برای استفاده از تمامی امکانات انجمن و مشاهده ی آنها بایستی ابتدا ثبت نام کنید
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 از مجموع 2
  1. #1
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    ارسال ها
    1,196
    سپاس
    25,367
    از این کاربر 20,379 بار در 1,374 پست سپاس گزاری شده

    new1 چشم‌انداز ژانر فانتزی - بحث پیرامون خلأها، پتانسیل‌های هدر رفته و آینده این ژانر

    چشم‌انداز ژانر فانتزی - بحث پیرامون خلأها، پتانسیل‌های هدر رفته و آینده این ژانر

    در این تاپیک میخواهیم به چشم‌انداز و آینده‌ی آثار ژانر فانتزی، خلأهای موجود و فرصت‌های استفاده نشده بپردازیم. اول از همه بهتر است با تعریف ژانر فانتزی شروع کنیم. طبق ویکی پدیا، یک تعریف کلی برای ژانر فانتزی به شرح زیر است:
    فیلم فانتزی یا فیلم خیال‌پردازی یکی از ژانرهای فیلم است که دارای زمینه‌ای فانتزی می‌باشد و در آن از جادو، وقایع فراطبیعی، موجودات افسانه‌ای و دنیاهای خیالی استفاده شده‌است. این ژانر شباهت‌هایی به ژانرهای علمی ـ تخیلی و وحشت دارد. برای مثال سه گانه ارباب حلقه ها که از بهترین فیلم های تاریخ این ژانر است.

    از ویژگی‌های اصلی ژانر فانتزی می‌توان به داشتن عناصر خیالی مانند اشباح، جادو و موجودات خیالی اشاره کرد. در این سبک آثار، جهانی با منطق و قوانین خاص خود به مخاطب معرفی ‌می‌شود.




    خب پس از اینکه مقدمه و مروری بر ویژگی‌های این سبک آورده شد، خیلی سریع بریم سراغ اصل مطلب:

    از اینجا آغاز کنم که خلأهای خیلی تأسف‌برانگیزی در این ژانر احساس میکنم که این تاپیک بهانه‌ای شد که در مورد اونها باهاتون درد و دل کنم. متأسفانه این ژانر داره خاک میخوره!
    در سالیان گذشته ما شاهد معدود آثار سینمایی و سریالی موفق و جاودانه در این سبک بودیم مثل سری فیلم ارباب حلقه‌ها، سری فیلم هری پاتر، سریال بازی تاج‌ و تخت و ... اما اون چیزی که بسیار آزار دهنده‌ست اینه که پیشرفتی در این ژانر احساس نمیشه و سالیان سال هست که ما فقط در مورد این چند اثر صحبت میکنیم. سوال اینجاست مگر رمان فانتزی جذاب کم داریم؟


    هیچ یادتون هست اولین باری که فیلم ارباب حلقه‌ها رو دیدین چه حسی داشتین؟ یادمه اولین باری که سی دی اولین فیلم از سه گانه ارباب حلقه‌ها رو خریدم و تماشا کردم هیجانی داشتم که قابل توصیف نیست. حسم اینگونه بود که انگار با یک اثر فراتر از آن زمان روبرو می‌شدم. اما سوال اینجاست آیا در 10 سال گذشته از سبک فانتزی شما اثری دیده‌اید که فراتر از زمانه باشد؟ آیا اثری بوده است که احساس کنید پیشرفت در ژانر فانتزی محسوب می‌شود؟
    از طرف دیگر، کارگردان‌های موفق فرصت تکرار موفقیت‌های خود را پیدا نمی‌کنند. شما ببینید پس از ساخت سری فیلم‌های ارباب حلقه‌ها و هابیت، واقعأ پیتر جکسون کجاست؟ کجایی برادر خبری ازت نیست! چند سال هست که رفته گوشه اتاقش و رو آورده به مستندسازی و یکسری آثار به درد نخور. حتی هابیت هم واقعأ در سطح ارباب حلقه‌ها نبود و این یعنی پیتر جکسون هم مثل گذشته نتونسته بوده برای این سری به اون میزانی که باید سرمایه‌گذاری کنه. قراره سریال ارباب حلقه‌ها به کارگردانی J.A. Bayona به همراه دو کارگردان دیگر ساخته بشه. اما آیا این سریال با همان ظرافت و کیفیت سری فیلم ارباب حلقه‌ها به کارگردانی پیتر جکسون ساخته خواهد شد؟

