برای استفاده از تمامی امکانات انجمن و مشاهده ی آنها بایستی ابتدا ثبت نام کنید
صفحه 2 از 2 اولیناولین 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 18 از مجموع 18
  1. #1
    جمله مورد علاقه ندارد
    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    ارسال ها
    1,354
    سپاس
    16,112
    از این کاربر 30,047 بار در 1,455 پست سپاس گزاری شده

    The Decalogue | معرفی سریال موردعلاقه ی استنلی کوبریک



    The Decalogue (ده فرمان) ، یک سریال درام محصول کشور لهستان است که در سال 1989 توسط کارگردان مشهور آن دوران ، Krzysztof Kieslowski (کیشلوفسکی) ساخته شد و بصورت هفتگی از شبکه ی این کشور در قالب 10 اپیزود پخش شد.نویسندگی این اثر توسط کیشلوفسکی و دستیارش آقای Krzysztof Piesiewicz انجام شد و موسیقی متن این سریال کاریست از Zbigniew Preisner. سریال مذکور در قالب 10 اپیزود به بررسی هریک از فرمانهای الهی قوم یهودیت میپردازد. داستان سریال در لهستان مدرن تعریف میشود و مردمی را به تصویر میکشد که درواقع سمبلی از تمام مردم زمین هستند و در اجرای فرامین الهی عاجز مانده اند و در زندگی مدرن خود با مشکلات متعددی رو به هستند.

    سریال مجهول الهویه ی "دیکالوگ" از سوی بسیاری از منتقدین تراز اول دنیا به عنوان بهترین سریال "دراماتیک تاریخ" شناخته شده است.این سریال توانست افتخارات زیادی را در فستیوالهای کشور لهستان و حومه ی این کشور نصیب خود کند.این سریال تا اواخر دهه ی 90 اجازه ی پخش شدن در اروپا را نداشت.

    فیلمساز نخبه ی هالیوودی "استنلی کوبریک" بعد از دیدن این سریال از آن بعنوان سریال موردعلاقه اش نام برده و به تمجید از کارگردان آن پرداخته است
    Stanley Kubrick

    "من ازینکه ازبین کارهای یک کارگردان بزرگ (خطاب به کیشلوفسکی) بخواهم اثر یا آثاری را گلچین کنم بیزارم ولی نمیتوان "The Dicalogue" کیشلوفسکی و دستیارش را دید و از آن سخن نگفت. من مبهوتِ ذهن خلاق کارگردانی شدم که فقط تعریف کردنِ داستان برایش مهم نیست بلکه توانایی مجسم سازی ذهنش به بهترین شکل را دارد. قدرت بیانی که در تک تک اپیزودهای سریال نهفته نه تنها بیننده را به فکر فرومیبرد بلکه اورا وادار میکند به چیزی فراتر از یک داستان فکرکند و به خود بگوید "درحقیقت چه چیز درحال رخ دادن است؟".
    تکنیک کارگردان و تیم سازنده در ساخت این اثر ستودنی است.هیچ یک از ایده های سریال بی هدف مطرح نمیشوند و وقتی شما مشغولِ واکاوی آنها هستید میفهمید که قلبتان توسط سریال تسخیر شده است.
    استنلی کوبریک – ژانویه 1991
    "

    این سریال 10 قسمتی یا بهتراست بگوییم این مینی سریال 10 قسمتی؛ در شهر "ورشو" فیلمبرداری شده و 10 داستان متفاوت از هم را برایتان تعریف میکند.اکثر بازیگران این سریال افراد مشهور آن دورانِ سینمای لهستان هستند ولی دربینشان بازیگران کم آوازه که بعد ها مشهور شدند نیز پیدا میشود. دو تن از بازیگران سریال یعنی Jerzy Stuhr و Zbigniew Zamachowski در فیلم "سه رنگ : سفید" که همین کیشلوفسکی آن را ساخته حضور داشته اند. شاید سه گانه ی رنگ ها کیشلوفسکی را جهانی کرد ولی سریال او دربردارنده ی خیل عظیمی از پیامهای اخلاقی و بررسی رفتارهای غلط انسانی در طیف جامعه ایست که میتوان ساعت ها درمورد اپیزودهایش به بحث و گفت و گو نشست.
    کیشلوفسکی بعد از دیدنِ فیلم "Ten Commandments" محصول 1956 به فکرِ ساخت سریالی بود که با بهره گیری از 10 فرمان الهی بتوان معذلات کشور لهستان را به تصویر کشید و بالاخره موفق شد درسال 1989 سریالش را تکمیل کند و به پرونده ی کاری خود بیفزاید. این کارگردان درابتدا دوست داشت نویسنده باشد و اجازه دهد 10 کارگردانِ مختلف نمایشنامه اش را کارگردانی کنند ولی بعد ها تصمیم گرفت خودش کارگردان باشد ولی از فیلمبردارهای متفاوتی استفاده کند. فیلمبردار های تمام اپیزودها افراد متفاوتی بودند ولی اپیزودهای 3 و6 این سریال توسط Piotr Sobocinski فیلمبرداری شده اند.
    پوستر سریال

