صنعت فیلم و سریال درسالهای اخیر درسراسر جهان شاهد پیشرفت چشمگیر در تمام زمینه های ساخت یک اثر هنری بوده است.درعصر طلایی تلویزیون،سریالهای خوب و بد زیادی در جلوی دیدگانمان میگذرند و ما میخواهیم به یکی از اساسی ترین بخش های این ساختمان منظم که درنهایت با اسم سریال به ما عرضه میشود، نگاهی دقیق بیفکنیم.
بازیگران مونث فیلمها و سریالها باوجود طلایی بودن دوران سریالهای تلویزیونی، لحظات سختی را تجربه میکنند.شما راحت درخانه کنارخانواده نشسته اید و این بازیگران را نگاه میکنید. اکثر این بازیگران دختر و زنانی هستند که برای ایفای نقش خود متحمل آسیبهای زیادی شده اند. بیشترشان نقش هایی را بازی میکنند که برای خود و خانواده ی خود مورد قبول نیست و بعضا باعث ایجاد جدایی هایی بین این بازیگران از همسرانشان شده است.
بررسی این نکات و نکاتی ازین قبیل مارا مجاب کرد که با 6 تن از بازیگران مونث ژانر درام، گپ و گفتی خودمانی داشته باشیم. برای این کار بازیگران زیر را به نمایندگی از جامعه ی زنان بازیگر به محفل کوچکمان دعوت کرده ایم
:
Julianna Margulies بازیگر سریال The Good Wife
Claire Danes بازیگر سریال Homeland
Jessica Pare بازیگر سریال Mad Men
Keri Russell بازیگر سریال The Americans
Sarah Paulson بازیگر سریال American Horror Story
Vera Farmiga بازیگر سریال Bates Motel
>> میز گرد کمی تا قسمتی +14سال!!
برای خلق لحظات شوکه کننده، چقدر فشار رو تحمل میکنید؟
J.Margulies: بنظرم تو سریال ما فشاری که بخاد تبدیل به لحظات شوکه کننده بشه، وجود نداره.ما بخاطر اینکه برنامه ی تلویزیونی در سطح بین الملل میسازیم و سراسر دنیا مردم مارو نگاه میکنن یک محدودیت هایی داریم.ما میدونستیم که
Josh Charles قراره از سریال
The Good Wife کنار گذاشته بشه و این رو هم میدونستیم که نقشی که من بازیش میکنم،ارتباط بسیار زیادی به کارکتر چارلز داره پس تنها انتخابی که پیش روی من قرار گرفت این بود که قبول کنم چارلز، دیگه مرده و وجودش از سریال محوشده و من باید سعی کنم شخصیت خودم رو از ارتباط تنگاتنگی که بااین شخصیت داشته خارج کنم که این خودش انرژی مضاعفی رو میطلبه. میدونم نباید این حرف رو رسانه ایش کنم ولی ما برای حذف کارکتر های قصه باید اجازه بگیریم.
از کی اجازه بگیرید؟
J.Margulis: ازشبکه ی
CBS.وقتی میخواستیم نقش
Josh Charles رو حذف کنیم ایده ی خودمون رو برای مدیرعامل و رئیس شبکه یعنی
Nina Tassler و Leslie Moonves فرستادیم و خداروشکر که از ایده خوششون اومد ولی حذف کارکتر به اون مهمی برای ما 22 اپیزود هزینه داشت که برای توضیح دادن مساله به مردم میخواستیم. 22 اپیزود تو این دوره زمونه برای بازیگرا مخصوصن زنها خیلی سخته.
Keri، بزار رک باهات حرف بزنم. تو اپیزود اول فصل دوم سریال The Americans سکانسهای بی پرده ای از$eX بین تو و شخصیت Matthew Rhy پخش شد که تو داشتی براش صاک میزدی (باعرض پوزش از دوستان بخاطر ترجمه،نوع دیگری نمیشد مقصود رو رسوند.). این S3..X دهانی رو چطور توضیح میدی؟
K.Russell: (بازهم پوزش) ، راستش رو بخای الان دوست دارم یه حالی هم به تو بدم .