    ژانر فانتزی رو در محتواهای مختلف از جمله مانگاها، مانهواها، کمیک‌ها، رمان‌ها، فیلم‌ها، سریال‌ها، انیمیشن‌ها، انیمه‌ها و ... می‌توان جست و هر کدام از آنها شامل صدها اثر در سبک فانتزی‌ست. اما در این تاپیک ما قصد داریم به سراغ سورس آثار فانتزی برویم و آنها را در کمیک‌‌بوک‌ها، رمان‌ها، مانگاها و مانهواها بررسی کنیم.
    سوال مهم این است که توقعات ما از ژانر فانتزی چیست؟ به عنوان مثال، اگر بنده مانگای ناکجاآباد موعود را میخوانم، با داستانش ارتباط برقرار میکنم و اون رو یک مانگای موفق میدونم تا چه حد انتظاراتم برای انیمه‌اش بالا میره؟ و پس از ساختش تا چه حد انتظارات برآورده میشه؟ یا اگر فیلم ارباب حلقه‌ها رو با رمان نوشته جی. آر. آر. تالکین مقایسه میکنم تا چه حد پیتر جکسون رو موفق میدونیم؟
    به جرأت می‌توان گفت اکثر فیلم‌ها و خصوصأ سریال‌های فانتزی که بر اساس رمان‌های فانتزی موفق ساخته میشن با شکست روبرو میشن دلیلش هم مشخص هست و اون چیزی جز نقص در تکنولوژی، امکانات ساخت و هوشمندی کارگردان نیست.

    ژانر فانتزی شامل زیرمجموعه‌های متعددی هست که از جمله مشهورترین آنها می‌توان به زیرسبک‌های دارک فانتزی، فانتزی حماسی، شمشیر و جادوگری، داستان‌های ابرقهرمانی، افسانه و ... اشاره کرد. در این تاپیک قصد داریم هر ژانر را به صورت جداگانه بررسی کنیم.

    ابتدا از سبک دارک فانتزی از زیرمجموعه‌های ژانر فانتزی شروع میکنیم. در این سبک به سراغ سورس‌ آثار فانتزی می‌رویم و پتانسیل‌های آنها را جهت ساخت یک فیلم، سریال، انیمیشن و یا انیمه اقتباس گرفته شده از آنها بررسی می‌کنیم.

    سبک دارک فانتزی


    شاید کمتر از سبک دارک فانتزی در دنیای کمیک‌‌ها شنیده باشیم ولی یکی از بهترین، پرافتخارترین و مهم‌ترین کمیک‌های تاریخ که سبک دارک فانتزی را در دنیای کمیک پدید آورد، کمیک شاهکار The Sandman است که خالقان آن نیل گیمن به همراه دو شخص دیگر بوده‌اند و توسط DC Comics چاپ شده است. این کمیک‌بوک در مورد شخصی به نام "مورفئوس" ملقب به "رؤیا" است که نماد امید و رؤیاپردازی است. او سالها پیش قدرتی شگفت‌انگیز داشته است که اکنون آن را از دست داده است. پس از سالها اسارت به قلمرو خود برمی‌گردد و حال دوباره به دنبال راهی برای پس گرفتن قدرت گذشته خود است. او خانواده‌ای دارد که به "بی‌پایان‌ها" معروفند و ملقب به "سرنوشت"، "نابودی"، "آرزو"، "ناامیدی" و "دیوانگی" هستند که ویژگی‌ها و قدرت‌های خاص خود را دارند. او با خانواده اش به دنبال کشف رابطه بین انسان و حقیقت است. جالب اینجاست که قرار بود یک فیلم سینمایی بر پایه داستان این کمیک ساخته شود (شاید مناسب‌ترین کارگردان برای به تصویر کشیدن فضای دارک این کمیک، تیم برتون می‌بود) که بعدها تصمیم گرفتند به جای ساخت یک فیلم سینمایی، یک سریال برای آن بسازند. گفته شده است که نتفلیکس قرارداد بسیار سنگینی با برادران وارنر برای ساخت این سریال بسته است. تریلری از پشت صحنه با حضور خود نیل گیمن نیز منتشر شده است. مراحل فیلمبرداری سریال The Sandman به پایان رسیده است و از نتفلیکس پخش خواهد شد.

    از Fables می‌توان به عنوان یکی از کمیک‌های دارک فانتزی با ایده درخشان یاد کرد. خالق این کمیک بیل ویلینگهام است که جوایز متعددی بابت این کمیک دریافت کرده است. این کمیک ترکیبی از داستان‌های افسانه پریان و تقابل میان کاراکترهای آنها در قالب دنیای امروزی است! در واقع، در این کمیک کاراکترهای معروف مربوط به داستان‌های افسانه پریان دور هم جمع شده‌اند و مخفیانه به دور از چشم انسان‌ها جماعتی را تشکیل داده‌اند. ماجرا از آنجا شروع می‌شود که این کاراکترهای افسانه پریان به دلیل حمله یک موجود ویرانگر به همراه لشکر عظیمش، تصمیم به فرار از جهان خیالی خود می‌گیرند و به دنیای واقعی انسان‌ها پناه می‌آورند. دلیل اینکه به دنیای انسان‌ها فرار می‌کنند تنها این است که آن موجود ویرانگر علاقه‌ای به دنیای حوصله سر بر و بدون جذابیت انسان‌ها که خبری از جادو و جنبل، طلسم، قصرهای باشکوه و قدرت‌های افسانه‌ای در آن نیست ندارد! و بدین ترتیب جای آنها در کنار انسان‌ها امن خواهد بود. نکته جالب اینجاست که این کمیک در کنار فان بودن قضیه تقابل میان کاراکترهای افسانه پریان و جنبه‌های فان داستان، تم دارک فانتزی نیز به خود گرفته است! تصور کنید که گرگ بدجنس درون قصه شنل قرمزی، کلانتر شهر شده باشد و با سفید برفی ازدواج کند! سیندرلا به یک جاسوس جیمز باندی تبدیل شود! طراحی این کمیک بسیار عالی و با جزئیات بالا انجام شده است. بعدها یک گیم به نام The Wolf Among Us که اقتباسی از این کمیک بود منتشر شد و به اندازه کمیک موفق و درخشان بود. ساخت یک سیتکام انیمیشنی از روی این کمیک، ایده بدی به نظر نمی‌رسد!