    اسامی اپیزودهای سریال بصورت حروف یونانی هستند و از I , II , III , IV , V ,….تا عدد 10 ادامه میابند.
    کیشلوفسکی اپیزودهای پنجم و ششم این سریال را درقالب دوفیلم سینمایی "فیلمی کوتاه درباره ی کشتن" و "فیلمی کوتاه درباره ی عشق" به تصویرکشیده است.این سریال هفتمین سریال برتردنیا از نظر "معناگرایی" است. اگرچه داستان سریال اقتباسی از دستورات دینی قوم یهود است ولی لزوماً هدفش دعوت مردم به خداپرستی نبوده و ازین عنصر بعنوان یک مکمل درتعریف داستان استفاده کرده است.نگارش فیلمنامه ی این سریال 1 سال طول کشیده است.
    درهراپیزود سریال فردی بی اسم و بدون شخصیت پردازی با بازی Arthur Barcis که درواقع سمبلی از اتفاقات فراطبیعیست حضور دارد و درزمانهای حساس هر اپیزود نظاره گر اعمال شخصیت های اصلی سریال است.این شخصیت فقط دراپیزودهای 7 و 10 سریال غایب بوده است. مثلاً دراپیزود 1 اورا درقالب فردی بی خانمان که کنار آتش نزدیک رودخانه نشسته میبینیم و همان فرد دراپیزود دوم خدمتکار بیمارستان است و در اپیزود هشتم نقش یک دانشجو را بازی میکند.

    شیر "خوراکی" دراین سریال سمبلی است که میتوان ساعتها بخاطر فلسفه ی وجودی اش دراین سریال گفت و گو کرد. دراپیزود اول شیر "تلخ" است. دراپیزود دوم شخصیت دکتر درتمام لحظات پاکت شیر در دستش است.یا در اپیزود هشتم شخصیت Roman موقع تماشای بازی کودکان لیوانی را از شیر پر میکند. پس سریال درکنار درام بودن خود یک نسخه ی کلاسیک از سریال True Detective هم بشمار می آید و مملو از ارجاعات فلسفی و روانشناسانه است.

    این سریال در باشگاه منتقدین هالیوود یعنی Rotten Tomatoes میزان رضایت 100 درصدی منتقدین را براساس 28 رای نشان میدهد و توسط دو منتقد برتر هالیوود آقایان راجر ابرت و رابرت فولفرد مورد تمجید و تحسین قرار گرفته است.


    تحلیل اپیزودیک سریال به قلم حامد >> کلیک کنید
    ترجمه ی مقدمه ی نمایشنامه >> مترجم : عرفان ثابتی >> بخش 1
    ترجمه ی مقدمه ی نمایشنامه >> مترجم : عرفان ثابتی >> بخش 2


    برای دانلود این سریال و همچنین دریافت زیرنویس پارسی برروی لینکهای زیر کلیک کنید (با تشکر از مصطفی داوینچی عزیز)







  2. #11
    There's no tyrant like a brain
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    محل سکونت
    تهران
    ارسال ها
    804
    سپاس
    9,058
    از این کاربر 18,348 بار در 1,172 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : The Decalogue | معرفی سریال موردعلاقه ی استنلی کوبریک

