برای استفاده از تمامی امکانات انجمن و مشاهده ی آنها بایستی ابتدا ثبت نام کنید

نمایش نتیجه ی نظرسنجی: چه امتیازی برای این فیلم در نظر گرفته اید؟

رأی دهندگان
39. شما نمی توانید در این نظرسنجی رای دهید.
  • امتیاز 5

    0 0%
  • امتیاز 5.5

    0 0%
  • امتیاز 6

    3 7.69%
  • امتیاز 6.5

    0 0%
  • امتیاز 7

    4 10.26%
  • امتیاز 7.5

    3 7.69%
  • امتیاز 8

    5 12.82%
  • امتیاز 8.5

    7 17.95%
  • امتیاز 9

    5 12.82%
  • امتیاز 9.5

    5 12.82%
  • امتیاز 10

    7 17.95%
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 از مجموع 23

Hybrid View

  1. #1
    Master and Margarita
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    ارسال ها
    524
    سپاس
    2,569
    از این کاربر 7,648 بار در 751 پست سپاس گزاری شده

    [اکران اختصاصی انجمن] فیلم اول: غلاف تمام فلزی



    این فیلم، تصویری گویا و فراموش نشدنی از جنگ و فرهنگ نظامی گری ارائه می دهد و اگر چه بسیاری از منتقدان، آن را فیلمی درباره جنگ ویتنام قلمداد کردند، اما فیلم هرگز مستقیما به سیاست های دوره ویتنام نمی پردازد. بلکه درباره آدم هایی است که در چنبره فرهنگ نظامی گری گرفتار می آیند و به تدریج متلاشی می شوند.

    در این فیلم نگاه "کوبریک" پا به سن گذاشته را به مقوله نظام گری که پیش از این به طور مستقیم در فیلم
    "راه های افتخار" شاهد بودیم، با برداشتی دیگر به تماشا می نشینیم. هر چند اینبار مقوله نظامی گری به طور مشخص با مفهوم بحران هویت عجین می شود، چرا را که فرآیند تبدیل جوانان ساده و بی خبر را به آدم های ماشینی بی روح و دیگر آزار مرور می کند.

    آدم هایی که برچسب روی کلاهشان، بیانگر هویت وجودیشان است. "زاده شده برای کُشتن"... این فیلم، در میان آثار "کوبریک"، آن گونه که شایسته بود، مورد توجه قرار نگرفت و شاید عمده ترین دلیل آن، تاکید "کوبریک" بر روند ضد انسانی کردن سربازان، طی تعالیم نظامی در یکی از پادگان های آمریکاست که نیمه ابتدایی این فیلم را شامل می شود.

    به هر حال این فیلم با خلق شخصیت هایی چون "دونوفریو" در نقش سرباز چاقی که قادر به انجام تعلیمات نظامی نیست، و در نهایت توسط رفتار دیکتاتورمنشانه گروهبانش به جنون کشیده می شود، برای همیشه دراذهان باقی می ماند و بار دیگر دیدگاه منفی و بیزای "کوبریک" را از جنگ و فرهنگ نظام گری به تصویر می کشد.

    خلاصه داستان : در هنگامه جنگ ویتنام، شاهد دو بخش مرتبط از یک داستان هستیم. در بخش اول نحوه آماده سازی سربازان در یکی از واحدهای نیروی دریایی آمریکا که در آنجا سرباز جوکر "متیو مودین" به همراه عده ای دیگر و یک سرباز چاق و دست و پا چلفتی به نام سرباز پایل "وینسنت دآنوفریو" زیر نظر مامور آموزش نظامی سختگیری به نام سرگرد هارتمن "لی ارمی" آموزش می بینند. در بخش دوم همراه با سربازان آمریکایی به درون جنگ ویتنام می رویم...

    امیدواریم از دیدن این اثر در کنار ما لذت ببرید.




  2. #2
    There's no tyrant like a brain
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    محل سکونت
    تهران
    ارسال ها
    804
    سپاس
    9,058
    از این کاربر 18,350 بار در 1,172 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : [اکران اختصاصی انجمن] فیلم اول: غلاف تمام فلزی

    شب قبل از اینکه به سربازی بروم، به توصیه برادرم که قبل از من به سربازی رفته بود، این فیلم را دیدم... سال ها پیش.
    خاطرم هست تاثیر این فیلم آنقدر بر من زیاد بود که تا صبح نخوابیدم و صبح از اتوبوس جاماندم و به علت دیر رسیدن به پادگان همان اول به گروهان تبعیدی ها، تبعید شدم و هر موقع که فرمانده سرم داد میزد که بدو تنبل، بدو، یاد شخصیت "پایل" (همان فرد چاق) می افتادم، خاطرم هست که موقع اعزام به سربازی صد و بیست کیلو بودم و بعد از دو ماه که برگشتم به هشتاد کیلو رسیدم. درست در هشت هفته، به مانند همین فیلم، به مانند بازیگر نقش "پایل" که سی کیلو به وزنش اضافه کرد تا کوبریک او را برای این نقش قبول کند.(1)
    صحبت در مورد فیلم "غلاف تمام فلزی" برای آنانی که سربازی سختی داشته اند راحت ـتر است، شاید به همین خاطر در ابتدا خاطره ای این چنینی نقل کردم.