    مانگای دارک فانتزی تمامأ رنگی East, Into The Night روایت‌گر تاریکی ابدی‌ست که مردم آن را "شب" می‌نامند! مدتها پیش، نقطه مقابل این "شب" وجود داشت. چیزی بسیار روشن‌تر از نور چراغ‌های آنها... نور امید برای بشریت... به دنبال "صبح" فراموش شده بگردید! جهان این مانگا دارک و منحصر به فرد است به گونه‌ای که ابدأ مانند آن وجود نداشته است! طراحی‌های مانگا بسیار واضح و حرفه‌ای صورت گرفته و کمتر مانگایی به این وضوح وجود داشته است. از نقاط قوت مانگا می‌توان به اکشن‌های جذاب آن اشاره کرد. این مانگا از همان ابتدا اعماق تاریکی درون یک غار و موجودات اهریمنی پنهان در آن را به تصویر می‌کشد. این مانگا پر از سکانس‌های شوکه‌کننده است و ترس را به مخاطب القا می‌کند اما باید توجه داشت مانگا از چپتر سوم اوج میگیرد و تاکنون از بین 12 چپتر منتشر شده بهترین چپترها 5 و 11 و 12 بوده‌اند. با وجود اینکه جهان این مانگا منحصر به فرد است اما داستان آن الهامات بسیاری از انیمه‌های معروفی همچون حمله به غول و کلیمور داشته است! خصوصأ در ارتباط با تجهیزات پیشرفته برای مقابله با موجودات اهریمنی موسوم به "یادگار" که به نظر ساخته دست بشرند! انسان‌ها از "یادگار"ها هراس دارند اما در این بین یادگاری وجود دارد که شبیه انسان‌ها ساخته شده است! رنگ‌آمیزی تصاویر این مانگا بسیار ماهرانه و بیشتر با ترکیب رنگ‌های مختلف با رنگ نارنجی و گاهی سبز انجام شده است. فضاسازی، پس‌زمینه‌ها و طراحی‌های این مانگا در نوع خودش خارق‌العاده‌ است.
    با توجه به پتانسیل این مانگا، خلأ یک انیمه برای این مانگا احساس می‌شود که البته مستلزم انتشار چندین جلد دیگر از این مانگا است. کارگردان پیشنهادی برای ساخت یک انیمه از روی این مانگا می‌تواند تتسورو آراکی باشد. دلیل این انتخاب این است که این مانگا سکانس‌های اکشن متعددی دارد و همینطور شکل برخی تجهیزات جنگی به کار رفته در این مانگا ما را یاد انیمه و مانگای حمله به غول می‌اندازد و چه کسی بهتر از تتسورو آراکی برای به تصویر کشیدن جهان این انیمه؟

