دیالوگ های بیادماندنیِ دنیای فیلم و سریال|قوانین در پست اول

[Moh3eN]

سلام دوستان . توی این تاپیک دیالوگ هایی رو که تو فیلم ها و سریال ها بشون برمیخوریم و به نظرمون جالب میاد رو قرار خواهیم داد. فقط وقتی میخواید دیالوگ موردنظرتون رو توی تاپیک بزارید لطفا به این نکات توجه کنید . اول اینکه دیالوگ هاتون رو گلچین کنید و اونایی که بنظرتون واقعا جالب هستن رو ذکر کنید . حتما نام فیلم ,سریال و فصل و اپیزودی که دیالوگ درش هست رو ذکر کنید . خیلی از دوستانی که به این تاپیک سر میزنن ممکنه سریالی که دیالوگی ازش نقل کردید رو دنبال نکرده باشن و بخوان در آینده برن سراغ اون سریال . پس اگر دیالوگ موردنظرتون بخشی از داستان سریال رو لو میده، حتی اگر مربوط به فصل های ایتدایی سریال هم هست، حتما با ذکرِ اسم سریال، فصل و اپیزود، اون دیالوگ رو توی اسپویلر قرار بدید . مثلا : :Big Bang Theory , S03.E14 مشاهده محتوا اسپویلر محتوای دیالوگ از قرار دادن دیالوگ بصورت صرفا انگلیسی خودداری نمایید و ترجمه فارسی را حتما قرار دهید. بهتر اینه که هم انگلیسی و هم ترجمش ذکر بشه ضمنا بعضی دیالوگ ها توی موقعیت خاصی معنی دار میشن و مثلا اگر کسی سریال رو دنبال نکرده باشه متوجه دیالوگ نمیشه . در اینجور مواقع اگر یه توضیح کوتاه در مورد اتفاقات سکانس بدید و بعد دیالوگ رو بگید حتی کسی که سریال رو دنبال نکرده باشه هم متوجه دیالوگِ موردنظر میشه . لطفا از قرار دادن هرگونه مطالب حاوی الفاظ و کلمات رکیک در تاپیک خودداری شود پیشاپیش ممنون از همکاریتون ....

[K.Gatsby]

کوزی گونی قسمت 118

کمیسر: دوست داشتن واقعی اینکه با خوشحال بودن اون تو هم خوشحال باشی. اینجوریه.
کوزی: کمیسر مگر تو همه چیز میدونی؟ خیلی دارم عذاب میکشم.
کمیسر: زمان. من فکر میکردم دیگه نمیتونم به زندگی ادامه بدم( بعد از مرگ همسرش) اما تونستم دوباره از صفر شروع کنم.
کوزی: فراموش کردن چیز اسونی نیست. چطوری میتونم فراموش کنم؟
کمیسر: پسر فراموش نکن. من فراموشش نکردم. تو هم فراموشش نکن. کی از تو خواست فراموش کنی؟ اما با گذشت زمان زخمات خوب میشه.
زمان این قدرت داره.

[Irag]

Little Miss Sunshine 2006 پدربزرگ: تو میدونی بازنده کیه؟ بازنده‌های واقعی کسانی هستند که اونقدر از برنده "نشدن" می‌ترسند که حتی "تلاش" هم نمی‌کنند!

[Irag]

Audition 1999 آئویاما: اون اینجا به قتل رسیده؟ همسایه: اره،بدنش به طور کامل تیکه تیکه و خونش روی زمین جاری بود! پلیس سعی کرد بدنش رو به هم وصل کنه اما 3تا انگشت و 1گوش اضافه بود همینطور یه "زبون"

[Irag]

Frances Ha 2012 فرانسیس: چه کار می کنی؟ (کارت چیه) ... سوال احمقانیه نه؟ فکر کردم باید بپرسم. اندی: اه،نه. من وکیلم. تو چه کار می کنی؟ فرانسیس: عجب سوال احمقانه ای!