    "کوبریک" کارگردانی است که به شدت او را ستایش میکنم، در طول پنجاه سال فعالیت فقط سیزده فیلم بلند ساخت و به شدت گزیده کار و وسواسی بود، تمام ژانرها را آزمایش کرد و به جز "اسپارتاکوس" که در بیشتر موارد از ساخت آن ناراضی بود، وسواسی بیمارگونه در تمام جزئیات فیلم هایش، از نورپردازی، بازی بازیگران و دکوپاژ و تمام جزئیات صحنه داشت، بازیگران گاهی از او به ستوه می آمدن و پشت سر او میگفتن که او بعضی سکانس ها را تا صد بار برداشت مجدد میکند. "کوبریک" به شدت به نورپردازی و جزئیات صحنه توجه داشت و با توجه به تجربه و دانشی که در فیلم برداری داشت، حتی لنزهای به خصوصی برای فیلم هایش دُرست میکرد.

    "غلاف تمام فلزی" یک اثر کاملاً ضد جنگ و به روزتر نسبت به "راه های افتخار" بود. اما نمیتوان آنرا فقط یک اثر ضدجنگ دانست، اشاراتی که او به انسان ها و رفتارهایشان در موقعیت های سخت و نظامی داشت چیزی از فراتر از مخالفت با جنگ بود. "کوبریک" از خشونت بر علیه خشونت استفاده میکرد، همان گونه که این استفاده از خشونت بسیار، در "پرتقال کوکی" کار دستش داد و مجبور شد جلوی اکران آنرا بگیرد.

    چیزی که در نیمه ابتدایی فیلم هیچگاه از ذهن سینما دوستان فراموش نمیشود، بازی "رونالد اِرمی" در نقش گروهبان "هارتمن" بود، فردی که مسئول آموزش به سربازان تازه واردی است که قرار است در هشت هفته آماده جنگیدن در ویتنام شوند، "ارمی" خودش در زندگی واقعی از افسران نظامی و مسئول آموزش های نظامی بود و جالب است که کوبریک سعی میکرد در حین فیلم برداری او را از بازیگران نقش سرباز جدا نگه دارد تا موقع فیلم برداری واکنش های طبیعی تری از بازیگران داشته باشد. (2)

    نکته جالب تری که درباره "ارمی" وجود دارد این است که او دیالوگ های خود را فی البداهه گفت و کوبریک آنقدر از کار او خوشش آمد که نوشتن دیالوگ برای او را فراموش کرد و در کمترین تعداد برداشت کار خود را با گروهبان "هارتمن" به اتمام رساند، چیزی که در فیلم های کوبریک به ندرت شاهد آن هستید. (3)

    "غلاف تمام فلزی" برای من فیلمی است در توصیف پوچی جنگ، خشونت، شعارهای حماسی نظامی و تلنگری بر رفتارهای جمعی و بدون تفکر.
    آنچه در دیدن این فیلم به دست خواهید آورد، نگاهی است دوباره و تازه تر، بدور از شعار، بدور از خشونت، بدور از خواسته هایی غیرانسانی. دیدن این فیلم را به همه سینما دوستان خوبم در "تی وـی وُرلد" به شدت توصیه میکنم.


  3. #3
    Everybody Lies
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    ارسال ها
    3,463
    سپاس
    30,263
    از این کاربر 49,438 بار در 5,614 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : [اکران اختصاصی انجمن] فیلم اول: غلاف تمام فلزی

    فیلم های زیادی در نکوهش و تقبیح جنگ ساخته شده که میشه سر آغاز این دسته از فیلم ها بعد از فیلم "خیال بزرگ" ساخته ژان رونوار و آثار روسلینی و حتی آمدن طنز به صورت جدی در فیلمی مثل بازداشتگاه 17 ساخته بیلی وایلدر و در ادامه در راه‌های افتخار خود کوبریک جستجو کرد. که در آن موقع خیلی از طرف مخاطبین و یا حتی منتقدین جدی گرفته نشد و به مرور زمان تونست جایگاه خودشون رو بدست بیارن.

    این فیلم از دو بخش تشکیل شده ، قسمت اول سرباز‌گیری و تبدیل سربازها به ماشین های کشتار و قسمت دوم نگاهی به گوشه‌ای از خود جنگ ـه . در قسمت اول شاهد حضور تک ستاره فیلم به نام گروهبان هارتمن هستیم که به هر وسیله ممکن سعی در ایجاد ارزش و باور جدید در افراد تازه به خدمت آماده و چگونگی تغییر تفکر و دیدگاه آنها رو میبینیم . مراحل آماده‌سازی ، شعارها ،دعاها همه و همه به دنبال ساخت ربات‌های بی احساس برای کشتن هستن.

    دو سکانس در فیلم بسیار برجسته و با ظرافت خاصی ساخته شده ، یکی مصاحبه سوری که در داخل فیلم از سربازان گرفته میشه و به مهترین سوال که علت حضور در جنگ چیه هیچ کس جوابی نداره بده . به عنوان مثال شخصیت جوکر میگه برای این اومدم جنگ که اولین نفری باشم تو محله‌امون رسما آدم کشته ! حتی اون کسی که از همه خونسردتر و بی احساس تر نشون داده میشه (Animal Mother) جواب قابل قبولتری به این پرسش میده که این کار ما برای آزادی و صلح نیست این کار ما کشتار و سلاخی کردنه و دوم نوشته کلاه جوکر و علامت صلحی که بر سینه زده!