    مانگای کلیمور/Claymore طراحی‌های جذاب، داستان به شدت غافلگیرکننده و همچنین فضای دارک و خشونت‌باری دارد! مهیب‌ترین هیولاهای غول پیکر را فقط باید در این مانگا جست! در جهانی که مانگای کلیمور به تصویر میکشه هیولاهایی وجود دارد که به آنها "یوما" گفته میشه. این هیولاها در کنار انسان ها زندگی میکنند و با تغذیه از انسان و تصاحب بدن انسان به حیات ادامه خود ادامه میدهند. سازمانی ناشناس شروع به تربیت افرادی با مهارت بسیار بالا با عنوان "کلیمور" برای مقابله با یوماها میکند. این کلیمورها قدرت مافوق بشری دارند و نصف آنها انسان و نیمه دیگرشان یوما است! و وظیفه‌شان نجات جان انسان‌ها و مبارزه با یوماهاست. در واقع جهان مانگای کلیمور چهار قشر عمده را در برمیگیرد: انسان‌ها، یوماها، کلیمورها و سازمانی مخوف و ناشناس با اهداف مرموز. کلیمورها جنگجویانی هستند که هر دو قشر انسان‌ها و یوماها را می‌توانند درک کنند و در این بین تعدادی از آنها دست به خیانت می‌زنند و به یوما تبدیل می‌شوند (البته عاقبت همه آنها همین تبدیل شدن به یوماست و روزی باید با سرنوشت خود روبرو شوند) و یا با یک سازمان مرموز روابط مخفیانه برقرار می‌کنند. اگر بخواهم صادقانه بگویم، آرت و داستان مانگای کلیمور از زمان خودش بسیار جلوتر بوده است و این مانگا دقیقأ تعریف واژه دارک فانتزی‌ست. البته این مانگا نقاط ضعفی نیز دارد همچون اینکه چهره بسیاری از کلیمورها شبیه به همدیگر طراحی شده است اما به طور کلی آرت این مانگا خارق‌العاده است! نقاط قوت این مانگا آرت دارک، داستان شاهکار، روایت جذاب، جزئیات بالا و صحنه‌های اکشن و حماسی آن است. این مانگا در زمینه طراحی هیولاها بی‌نظیر عمل کرده است و بدمن‌های مهیب متعددی را معرفی می‌کند که هر کدام به تنهایی می‌توانند نفس مخاطب مانگا را در سینه‌اش حبس کنند. غیر از کاراکترهای اصلی که برخی مثل کلر و ترسا کاریزمای خاصی داشتن و برخی مثل راکی فقط روی مخ مخاطب بودن!، بد نیست به مانسترهای مورد علاقه خودم در این مانگا نیز اشاره کنم که یکی ریفول (معروف به ریفول غرب) بود که روبان‌های جنگی‌اش او را بسیار مهیب جلوه می‌دادند (ریفول دوباره قدرتمندتر برمیگرده و چپترهای پشم افکن 93 تا 99 رو رقم میزنه) و دیگری حالت یومایی پریشیلا بود که در نوع خودش ابهت و کاریزمای خاصی داشت.
    با وجود اینکه انیمه‌ای برای این مانگای شاهکار ساخته شده بود ولی انیمه در قسمت‌های انتهایی راه خود را از مانگا جدا کرد تا اینکه بعدها ادامه‌ای بر آن در قالب فصل دوم ساخته شود. دقیقأ همینجا بود که بزرگترین خیانت به بشریت اتفاق افتاد... زیرا هیچوقت ادامه آن ساخته نشد! این مانگای دست‌کم‌گرفته‌شده دقیقأ مصداق بارز عبارت پتانسیل هدر رفته است.



    در مانگای دارک فانتزی Ragna Crimson، بشریت در معرض خطر نابودی توسط اژدهایان بسیار قدرتمند است. در این بین یک شکارچی اژدها به نام راگنا در حال تلاش برای انتقام است تا این تهدید را یکبار برای همیشه از بین ببرد. در این مانگا، اژدها در واقع جنگجویان مسلح به سلاح‌های نقره‌ای خاص هستند که طعمه خود را برای گرفتن پاداش می‌کشند. پائین‌رده‌ترین شخص در بین آنها رگنا است که با نابغه جوانی به نام لئونیکا که یک شکارچی اژدها است کار می کند. بنابراین، راگنا می خواهد در کنار او بماند اما متأسفانه رویای او هنگام حمله مرگبارترین اژدها! فرو می‌پاشد! این اثر یک مانگای جذاب همراه با یک داستان شگفت‌انگیز است. نبردها در این مانگای دارک فانتزی بسیار خاص و منحصر به فرد هستند.
    این مانگا به راحتی پتانسیل تبدیل شدن به یک انیمه را دارد. با توجه به پیشرفت خیره‌کننده استودیو MAPPA در صنعت انیمه‌سازی، به نظر این استودیو گزینه مناسبی جهت ساخت یک انیمه از روی این مانگای جذاب باشد.

    مانگای دارک فانتزی آخرالزمانی Killing Me/Killing You روایتگر زمانی است که یک شهاب سنگ سقوط کرده و جهان شکل عجیبی به خود گرفته است. دو جوان با عمر جاودانه، یکی از آنها دختری به نام میتیا و دیگری شخصی به نام یوتانازیا به امید یافتن راهی برای مردن در این دنیای دیوانه وار سفر می کنند! بله هدف آنها مُردن است! اما سوال اینجاست که چه چیزی آنها را وادار به این هدف ساخته است؟ این مانگا بسیار هیجان انگیز است و به مانند این است که نسخه آخرالزمانی پایان جهان را تصور می کنید. علاوه بر این، شخصیت‌ها منحصر به فرد هستند و تجربیاتی در زندگی دارند که خواندن آنها را کاملاً متفاوت و سرگرم کننده است. در این جهان، برخی از زندگی خسته شده‌اند و برخی دیگر آرزوی عمر طولانی می‌کنند. برخی می‌میرند و برخی جان خود را قربانی محافظت از کسی که دوستش دارند می‌کنند. برخلاف آنچه تصور می‌شود، این مانگا یک ماجراجویی تناقض‌وار جهت یافتن دلیلی برای زندگی‌ست!
    نکته مهم! این مانگا رار با مانگای Killing Me اشتباه نگیرید! زیرا کلأ یک مانگای دیگر از یک نویسنده دیگر است. نویسنده مانگای Killing Me/Killing You شخصی با استعداد به نام Imomushi Narita هست. گول ظاهر بچه‌گانه این مانگا را نخورید زیرا به موقع صورت دارک خودش را به مخاطب نشان خواهد داد. به نظر می‌رسد با توجه به پتانسیل غیر قابل انکار این مانگا، استودیو White Fox می‌تواند گزینه مناسبی برای ساخت یک انیمه اقتباس گرفته شده از این مانگا باشد.