(خنده ی حظار).من تو اون سکانس عذاب میکشیدم.من مطمئن نبودم که اون دوتا شخصیتمون تو سریال بهترین مکان رو برای اینکار داشتن یا نه فقط میخواستم سکانس ضبط بشه و بره جلو. آرزو میکردم مدل دیگری برای انجام دادن جلوی رومون میبود ولی کارگردان میخواست که ما اون مدلیش رو (دهانی) نشون بدیم.
کلیر، سکانسی که شخصیت Damian Lewis یعنی Brody تو سریال Homeland فوت کرد چه تاثیری برروی تو گذاشت؟
S. Paulson:ای بابا، این سوالو چرا ازش پرسیدی؟من که توسریال بازی نکردم هم دوست ندارم به این جواب بدم.
K.Russell:از من میپرسیدی میگفتم که سخت ترین بخش بازیگری همون سکانس بود.
C.Danes: مرگ نیکولاس برودی
(شخصیت سریال Homeland)قرار بود در فصل دوم اتفاق بیوفته ولی ، کری و نیکولاس و ارتباط بینشون باعث رضایت و جلب نظر مردم شده بود و
Showtimeهم تصمیم گرفت که بیشتر به این موضوع بپردازه.ما چندین ماه بود که برای اپیزود نهایی برنامه ریخته بودیم. ما سکانس نهایی فصل رو یعنی جایی که نیکولاس از طناب دار آویزون میشه رو درآخرین روزه کاری تو مراکش ضبط کردیم.
بشخصه علاقه ی زیادی به Damian دارم و این که دیگه کنارمون نیست خیلی برای من سخته. مساله مهم اینه که چنین چیزی ممکنه برای من هم اتفاق بیوفته.
V.Farmiga: سریال
Bates Motel هم چنین لحظاتی داره.ما کارمون رو با نقل یک تراژدی آمریکایی که پسر ، مادرش رو میکشه شروع کردیم و افراد خانواده رو تحت تاثیر این اتفاقات قرار دادیم و مردم خوششون اومد.
J.Pare: نکته ی مشترک سریالهای امروزه با دوران طلایی کلاسیکش در دهه ی 1980 اینه که مردم دنبال داستان،کارکتر و یک اثرهنری خوب برای دیدن میگردن و لزومن سریالهای مملو از ستاره،موفق نیستن.
مردم درمورد تو و شخصیتت Megan درسریال Mad Men دو نظریه دارن. اول اینکه شخصیتت توسط خانواده ی Manson به قتل میرسه، دوم اینکه خودت خونه ی خودت رو آتیش میزنی. درمورد این نظریه ها با کارگردان سریال Mat Weiner صحبت کردی؟
J.Pare: من این چیزارو نشنیدم و میدونم که متیو هرگز چنین ایده هایی رو برای من نمیگه. ما طبق یک استاندارد حرفه ای اپیزودهارو جلو میبریم.هیچ یک از کارکترها سرانجام خودشون رو نمیدونن و همین باعث میشه بعد از خوندن نمایشنامه، یک شوک باعث بشه به خودمون بیایم و ارتباط با کارکتر رو بیشتر کنیم.من نمیدونم چه بلایی قراره سره شخصیتم بیاد و دوست ندارم با دونستنش از قبل، الکی ادای عالی بازی کردن رو دربیارم.
وقتی بازیه خودتون رو تو تلویزیون تماشا میکنید چه نقد هایی به خودتون میکنید؟
S.Paulson: فکر اینکه چرا بعد از اتمام کار کسی برای عقد قرارداد بهم زنگ نمیزنه دیوانه کننده س. بعنوان بازیگر اگر خوب بازی نکنم،مجبورم بقیه ی عمرم رو توخونه بشینم و به گذره زمان نگاه کنم. سریالی که ما میسازیمش خیلی خرج داشته برامون.هرگز وقت کافی برامون وجود نداشته و وقتی من خودم رو بعد از انجام کار میبینم میگم "تواین سکانس تا میتونستم گند زدم." و گاهی آرزو میکنم که کاش کارگردان بهم یک فرصت دیگه میداد ولی وقتی برای اینکار نیست.