    آهنگ هایی هم که تو فیلم پخش میشه ، تناسب زیادی با فیلم داره از شروع فیلم و Hello Vietnam انتها فیلم که آهنگ Paint It Black از گروه رولینگ استونز پخش شد. جایی هم به ضرب آهنگ تندتر نیاز بود پخش آهنگ Surfin' Bird بسیار کار آمد بود و حتی در این بین پخش یک آهنگ از نانسی سیناترا هم به زیبایی و جذابیت فیلم اضافه کرد.
    در سکانس آخر و شب‌هنگام وقتی سربازان خسته از جنگ و در پس زمینه آتش بجا مانده از جنگ درحال خواندن سرود میکی ماوس کلاب بودن نشانگر تبدیل سربازها به ماشین کشتار بی احساسی بود که در اول فیلم هم هارتمن به دنبال همین هدف میگشت .

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mikado نمایش پست ها
    "غلاف تمام فلزی" یک اثر کاملاً ضد جنگ و به روزتر نسبت به "راه های افتخار" بود.
    به روزتر رو قبول دارم ولی معتقدم بدون دیدن راه‌های افتخار نمیشه معنی واقعی "جنگ" رو فهمید. داستان ساده، ریتم کند و عامه پسندتر و همچنین نقش سیاست در جنگ و دروغ هایی که پشت یک ظاهر به اصطلاح "افتخار آمیز" وجود داره رو به نمایش میکشه ، راهای افتخار به مراتب تلخ‌تر و تاثیرگذار از غلاف تمام فلزی ـه ، حضور کشیش پیش سه متهم ، سان دیدن مقامات عالی رتبه از مراسم اعدام و همچنین آواز خواندن دختر آلمانی برای سربازان فرانسوی، تلاش زیاد کیرک داگلاس برای نجات محکومین ، بردن یکی از محکومین با برنکارد به پای جوخه اعدام ! همه و همه نشانگر پوچی جنگ و دروغ و تظاهری که پشت آنچه افتخار و شکوه میپنداریم .
    یکی از نکاتی که هر دوتا فیلم وجود داره ، تمام داستان در جبهه یک طرف نشون داده شده ( و حتی در فیلم راه‌های افتخار یک سرباز غیر خودی هم نمیبینم) میشه گفت همه‌چیز جنگ در سنگرهای خودی اتفاق میوفته تا در میدان واقعی !

    به این نکته هم اشاره کنم فیلم های زیادی منجمله تایگرلند ساخته جوئل شوماخر هم شاید تلاشی داشتند از همین شیوه برای بیان جنگ استفاده کنن ولی در مقابل فیلمی مثل غلاف تمام فلزی هیچ حرفی برای گفتن ندارن.

    پ.ن: عنوان فیلم هم اشاره به نوعی فشنگ داره ، که تو خود فیلم هم پایل میگه: Seven-six-two millimeter. Full metal jacket. ترجمه دقیقش هم شاید بشه روکش تمام فلزی.

  4. 22 کاربرِ زیر از pooya بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  5. #4
    جمله مورد علاقه ندارد
    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    ارسال ها
    1,355
    سپاس
    16,112
    از این کاربر 30,060 بار در 1,456 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : [اکران اختصاصی انجمن] فیلم اول: غلاف تمام فلزی


    نقل قول نوشته اصلی توسط Mikado نمایش پست ها
    شب قبل از اینکه به سربازی بروم، به توصیه برادرم که قبل از من به سربازی رفته بود، این فیلم را دیدم... سال ها پیش.
    من که سربازی ندارم دیروز با دایی کچل خودم که امروز عازم ویتنام شد به تماشای اثر نشستیم.

    بدون در نظر گرفتن اسم کوبریک به تماشای فیلم نشستم..برای من فیلم یک نگاه مستندگونه به تبدیل شدن انسان به حیوان در پروسه ای 2 قسمتی قبل و هنگام جنگ بود. فیلم برخلاف جنگی بودنش ریتم فوق العاده آرومی داره.انگار هدفش اصلاً تعریف جنگ از نوع خشن نیست بلکه اصلاً دوست نداره جنگی رو به تصویر بکشه و با یک نگاه تحقیر آمیز از ابتدا تا انتها دوربین رو به حرکت در میاره...هرچی فیلم جلوتر میرفت و درعین اینکه اکشنش بیشتر میشد ، مانعی بین بیننده و خودش که دقیق نمیدونم اسمش رو چی باید گذاشت شکل میگرفت..فیلم طوری پیش میره که از شات اول کارگردان دوست داره فیلم رو تموم کنه..خیلی سریع انزجارش رو از جنگ وارد فیلم میکنه ولی درعین حال اثری خلق میکنه که درعین سادگی دربرابر اثر مشابه در ژانر متفاوت در معنا به اسم Saving Private Ryan کم نمیاره و در خیلی موارد استانداردهای ژانر جنگ رو از نو مینویسه و دراین راه با کمک فیلم برداری عالی و نورپردازی و البته طراحی صحنه شاهکار و موسیقی متنی فراخور به کمک کارگردان میان..

