۸-نگهبان زندانی با نام چیلدرس
یک صحنه ای در سریال بود که تنها افرادی که بسیار دقیق و نکته بین بودند تونستند که متوجه این قضیه بشوند.ایا اون فردی رو که داروساز رو در قسمت ۵ کشته بود رو یادتون میاد همون کسی که توسط راست بازجویی شد و برای اینکه از راست تخفیف بگیره اطلاعاتی رو از پادشاه زرد پوش بهش داد.بعد اینکه او پادشاه زردپوش رو لو داد چه اتفاقی براش افتاد؟خودکشی کرد درسته.اما نکته اینجاست که وقتی راست از مامور ها پرسید اون دو افسری که با اون فرد صحبت کردند چه چیزی رو به اون فرد گفتند و ایا صحبتشون ضبط شده پلیس ها بهشون گفتند که صدایی اصلا ضبط نشده بعد هم راست ازشون پرسید که اسم اون دو مامور چیه؟فکر میکنید که اونا چی گفتند,درسته گفتند
چیلدرس(مورد ۳) و موهانی.
۹-تاتل ها از نخستین افرادی هستند که تو این پرونده مداخله میکنند
در ابتدای سیزن فرماندار لوییزینا از دوست و شریکش بیلی تاتل حمایت میکنه چرا؟وزارت خونه ی مسیحیان توسط فردی به نام بیلی لی تاتل مدیریت میشده(فرزند سام تاتل و پسر عموی همین فرماندار لوییزینا و همچنین سناتور اینده ادی تاتل).بیلی تاتل کسی که تلاش میکنه تا به هر نحوی راست و مارتی رو از پرونده کنار بکشونه به این خاطر که ادعاهایی بوجود اومده بود که بعضی اعماله خاص جنایتکارانه ضد مسیحی توسط دولت انجام میگرفته و راست و مارتی هم به این حقیقت واقعی پی برده بودند که این باعث خشم افراد قدرتمندی شد بود که تو این بازی جریان داشتند(در واقع در اینجا هنوز راست و مارتی نمیدونستند که تمام این کار ها زیر سر همین اقای تاتل هست).اما راست و مارتی خیلی معقولانه در خواستی رو ازش(بیلی تاتل) کردند که چرا اینقدر این پرونده برای اقای تاتل اهمیت پیدا کرده و چرا اونها میخواند که هرجور که هست اونها رو از پرونده کنار بکشونند در حالی که به سر نخ هایی رسیده بودند و فقط زمان میخواستند.
۱۰-بنیاد تاتل
بیلی تاتل به شخصیت بزرگی رسیده بود,به این خاطر که چندین انجمنی که اون کسب و کارش رو بر عهده داشت رشد زیادی رو کرد بود در حالی که حرف و حدیث هایی در پشتش گفته میشد و همچنین در کسب کارش مواردی قتل بوجود اومده بود که اتفاقا زیاد در عموم هم جلب توجهی پیدا نکرده بود.
جاییکه راست اون شکل های مارپیچ مانند رو پیدا کرد(مورد ۲ در این تاپیک)در واقع مدرسه ای بود که متعلق به بنیاد تاتل بوده.
و کلیسایی که توجه دورا لنگ رو به خودش جلب کرده بود و لنگ زیاد به اون کلیسا رفت و امد میکرد توسط یک اتیش سوزی نابود شده بود.
اما یک اشتباه هم از تاتل ها باعث شد که شک کارگاه ها بیشتر بشه و بفهمند که این سازمان کاسه ای زیر نیم کاسه داره و اون هم زمانی بود که راست از تاتل درخواست کرد که گزارش های مالی اون مدرسه رو بهش بده که تاتل بهش گفت که همه ی اونها متاسفانه تو اتیش سوخته.بله تمام مدارک دبیرستان در اتیش سوزی کلیسایی رخ داده بود که هم دورا لنگ درش رفت وامد داشته و هم اون شکل های مارپیچ مانند عجیب توسط کارگاه ها در اون مدرسه پیدا شده بود.(مدرسه و کلیسا توسط یک تیم هدایت میشده و با هم ربط داشتند)
۱۱-پنج سوارکار و ...
وقتی که کارگاه ها مادر دورا لنگ رو ملاقات کردند.اون خانم یک عکسی عجیبی رو بهشون نشون داد از جوانی های دورا که درش ۵ سوار کار بر روی اسب هاشون به صورت عجیبی در کنارش قرار گرفته شده بودند(که اگه با دورا جمع ببندیم میشه عدد ۶ ).اما با این حال راست و مارتی میل زیادی به این عکس نشون ندادند و با بی توجهی از کنارش رد شدند.به احتمال زیاد این عکس ثابت میکنه که دورا درست در اون زمان گرفتاریش تازه با اجتماع و طرفداران گروه کارکوسا شروع شده بود و این اسب سواران حتی از زمان بچگی دورا هم اون رو به عنوان یک طعمه یا هر چیزی انتخاب کرده بودند.اما این عکس خودش یک نظریه رو بوجود میاره که این ۵ نفر کی هستند و اینکه ایا اون ابجو فروشی که راست براش کار میکرده یکی از همون ۵ نفر بوده(در این مورد هم سعی میکنم بعدا توضیح بدم که این ۵ نفر چه کسانی هستند)
این چند عکس هم باز هم همون رویه ۵ بعلاوه یک قربانی رو دنبال میکنه که در جاهای مختلف استفاده شده.