ارائه‌ی 153 تی‌وی‌وُرلد مشترک با فارسی سابتایتل | زیرنویس فیلم Yi Yi

[saman_pd09]

سخن مترجم: عزیزان خانواده‌ی تی وـی وُرلد همه با روند کاری من آشنا هستند. ایندفعه به سراغ یکی از بهترین‌های تایلند رفتم. اثری که بدنبال یافتن مفهومی برای زندگانی است. فیلم بسیار ساده داستان را روایت می کند. دوربین دریچه‌ی خود را به روی طیف مختلف سنی و موقعیتی می‌گشاید تا پاسخی برای این سوال که مفهوم زندگی چیست بیابد. فیلم به هیچ وجه پیچیده سخن نمی‌گوید و درواقع ما زیباترین سخنان را از زبانی کودکی میشنویم که هشت سال بیش ندارد.مدت زمان فیلمی کمی طولانی است اما طنز زیبایی که در آن جریان دارد شما را با فیلم همراه می‌کند و عشق خالصی که در اثر است شما را در فیلم غرق خواهد کرد. خلاصه: زندگی برای یک خانواده ی تایوانی هر روز پیچیده تر میشود و در این سردرگمی هر کدام از اعضای این خانواده سوالات اساسی در مورد معنای زندگی مطرح میکنند... من فقط ميتونم چيزي رو که جلومه ببينم نه چيزي که پشت سرمه بنابراين فقط ميتونم نصفي از حقيقت رو ببينم

مترجمین: سامان [Saman_pd09] مهدی [mforoutan] رضا [Pulp] تیم ترجمه فارسی ساب تیم ترجمه تی وـی وُرلد

کوتاه درباره‌ی ادوارد یانگ: ادوارد يانگ، کارگردان فقيد تايواني و يکي از فيلمسازان پيشرو موج نو سينماي اين کشور است.(یانگ به همراه تسانگ مینگ لیانگ و هو هسیائو - هسین از بنیان گذاران موج نو کشور تایوان محسوب می شوند.) ادوارد يانگ بيشتر شهرت خود را به واسطه فيلم هايي كه چهره واقعي تايوان امروزي را به تصوير كشيده است به دست آورد. يانگ كه دانش آموخته مهندسي كامپيوتر ازدانشگاه فلوريدا آمريكا بود، در سال 1991 با فيلم "يك روز تابستاني روشن" توانست نامي براي خود به دست آورد. وي در سال 2000 براي فيلم "يي يي: يک يک و يک دو" كه درباره يك خانواده تايلندي بود كه با مشكلات بيماري مادرشان مواجه بودند، موفق شد جايزه بهترين كارگردان جشنواره فيلم كن را به دست آورد. فيلم او داستان چالش هاي احساسي يک بازرگان و زندگي خانواده او است که از نقطه نظر سه نسل از اين خانواده روايت مي شود. يانگ سازنده فيلم هاي "آن روز در ساحل" (1983)، "داستان تايپه" (1985)، "وحشت آفرينان" (1986)، "يک روز تابستاني درخشانتر" (1991) و "سردرگمي کنفوسيوسي" (1996) است

ادوارد یانگ هرچه زودتر خردمند شو؛ نادان چهل ساله، نادان راستين است. زمان می پرد، مرگ وادار می کند، ناقوس فرا می خواند، بهشت دعوت می کند و دوزخ می هراساند. شايد رتبه و جايگاه از آسمان ببارد؛ شايد دارايي، خودش به دنبال ما بيايد؛ ولي خرد را بايد به دست آورد.