    اوج فریاد فیلم زمانیه که سرباز آمریکایی با کشتن دختر بچه ای با خوشحالی ، ورودش به ورطه ی حیوانیت رو جشن میگیره : حالا منم یه وحشی ام؟؟منم به جمع بی رحم ها پیوستم؟؟

    نتیجه گیری : غلاف تمام فلزی یکی از هزاران روایات تلخ ژانر جنگی بود که کل ماهیت انسانیت رو زیر رادیکال برد...!!

    نمره فیلم : 7 از10

  6. 22 کاربرِ زیر از anzalichi بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  7. #5
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    محل سکونت
    TeHraN
    ارسال ها
    747
    سپاس
    1,230
    از این کاربر 9,269 بار در 890 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : [اکران اختصاصی انجمن] فیلم اول: غلاف تمام فلزی

    نقل قول نوشته اصلی توسط anzalichi نمایش پست ها
    فیلم برخلاف جنگی بودنش ریتم فوق العاده آرومی داره.انگار هدفش اصلاً تعریف جنگ از نوع خشن نیست
    انزلیچی عزیز
    نمیدونم تا چه اندازه با "کوبریک" آشنائی داری
    اما تفاوت این بشر تو فیلمسازی با خیلی های دیگه همین" نوع نگاه متفاوتش نسبت به سوژه" ها و "روایت کوبریک گونه ـش" بود!
    کوبریک کلا تو عمر 48 ساله ی فیلمسازیش 13تا فیلم بیشتر نساخت , همه ی آثارش هم اقتباسی بود همین فاصله ی طولانی بین آثار(حدود 3سال) وسواس کوبریک رو کاملا مشخص میکنه تو فیلم سازی و توجه فراونش به جزئیات تو تک تک فیلمهاش
    بهمین خاطر که آثار این کارگردان رو با 1 بار دیدن نمیشه نظری قطعی من باب ـشون داد!

    از طرفی کوبریک یه نگاه فلسفی رو نسبت به سوژه هاش داره(با چاشنی توجه فراون به جزئیات) این 2مورد تو روایت داستان نمود پیدا میکنن
    زمانی که میبینیم فیلم با یک ریتم خیلی آروم پیش میره...(بهت توصیه میکنم حتما "اودیسه ی فضائی" رو ببینی تا قشنگ متوجه این جمله ی من بشی)
    تو غلاف تمام فلزی کوبریک "جنگ" رو زیر سوآل میبره , نگاه انتقادیش رو نسبت به "سوژه ی جنگ" بیان میکنه , والی هدف کوبریک ساختن یه فیلم جنگی مثل
    "نجات سرباز رایان" , "سقوط شاهین سیاه" , "تنها بازمانده" و ... نبود! و با هدف گرفتن جنگ بیخود و بی جهت ویتنام "نگاه" خودش رو در قالب فیلمنامه جلوی دوربین میبره!

    +به کاراکتر "R. Lee Ermey" توی اپیزود اول توجه کن بعد خودت به یه جواب میرسی من باب این جملت که میگی "انگار هدفش اصلاً تعریف جنگ از نوع خشن نیست"

  8. 13 کاربرِ زیر از Léon بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  9. #6
    جمله مورد علاقه ندارد
    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    ارسال ها
    1,355
    سپاس
    16,112
    از این کاربر 30,060 بار در 1,456 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : [اکران اختصاصی انجمن] فیلم اول: غلاف تمام فلزی

    نقل قول نوشته اصلی توسط Léon نمایش پست ها
    انزلیچی عزیز
    نمیدونم تا چه اندازه با "کوبریک" آشنائی داری
    اما تفاوت این بشر تو فیلمسازی با خیلی های دیگه همین" نوع نگاه متفاوتش نسبت به سوژه" ها و "روایت کوبریک گونه ـش" بود!
    کوبریک کلا تو عمر 48 ساله ی فیلمسازیش 13تا فیلم بیشتر نساخت , همه ی آثارش هم اقتباسی بود همین فاصله ی طولانی بین آثار(حدود 3سال) وسواس کوبریک رو کاملا مشخص میکنه تو فیلم سازی و توجه فراونش به جزئیات تو تک تک فیلمهاش
    بهمین خاطر که آثار این کارگردان رو با 1 بار دیدن نمیشه نظری قطعی من باب ـشون داد!

    از طرفی کوبریک یه نگاه فلسفی رو نسبت به سوژه هاش داره(با چاشنی توجه فراون به جزئیات) این 2مورد تو روایت داستان نمود پیدا میکنن
    زمانی که میبینیم فیلم با یک ریتم خیلی آروم پیش میره...(بهت توصیه میکنم حتما "اودیسه ی فضائی" رو ببینی تا قشنگ متوجه این جمله ی من بشی)
    تو غلاف تمام فلزی کوبریک "جنگ" رو زیر سوآل میبره , نگاه انتقادیش رو نسبت به "سوژه ی جنگ" بیان میکنه , والی هدف کوبریک ساختن یه فیلم جنگی مثل
    "نجات سرباز رایان" , "سقوط شاهین سیاه" , "تنها بازمانده" و ... نبود! و با هدف گرفتن جنگ بیخود و بی جهت ویتنام "نگاه" خودش رو در قالب فیلمنامه جلوی دوربین میبره!