    مانگای حمله به غول/Attack on Titan با مفاهیم روانشناسانه و فضای آخرالزمانی خود توانست محبوبیت زیادی در بین مخاطبان پیدا کند. این مانگا سبک روانشناختی دارد و جزو خشن‌ترین مانگاها محسوب می‌شود. تئوری‌های داستانی مانگای حمله به غول به مراتب بیشتر از رقبای خود همچون مانگای کلیمور بودند. مانگای حمله به غول بسیار غافلگیرکننده است، ذهن مخاطب را به کار می‌گیرد و حالت معماگونه دارد. در این مانگا از شیوه روایت تدریجی و با زمینه‌چینی‌های بی‌شمار استفاده شده است تا مخاطبین در لحظه مناسب شوکه شوند. در مانگای حمله به غول هیچ کدام از دو قشر"انسان‌ها" و "غول‌ها" بی‌گناه نیستند. این مانگا تقریبأ در تمام چپترها ذهن مخاطب را درگیر کشف حقیقت و بیرون کشیدن مفاهیم این انیمه می‌کند و به تدریج پرده از حقایق و رمز و رازهای داستان برمی‌دارد. مبارزات حماسی و فلش‌بک‌‌های متعدد، شخصیت‌پردازی‌های بی‌نظیر، طراحی نسبتأ خوب، نمادهای مخفی و رازآلود و ... همگی نشان از نبوغ مانگاکای این اثر دارد. داستان به شدت گستردگی دارد و مانگاکا یک جهان با ویژگی‌های منحصر به فرد را به تصویر کشیده است.
    بدون شک مانگای حمله به غول و همچنین انیمه‌ای که با اقتباس از مانگا ساخته شده است، جزو بهترین آثار دارک فانتزی و روانشناختی تاریخ هستند. انیمه در هر چهار فصل خود موفق و درخشان ظاهر شد به خصوص در فصول 3 و 4 که البته هنوز پارت دوم از فصل 4 پخش نشده است. فصول اول تا سوم انیمه ساخته استودیوی معروف Wit Studio و فصل چهارم ساخته استودیوی MAPPA است. انیمه اقتباس گرفته از این مانگا را می‌توان یک اثر بسیار موفق به کارگردانی تتسورو آراکی در سبک دارک فانتزی به حساب آورد.

    یکی از بهترین مانگاهایی که هم از نظر طراحی و هم از نظر داستان جذب‌کننده‌ست مانگای Made In Abyss هست. این مانگا جهان ساده کودکانه‌ای را به سمت جهانی مرموز و خشونت‌بار هدایت میکند. آنچه از "آبیس" دور شده است به آبیس برمی‌گردد! آبیس یک گودال بسیار بزرگ است. در طول زمان انهایی که جسارت کافی برای کشف این گودال خطرناک را داشتند با نام "غارنورد" شناخته شدند. در اورث، شهری در لبه گودال آبیس، کودک یتیمی به نام "ریکو" زندگی میکند که آرزو دارد غارنورد بزرگی مثل مادرش شود و راز بزرگ آبیس را کشف کند. یک روز به طور اتفاقی در حال اکتشاف اعماق تیره آبیس به پسر کوچکی به نام "رگو" برمیخوره که بعدأ معلوم میشه یک روبات است. کاراکترهای داستان یعنی ریکو و رگو قصد دارند به پایین‌ترین لایه‌های این گودال عمیق راه یابند. در این بین با حقایق بیشتری از این گودال روبرو میشن و جو مانگا به تدریج تاریک‌تر و خشن‌تر میشه. داستان به سمتی پیش میره که ریکو احساس میکنه مادرش هنوز زنده‌ست و منتظره تا ریکو برگرده پیش خودش! موجودات مرموز و خطرناک زیادی در لایه‌های مختلف این گودال عظیم وجود دارند که رگو و ریکو با آنها مواجه خواهند شد و باید با آنها مقابله کنند ولی آنها فقط دو تا بچه هستن! به طور کلی طراحی‌های مانگاکای این اثر بسیار خوب است.
    فصل اول انیمه اقتباس گرفته از این مانگای معروف توسط استودیو Kinema Citrus و به کارگردانی ماسایوکی کوجیما پخش شد و همه نگاه‌ها را به سمت خودش معطوف کرد. پس از آن یک فیلم سینمایی جذاب نیز از این مانگا ساخته شد و ساخت فصل دوم آن نیز تأیید شده است.



