کسی که مورد ستایش بسیاری از بازیگران تاریخ سینما هست. Humphrey Bogart در December 25 سال 1899 در شهر New York متولد شد.نام خانوادگی او بوگارت بوده که از یک کلمه ی هلندی اومده که به معنی باغ میوه میباشد.بوگی از یک خانواده ی ثروتمند و متمول که جایگاه والایی رو در نیویورک داشتند متولد شد و خانواده ی او از اولین مهاجرانی بودند که به طور مستقیم از هلند به نیویورک مهاجرت کردند.پدر او Belmont DeForest Bogart نام داشت یک جراح قلب که از احترام بسیاری در جامعه برخوردار بود و مادر او هم با نام Maud Humphrey,یک نقاش و هنرمند,علاوه بر اینها او بعنوان مدیر هنری در یک مجله مد با نام The Delineator که در مورد زنان هست هم مشغول به کار بود.یکی از نقاشی های بوگارت که از دوران بچگی او بود در یک تبلیغات همگانی برای غذای بچه Mellin استفاده شد و به طور خلاصه میشه گفت که از همون بچگی بوگارت یک شور و تاثیر همگانی رو ایجاد کرد.حتی در بچگی او هم این استعداد در جذب مخاطب درش وجود داشت.Bogart بعد ها به یاد میاره که
در اون دوره از تاریخ امریکا کسی نبود که وقتیکه اون مجله لعنتی رو میخرید,نشه که عکس روی جلدش رو بوس نکنه.
مادرش در طول بچگی بوگی از او نقاشی های زیادی رو کشید و هر بار که نقاشی او رو میکشید در بار بعد باعلاقه ی بیشتری شروع به نقاشی دوباره ازش میکرد. Maud Humphrey با اینکه در کارش وسواس خاصی رو داشت اما برعکس نقاشی کردنش کسی بود که هیچ موقع علاقه و اشتیاق به خصوصی رو به پسرش نشون نداد. Bogart خودش در مورد رابطه اش با مادرش اینچنین گفته که....به فرض اینکه, وقتی که من بزرگ شدم برای مادرم بوسیله یک تلگراف روز مادر رو بهش تبریک بگم و یک گل براش بفرستم.......اما در جواب تلگرافم,مادرم سیم تلگراف رو پس ازچند دقیقه مکالمه قطع میکنه و برای من هم بعدا گل میفرسته ..... رابطه ی ما اینطور جمع و جور میشه...بوگارت ها در تابستان به برکه ی
Canandaigua که متعلق به ملکشون بود میرفتند اون برکه در تابستان در اثر گرما عقب نشینی میکرد و شکل بسیار جالبی به مانند انگشت رو به خودش میگرفت و تبدیل به یکی از زیباترین برکه ها در شمال ایالت نیویورک میشد....اونجا جایی بود که Humphrey Bogart شادترین روزهای بچگی خودش رو درش میگذروند او تمام تابستان رو به قایقرانی و شنا در کنار Canandaigua مشغول بود و این دو کار جزو عادت هایی شدند که در طول عمر حیات خودش برای این که از فشار ها و خستگی های کار روزمره خلاص بشه,گه گاهی هم باز به یاد دوران جوانی این کارها رو تکراربکنه. Bogart به مدرسه ی معتبر و بزرگ Trinity که در نیویورک واقع شد بود میرفت....جاییکه نه بهش علاقه داشت و نه اینکه دانش اموز خوبی بود.نمرات و رتبه ی بدش در مدرسه و اسم زنونه اش...و لباسی تشریفاتی که مادرش برای او درست کرده بود و بی عرضگی اش در ورزش.....همه و همه ی اینها باعث شد که او برای تمام بچه های مدرسه تبدیل به یک جوک و موضوع خنده دار بشه... یکی از همکلاسی هاش گفته که.... Bogart هیچ موقع برای کاری از کلاس بیرون نمیرفت,او دانش اموز خوبی هم نبود و فقط یک وصله ی ناجور برای کلاس بود.با وجود درس ضعیف بوگی در مدرسه,پدر و مادرش تصمیم میگیرند تا او رو به دانشگاه Philips در ماساچوست بفرستند,دانشگاه خصوصی شبانه روزی معتبر و قدرتمندی که John Adams (دومین رییس جمهور امریکا) هم حتی در زمان های قبل یک بار مدیرش بوده.قابل پیشبینی بود که, Bogart نتونه در اونجا که یک دبیرستان استاندارد بوده دوام زیادی رو بیاره پس در May همون سال از دبیرستان اخراج شد.....