بازیه من تا حد زیادی تحت تاثیر تیم سازنده س.اگر احساس کنم اعضای تیم من رو زیاد تحویل نمیگیرن و بهم بهای کمی میدن، به همون بازیه متوسط بسنده میکنم ولی بعضی مواقع احساس آرامش و لذتی که بخاطر حضور در یک سریال عالی بهم دست میده باعث میشه باتمام قوا احساس وظیفه کنم که سکانسهای خودم رو عالی انجام بدم و بخاطر همین بعضی مواقع از فیلمبردار
American Horror Story تقاضا میکنم که
"میشه لطفن یک برداشت دیگه ازین قسمت داشته باشی؟
" و اون هم بالاخره یک راهی برای کمک کردن به من پیدا میکنه.
چالش برانگیز ترین کاری که تو AHS انجام دادی چی بود؟
S.Paulson: یادمه فصل دوم بودیم و من باید نقش یک پیرزن 75 ساله رو بازی میکردم.من تو این سن باید با یک همچین شخصیتی ارتباط میدادم خودم رو و یک چیز درخور ازش نشون میدادم. بعد از چندین ساعت آرایش و گریم کردن، تبدیل به یک عجوزه ی زشت شده بودم و یک عکس از خودم گرفتم و گذاشتمش تو نامه و فرستادمش برای مادرم. روی پاکت نامه نوشتم
"فکر کنم یک همچین روزی رو به عمرت نبینی ولی این منم در 75 سالگیم.(خنده)
"
سخت ترین کاری که شما تجربه ش کردی چی بود؟
J.Margulies: ساله 2002 بود و فیلم هیجان انگیز/روانشناسانه ی
Ghost Ship رو میساختیم. فیلم درمورد این بود که چرا وقتی شما یک چیز مثل پول رو بیش از اندازه داشته باشید دیوانه و حریص میشید. یکی از بزرگترین ساخته های کمپانی Warner همین بود. من بهمراه
Gabriel Byrne شخصیت های اصلی فیلم بودیم. من متن رو خونده بودم و برای ضبط فیلم به استرالیا سفر کردم.وقتی از هواپیما پیاده شدم فهمیدم که فیلمنامه به طور کامل عوض شده و وقتی این رو فهمیدم شوکه شدم که حالا چطور میخام متن جدید رو حفظ کنم و بازی کنم..این سخت ترین تجربه ی من بود.
کسی رو هم بخاطر این اتفاق سرزنش کردی؟
J.Margulies: نه. کی رو میخواستم سرزنش کنم؟شما تنها کاری که ازتون برمیاد افسوس خوردن برای یک لحظه و کناراومدن باهاش برای بقیه ی لحظاته.
C.Danes:من به یاد میرم از 20 سالگی که وارد سینماگریه حرفه ای شدم،تقریبن هرنقشی که بازی میکردم عاشق یک نفره دیگه بود و به مرور زمان این معشوقی که من داشتم به طرز ملال آوری یا میمرد یا دیگه شخصیتم رو دوست نداشت تااینکه فیلم
Temple Grandin رو بازی کردم. نقشی که دراون فیلم برای شخصیت من نوشته بودن، داستان یک دختر سرسخت با ضدونقیض های فراوان بود که باعث شد یک ثبات عالی در بازیگریم به وجود بیاد. بعد ازین فیلم تقریبن به 99 درصد پیشنهاداتی که به من میشد دست رد میزدم چون شخصیتی که تو فیلم Temple Grandin بازی کرده بودمش به من اجازه ی حضور در نقش های بد رو نمیداد تااینکه بالاخره سروکله ی شخصیت Carrie و سریال
Homelandپیدا شد و بعد از سالها اولین باری بود که دوباره نیمه ی گم شده ی خودم رو تو هنرهفتم پیدا میکردم و ازین بابت احساس فوق العاده ای داشتم.
S.Paulson: برای من این اتفاق بعد از حضور درسریال شبکه ی
NBC تحت عنوان
Studio60 On the Sunset Strip بود که فکر میکردم نقش مورد علاقه م رو پیدا کردم.درابتدا همه فکر میکردن این سریال قراره شاهکار بشه ولی این سریال تقریبن
"هیچ" بود و خیلی زود کنسل شد و من تا مدتها افسرده بودم...
!