    تشکر فروان از انزلیچی عزیز به خاطر این تاپیک و تشکر ویژه از مصطفی برای تهیه لینک های این سریال، این سریال برای من خیلی ارزشمنده و من خیلی کم در موردش چیزی نوشتم یا می نویسم، مثل عزیزی می مونه که نمیخوام با حرف زدن در موردش و احیانا روبرو شدن با نظرات مخالف و یا زیر سوال بُرده شدنش، ارزش معنوی زیادی که برام داره بشکنه، این سریال برای من هیچ وقت در حد ریت و نقد و ارزش گذاری قرار نگرفته، مراحلی بالاتر از همه این هاست. دوست داشتم به خاطر کار ارزشمندی که انزلیچی کرده چند خط بنویسم، ولی باز هم دلم نیومد، همچنان معتقدم این سریال رو نباید به کسی پیشنهاد کرد، باید طی یک اتفاق خیلی معمولی و ساده کسی به این سریال برخورد کنه، ببینه و عاشقش بشه، به جای نوشتن در مورد ارزش های این سریال و یا نقد کردن! اون ترجیح میدم مقدمه خود "کیشلوفسکی" بر ترجمه انگلیسی فیلم نامه این اثر رو که جناب "عرفان ثابتی" اون رو ترجمه کردند بنویسم. کمی طولانی است، ولی فکر میکنم کسی که از این اثر لذت بُرده باید حتما اون رو بخونه. در ضمن به عنوان یک پیشنهاد به دوستداران این سریال پیشنهاد میکنم حتما ترجمه فارسی فیلمنامه این اثر رو بخونید، در بعضی از قسمت ها مواردی رو می بینید که در سریال حذف و یا اضافه شدند و در درک بیشتر این اثر بسیار به شما کمک میکنه.


    بدون شک، آسان ترین پاسخ به این پرسش که چرا درباره ی ده فرمان فیلم ساخته ام، میتوانست این باشد: "زیرا ده فرمان وجود دارند". در عین حال این پاسخ احتمالا درست ترین پاسخ نیز می بود، زیرا ضرورتا همه ی دلایل ساختن این مجموعه را در بر میداشت. البته دلایل پیچیده دیگری نیز وجود دارند، ولی برای مطرح کردن باید به این مساله بپردازیم که چرا این فیلم ها این گونه هستند و نه جور دیگری و چرا فلان تصمیمات را گرفته ایم، کوتاه سخن آن که باید به این موضوع بپردازیم که چرا این فیلم ها را به این صورت ساخته ایم.

    من معتقدم که بخش مهمی از زندگی را تقدیر تشکیل میدهد. بخش مهمی از زندگی همه ما، زندگی خودم. چند بار باید تقدیر پیچ و تاب بخورد تا من این جا در ورشو بنشینم و مقدمه ای بر چاپ انگلیسی "ده فرمان" بنویسم؟ طبیعتا هر فردی مسیر زندگی اش را انتخاب می کند و در عین حال سعی می کند تا حدس بزند در این مسیر چه پیش خواهد آمد. ولی برای درک موقعیت فعلی، باید به گذشته خود بازگردید و نقش هایی را که ضرورت، اراده و شانس محض بازی کرده اند، از یکدیگر جدا کنید.

    من بلافاصله پس از پایان تحصیلات در دانشکده سینمایی لودز، شروع به ساختن فیلم های مستند کردم، عاشق این نوع فیلم بودم و بر این باور بودم که می تواند جهان را توصیف کند. فیلم هایی درباره زندگی ساختم، به صورتی که هست نه به صورتی که می تواند باشد، دوازده سال ساختن چنین فیلم هایی را ادامه دادم. کاملا طبیعی بود که پس از اعلام حکومت نظامی در دسامبر 1981 دلم میخواست از تانک ها، خبرنامه های زیرزمینی و شعار های ضد کمونیستی روی دیوارها فیلم بگیرم. افراد مختلفی به حیس های بلند مدت محکوم می شدند. مایل بودم دوربینم را در دادگاه ها، جایی که این احکام صادر می شد، برپا کنم و چهره متهم کنندگان و متهمین را به تصویر بکشم. کسب اجازه این کار سخت بود، سرانجام در آگوست 1982 جواز این کار را دریافت کردم.