    مانگای Berserk را شاید بتوان به عنوان مشهورترین مانگای دارک فانتزی تاریخ یاد کرد که متاسفانه خالق این مانگای عظیم (کنتارو میورا) چندی پیش در سن 54 سالگی و در سال 2021 فوت کرد! هرچند گفته شده مانگا ادامه پیدا خواهد کرد و باید منتظر چپتر 364 بود! مانگایی خشونت‌بار! با تم بزرگسالانه و با جزئیات بسیار زیاد که در مورد جنگجویی جوان به نام "گاتس" است. گاتس به گروهی مزدور ملقب به "دسته شاهین" به رهبری جوان جاه طلبی به نام گریفیس ملحق می گردد. گاتس که گریفیس را دوست خود میپنداشت به او برای رسیدن به جاه طلبی هایش کمک کرد. ولی جاه طلبی گریفیس او را به سمت اعمال پلید سوق داد. داستان در قرون وسطی اتفاق می افتد و کاراکتر اصلی "گاتس" می باشد که یک شمشیرزن تنهاست. او در ماجرای انتقام گیری‌اش زد و خوردهای بسیاری انجام می دهد. این مانگا یک جهان باشکوه از طریق داستان سرایی غنی، تحول شخصیت‌‌ها و یک سبک هنری منحصر به فرد، ایجاد می کند. "گاتس" شخصیتی دوست داشتنی نیست! داستان حول شخصیت منفی او می‌گردد و عقاید نفرت انگیز گاتس بیش از گذشته آشکار می‌شود. "فارنیز" شخصیتی متزلزل است که ملکه‌ی دربار است و به خدایی از جنس بت اعتقاد دارد. او در راستای رسیدن به اهدافش هیچ رحمی ندارد و به دلیل عذاب وجدان و شرمساری در محضر خدای خود، به خودش نیز رحم نمی‌کند و شخصیت متزلزل او عذاب‌های روحی فراوانی را تحمل می‌کند. گاتس به لشکر فارنیز حمله کرده اما دستگیر می‌شود. فارنیز او را شکنجه می‌کند و او را بخاطر گناهانش سرزنش می‌کند. ماجرا به سمتی کشیده می‌شود که گاتس فرار کرده و فارنیز را هم به عنوان گروگان همراه خود می‌برد، لشکریان به دنبال نجات ملکه‌ی خود، گاتس را تعقیب می‌کنند و ... مانگای برسرک به سه بخش گذشته‌ گاتس، عصر طلایی و شمشیرزن سیاه تقسیم شده است و این اثر منبع الهام بسیاری از آثار بعد از خود بوده است. به عنوان مثال بازی Dark Souls الهام گرفته از این مانگای ارزشمند بوده است.
    برای این مانگای پیشرو، یک انیمه در سال 1997 و پس از آن سه انیمه سینمایی ساخته شد که همگی آنها اقتباس‌های موفقی از مانگا بودند. اما پس از آن، در سال‌های 2016 و 2017 در قالب دو فصل بازسازی انیمه صورت گرفت و پخش آن به شدت با بازخوردهای منفی روبرو شد و یک شکست بزرگ برای این سری محسوب می‌شد.

    یکی از بهترین مانهواهای دارک فانتزی به سبک وب‌تون (مانهوای دیجیتالی رنگی) برج خدا/Tower of God نام دارد. واقعیت این است که آرت این مانهوا تعریفی ندارد بلکه شاید بتوان آن را نقطه ضعف این مانهوا دانست! برخی هم اعتقاد دارند که آرت این مانهوا یونیک است اما در هر صورت بدون شک داستان آن بسیار جذاب و غافلگیرکننده است. این مانهوا در مورد بالا رفتن شخصی به نام "بام" از برج خدا است که تئوری‌های متعددی برای داستان آن مطرح شده است. ماجراهای بسیار زیادی در این بین اتفاق می‌افتد. او باید از مراحل و تست‌های مختلف برای رسیدن به بالای برج خدا عبور کند تا اینکه تبدیل به خدا شود! پس در ابتدا می‌توان گفت که این مانهوا کشش داستانی بالایی دارد. در مانهوا شخصیت‌‌پردازی‌ها بی‌نقص نیست ولی این مانهوا معرفی کننده کاراکترهای بسیار زیادی‌ست. بام شخصیتی است که باید به دنبال پیدا کردن خود واقعی‌اش باشد، شخصی که در عین سرسخت بودن، فداکار بودن و نترس بودنش اما دچار سردرگمی بزرگی‌ست. هدف این کاراکتر با دیگر کاراکترهای مانهوا متفاوت است و همین است که او را از آنها متمایز می‌سازد. وجود شخصیت‌های خاکستری، کاراکترهای جذاب همچون زاهارد، شاهزاده‌های زاهارد و راشل (دختری با شخصیت مردد و دوگانه... که گاهی تبدیل به کاراکتری به شدت منفور میشه:دی)، حالت معماگونه داستان و برخی صحنه‌های شوکه‌کننده آن خواندن این مانهوا را لذت‌بخش‌تر کرده است.
    با اقتباس از این مانهوا (وب‌تون) نیز یک انیمه ساخته شده است که از نظر آرت کمی بهتر از مانهوا عمل کرده است هرچند گاهی وفاداری خود را به مانهوا از دست می‌دهد و گاهی نیز برخی جزئیات که در مانهوا آورده شده‌اند از انیمه حذف شده است.