نه تنها من، بلکه تمام تیم و گروه بابت کنسل شدن سریال احساس یاس میکردیم چون میدونستیم سریالمون یک قدم تا عالی بودن فاصله داشت و تو این زمونه اگر حداقل هارو هم نداشته باشیم، باید دوره سریال بازی کردن و ساختن رو خط بکشیم چون چه ما سریال بسازیم یا نسازیم، مردم به قدر کافی سریال با استانداردهای جهانی برای تماشا کردن دارن. من بخاطر فراموش کردن افسردگیم، به نیویورک سفر کردم و یه مدت فیلمهایی رو بازی کردم که کسی نمیدیدشون و برام مهم نبود. دوست داشتم تجربه م بیشتر بشه و همین برام کافی بود. تااینکه یه روز توی یکی از تئاترهای نیویورک کارگردان
Martha Marcy May Marlene من رو دید و از کارم خوشش اومد و منو به لیست بازیگرای فیلمش اضافه کرد و چرا دروغ بگم، بعد ازون فیلم دوباره خودم رو تو بازیگری پیدا کردم.
Keri، وقتی جوونتر بودی، موفقیتی که درسریال Felicity کسب کردی در اذهان به یادگار باقی موند.فکر میکنی فشار برروی تو بعد از حضور دراون سریال کمتر شده؟
K.Russell: نه راستش من بعدازون سریال دیگه قصد بازی کردن نداشتم. خسته شده بودم. الان که به گذشته نگاه میکنم، به زمانی که جوونتر بودم وکارهایی که انجام دادم باعث شد تا از جوونیم زیاد خوشم نیاد. من خب جوون بودم و درحال کسب تجربه از زندگی کردن.دوست داشتم مثل خیلی از مردم دنیا کتاب بخونم،سفر کنم، برای یک لحظه هم که شده مثل بچه ها رفتار کنم پس بخاطر همین ها اینکارهارو کردم. من لس آنجلس رو ترک کردم چون دیگه برای من احساسی خوب به ارمغان نمی آورد.
من یک آپارتمان جمع و جور تو نیویورک خریدم و تا 1 سال بدون دغدغه زندگی کردم. من تو اون یکسال به اندازه تمام کارهایی که تو جوونیم آرزوی انجام دادنشون رو داشتم، کار انجام دادم. شب ها میرفتم پارتی های دسته جمعی، میرفتم جشن تولد افراد فامیل و دوستان و شب ها در خیابونهای مملو از برف نیویورک، تا خونه قدم میزدم. اون مدل جوون بودن سختی هایی هم داشت ولی من میخواستم به خودم برسم و بقیه ی چیزها مهم نبود.
V.Farmiga: یک لحظه ی فوق العاده در حرفه ی من وجود داشت و اون نامزدی اسکار برای فیلم
Up in the Air بود. یک سری اتفاقات خیلی عالی درحرفه ی من جلوی روم قرار گرفتن و تقریبا تونستم تو بعضیهاشون اثری از خودم بزارم. فیلمThe Conjuring یکی ازون اتفاقات جالب حرفه ی من بود. فیلم
The Conjuring تونسته بود 318میلیون دلار فروش کنه و به نوعی واقعن یک عنوان ترسناک به شمارمیرفت و مطمئن نبودم بعد از حضور در
BatesMotel بتونم تجربه ای مشابه با قبل داشته باشم . وقتی دو صفحه ی اول نمایشنامه رو میخوندم چیز جالبی عایدم نشد تااینکه صفحه ی سوم
"یک انگیزه برای موفقیت
" دراین سریال پیدا کردم و گفتم بالاخره یه چیزه به دردبخور...
!!
سخت ترین فشاری جسمی و فیزیکی که موقع ساخت یک اثر متحمل شدید چی بوده؟
C.Danes: حامله بودنم موقع فیلمبرداری.فصل دوم
Homeland بود که من حامله شدم و همینطور که دوران حاملگیم (9ماه) جلو میرفت، میزانه اکشن بودن سریال هم بالامیرفت. فصل دوم یک قسمت بود که تو یک کارخونه متروکه درحاله دویدن بودم و قرار بود توسط ابونضیر(کارکتر سریال) گروگان گرفته بشم. اون سکانس رو ساعت 4 صبح ضبط کردیم و من اون موقع 7.5 ماه بود که آبستن بودم، سکانسهایی که تو اون ماهها بازی میکردم تلفیقی از لحظات عاشقانه،دویدن های مکرر و سوال و جواب پس دادن به مامورین CIA بود. یک زن حامله چقدر میتونه عذاب بکشه رو خودتون بفهمید.