    در ابتدا در دادگاه با من به سردی برخورد کردند، دوربین یک شاهد بود. شاهدی با حافظه قوی. قضات از نیت من مطمئن نبودند، در عین حال وکلای مدافع و موکلان فکر می کردند که برای یک نهاد کاملا سازشکار یعنی تلویزیون دولتی کار میکنم و به همین دلیل از همکاری با من امتناع می کردند. ولی این چندان به طول نیانجامید. تنها پس از چند روز، وکلا دریافتند که در هر محاکمه ای که دوربین حاضر بود، خبری از صدور حکم زندان نبود و یا اگر هم بود، تعلیقی بود. درک این امر ساده بود. قضات می ترسیدند که حلقه های فیلم درست به محض صدور احکام ناعادلانه، چهره آنها را ضبط کند و روزی به عنوان شاهدی علیه آن ها به کار رود. وکلای مدافع قبل از شروع محاکمه از من می خواستند که در دادگاه حاضر شوم تا احکام سبک تری صادر شود. برای آنها دوربین حاضر در دادگاه به یک شی مطلوب و دوست داشتنی بدل شده بود. هر روز چندین محاکمه از این دست در دادگاه های مدنی یا نظامی برگزار می شد و بنابراین برای این که همه "متقاضیان" را راضی کنم، مجبور شدم به فکر دوربین دوم هم باشم. هر دو دوربین را در دادگاه ها برپا میکردم، حتی به خودم زحمت نمی دادم که ببینم داخل آنها فیلم هست یا نه.

    پس از مدتی اجازه فیلم برداری سلب شد، تعجبی هم نداشت. هرگز فیلم مورد نظرم را نساختم، زیرا به رغم این که در محاکمه های زیادی حاضر بودم، حتی یک حکم زندان هم صادر نشد تا بتوانم آن را ضبط کنم. ولی یکی از وکلایی که با زیرکی به نقش دوربین دادگاه پی برده بود، کریستف پیسیویچ بود.

    دو سال بعد به فکر ساختن یک فیلم سینمایی بر پایه تجربیاتم در دادگاه افتادم. تقریبا هیچ چیزی درباره ظرایف حقوقی محاکمه های سیاسی نمیدانستم. همان موقع بود که به یاد پیسیویچ افتادم. فیلم نامه "بی انتها" را با یکدیگر نوشتیم و در نتیجه با هم دوست شدیم. فیلم با واکنش خوبی مواجه نشد. اولیای امور از این امر ناراحت بودند که فیلم جانبداری نمی کرد، روزنامه حزب کمونیست، "تریبونالودو" نوشت، که فیلم یک "راهنما برای جنبش های زیرزمینی" است و به دلیل همین کارشکنی ها فیلم از توزیع و پخش خوبی برخوردار نشد. اپوزیسیون سیاسی نیز فیلم را نوعی سازش دانست. آن ها می خواستند به صورت قهرمانان پیروز تصویر شوند، در حالی که در این فیلم همه افراد از روی شرم سر خود را پایین افکنده اند. پیام فیلم این بود که این جنگ هیچ فاتحی ندارد. سومین نیروی قدرتمند در صحنه سیاسی لهستان، کلیسای کاتولیک، از فیلم انتقاد کرد، زیرا در فیمل یک خودکشی وجود داشت و بازیگر نقش اول زن هم در چند صحنه برهنـه بود. در همین اوضاع و احوال، به طور تصادفی در خیابان به "پیسیویچ" برخورد کردم. هوا سر بود، باران می آمد، یکی از دستکش های خود را گم کرده بودم. پیسیویچ به من گفت" یکی باید یه فیلمی درباره ی ده فرمان بسازه، تو باید این کارو بکنی"

    آن موقع زمان مناسبی نبود. چند ماه قبل از آن سه افسر امنیتی را به جرم قتل "پدر یرژی پوپیلوشکو" محاکمه کرده بودند و پیسیویچ یکی از دادستان ها بود. اضطراب دلهره آوری بر فضا حاکم بود. کل کشور دستخوش آشوب و بی نظمی بود. چیزی و کسی از این قاعده مستثنا نبود. هر کسی می توانست اضطراب، یاس و ترس از آبنده ای بدتر را حس کند. در واقع کاملا معلوم بود که اتفاقی رخ خواهد داد. در آن زمان مسافرت های به خارج از کشور کرده بودم و احساس نا امنی عمومی را در سراسر دنیا مشاهده کرده بودم. در اینجا منظورم نا امنی سیاسی نیست، بلکه منظورم ناامنی در زندگی عادی روزمره است. پشت هر لبخند مودبانه ای نوعی بی تفاوتی می دیدم. سراپای وجودم را این احساس در برگرفته بود که بیش از پیش با انسان هایی مواجه می شوم که واقعا ایده مشخصی از این که چرا زندگی می کنند، ندارند. به این نتیجه رسیدم که حق با پیسیویچ است، ولی دریافتم که ساخت ده فرمان آسان نیست، از او سوال کردم که چگونه باید این کار را انجام دهیم، او گفت "نمی دانم".
    ادامه دارد...