    +به کاراکتر "R. Lee Ermey" توی اپیزود اول توجه کن بعد خودت به یه جواب میرسی من باب این جملت که میگی "انگار هدفش اصلاً تعریف جنگ از نوع خشن نیست"
    منم همه نظرم همین بود که شما گفتی...!! اگر میخواست اثری مشابه اسپیلبرگ بسازه که با کمترین زحمت میتونست نابودش کنه..فیلم رو من بشدت تحسین میکنم..کاملاً با شما موافقم...شاید بد توضیح دادم ولی نظرم پیرامون شما میچرخه

  10. 15 کاربرِ زیر از anzalichi بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  11. #7
    I understand nothing
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    ج.ا.ایران
    ارسال ها
    4,239
    سپاس
    36,350
    از این کاربر 59,460 بار در 4,705 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : [اکران اختصاصی انجمن] فیلم اول: غلاف تمام فلزی



    تجربه‌ي خواندن فيلمنامه‌ي "غلاف تمام فلزي" :

    »» خواندن يه فيلمنامه‌ي 79 صفحه‌ايي خوش قلم و خوش ترجمه براي حالا كه دانلود كردنش يه كمي وقت‌گيره و فعلا دم‌دست نيست واقعا لذت‌بخش بود. اين فيلمنامه به همت "شهرزاد بارفروشي" ترجمه شده و از مجموعه كتب "100 سال سينما ... 100 فيلمنامه" چاپ شده. كه يك مقدمه‌ي زيبايي هم به قلم آقاي "گلمكاني" داره كه در جايي از آن نوشته:
    "براي خيلي‌ها، خواندن فيلمنامه لذت خواندن قصه و رمان را ندارد، اما براي تماشاگر جدي سينما، فيلمنامه وسيله‌ايي است براي درك بهتر فيلم. شايد بتوان آن را نوعي "وسيله‌ي كمك آموزشي" توصيف كرد؛ هرچند خواندن برخي از فيلمنامه‌ها هم به اندازه‌ي يك رمان خوب، لذت‌بخش است."

    »» اگه اجازه داشتم من قسمت اول فيلمنامه و قسمت پاياني رو بهم وصل مي‌كردم. يعني بخش ابتدايي كه تحت عنوان "سلماني پايگاه نيروي دريايي در جزيره‌ي پريس. روز. داخلي" كليد ميخوره رو با بخش پاياني "ويرانه‌هاي شهر هيو.روز.خارجي" پيوند مي‌زدم. چون واقعا هيچ چيزي از ميانه‌ي فيلمنامه دوست‌داشتني نيست و بيشتر وقت خواننده صرف خواندن جملات قصار و ديوانه‌بازي‌ها اغراق‌آميز شخصيت‌ها ميشه كه سهم "كابوي" از همه در اين جور قضايا بيشتره. البته اين فقط روي برگه‌ي كاغذ جواب ميده و شايد تصوير نتيجه چيز ديگه‌ايي بشه!

    »» اون چيزي كه در همين ميانه خيلي آزاردهنده است توصيفات و جملات ديوانه‌وار شخصيت‌هاي كوچك و بزرگه كه هيچ فرقي با اون توصيفات آماتوري فيلم‌هاي ضدجنگ نداره مثل اين چندتا:

    *تيرانداز: هركي فراركنه ويت كنگه. اما ويت‌‌كنگ منظم اونه كه وايسه]مي‌خندد[ يه وقت داستان منو مي‌نويسيد.
    جوكر: چرا بايد داستان تو رو بنويسيم؟
    تيرانداز: چون من عوضي‌ خيلي خوبم!

    *جوكر: من مي‌خواستم ويتنام مرموز رو ببينم، جواهر آسياي باستاني رو ببينم ... و بكشمشون. مي‌خواستم اولين بچه‌ي خونواده‌ام باشم كه يه قتل واقعي انجام داده.
    يه جوري همه ساده ديوانه شدن يه جوري همه ديوانه نه بهتر بگم "خيلي" ديوانه هستن.
    به غير از اين "ميانه" و تاكيدات كوبريكي كه اصلا دركش نمي‌كنم فيلمنامه اينقدر روان و خوش‌بيان و سرگرم‌كننده است كه حد نداره. يعني در فاصله‌ي كمتر از 30دقيقه ميشه تمامش رو از حفظ كرد. بخصوص بخش ابتدايي كه اتفاقات مثل يه پازل كنار هم چيده شدن تا سرنوشت كوتاه "پايل" و "سرگروهبان هارتمن" رقم بخوره.

    بخشي از گفت‌وگوي كوتاه بين "سرهنگ" و "جوكر" به عنوان حرف آخر:

    *سرهنگ: روي كلاهت چي نوشتي؟
    جوكر: "زاده شده براي كشتن"، قربان.
    سرهنگ: روي كلاهت مي‌نويسي "زاده شده براي كشتن"، اما روي لباست نشان صلح داري. اين يه شوخي احمقانه‌اش؟!
    جوكر: نه، قربان!