[Irag]

The Butler 2013 رهبر حزب پلنگ سیاه: می‌دونید، خوک‌های رسانه‌ایی ما رو تروریست معرفی می‌کنن. به تروریست کسی‌ه که ترور میکنه و بقیه رو می‌ترسونه ولی کسی که داره تهدید و ترسونده میشه "ما" (جامعه سیاه‌پوست آمریکا) هستیم! وقتشه که رو پای خودمون بایستیم و مقابل این بی‌عدالتی‌هایی که اجتماع رو بستوه آورده بایستیم. اگه اونا "یکی" از ما رو کشتن ما "دو" نفر از اونا رو می‌کشیم! (من : موفق باشید)

[mas5oud281]

جوکر(هیث لجر):من ﻳﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﺩﺍﺷﺘﻢ، ﺯﻳﺒﺎ ﺑﻮﺩ . ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺯﻱ ﻣﻴﮑﺮﺩ ﻭ ﻳﻪ ﻋﺎﻟﻤﻪ بدﻫﻲ ﺑﺎﻻ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ
ﻃﻠﺒﮑﺎﺭﺍ ﺻﻮﺭﺗﺸﻮ ﺧﻂ ﺧﻄﻲ ﮐﺮﺩﻥ
ما پوﻟﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺟﺮﺍﺣﻴﺶ ﻧﺪﺍﺷﺘﻴﻢ ،
ﻣﻴﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﺪﻭﻧﻪ ﮐﻪ ﺯﺧﻤﺎﺵ برام ﺍﻫﻤﻴﺘﻲ ﻧﺪﺍﺭﻩ ،
ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻴﻦ ﻳﻪ ﺗﻴﻎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺗﻮ ﺩﻫﻨﻢ ﻭ
ﺍﻳﻦ ﮐﺎﺭﻭ ﮐﺮﺩﻡ ، ﻣﻴﺪﻭﻧﻲ ﺑﻌﺪﺵ ﭼﻲ ﺷﺪ؟ ﻧﺘﻮﻧﺴﺖ ﺍﻳﻨﺠﻮﺭﻱ منو ﺑﺒﻴﻨﻪ ﻭ ﺗﺮﮐﻢ ﮐﺮﺩ

"ﺣﺎﻻ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻣﻴﺨﻨﺪﻡ" !

اضافه شده در : 12 minutes

http://picoup.ir/images/85718561842129429929.jpg

[Malcolm X]

Game of Thrones S03E06

لرد واریس : من کاری رو کردم که به نفع مملکت بود.
لرد بیلیش : مملکت؟ میدونی مملکت چیه؟ مملکت هزاران شمشیر دشمنان "ایگان".(ایگان : سازنده ی تخت آهنی)
داستانی که تصميم مي گيريم بگيم و بگيم تا زماني که فراموش کنيم دروغي بيش نيست.
لرد واریس : ولي زماني که اون دروغ رو کنار بزاريم چي برامون ميمونه؟ هرج و مرج!
گودالي خميازه کشان که منتظره هممون رو به درون خودش بکشه.
لرد بیلیش : هرج و مرج گودال نيست.هرج و مرج يک نردبانه
بسيارند کساني که سعي مي کنن ازش بالا برن و شکست مي خورن...و هيچگاه شانس دوباره اي پيدا نمي کنن...سقوط اونها رو در هم مي شکنه
و بعضي ها شانس بالارفتن پيدا مي کنن ولي خودداري مي کنن اونها به مملکت, يا خدايان و يا عشق وفادار مي مونن.
دسته اي توهم...تنها نردبانه که حقيقت داره...تنها بالا رفتنه که اهميت داره!

(ببخشید که طولانی و قدیمیه همینجوری گفتم یادی ازش زنده بشه!)

[Malcolm X]

به یاد جیمز گاندولفینی

The Sopranos S01E01


دکتر ملفی (روانشناس) : آیا تردیدی در مورد اینکه چطوری زندگیت رو میگذرونی داری؟
تونی : آره... متوجه شدم که باید دلقک غمگین باشم...از بیرون بخندم... اما از درون گریه کنم

[Irag]

The Great Train Robbery - E 01 بروس: همین؟ یه لامپ و یک دستکش سیاه؟ فکر می‌کردم قراره یه کار فنی باشه! اینکه به عقل هرکسی می‌رسید. راجر: اره، ولی نرسیده،رسیده؟! به عقل من رسید هرکسی رو میشه پیچیده کرد. سادگی، اون سخته!

[Malcolm X]

Valkyrie 2008

تام کروز(در حالیکه به نقاشی هیتلر نگاه میکنه) : میدونی این جنگ چطوری تموم میشه ستوان؟
وقتی که تابلو آویزان نباشه...و مردهایی آویزان باشن

متن انگلیسی : The portrait will be unhung...And the man will be hung