تو شغلی که دارید بیشتر به چه کسی تکیه میکنید؟
C.Danes:من عاشق مدیربرنامه(Agent) هام
Stephanie Ritzام. اون همیشه یک ایده ی عالی برای گفتن داره.چیزی که خیلی از مدیربرنامه ها ندارن،بیشترشون ازینکه تو کارهای ما نظر بدن وحشت دارن. مثلن وقتی پیشنهاد فیلم
Bulletproof Monk رو بهم دادن، مدیربرنامه م بهم گفت
"این ازون فیلمهاییه که یا عاشقش میشی یا ازش متنفر میشی.
". من بهش گفتم
"خب، تو چی فکر میکنی؟
" اون بهم گفت "چی بگم والا، من که ازش خوشم میاد.". بیشتر اوقات با Stephanie مشورت میکنم، البته همسرم هم همیشه کنارمه و کمک حالم.
V.Farmiga: برای منم دقیقن همینطوره. شوهرم، بهترین دوسته منه و تمام خلقیات من رو میدونه و همیشه بهم آرامیش میده.
"چرا میخای این کارو بکنی؟
" ،
"با بازی تو این فیلم چی رو میخوای بدست بیاری؟
" و این مدل حرفهای روانشناسی که همیشه بهم انرژی مثبت داده.
J.Margulies: بزارید منم نظرمو بگم. یادمه
David Chase میخواست که من تو سریال
The Sopranos بازی کنم.من میدونستم بازی کردن تو سریال به اون عظمت یک افتخاربزرگ حساب میشه حتی اگر نقشم خیلی کمرنگ باشه.قبول کردم و گفتم متن رو برام بفرسته.چیزی که به دستم رسید 3-4 صفحه دیالوگ بود و گفتن حفظشون کن تا خبرت کنیم. منم هیچی درمورد نقشی که باید بازی میکردم نمیدونستم و همینطور خیلی وقت بود که تو تلویزیون چیزی بازی نکرده بودم.
شخصیت من تو سریال اسمش
Julianna بود که اهل منطقه ی Rockland بود.این منطقه همون جاییه که من توش به دنیا اومدم.شروع به خوندن دیالوگها و تعریف سکانسها کردم که ناگهان متوجه شدم سکانسی که من بازیش میکنم، من رو درنقش یک فاحشه ی معتاد به هروئینه که تو یک کاباره تنها لباسی که پوشیده یک سینه بند و جوراب ساق بلنده و من اون لحظه که این موضوع رو متوجه شدم حالت تهوع داشتم. به خودم گفتم
من عمرن این نقش رو بازی نمیکنم..محاله.. بخاطر همین به
Griffin Dunno زنگ زدم. یکی از افراده مورده علاقه ی من روی کرده ی زمین.اون هم کارگردانه،هم تولید کننده و هم نویسنده و من میخواستم نظر یک نفرو برای انجام دادن یا ندادن این نقش بپرسم.اون بهم گفت
"حماقت نکن،البته که این نقش رو بازی میکنی.
" و منم انجامش دادم.
سارا، تو توی فیلم "12Years A Slave"نقش یک ارباب شیطان صفت رو بازی کردی، ازون تجربه ی خودت برامون بگو.
S.Paulson: من دنباله راهی بودم که بتونم نفرت خودم رو نسبت به شخصیتی که بازی میکردمش بروز ندم.شخصیتی که من بازی میکردم یک زن مرفه بود که فکرمیکرد شوهرش به اون کم توجهی میکنه و به نوعی داشت چوب حسادته خودش رو میخورد.اون زن از بچگی آموزش دیده بود که نژادپرست باشه. خودم تابحال به این موضوع فکر نکرده بودم که چطور راهی برای بازی کردن نقشی که خیلی خشونت بالایی داره پیدا میکنی؟ . بعدازون فیلم بود که مردم به من میگفتن نگران نیستی که ازین به بعد از تو توی فیلمها بعنوان نقش منفی استفاده میکنن؟
کلیر، درمورد نقشت تو سریال Homeland برامون بگو.
