True Detective | بحث اپیزودیک | فصل اول , قسمت هفتم

[AR!@N]

Season 1 , Episode 07 | After You've Gone
فصل اول ، قسمت هفتم | بعد از رفتنِ تو

خلاصه داستان: راست ، مارتی رو به جایی که تحقیقاتش در مورد این قتل ها رو در چند سال گزشته انجام میداد میبره
و متقاعدش میکنه که قاتل اصلی هنوز دستگیر نشده...

[Irag]

ببخشید دوستان من زبانم اونقدر قویی نیست دلیل اینکه مارتی از پلیس استعفا داد این بود که یکی یه بچه رو گزاشته بود تو مایکروویو که خشکش کنه !؟ مادرش بوده یا ... ؟ توینکی گفت فک کنم !!!

درسته اون یارو که این کار رو کرده بوده پدر بچه بوده. به همین خاطر استعفا داد تا دیگه از این جنایت‌ها نبینه.

[Snow]

خب این اپیزود هم تموم سوال هارو بی جواب گذاشت تا در اپیزود اخر سیلی از جواب در انتظارمون باشه!درسته متیو مکانهی خارق العاده بازی کرده ولی از بازیه تحسین بر انگیز Woody Harrelson هم نمیشه چشم پوشی کرد!واقعا خوب از پس نقش یه پلیس که زندگیش رو به دست خودش تباه کرده و همه چیزشو از دست داده بر اومده!منم یه حسی بهم میگه راست جون سالم در نمی بره!در مورد این اقای صورت زخمی هم!فکر نکنم قاتل اصلی این باشه مطمئنا با فرد خوفناک تری طرف هستیم!دیالوگای این اپیزود هم که عالی بودن ولی با دوتاشون خیلی حال کردم.
اولی اون جایی که مارتی میفهمه کلانتر راستشو نمیگه و زنگ میزنه به راست میگه:وسایل بازجویی رو اماده کن راست!
دومی هم اون جایی که کلانتر به راست میگه هیچ میدونی من کی هستم بعد راست میگه:اتفاقا چون می دونم کی هستی اینجام!
9/10

[EMINENT]

بالاخره راز کارکوسا و yellow king حل شد!!

[sinaDVD]

اول از همه این پست Oscar عالی بود

در کل داره سریال به سمت تموم کردن ماجرا میره ، یعنی با توجه به کند بودن اوایل داستان ، اتفاقات این قسمت رو میشد طی چندین اپیزود نشون داد ولی دیگه کارگردان داره به سرانجام میرسونه داستان رو
احتمال خیلی زیاد هم راست یا هردوشون میمیرن


آقا تو رو خدا کسی این carcosa و yellow king رو فهمیده به ما هم بگه .......

[a l i]

کشته این راستم اون اپیزود سه هم وقتی این چمن زن رو دید مشکوک شد ولش نمیکرد

[ilegend]

سلام
دوستان به نظرتون چقدر احتمال هست این سریال یک زمینه ماورا الطبیعه رو دنبال بکنه که بخواد توی قسمت آخر هممون رو غافلگیر کنه منظورم از زمینه ما ورا الطبیعه اینه که مثلا اتفاقی فرا طبیعی کل داستان رو هدایت کنه یا مشابه اون .... این سوال چند روزی هست ذهنم رو به خودش مشغول کرده بعد از اپ 7 این شک بیشتر شد اگر چه احتمالش خیلی کمه و من مشابه این مطلب رو توی پست های دیگه نخوندم ولی به نظرم ارزش اشتراک گذاری رو داشته باشه. البته از اونهای که کاملا این نظریه رو رد میکنن دعوت میکنم سرنخ های زیر رو دنبال کنن تصمیم گیری نهایی با خودتون :

اول: به تمام نمادهای فرا طبیعی که سریال بر اساس اونها ساخته شده دقت کنید اون مثلث چوبی . مراسم های شیطان پرستی قربانی کردن کودکان واز همه مهمتر دو موضوع اصلی سریال یعنی ;
کارکوسا : نام داستانی کوتاه نوشته امبروز بیرس که در مورد شخصیه که روزی از خواب بیدار میشه و خودش رو توی محیط جدید و عجیبی میبینه توی اون دنیا سعی میکنه محل زنگیش رو پیداکنه در انتها به سنگ قبری میرسه که اسم خودش روش نوشته شده . در حقیقت اون مرد مرده بود ولی این رو نمیدونسته ولی در نهایت متوجه میشه.