    سه‌گانه رمان دارک فانتزی و حماسی Godblind نوشته آنا استیفنز، از هزاران سال پس از تبعید میرس‌ها (پرستندگان خدای سرخ) از قلمرو ریلپورها به نقطه‌ای دور در کوه‌ها آغاز می‌شود. در واقع، هزاران سال پیش خدایان خونخوار سرخ بر این منطقه تسلط داشته‌اند اما خدایان نجیب نور، آنها و پیروانشان (میرس‌ها) را از این منطقه تبعید می‌کنند. این تبعید آنها را مجبور به زندگی سخت در کوه‌ها می‌کند. اما اکنون خدایان سرخ و پادشاه میرس‌ها در حال طراحی نقشه‌ای هستند تا آنچه که قبلاً متعلق به آنها بوده است را از خدایان نور پس بگیرند. سرعت روایت وقایع این سری فانتزی بسیار بالاست. این شهر دارای انواع کاراکترهای پیچیده‌ای است که به این سری دارک فانتزی نور می‌بخشد! آنا استیفنز مهارت وحشتناکی! در توصیف صحنه‌های اکشن و نبرد به کار گرفته است. این سری رمان در مورد تقابل قهرمانان، ارتش‌ها و خدایانی است که با هم برای تعیین سرنوشت خود در نبرد هستند. همانطور که اشاره شد، ماجرا از جایی شروع می‌شود که شهر بزرگ ریلپور سقوط کرده است. دیوارهای شهر در محاصره میرس‌های وحشی فرو ریخته است. مدافعان شهر پراکنده شده و برای نجات زندگی خود فرار کرده‌اند. میرس‌های بی‌رحم در کوه‌های گیلگوراس جمع شده‌اند و به خاطر کینه‌ای که دارند هر از گاهی از آنجا به ریلپور حمله می‌کنند. داستان با قربانی وحشتناک میرس‌ها و برنامه‌ریزی برای حمله بزرگ به ریلپور آغاز می‌شود. میل میرس‌ها و خدایان سرخ آنها برای تسخیر ریلپور و خدایان نور آنها، بخش عمده‌ای از داستان این سری رمان را تشکیل می‌دهد. با وجود اینکه همه درگیری‌ها معطوف به تصرف ریپلور است ولی ریپلور یک آرمان شهر نیست. نحوه روایت نویسنده به صورت سوم شخص است، 10 کاراکتر اصلی در این سری وجود دارد و در هر فصل داستان از دید یک شخصیت دنبال می‌شود. این رمان پتانسیل تبدیل شدن به یک سریال را دارد.

    رمان دارک فانتزی و حماسی تیغه خود/The Blade Itself اولین قانون از مجموعه "قانون" نوشته جو ابرکرامبی را می‌توان یک دگرگونی و تحول در ژانر فانتزی تلقی کرد. این رمان در مورد ریشه‌یابی فاسد شدن و تباهی انسان‌ها است! کاراکترهای اصلی داستان یک جنگجو، یک شکنجه‌گر، یک اشراف‌زاده، یک جادوگر و یک دیوانه هستند که همگی آنها شخصیتی متناقض و دوگانه دارند. داستان از آنجا شروع می‌شود که "لوگن" نُه انگشتی توسط دشمن محاصره شده است و در آستانه مرگ است. او برای خودش و خاندان بربر چیزی به جز بدنامی، شکست مفتضحانه یاران و مرگ دوستانش بر جای نگذاشته است و به همین دلیل به بربر بدنام معروف است. در این بین یک افسر نجیب‌زاده خوشتیپ به نام جیزل معروف به افسر شجاع وجود دارد که در عین حال شخصی بسیار خودشیفته و خودخواه است. او فقط به دنبال فریب دوستانش در ورق بازی و عاشق خیال‌بافی در مورد پیروزی و افتخارات در میدان نبرد است. حال جنگ فرا می‌رسد و آنها باید با یکدیگر برطبق قوانین تعیین شده مبارزه کنند. شخص دیگری به نام گلوکتا که یک شکنجه‌گر است، همیشه در آرزوی دیدن جیزل در تابوت مرگ است! از طرف دیگر، جادوگری به نام بیاز که پیرمردی شیاد با اخلاقی بسیار بد است توانست تا به درجه مغ ارشد راه یابد و قصد این را دارد که راه را بر لوگن، جیزل و گلوکتا دشوارتر کند. توطئه‌های قتل یکی یکی برملا می‌شوند و خرده حساب‌های قدیمی حتی به قیمت خون تسویه خواهند شد. نکته اینجاست که مرز بین قهرمان و تبهکار آنقدر باریک است که می‌تواند خون بپا شود. این رمان مفاهیم طعنه‌آمیزی را به مخاطب انتقال می‌دهد. همچون اینکه زمانی که شما مُردید، همه مشکلات‌تان به پایان می‌رسد. همانطور که متوجه شدید داستان این رمان نمادین و آشکارکننده ریشه‌های تباهی انسان است. دقت کنید که شخصیت‌پردازی این رمان با تعریف کاراکترهای خاکستری که هر کدام ویژگی‌های متناقض دارند (مثلأ جنگجویی که از کشتن متنفر است، شکنجه‌گری که مهربان است و …) و با یک تم طعنه‌انگیز صورت گرفته است. همچنین رگه‌هایی از کمدی سیاه در این رمان دیده می‌شود. به طور کلی این رمان در زمینه شخصیت‌پردازی و تحول سبک فانتزی عالی عمل کرده است و کاراکترهای داستان از لحاظ اخلاقی بسیار دوگانه و آشفته‌اند. به نظر می‌رسد رقیب اصلی سری رمان فانتزی "ترانه یخ و آتش" نوشته جرج آر. آر. مارتین، همین سه گانه رمان "قانون" نوشته جو ابرکرامبی باشد و پتانسیل زیادی برای تبدیل شدن به یک سریال دارد که شاید مناسب‌ترین کارگردان برای این مجموعه آثار آلن تیلور باشد. همچنین اگر قرار به ساخت فیلم سینمایی باشد شاید کسی لایق‌تر از پیتر جکسون و یا دیوید یتس برای کارگردانی آن یافت نشود.

