برای استفاده از تمامی امکانات انجمن و مشاهده ی آنها بایستی ابتدا ثبت نام کنید
صفحه 2 از 4 اولیناولین 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 از مجموع 36
  1. #1
    جمله مورد علاقه ندارد
    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    ارسال ها
    1,354
    سپاس
    16,112
    از این کاربر 30,047 بار در 1,455 پست سپاس گزاری شده

    دنیای گمشده ی من | بررسی کامل سریال Lost


    باسلام خدمت دوستان عزیز ، کاربران و میهمانان انجمن TV World ..!!

    امروز ، 18 خرداد 1394 به امید خدا کلید پروژه ای رو میزنم که خیلی وقت بود منتظر شروع کردنش بودم.فکر کنم اهالی انجمن از علاقه ی من به سریال LOST باخبر باشن. مطمئنم هرکسی تعریف خودش رو ازین سریال و اتفاقاتش برای خودش در ذهنش داره ولی برای من LOST از هرلحاظ یک سریال کامله. حالا بعد از گذشت 11 سال از تاریخ پخش اپیزود 1 سریال تصمیم گرفتم تا به دنبال حل معمای دنیای سریالی خودم برم. سریالی که پر از ریزه کاری های فلسفی،روانشناسی،مذهبی و علمی هستش و بعد از دیدن 5-6 اپیزود ابتدایی سریال متوجه میشید که حتی 1 درصد هم بی هدف ساخته نشده و همین که بشه ساعت ها درمورد تک تک مسائل و تاثیرشون رو بیننده صحبت کرد نشون میده LOST یک سریال کامله البته حق قضاوت تا آخر سریال برعهده ی بیننده س و من نمیتونم به شما تلقین کنم که با بهترین سریال دنیا رو به روئید و این به سلیقه ی هرکس مربوط میشه بااینحال هدف اصلی بنده پیدا کردنِ فلسفه ی وجودی این سریال بود که ازین تاریخ کم کم دنبال کامل کردن ذهن خودم از اتفاقات سریال میرم و این وسط برای علاقه مندان سینما و تلویزیون و علی الخصوص دوست داران سریال ،‌یک تاپیک کامل از تمام جزئیات سریال LOST ، نکته ها ، ارجاعات سریال به مسائل روز دنیا و رازهای حل شده و نشده ی سریال ایجاد میکنم.دقیق نمیدونم چه مدت ممکنه این پروژه طول بکشه ولی بخاطر علاقه ای که به سریال دارم تا 99 درصد قول میدم پروژه رو به بهترین شکل تحویل شما عزیزان بدم و اون 1 درصد رو هم بزارید به پای اینکه همگی انسانیم و انسان جایزالخطاست و درآخر همگی به این نتیجه میرسیم که LOST عجب دریایی بوده که ما نمیشناختیمش..!!

    ابتدا از تمامی دوستانی که ازین تاپیک دیدن میکنن چند تقاضا دارم :

    1 ) اگر اولین باره اسم LOST به گوشتون میخوره یا قصد دیدنش رو دارید ازتون تقاضا میکنم تا ابتداتاپیک معرفی سریال رو مطالعه کنید و سپس به دانلودش مشغول شید.


    2) اگر قصد دیدن سریال رو درآینده نزدیک دارید به هیچ وجه مطالب تاپیک رو نخونید چون حاوی اسپویلر هستن.

    3) این تاپیک تماماً از اولین پست تا آخرین پست توسط بنده نوشته میشه و ازشماعزیزان تمنا دارم هیچ پستی تحت هیچ شرایطی اعم از تشکر، پیشنهاد ، انتقاد ، سوال و ... دراین تاپیک مطرح نکنید و اجازه بدید یک پروفایل شیک از سریال برای اولین بار درایران ایجاد کنیم. شاید بگید اولین بار لفظ غلطیه ولی ثابت میکنم تابحال سایت یا کسی تو ایران به این شکل سریال لاست رو زیر ذره بین نبرده و مطمئنم خودتون به حرفم خواهید رسید.

    -احتمالاً یک تاپیک دیگه موازی بااین تاپیک برای بررسی و بحث مسائل مطرح شده تو این تاپیک ایجاد کنیم تا نظراتتون رو اون تو بیان کنید ؛‌ولی تااون موقع هرگونه پیشنهاد، انتقاد ، سوال و .... دارید با پروفایل من درتماس باشید.




    LOST ، داستانی از علم ، ایمان و سرنوشت..!!
    برای دسترسی سریع به مطالب روی بخش دلخواه کلیک کنید.
    شخصیت های اصلی
    -John Lock
    -Hugo Reyes
    -James Ford
    -Sayid Jarrah
    -Jack Shephard
    -Jin & Sun Kwon
    .
    .
    .
    .
    .