شاه زرد پوش نام مجموعه داستانهایی کوتاه باهمین نام. این نام در واقع تجسمی از نیروی ماورالطبیعه ای بنام مرگ هست.

دوم : تمام تفکرات و فلسفه راست که سریال تا الان روی اون تمرکز بیش اندازه ای داشته در مورد بیهودگی بی خدایی مرگ وجود نداشتن اون دنیا و الا چه لزومی داره اینهمه کارگردان روی اونها تاکید داشته باشه. شاید در نهایت راست بفهمه در سرزمین کارکوساست و اون دنیا برخلاف عقایدش وجود داشته و حالا داره توی اون زندگی میکنه البته خیلی تراژیک تر از حد تصورش .

سوم :صحبتهای بچه های مارتی در قسمت دوم اونجا که آدری به خواهر کوچکترش میگه تو الان دیگه پدر ومادر نداری و والدینت در اثر یک تصادف مردن

چهارم : صحبتهای اون پیرزن توی اپ 7 که با دیدن اون نماد مثلثهای چوبی ناگهان منقلب مبشه و به راست میگه مرگ پایان نیست خوشحال باش که البته راست با نا امیدی به مارتی میگه امیدواره که اینجور نباشه.

پنجم: صحبت های عجیب و مبهم رجی لودو قبل از مرگش که میکه اینها همه قبلا اتفاق افتاده و دوباره تکرار میشه , من تو الان توی کارکوسا هستیم واینکه راست رو توی خوابهاش دیده و اشاره نا مفهومش به فرو افتادن ستارگان سیاه .

ششم : توهم های گاه بی گاه راست.

هفتم :صحبت های همکار رجی لودو توی اپیزود پنجم توی بار اونجا که به راست میگه ابلیسی درون تو میبینم و تاریکی تو رو فراگرفته.

هشتم: صحبتهای راست در مورد اینکه انسان در دنیاهای موازی زندگی میکنه و مرتبا زندگی قبلی خودش رو تکرار میکنه بدون اینکه خودش متوجه باشه.

باور کنید اینها رو که مینوشتم مو بر بدنم سیخ شد اگر چه خیلی ها با داستان فراطبیعی مخلفن ولی اگر واقعا سریال بخواد همچین چیزی رو دنبال کنه امیدوارم با روند مناسب و امیدوار کننده ای به پایان برسونه ( اگر اینطور باشه من خوشبینم)

موارد گفته شده در بالا هرگز نمیتونه تصادفی باشه بدون شک به صورت عمدی توی دیالوگ ها قرار داده شده حالا یا کارگردان میخواسته بیننده رو گمراه کنه و با بالا بردن انواع احتمالات داستان رو غیر قابل پیش بینی کنه (من امیدوارم همین طور باشه و به احتمال بیشتر همین منظور بوده ) و یا اینکه واقعا پایان فرا طبیعی از سریال انتظار داشته باشید.

من فکر میکنم در هر دو صورت فوق از ارزش سریال کم نمیشه بلکه با اسرار آمیز کردن سریال اونو جذاب تر کرده .//

[S.O.Amir]

بالاخره راز کارکوسا و yellow king حل شد!!

با اجازه به اشتراک میزارم! با اسم tv world

[Mikado]

شاید در نهایت راست بفهمه در سرزمین کارکوساست و اون دنیا برخلاف عقایدش وجود داشته و حالا داره توی اون زندگی میکنه البته خیلی تراژیک تر از حد تصورش .

صحبتهای اون پیرزن توی اپ 7 که با دیدن اون نماد مثلثهای چوبی ناگهان منقلب مبشه و به راست میگه مرگ پایان نیست خوشحال باش که البته راست با نا امیدی به مارتی میگه امیدواره که اینجور نباشه.

آره واقعا، کاش مرگ پایان پدری که بچه اش رو توی مایکروفر میذاره نباشه و هم اون بچه و هم اون پدر در زندگی دوباره خود بتونن این کار جالب رو تکرار کنن.

بگذارید صحنه ای که چند سال پیش در اجباری باهاش روبرو بودم رو براتون توصیف کنم، مادری داشت گریه میکرد، به شوهرش التماس میکرد که چاقو رو از زیرگلوی بچه اش برداره، ولی پدره داد میزد، اینی که اینجاست بچه من نیست، این خود شیطونه، اگه بکشمش دیگه هیچ گناهی تو دنیا نیست، مادره داد میزد لعنتی تو شیشه کشیدی، پدره میگفت اگه شیطون رو بکشم همه به بهشت میریم، به خدا که همه به بهشت میریم و گلوی بچه رو برید...