    ادامه دارد... سبک بعدی از زیرمجموعه‌های ژانر فانتزی که بررسی خواهد شد: سبک جادویی

    نکته 1: ارباب حلقه‌ها، بازی تاج و تخت (و کلأ سری نغمه یخ و آتش)، ویچر، هری پاتر و ... هیچکدوم ژانر اصلی‌شون دارک فانتزی نیست! در پست‌های بعدی به سراغ همه این آثار خواهیم رفت. در این پست بیشتر سراغ برخی از آثاری که دارک فانتزی جزو ژانرهای اصلی‌شون هست رفتیم.
    نکته 2: بحث در تاپیک آزاد است.
    Can't find yourself. Lost in your lies


  2. #2
    شفا بایدت داروی تلخ نوش...
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    ارسال ها
    1,535
    سپاس
    14,679
    از این کاربر 19,956 بار در 1,358 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : چشم‌انداز ژانر فانتزی - بحث پیرامون خلأها، پتانسیل‌های هدر رفته و آینده این ژا


    در ستایش این تاپیک یه مثال از خودم بزنم که الان یک ماهه یه تاپیک با عنوان Web Series می خوام بزنم نمیتونم مقدمه اش رو جور کنم و مدام تاپیک رو ایجاد میکنم و بعد از یه روز پاکش میکنم اینکه پیمان جان براحتی و با پیگیری و با این قلم، چنین محتوای ثقیلی رو جمع آوری و اجرایی میکنه نشان از علاقه و تسلط فراوانش به حیطه مورد علاقش داره و این جای بسی تشکر و قدردانی داره. شاید 10 تا تاپیک خوب توی انجمن بتونم پیدا کنم ولی قطعا این تاپیک جزو اون‌ها خواهد بود.

    اما راجع به محتوا، با اون بخش دارک فانتزی و اینکه چه فیلم یا سریالی توی کتگوری قرار میگیره قانع نخواهم شد چون تعریف متفاوته و از منظرهای مختلفی هم بهش نگاه میشه پس کلی نمیشه گفت.
    اما اسم هایی رو آوردی که من بگوشم هم نخورده پس نمیتونم راجع بهشون نظر بدم،ولی به عنوان یه نظر کلی، اینکه فیلم یا سریال یا انیمه، به طور کلی محتوای بصری، همیشه چندین فرسنگ از محتوای اورجینال یا رمان، مانگا و الخ عقب تره، فقط به این خاطر هست که منِ نوعی (مخاطب عام) توان درکِ (از لحاظ بهره هوشی) محتوای اورجینال رو ندارم و برای درک بهتر به شهود نیاز دارم و همین باعث میشه رابط هایی (مصورین) سعی کنند اون محتوایِ ساخته شده توسط افرادی با بهره هوشی بسیار بالا را برای عامه تفسیر کنند یا به تصویر بکشند.
    قطعا این کار به موفقیت نسبی هم نمیرسه و شکست سرنوشت محتوم ـشه(یه چرا؟! اینجا وجود داره که سعی کنید بگردید دنبال جواب اون). مثلا واقعا از یه طرفدارِ واقعی و کتاب خونده ـی ارباب حلقه ها راجع به فیلم ها بپرسید قطعا به چرت و پرت بودن اون ها صحه میذاره همونطور که خوانندگان کتاب های هری پاتر سری فیلم ها رو خیانت به تصوراتشون میدونند و همونطور که من به عنوان کسی که سری بازی تاج و تخت رو دیدم و کتاب ها رو خوندم حتی فصل 1 تا 3 سریال رو جفا در حق کتاب ها میدونم و این سلسله برای تموم آثار این دسته ادامه داره....

    پس مشکل توی تفسیر و تصویر کردن اینگونه آثاره و به نظرم یه عقیده خیلی رادیکال این میتونه باشه که
    خواهشا دوستانِ سازنده
    از فانتزی بکشید بیرون ...

  3. 22 کاربرِ زیر از wlh بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


 

 

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
  • قدرت گرفته از سیستم vBulletin نسخه ی 4.2.3
  • قالب اختصاصی انجمن TvWorld نسخه ی 1.0
  • طراحی و اجرای قالب : نوژن
  • تمام حقوق مطالب و محتوا برای تی وی وُرلد محفوظ می باشد
Powered by vBulletin® Version 4.2.1
Copyright ©2000 - 2009, Jelsoft Enterprises Ltd.