  3. #12
    There's no tyrant like a brain
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    محل سکونت
    تهران
    ارسال ها
    804
    سپاس
    9,058
    از این کاربر 18,348 بار در 1,172 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : The Decalogue | معرفی سریال موردعلاقه ی استنلی کوبریک

    مدت ها گذشت و هنوز راه حلی نیافته بودیم، آیا باید یک فیلم باشد؟ یا چند فیلم؟ شاید ده فیلم؟ یک سریال، یا ده فیلم جداگانه، هر کدام بر اساس یکی از فرمان ها؟ این ایده آخری خیلی به ده فرمان وفادار به نظر می رسید. ده موضوع، ده فیلم یک ساعته. در ابتدا، وقتی که مشغول نگارش فیلم نامه ها بودیم، چندان به مشکلات کارگردانی فکر نمیکردم. یکی از دلایلی که باعث می شد به مشکلات فکر نکنم این واقعیت بود که چندین سال در استدیوی فیلم سازی "تور" دستیار "کریستف زانوسی" بودم. از آن جا که "زانوسی" اغلب اوقات در خارج از لهستان مشغول فیلم ساختن بود، فقط تصمیم های کلی را می گرفت و روال کار روزمره استودیو را به من سپرده بود. یکی از فعالیت های استدیو کمک به کارگردانان جوان برای ساختن فیلم اول بود. چند کارگردان را می شناختم که شایسته پیشرفت بودند. در عین حال می دانستم که یافتن پول بسیار دشوار است. مدت ها بود که تلویزیون محل مناسبی برای ساختن اولین فیلم بود - فیلم هایی تلویزیونی کوتاه تر و کم هزینه تر هستند و بنابراین ریسک کمتری وجود دارد - ولی مشکل این بود که تلویزیون دولتی علاقه ای به فیلم های تکی نداشت و فقط به سریال ها توجه نشان می داد. فکر کردم که اگر ده فیلم نامه بنویسم، می توانیم آن ها را به صورت سریالی بر پایه ده فرمان بسازیم و ساختن هر یک از قسمت ها را به یکی از کارگردانان خوش آتیه بسپاریم. تنها بعدها، پس از آماده شدن نسخه های اولیه فیلم نامه ها بود که دریافتم خودخواهانه مایلم تمام مجموعه ها را خودم بسازم. به بعضی از آن داستان ها بسیار وابسته شده بودم و نمی توانستم از آن ها جدا شوم. مشتاق بودم هر طوری شده بعضی از آنها را بسازم و بنابراین منطقی به نظر می رسید که همه را بسازم.

    درست از همان ابتدا می دانستیم که فیلم ها باید معاصر باشند. مدتی با این فکر کلنجار رفتم که داستان ها در عالم سیاست رخ دهند، ولی به دلیل وجود سانسور از این کار منصرف شدیم. در لهستان به مقدار کافی ماده خام برای ساختن فیلم هایی درباره اشتباهات دراماتیک، تراژیک، جنایی و اغلب اوقات خنده دار اولیای امور وجود داشت. بنابراین میشد هرکدام از فرامین ده فرمان را به خوبی به تصویر کشید. ولی همه این افکار خواب و خیالی بیش نبود زیرا در اواسط دهه هشتاد، ما دیگر به سیاست علاقه ای نداشتیم. مطابق دیدگاه مرسوم، سیاستمداران افرادی کسل کننده و بی مایه و از نظرگاه تاریخی، نالایق و بی عرضه بودند. دیگر بر این باور نبودیم که سیاست می تواند دنیا را عوض کند، تا چه رسد به این که آن را بهتر سازد. در عین حال من و "پیسیویچ" دریافتیم که واقعا افراد اندکی وجود دارند که بتوانند تغییر و تحولات پیچیده سیاسی را درک کنند و حتی مطمئن نبودیم که خودمان هم به این ظرایف آگاه باشیم. بنابراین از سیاست چشم پوشیدیم. هم چنین به طور شهودی فکر کردیم که باید در خارج از لهستان برای "ده فرمان" بازاریابی کنیم.