البته مرگ پایان کبوتر نیست! ما چنین ادبیات فاخری داریم! پس حتما همین طوره و کاش دنیای دیگه ای باشه تا همه با هم دوباره این خاطرات خوبمون رو تکرار کنیم.

[EMINENT]

آره واقعا، کاش مرگ پایان پدری که بچه اش رو توی مایکروفر میذاره نباشه و هم اون بچه و هم اون پدر در زندگی دوباره خود بتونن این کار جالب رو تکرار کنن.

بگذارید صحنه ای که چند سال پیش در اجباری باهاش روبرو بودم رو براتون توصیف کنم، مادری داشت گریه میکرد، به شوهرش التماس میکرد که چاقو رو از زیرگلوی بچه اش برداره، ولی پدره داد میزد، اینی که اینجاست بچه من نیست، این خود شیطونه، اگه بکشمش دیگه هیچ گناهی تو دنیا نیست، مادره داد میزد لعنتی تو شیشه کشیدی، پدره میگفت اگه شیطون رو بکشم همه به بهشت میریم، به خدا که همه به بهشت میریم و گلوی بچه رو برید...

البته مرگ پایان کبوتر نیست! ما چنین ادبیات فاخری داریم! پس حتما همین طوره و کاش دنیای دیگه ای باشه تا همه با هم دوباره این خاطرات خوبمون رو تکرار کنیم.

بهتره اینجوری نیگاه نکنیم، اینجوری قشنگه که مرگ پایان کار نباشه تا همون پدری که بچشو میذاره تو مایکوفر به سزای کارش برسه و هم اون بچه لذت بچگی کردنشو بچشه، این جمله راست که میگه زندگی ما دوباره و چندباره تکرار میشه خیلی جاها شنیدم ولی هیچوقت درک نکردم، اگه جوری تکرار میشه که خود شخص هیچی متوجه نمیشه پس انگار دفه اولشه پس بذار 1000 بار تکرار بشه، اگه چندبار عینا تکرار میشه که چی مثلا؟ من نمیفهمم

[WalTer WhiTe]

خوب به زودی قسمت آخر هم میادش و این سریال رو هم باید بعد دیدن قسمت اخر به آرشیو خاک خورده سریالی خودمون منتقل کنیم ولی چه بهتر که وقتی داریم منتقلش میکنیم ، کنارش بنویسیم با افتخار منتقل کردیم و قابل دیدن برای بار دوم و سوم و حتی چهارم نیز هست. امیدوارم که توی قسمت آخر جواب همه معما ها داده بشه و همه انتظارها رو جواب بده. این جور نباشه که همه این معماهایی که خلق شد رو بی جواب بگذاره و ما رو مجبور کنه توی این تشویق و تمجیدی که ازش کردیم یک بار دیگر بازنگری کنیم. از کارکوسا و یلو کینگ بگیر تا اون شاخه های مثلثی و شیطانی ،،، از دخترکِ بیراهه رفته ی مارتی بگیر تا اون کودک درون ماکرویو ،،، از 17 سال در به دری راست و پیگیری و پافشاری اش بر کشف پرونده بگیر تا سرنوشت رجی لودو و اعتقادش بر تکرار زمان و ... همه اینها احتیاج به حل شدن دارد.
امیدوارم به همه این مسائل جواب دهند و مثل این سریال هایی نباشه که نتیجه گیری رو به بیننده منتقل کنه ، چرا که این انتقاله نتیجه گیری به بیننده ممکن هست که با شکست روبرو شود. امیدوارم که هدف از بیان داستان های کارکوسا و یلو کینگ صرفا برای فرستادن بیننده به دنبال نخود زرد رنگ نباشه و واقعا جوابی در ته این 2 داستان و دلیل به کارگیرشون باشه .... نه اینکه برای این باشه که بیننده رو به سمت خواندن این داستان ها و تحقیق در موردشون کشونده باشه و در اخر یک انگشت میانه به طرف ما شلیک کنه!
یک بار دیگر تکرار میکنم دوست دارم با افتخار این سریال رو آرشیو کنم و دوست دارم با دیدن قسمت اخر احساس کنم این سریال من رو چند درجه در سریال بینی بالاتر برده و نباید زود قضاوت کرد