچ کاری نمیاد).
البته بخوام انصاف رو رعایت کنم یه داستان کلی هم ظاهرا داره که شوهر همون دختره یه ریگی تو کفششه که دست بر قضا فقط هم ردینگتو میدونه داستان یارو چیه و بولشت بولشت بولشت ...
این چیزی که من نوشتم به نظرم خیلی دیگه جذاب تر از خود سریاله گول نخورین
خلاصه اگه خواستین این خبط و خطای من رو که نشستم این سریال رو دیدم انجام بدین، من بهتون کارآگاه علوی رو پیشنهاد میدم
بشینین کارآگاه علوی رو بینین به جا این