    ما از خصوصیات مختص به لهستان صرف نظر کردیم، به عبارت دیگر، امور شاق و کسل کننده زندگی دور و برمان را نادیده گرفتیم، صف ها، کوپن گوشت، کمبود بنزین، نظام بوروکراسی که چهره کریه خود را حتی در پیش پا افتاده ترین امور هم به نمایش می گذاشت، شلوغی اتوبوس ها، افزایش قیمت ها به عنوان پای ثابت گفت و گوهای روزمره، بیمارانی که در راهروهای بیمارستان ها جان خود را از دست می داند و از این قبیل امور، زندگی روزمره به نحو غیرقابل تحملی یکنواخت و کسل کننده بود. آن موقع می دانستیم که باید شخصیت های داستان هایمان را در موقعیت های غیر عادی قرار دهیم، موقعیت هایی که شخصیت ها را مجبور به گزینش های دشوار و مهم کند. مدتی وقت صرف کردیم که تصمیم بگیریم قهرمانان داستان ها چه جور آدم هایی باشند. آن ها باید به اندازه ای ملموس و باورپذیر می بودند که تماشاگر با خودش میگفت: "منم توی این وضعیت بودم، دقیقا میدونم چه احساسی دارن" یا "شبیه این اتفاق برای منم افتاده" و در عین حال فیلم ها نباید به گزارش زندگی روزمره بدل می شدند، برعکس باید به شکل گلوله های بسیار فشره و نافذ در می آمدند. به زودی معلوم شد که فیلم ها باید درباره احساسات و عواطف باشند، زیرا ما می دانستیم که عشق، یا ترس یا مرگ، یا درد ناشی از سوزن، در بین همه مردم مشترکند، فارغ از عقاید سیاسی یا رنگ پوست یا سطح زندگی آن ها.

    بر این باورم که زندگی هر انسانی شایسته بررسی و مداقه است، زیرا راز ها و هیجاناتی را در بر دارد. مردم درباره این مسائل صحبت نمی کنند زیرا خجالت می کشند، نمیخواهند زخم های قدیمی را بخراشند یا می ترسند آنها را احساساتی بنامند. بنابراین می خواستیم هر فیلم را طوری شروع کنیم که انگار دوربین به طور تصادفی شخصیت اصلی را از بین دیگران انتخاب کرده است. این فکر به ذهن ما رسید که استادیوم بزرگی را نشان بدهیم و از میان صدها چهره بر روی یکی فوکوس کنیم، فکر دیگری نیز به ذهنمان خطور کرد، مبنی بر اینکه در یک خیابان شلوغ، فردی را انتخاب کنیم و در بقیه فیلم او را دنبال کنیم. سرانجام تصمیم گرفتیم که محل وقوع "ده فرمان" را در یک مجتمع مسکونی بزرگ قرار بدهیم و در نمای ثابت ابتدای فیلم هزاران پنجره مشابه را در قاب تصویر نشان دهیم. با خودمان میگفتیم پشت هر یک از این پنجره ها، انسانی زندگی میکند که فکرش، قلبش و حتی بهتر، شکمش شایسته کنکاش است. این رهیافت مزایایی داشت: بینندگان تلویزیونی می توانستند در هر داستان، شخصیت های از داستان های قبلی را شناسایی کنند که به شکل گذرا در یک آسانسور، یک راهرو ظاهر می شدند و این امر نمک داستان بود.

    هنوز مشکل اصلی باقی بود - روند هر فیلم چگونه باشد تا بتواند فرمان مربوطه را به تصویر بکشد - ساعت ها در کتابخانه وقت صرف کردیم، تعداد زیادی از تفاسیر و بحث های مربوط به کتاب مقدس، عهد قدیم و جدید را مطالعه کردیم ولی تقریبا زود تصمیم گرفتیم از همه این تفاسیر صرف نظر کنیم. هر روز کشیش ها به این مسائل می پرداختند و ما نمی خواستیم موعظه کنیم. نمیخواستیم تحسین یا تکفیر کنیم، نمیخواستیم برای عمل نیکی پاداش دهیم و یا عمل بدی را مجازات کنیم. بلکه می خواستیم بگوییم " ما چیزی بیش از شما نمی دانیم. ولی شاید بیارزد که به دنبال شناسایی امور ناشناخته باشیم، حتی اگر فقط به این دلیل باشد که احساس نادانی، احساسی دردناک است".