    *متاسفانه از این کتاب تصویری پیدا نکردم حتی در سایت "نشر نی" هم نبود!



  12. #8
    Master and Margarita
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    ارسال ها
    524
    سپاس
    2,569
    از این کاربر 7,648 بار در 751 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : [اکران اختصاصی انجمن] فیلم اول: غلاف تمام فلزی

    کوبریک انسان را می شناسد و به دلیل احترامش برای انسان، در تمام آثارش به دغدغه وجودی انسان در زندگی می پردازد. از این جهت، کوبریک را استاد روایت تصویری ذهنیات آدمی می دانند.

    تنها کارگردان های معدودی، صاحب این استعداد خاص هستند که هر آثر آنها به یک مفهوم سینمایی ماندگار نامیده شود. این مهارتی است که فراتر از مصور کردن مفاهیم قرار می گیرد و نیاز به انتخاب مضامین مناسب، داستانی پرکشش و جوهره ای فوق العاده دارد. از ویژگی های سینمای کوبریک، استقلال هر اثر و غیر قابل پیش بینی بودن آن است. هیچ یک از فیلم های او در ابتدا به نظر نمی آیند که از کار های کوبریک باشند، اما در عین حال هر موضوعی به فراخور زمان خود مهارت و حساسیت و کنجکاوی کوبریک را در ارتباط با مسائل مختلف به نمایش می گذارد.
    کوبریک هرگز دست نیافتنی و قابل پیش بینی نبوده است به همین دلیل تماشاگران و منتقدان، با هر فیلم تازه او به این نتیجه می رسیدند که کوبریک را نمی شناسند.

    کوبریک 4 فیلم ضد جنگ کارگردانی کرد: ترس و هوس ، راه های افتخار ، دکتر استرنج لاو و غلاف تمام فلزی. ترس و هوس با بودجه ده هزار دلاری ساخته شد و امروزه کمتر کسی این فیلم را دیده. راه های افتخار، با بازی کریک داگلاس که بر پایه ماجرایی واقعی ساخته شده نشان می دهد که چگونه سربازان به دلیل جاه طلبی و غرور مافوق هایشان کشته می شوند. دکتر استرنج لاو توصیف بی همتایی است از حماقت جنگ طلبی. غلاف تمام فلزی سربازانی را نشان می دهد که ابتدا احساست بشری آن ها گرفته شده، سپس در موقعیتی قرار گرفته می شوند که چاره جز کشتن ندارند.

    این فیلم درباره کشتن و از دست رفتن انسانیت است. قسمت اول فیلم درباره این است که چگونه سربازان تربیت می شوند تا آدم بکشند، در طی این اتفاقات و تمرینات سخت فرمانده باعث می شود که پایل اقدام به خودکشی کند به خاطر این که قادر نیست این زندگی را تحمل کند. قسمت دوم قسمت دوم جوکر به عنوان یک خبرنگار جنگی ظاهر می شود که وقایعی که در ویتنام اتفاق می افتد را گزارش می دهد. جوکر با وقایع بد روبه رو می شود ولی قادر به اقدام هیچ کاری نیست به خاط این که تا بحال جنگ را از نزدیک ندیده است. قسمت آخر نشان می دهد که افراد چگونه به آدم کش تبدیل می شوند. جوکر می بیند آدم هایی که کشته می شوند چه حالتی دارند اما وقتی خود به جبهه می رود با وجود آن همه تعلیمات نظامی از کشتن دیگران جلوگیری می کند به خاطر اینکه هنوز انسانیت در او وجود دارد و از روی انسانیت تک تیرانداز زن را می کشد.

    در ابتدای فیلم با به نمایش گذاشتن خشونت بصری و کلامی با بازی بسیار زیبا و چشمگیر "لی ارمی" و ختم اتفاقات به وسیله خودکشی پایل به پایان می رسد. و با شروع قسمت ویتنام و کشتن تک تیر انداز توسط جوکر داستان جلب توجه می کند و مخاطب را مشتاق برای ادامه فیلم می سازد. رفتار خود مختارانه جوکر که علی رغم شست و شوی مغزی و جسمی در ارتش، انسانیتش را حفظ می کند باعث سرگشتگی او می شود.

  13. 25 کاربرِ زیر از Gallow بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  14. #9
    تاریخ عضویت
    Aug 2012
    ارسال ها
    231
    سپاس
    528
    از این کاربر 2,536 بار در 341 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : [اکران اختصاصی انجمن] فیلم اول: غلاف تمام فلزی