C.Danes: نویسندگان سریال
Alex Gansa و Howard Gordon گفتن که برات یه نقش تو سریال نوشتیم.شخصیت اسمش با من یکسانه و هردو Claire هستیم البته تو سریال من القاب زیادی دارم.وقتی قبول کردم نقشو خیلی به نظر چندش آور میومد ولی شاید باورتون نشه،یکی از رویایی ترین نقش هایی بود که یک بازیگر توشرایط من میتونست به دستش بیاره و راه رسیدن به عالی بازی کردن برای این شخصیت خیلی هموارتر از چیزی بود که فکرمیکردم.
سازندگان برای نقش من کلی جایگزین داشتند و کافی بود بگم نمیخام بازی کنم و سریع یه نفردیگه جامو میگرفت.من کمی ازنقش خودم میترسیدم و به یمن همین ترس، الان 4 ساله که یه شغل برای گذروندن اموراتم دارم.
چه جنبه هایی از شخصیت سریالیت تورو میترسوند؟
C.Danes:نقش من خیلی مشکلات داشت.کلی مشغله ی فکری و غیره برای انجام دادن داشت، کارهایی که توفیلمنامه نوشته شده بود بنظرخیلی سخت میومدن،شخصیتی که من بازی میکنم روحیه ی درست و حسابی نداره و به نوعی داغونه و خستگی تو چهره ش موج میزنه.میترسیدم این همه بلا که قراره رو سرم بیاد تو سریال ارزشش رو داره یا نه که خداروشکر داشت و از حضوردراین سریال رضایت کامل دارم.
J.Margulies:جالبه، به کلیر اولین بار نقشو دادن و بعد دنباله جایگزین گشتند ولی وقتی کارگردان
The Good Wife اومد پیشم گفت
"این نقش اولین بار به
Ashley Juddپیشنهاد شد که قبولش نکرد و حالا دارم میرم پیش Helen Hunt درموردش به توافق برسیم ولی اگر به توافق نرسیدیم خودتو آماده کن که قراره بیای تو سریال.
".
من خیلی جلوی خودمو گرفته بودم که اون لحظه بهش نگم
"برو درتو بزار،چرا از اول به من پیشنهاد ندادی؟
". میدونم اگه اینو میگفتم نویسندگان سریال میگفتن
"نه،ما همیشه تورو میخواستیم.فقط استودیو Helen Hunt رو درنظرداشت.
"
Keri، چطورشد که سراز The Americans درآوردی؟
K.Russell: من یک هفته ای میشد که بچه کوچولوم رو به دنیا آورده بودم و درحال استراحت بعد از زایمان بودم.اومدن به عیادتم و یک دسته کاغذ دادن دستم و گفتم
"اوه بیخیال،
من بااین وضعیت بیام نقش یک جاسوسه روسی رو بازی کنم؟ آخه چرا داریداین بلا رو به سرم میارید؟
". ولی خیلی خوشحال شدم که خوده رئیس شبکه ی
FX یعنی
John Landgraf من رو به سریال دعوت کرده بود و منم نقشم رو دوست داشتم و اومدم توسریال.
کدوم بازیگر تو چه فیلمی بود که باعث شد حسودیتون بشه بهش؟
J.Margulies:من خیلی وقت بود که فیلم ندیده بودم و یک برحه ی زمانی بیکار بودم و رفتم سینما فیلم
Fading Gigolo رو دیدم.همسر سابق جانی دپ یعنی
Vanessa Paradis نقش یک زن یهودی رو تو فیلم بازی میکردم.انقدر اون نقشش رو عالی بازی کرد که بهش حسودیم شد.
S.Paulson: دقیق نمیتونم اسمش رو تلفظ کنم.یه زنی بود که اسم کوچیکش Adele بود و توفیلم
Blue Is The Warmest Color بازی میکرد.
C.Danes: من هنوز وقت نکردم این فیلمو ببینم.
S.Paulson:خیلی عالی بازی میکرد.میدونم که فرانسویه ولی خیلی دوست دارم بتونم اسم فامیلیش رو تلفظ کنم..هرکاری میکنم یادم نمیاد و بلد نیستم. چی بود؟
Adele Exarch…. . یه همچین صدایی داشت.