    وقتی این رهیافت را برگزیدیم، حل مشکل رابطه میان فیلم ها و هرکدام از فرمان ها آسانتر شد. یک رابطه غیر قطعی. فیلم ها باید به اندازه ای که این فرمان ها بر زندگی روزمره نفوذ دارند زیر نفوذ آن ها باشند. می دانستیم که در طی هزاران سالی که از صدور این فرمان ها می گذرد، هیچ ایدئولوژی یا فلسفه ای با آن ها مقابله نکرده است، ولی این فرمان ها همواره نقض شده اند. به بیان ساده تر: هرکسی میداند که قتل انسان دیگری خطا است ولی جنگ ها ادامه دارند و پلیس ها همچنان اجسادی را پیدا می کنند که چاقویی در گلویشان فرو رفته است. اگر کسی درباره خوبی یا بدی قتل سوال کند، نشانه ساده لوحی یا حماقت اوست، ولی می توان این سوال را مطرح کرد که چرا انسان ها یکدیگر را بدون دلیل به قتل می رسانند، به ویژه میتوان پرسید که آیا قانون حق دارد برای مجازات قتل، حکم قتل دیگری را صادر کند؟

    سعی کردیم فیلم ها را طوری بسازیم که پس از پایان آن ها همان سوالاتی که در هنگام نوشتن فیلم نامه ها برای ما مطرح بود، برای تماشاگران هم مطرح شود.

    تا مدت ها نگران ابعاد فیلم بودیم، البته نه به عنوان نویسندگان فیلم نامه یا کارگردان آن. ما از چیز دیگری می ترسیدیم. آیا حق داشتیم تا موضوعی با این اهمیت جهانی را مطرح کنیم، موضوعی که حتی برای بسیاری از ناقضین ده فرمان هم، امری بسیار مقدس بود؟ درک چنین ترسی در یک کشور کاتولیک، مثل لهستان آسان است، در این نوع کشور ها کلیسا، در شکل گیری افکار عمومی نقش مهمی دارد. هنگامی که ناگهان دریافتیم که همه نویسندگان، نقاشان، نمایشنامه نویسان و فیلم سازان به طور غیر مستقیم با مضامین محوری ده فرمان سر و کار دارند، ترسمان کاهش یافت - در گذشته چنین بوده و بدون شک در آینده نیز چنین خواهد بود. آیا "ریچارد سوم" شکسپیر حسرت چیزی را نمیخورد که حقش نبود؟ "برادران کارامازف" هم برای تجلیل از پدرشان دلایل چندان خوبی نداشتند و "راسکولنیکف" هیچ دلیلی برای قتل پیرزن نداشت. "ّبروگل" در نقاشی هایش دزدها و سارقین را به تصویر می کشد، وودی آلن همواره در فیلم هایش شخصیتی را تصویر می کند که به فکر زنـا است. همین امر در مورد فیلم های جنایی درجه دو و ملودرام های درجه سه کاملا صادق است. "بتهوون" نیز همین طور است. هم خدا را ستایش می کند و هم به آن شک می کند. گاهی حتی در یک سمفونی. هر کسی که بخواهد یک زندگی، یک احساس یا یک حالت ذهنی را توصیف کند از این امر گریزی ندارد و ما هم مستثنا نبودیم.

    نگارش فیلم نامه ها یک سال به طول انجامید، آن ها را یکی پس از دیگری نوشتیم. شب های زیادی را در کنار یکدیگر در آشپزخانه منزل "پیسیویچ" یا در اتاق کوچک پر از دود سیگار من گذراندیم. ساختن فیلم ها یک سال و دو ماه طول کشید. ولی از آن زمان مدت زیادی می گذرد.

    حالا فقط فیلم ها باقی مانده اند، که بسیار بیشتر از حد تصور ما با استقبال رو به رو شده اند، گرچه واقعا دلیل این استقبال را نمی دانیم.
    کریستف کیشلوفسکی
    ورشو بهار 1990


  4. #13
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    ارسال ها
    2
    سپاس
    56
    از این کاربر 29 بار در 3 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : The Decalogue | معرفی سریال موردعلاقه ی استنلی کوبریک

    بلوری سریال با کیفیت خیلی خوب منتشر شده.