    آثار با محوریت جنگ عموما ضعیف ترین آثار سازندگان بزرگشان هستند، از پیانیست رومن پولانسکی بگیرید تا گل های جنگ ژانگ ییمو، فیلم بی نهایت بد نجات سرباز رایان و همین غلاف تمام فلزی.
    البته این قیاس نسبی رو در نظر داشته باشید که ضعیف ترین اثر سازندگانشان؛ غلاف تمام فلزی از بعضی جنبه ها فیلم درخشان و خیره کننده ای به حساب می آید اما وقتی پای کوبریک در میان باشد، ما داریم با آثاری مثل پرتقال کوکی، اودیسه، ایز واید شات و ... این فیلم را قیاس میکنیم.
    اهمیتی به اقبال جهانی و تعریف های همگانی این نوع آثار که از ویژگی های ذاتی‌یشان هست نباید داد، این عناوین ساخته میشند و باید براشان هورا کشید، اگر نه بُعد انسانی آدمی زیر سوال میرود و جامعه جهانی اگر این فیلم ها رو بولد نکند، صرفا آن طعم زندگی در دنیایی پر از کثافت که در فیلم غلاف تمام فلزی هم به صورت واضحی به آن اشاره میشود بیشتر زیر دندان مخاطبین گیر میکند. اشاره من به این فیلم خاص نیست بلکه کل فیلم های از این دست را در نظر دارم، که البته ممکن است در میان آنها استثناهایی نیز پیدا شود.
    وقتی در مورد غلاف تمام فلزی صحبت میکنیم باید نسبت به اینکه آیا محوریت این فیلم بر روی جنگ میگردد تردید کنیم، این سوال باید برای ما پیش بیاید که آیا جنگ صرفا موقعیتیست برای اینکه کوبریک شخصیت های خودش را محک بزند، یا نه جنگ پایش را از یک موقعیت فراتر گذاشته و تبدیل به موضوع اثر شده است. این تردید از جایی به وجود میاید که جنگ را به عنوان یک کل مورد بررسی قرار نداده بلکه از زاویه دید هر شخص به جنگ پرداخته. بگذارید مثال های جزیی تری بزنم، فیلم با یک فصل شروع خوش ساخت آغاز میشود. جایی که بازی درخشان هارتمن حسابی مخاطب را سر حال میاورد، جایی که تحول شخصیتی پاول علامت سوال های زیادی را در ذهن مخاطب ایجاد میکند، این سوال اصلی که، نقطه آغاز تحول شخصیتی پاول از کجا بود؟! آیا سخت گیری های هارتمن؟! آیا ترس از جنگ؟! خیر هیچ کدام از اینها نبود، نقطه ی تحول شخصیت پاول از جایی شکل گرفت که کسانی که دوست خود میپنداشت به او پشت کردند، این ارتباطی به جنگ و عوارض آن مطلقا ندارد، بلکه وارد حوزه نقد شخصیتی افراد میشود. آنگاه که پاول اسلحه را تنها دوست خود میبیند، چرا که در آخرین سنگر هم تنها گذاشته شده، بیش از اینکه نقد جنگ باشد نقد اجتماع است، که چه بسا پیشینه ای این چنینی عزم این افراد را برای اعزام راسخ کرده است.
    اما اشاره ای کنیم به شب خودکشی پاول، پاول خودکشی میکند و این یعنی ترسی از مرگ در خود ندارد، پاول قربانی ترس از اعزام یا عوارض جنگ نشده است، بلکه طعم این دنیای کثافت را در تنهایی خود چسیده است.
    نیمه دوم فیلم که به اعزام نیرو ها، به پست های مشخص شده میپردازد، عملا یک داستان کلی رو دنبال نمیکند، دلیل دیگریست که بر تردیدی که از ابتدا ذهن ما را مشغول خود کرده صحه بگذاریم، که این جنگ صرفا موقعیتیست برای تحلیل رفتار انسانی نه نقد جنگ، در فیلم هیچ اشاره ی کلانی به چرایی جنگ ویتنام نمیشود و فقط به برداشت های شخصی افراد میپردازد، شاید پر رنگ ترین اشارات سیاست زده فیلم، اشاره به این نکته باشد که ما برای خودشان میکشیم، اما آنها از ما تشکر نمیکنند.
    نکته ی دیگر صحنه ایست که تک تیر انداز ویتنامی سربازان را هدف قرار میدهد، این عجیب نیست که تمایل عجیبی به زجر کش کردن آنها دارد؟! حتی اگر قصد آن داشت با زنده نگه داشتنشان به عنوان تله از آنها سود ببرد، اگر درست یادم باشد زدن چهار تیر به سرباز سیاه پوست، افراط به نظر نمیرسد؟! آیا این کوبریک نیست که میخواهد این روح وحشی و حیوانی انسان را که در بند تمدن و قانون اسیر شده است را به تصور بکشد و آزادی این وحشی گری از این بند را خطرناک نشان دهد؟! در فیلم شاهد انسان هایی هستیم عاشق کشتن. این نقد جنگ نیست این نقد انسان هاست، انسان هایی که با کشتن ارضا میشوند، هر چند ابزاری در دست دیگران هستند اما خود نیز این وضع را غنیمت میشمرند.
    اما برسیم به شخصیت جوکر، یک شخصیت کاملا خنثی نسبت به خشونتی که در اطرافش موج میزند.این شخص به هیچ عنوان قهرمان یا انسان دوست نیست، همانطور که در زدن گروهی پاول مشارکت میکند، قتل ویتنامی ها را در هلیکوپتر فقط تماشا میکند و حوصله اش از آتش بس سر میرود، یک تناقض عمل و گفتار در وجود او موج میزند، این تمایل به قتل و خشونت در او وجود دارد اما آموزه های اجتماعی سدی به نام وجدان ساخته که او را از ارتکاب به آنها منع میکند، حالا هارتمن کلنگی به دست گرفته و دست به تخریب این سد میزند.
    اون روزنامه نگار است، به ظاهر معترض به شرایط وجود، اما در عمل علاقه مند به رسوخ بیشتر در لایه های جنگ، و از طرفی ترسو، هیچ پیشنهادی برای نجات قربای های تک تیر اندازی نمیدهد، هنگامی که به دختر ویتنامی که دوستانش را آنگونه سلاخی کرده است میرسد، انسان دوستی در حدی نزول پیدا کرده که با کشتن کسی به مهربانی شهره میشویم. به نظرم کوبریک در پی آن است که ارزشها اجتماعی آن دوران را زیر سوال ببرد.
    به طور کلی فیلم در عین اینکه، دارای مضامین این چنینیست، اما نمیتوان منکر این شد که نیمه دوم به نسبت نیمه اول فیلم افت ریتم و داستان دارد و مجموع اینها به فیلم ضربه زننده بوده است.
    | سه چیز پایدار نماند