اگر میتونستید برگردید به اولین روزهای بازیگریتون،چه نصیحتی به خودتون میکردید؟
C.Danes:اینکه تاجایی که میتونم موقع کار خونسرد باشم.یه روز یه نفربهم اینو گفته بود ولی نمیدونستم منظورش چیه.واقعن عجیبه که باید تواین شغل خونسردیتون رو حفظ کنید و کاملن خلافش رو تو شخصیتتون نشون بدید.این چیزی بود که باید با تجربه به دست میاوردمش که اون اوایل زیاد جواب نمیداد ولی اگه بخام نصیحت کنم خودمو میگم که از تمام فرصتهات استفاده کن و تاجاییکه ممکنه مشغول باش.
J.Pare:نصیحتی که به خودم میکنم اینه که
"بااون یارو قرار نذار، مشروب نخور،یه راست برو خونه،برو بگیر بخواب.(خنده.)
".من نگرانه اینم که
Mad Menداره تموم میشه و من دوباره به جایی برمیگردم که بیکار میشم و باید منتظر بمونم تا فرصته شغلیه بعدی بیاد سمتم.
J.Margulies:ما زن ها خیلی خوش شانسیم.اول از همه، نقش هایی که برای ما تو تلویزیون مینویسن خیلی پیچیده تر از بقیه ی نقش هاست.فیلمهایی که ساخته میشه به نوعی "فمینیست"بودن رو رواج میدن.من جوونتر که بودم خیلی ازین مدل فیلمها رو بخاطر دارم و حالا هم میبینم تازه کارها دوست دارن این کارهارو انجام بدن. نصیحته خاصی نیست فقط اینکه کارکردن از بیکار بودن خیلی بهتره.
زنان این دوره زمونه نباید از حضور درتلویزیون وحشت کنن.تیمی که من باهاش کار میکنم، مدیر تولیدش زنه، دوتا از کارگردانهامون زنن و سه تا از نویسنده هامون و ما عاشقه همدیگه ایم. الان اگر زنها در آمریکا برن سره بازی کردن تو سریالها کلی دوست پیدا میکنن و خوشحال میشن و روحیه شون تازه میشه.
عجیب ترین چیزهایی که مردم بهتون گفتن چی بوده؟
J.Margulies: یه بار یه بابایی بهم گفت
"من نزدیکه اینم که از زنم طلاق بگیرم و دنبال یک وکیل خوب میگردم.
" و من گفتم
"من وکیل نیستم که.
" بعدش اون گفت
"زنم روزه دوشنبه وقت دادگاه گرفته.
" من بهش گفتم
"آقای محترم،فکر کنم شما گیج شدی،من نقش یک وکیل رو تو تلویزیون بازی میکنم.وکیل نیستم که." بعدش اون گفت "نه،مطمئنم میتونی از پسش بربیای.تورو خدا، من نمیخام ازین زن جدا شم.
". تااینکه شوهرم بهش گفت
"راتو بگیر برو تا نزدمت.
"
J.Pare: وای چقدر غم انگیز
!!
یادمه اولین باری که مردم من رو تو Mad Men میدیدن توخیابون بعد از دیدنم خیلی ذوق میکردن.یه بار یه دختر خانومی وسطه خیابون داد زد
"اوه، تو همون Meganعه سریال Mad Men هستی؟
" و منم آروم گفتم
"آره.
" وهمه داشتن مارو نگاه میکردن.
اگر امروز بازیگری رو متوقف کنید، چه کاری بعدش انجام میدین؟
J.Pare: بزارید من شروع کنم چون کلی وقت برای فکر کردن رواین موضوع داشتم. من الان تو دهه ی سوم زندگیم به سر میبرم . من به احتمال بسیار بالا میرم نون وایی کار میکنم.
S.Paulson: من عاشقه اینم که غروبا برم تئاتر تماشا کنم.
C.Danes: من قبل بازیگریم دانشگاه قبول شدم ولی بعد از یکی دوترم اومدم بیرون بخاطر حرفه ام.اولین کاری که میکنم دوباره میرم دانشگاه و مدرک روانشناسیم رو میگیرم. به احتمال زیاد یه دفتر مشاوره بزنم. پدر و مادر نقاش هستن و دوست دارم برم کلاسه نقاشی.
تو چیکار میکنی Keri؟
K.Russell: بچه های بیشتری به دنیا میارم و بچه هام میان خونمون باهم دیگه کلوچه میخوریم.
!!
>>پایان!!