خلاصه داستان اين قسمت : فیونا باید شغل جدیدی پیدا کند و راس ساعت مشخصی به خانه برگردد که برخلاف انتظارش کارچندان آسانی نیست.
شیلا با پیشنهاد عجیبی برای فرانک به خونش برمیگرده.
و کارل هم بالاخره زوج رویایش رو در مدرسه پیدا می کند.
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
خلاصه داستان اين قسمت : فیونا باید شغل جدیدی پیدا کند و راس ساعت مشخصی به خانه برگردد که برخلاف انتظارش کارچندان آسانی نیست.
شیلا با پیشنهاد عجیبی برای فرانک به خونش برمیگرده.
و کارل هم بالاخره زوج رویایش رو در مدرسه پیدا می کند.
I dont care how long I gonna live. whether it's in a week or twenty years, there's horrible pain and sadness ahead
کل این قسمت یه طرف اون سکانس آخر یه طرف
اصلاً مارو برد تو یه فضایی فکر نمیکردم دلم واسه فرانک بسوزه ایول به این دختره جدیدش با این کاری که کرد
اون یارو هم بمب خنده بود میگفت اینو هم به لیست چیزایی که فکر نمیمردم ببینم اضافه کن
خوردنی نوشیدنی غیر الکلی
چه میکنه این کارل !! همه اش میگفتم این پسر کی اروم میشه حالا با اومدن این دختر فکر کنم کم کم به خودش بیاد
فیونا هم این فصل همه اش کارش شده گریه و زاری البته خودش هم بی تقصیر نبود
شیلا رو هم خیلی دوست دارم ! اومده خونه اش چاکی بهش میگه :تو اینجا چیکار میکنی " این پسر بمب خنده اس
فرانک هم خیلی خوش شانسه که همچین دختری داره واقعا داره سنگ نموم میزاره براش ! انصافا هم قیافه اش از بقیه بچه ها بیشتر شبیه به فرانکه ! فیونا که حتی رنگ موهاش هم فرق داره بابقیه
پ.ن : یاسر جان ممنون برای زدن تاپیک فقط لطفا قسمت نظرسنجی رو قابل دیدن بفرما مرسی
تو صحنه ای اون دکتره سامانتا حرکتش خیلی فداکارانه بود.
این زوج کارل و بانی واقعا بهم میان اگه نزنن زود متلاشیشون کنن کارهای فان زیادی میتونن انجام بدن.
مشاهده محتوا اسپویلر
I dont care how long I gonna live. whether it's in a week or twenty years, there's horrible pain and sadness ahead
آهنگ پخش شده در پایان این قسمت رو از هم از زیر میتونید گوش کنین
https://archive.org/details/CaughtByTheLight