    | ملک بی سیاست

    | مال بی تجارت

    | علم بی بحث

  15. 20 کاربرِ زیر از kingmiladkh بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  16. #10
    Everybody Lies
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    ارسال ها
    3,463
    سپاس
    30,263
    از این کاربر 49,438 بار در 5,614 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : [اکران اختصاصی انجمن] فیلم اول: غلاف تمام فلزی

    نقل قول نوشته اصلی توسط kingmiladkh نمایش پست ها
    آثار با محوریت جنگ عموما ضعیف ترین آثار سازندگان بزرگشان هستند، از پیانیست رومن پولانسکی بگیرید تا گل های جنگ ژانگ ییمو، فیلم بی نهایت بد نجات سرباز رایان و همین غلاف تمام فلزی.
    به هیچ عنوان این حرف رو قبول ندارم، The Pianist روایتی کاملا متفاوت و کاملا شخص داره و سبک فیلم کلا با فیلم هایی که با ژانر جنگی شناخته میشن فرق داره، هیچ کس هم ژانگ ییمو را با "گل های جنگ" نمیشناسه و عموما با فیلم hero و یا house of flying dagger و سبکی که در این فیلم‌ها بکاربرده شناخته میشه. بی نهایت بد بودن نجات سرباز رایان و همین غلاف تمام فلزی رو نمیدونم از چه لحاظ میگی ولی تو سبک فیلم های جنگی من این دوتا رو فوق العاده طبقه بندی نمیکنم ولی بینهایت بد هم نیستن .(در مورد سرباز ریان تو تاپیک جدید بهتره صحبت کنیم)

    نقل قول نوشته اصلی توسط kingmiladkh نمایش پست ها
    البته این قیاس نسبی رو در نظر داشته باشید که ضعیف ترین اثر سازندگانشان؛ غلاف تمام فلزی از بعضی جنبه ها فیلم درخشان و خیره کننده ای به حساب می آید اما وقتی پای کوبریک در میان باشد، ما داریم با آثاری مثل پرتقال کوکی، اودیسه، ایز واید شات و ... این فیلم را قیاس میکنیم.
    در مورد این خود من هم معتقدم کوبریک فیلم های قوی‌تری هم داره که در این کیس خاص کوبریک هرچی میخواست بگه رو توی را‌ه‌های افتخار گفت و توی این فیلم فقط شکل و ظاهر موضوع رو بروز کرده بود و حتی در محتوا هم شاید ضعیفتر باشه و با یه مقدار شلوغ کاری زیاد تونسته به این جایگاه برسه .
    البته نمیشه برای تمام فیلم های ایندست یک نسخه پیچید و تعدادی رو مستثنا کرد . فیلم پل ، رم شهر بی دفاع ، یا فیلم هایی مثل Come and See که حتی شاید اسمشان کمتر شنیده شده جز شاهکارهای بی ادعا این ژانر به حساب میان و حتی اندکی بعدتر جوخه الیور استون و یا فیلم تلفات جنگ هم جز فیلم های خوب این دسته به نظر من حساب میشن و حتی در بین فیلمسازان جدید از فیلم سرزمین هیچکس به کارگردانی دنیس تانویچ هم نمیشه گذشت .

    البته توی این فیلم نمیشه منکر افت داستانی و چرخش ناگهانی و حتی خوب متصل نشدن قسمت دوم فیلم به قسمت اول شد ولی کلیت فیلم رضایت بخش بود . البته خود شخصیت جوکر هم به نظر من یک شخصیت گم شده و بی هویتی بود و خودش تکلیفش رو با خودش نمیدونست.

  17. 13 کاربرِ زیر از pooya بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


 

 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
  • قدرت گرفته از سیستم vBulletin نسخه ی 4.2.3
  • قالب اختصاصی انجمن TvWorld نسخه ی 1.0
  • طراحی و اجرای قالب : نوژن
  • تمام حقوق مطالب و محتوا برای تی وی وُرلد محفوظ می باشد
Powered by vBulletin® Version 4.2.1
Copyright ©2000 - 2009, Jelsoft Enterprises Ltd.