    DVDRip:


    Bluray:

  5. 19 کاربرِ زیر از armantech بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  6. #14
    تاریخ عضویت
    Oct 2018
    ارسال ها
    87
    سپاس
    35
    از این کاربر 843 بار در 90 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : The Decalogue | معرفی سریال موردعلاقه ی استنلی کوبریک

    سلام دوستان
    وقتتون بخیر
    من چندین مرتبه خواستم این سریال رو ببینم ولی متاسفانه زیرنویس هماهنگ پیدا نکردم.
    ممون میشم یکی از دوستان زیرنویس رو هماهنگ کنه با نسخه بلوری یا اگه موجود هست بفرسته واسم
    خیی ممنون

  7. 3 کاربرِ زیر از Habibfallah بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  8. #15
    با لبخند وارد شوید ツ
    تاریخ عضویت
    Jul 2012
    محل سکونت
    ایــــ تهــران ـــران
    ارسال ها
    983
    سپاس
    4,132
    از این کاربر 20,212 بار در 1,005 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : The Decalogue | معرفی سریال موردعلاقه ی استنلی کوبریک

    نقل قول نوشته اصلی توسط Habibfallah نمایش پست ها
    سلام دوستان
    وقتتون بخیر
    من چندین مرتبه خواستم این سریال رو ببینم ولی متاسفانه زیرنویس هماهنگ پیدا نکردم.
    ممون میشم یکی از دوستان زیرنویس رو هماهنگ کنه با نسخه بلوری یا اگه موجود هست بفرسته واسم
    خیی ممنون
    این چند تا رو هم تست کن


    Dekalog

    جهنم خالیست، همه‌ی شیاطین اینجا هستند

  9. 4 کاربرِ زیر از .:SiSiBK:. بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  10. #16
    تاریخ عضویت
    Oct 2018
    ارسال ها
    87
    سپاس
    35
    از این کاربر 843 بار در 90 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : The Decalogue | معرفی سریال موردعلاقه ی استنلی کوبریک

    نقل قول نوشته اصلی توسط .:SiSiBK:. نمایش پست ها
    این چند تا رو هم تست کن


    Dekalog
    Dekalog S01 BrRip 1080p x265 10bit HEVC
    من این نسخه رو دارم و متاسفانه هیچکدوم با این نسخه هماهنگ نبودن

  11. 2 کاربرِ زیر از Habibfallah بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  12. #17
    با لبخند وارد شوید ツ
    تاریخ عضویت
    Jul 2012
    محل سکونت
    ایــــ تهــران ـــران
    ارسال ها
    983
    سپاس
    4,132
    از این کاربر 20,212 بار در 1,005 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : The Decalogue | معرفی سریال موردعلاقه ی استنلی کوبریک

    نقل قول نوشته اصلی توسط Habibfallah نمایش پست ها
    Dekalog S01 BrRip 1080p x265 10bit HEVC
    من این نسخه رو دارم و متاسفانه هیچکدوم با این نسخه هماهنگ نبودن
    این هم با بلوری تنظیم شده تست کن

    جهنم خالیست، همه‌ی شیاطین اینجا هستند

  13. 8 کاربرِ زیر از .:SiSiBK:. بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  14. #18
    Smoke WeeD EvEryDaY
    تاریخ عضویت
    Aug 2013
    محل سکونت
    021
    ارسال ها
    1,049
    سپاس
    1,907
    از این کاربر 13,614 بار در 1,062 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : The Decalogue | معرفی سریال موردعلاقه ی استنلی کوبریک



    سریال 10 فرمـــان کشلـــــــوفسکی
    بدون موسیقی متن بی نظیر و افسانه ای Zbigniew Preisner
    مثل یه غذای لذیذ بدون طعمه لذتِ

    بشنوید
    تجربـــــــــــــــه ای اســــت وصف نشدنی



  15. 8 کاربرِ زیر از Luca Brasi بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


 

 
صفحه 2 از 2 اولیناولین 12

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
  • قدرت گرفته از سیستم vBulletin نسخه ی 4.2.3
  • قالب اختصاصی انجمن TvWorld نسخه ی 1.0
  • طراحی و اجرای قالب : نوژن
  • تمام حقوق مطالب و محتوا برای تی وی وُرلد محفوظ می باشد
Powered by vBulletin® Version 4.2.1
Copyright ©2000 - 2009, Jelsoft Enterprises Ltd.