    The Candidates-
    Jacob-
    Man In Black-
    فصل 1


    -مقدمه-قسمت اول/قسمت دوم

    -آشنایی با کارگردان نویسنده ی سریال

    -
    داستان فصل

    >> پرواز شماره 815 اقیانوسی سیدنی به لس آنجلس

    >>عار ها + تخته سنگ سیاه (بخش اول)

    >>خرسهای قطبی

    >> Flash Back/Flash Forward/Flash Sideways

    >>نمای کلی از جزیره ؛ محل وقوع حوادث سریال

    >> دریچه

    >> قایق های شناور

    >>چشم ها

    -تفسیر اسامی اپیزودها

    -دیالوگهای ماندگار فصل 1

    -سوالات بی پاسخ فصل 1


    نماد شناسی سریال
    مصر باستان
    آنگلوساکسون ها
    راز اعداد
    عدد 108
    بودائیسم
    .
    .
    .
    .
    فصل 2
    - داستان فصل
    پروژه ی DHARMA

    >>بخش اول..آشنایی اولیه
    >>بخش دوم
    >>بخش سوم
    >Dreams and Visions :رویاها و توهمات :معرفی اولیه
    >نظریات مربوط به رویاها و الهامات و توهمات سریال
    > منابع نویسنده در خلق توهمات سریال - بخش 1
    > منابع نویسنده در خلق توهمات سریال - بخش 2
    فصل 3

    ایستگاه های DHARMA
    >> نگاه اولیه
    فصل 4

    Pending....
    فصل 5

    Pending....
    فصل 6
    Pending....

    توصیه ی اکید ما به شما :
    اگر هنوز سریال رو بطور کامل ندیده اید ، از خواندن و حتی نگاه گذرا به مطالب تاپیک بپرهیزید. مطالب ارائه شده برای درک بهتر حاوی اسپویلر های شدیدی هستند. درخواست ما از شما اینست که ابتدا سریال را کامل ببینید و از آن لذت ببرید و بعد از آن با خواندن مطالب این تاپیک به تفکر پیرامون سریال بپردازید. با تشکر..


    هرگونه نظر، سوال،انتقاد و پیشنهادی درمورد مطالب ارائه شده دراین تاپیک دارید ؛ در این لینک به اشتراک بگذارید.
    پ.ن: پست اول به مرور آپدیت میشود...!!


  2. #11
    جمله مورد علاقه ندارد
    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    ارسال ها
    1,354
    سپاس
    16,112
    از این کاربر 30,047 بار در 1,455 پست سپاس گزاری شده

    The Hatch / دریچه



    The Hatch (دریچه) یک ورودی آهنین به ایستگاه شماره 3 (ایستگاه قو)پروژه ی DHARMA میباشد که اولین بار توسط جان لاک و بون کشف شد.محفظه ی آهنین این دریچه هیچگونه دستگیره ای برروی خود نداشت و جان لاک عملاً در بازکردن آن ناتوان ماند تااینکه توسط دینامیت های یافت شده از کشتی تخته سنگ سیاه (Black Rock) توانستند محفظه را منفجر کرده و شروعی براتفاقات فصل دوم را رقم بزنند.


    جان لاک و بوون بعد از دزدیده شدن کلیر توسط شخصیت Ethan Rom در جنگل به جست و جو پرداختند و در یکی از روزهای گشت و گذار جان لاک چراغ قوه ی خود را به بوون میدهد تا وی هنگام بازگشت به کمپ درتاریکی نماند ولی چراغ قوه در میانه ی راه به دلیل نیروی جاذبه ی برخواسته از دریچه به سمت آن پرتاب میشود و با صدای ایجاد شده ، برای اولین بار درسریال جان لاک و بوون پرده از نخستین راز جزیره برمیدارند. دوهفته ی بعدیِ گشت و گذار این دوشخصیت به بهانه ی یافتن کلیر در خفا و به دور از چشم دیگر افراد گروه صرف پیدا کردنِ مسیری به درون دریچه میشود. وقتی شخصیت بوون از جان لاک میپرسد که ما باید به دنبال کلیر برویم و اورا پیدا کنیم جان لاک پاسخ میدهد "This is Much Important than anything = این ازهمه چیز مهم تره" و بعد از دوهفته متوجه میشوند که دریچه ی غیرقابل نفوذ فوق مسیریست که گویا تا اعماق زمین میرود. بعد از تلاش شخصیت بوون و کشته شدنش دراین راه جان لاک امیدخود را نسبت به جزیره و بازشدن دریچه از دست میدهد تااینکه نوری مرموز از اعماق زمین خود را به سطح زمین میرساند و جان لاک با دیدنش امیدهای از دست رفته اش را بازمیابد.


    جک شفرد با دیدن دریچه به فکر می افتد که برای فراهم کردن سرپناهی ایمن جهت استقرار گروه بازماندگان پرواز 815 نیاز دارد تا دریچه را بگشاید.شخصیت هارلی از ابتدای دیدن دریچه با بازکردنش مخالف بود چرا که متوجه ی اعداد 4.8.15.16.23.42 برروی دریچه شده بود. درمورد این اعداد به تفصیل در پستهای بعد توضیح خواهم داد. به عقیده ی هارلی این اعداد بدشانس ترین و نامیمون ترین ترتیب دنباله دار ریاضی هستند که میتوانند وجود داشته باشند. این عقیده ی هارلی (تلفظ صحیح : هِرلی:Hurley) از اتفاقات قبل از حضورش در پرواز 815 نشئت میگیرد و بدشانسی هایی که این شخصیت در زندگی واقعی اش با آنها روبه رو شده این تاثیر را برروی او گذاشته اند.(در بخش شخصیت شناسی به تفصیل توضیح خواهم داد.)


    درمورد دریچه درتمام سریال 1 سوال بی پاسخ وجود دارد :


    - چرا والت به جان لاک گفت که دریچه را باز نکن؟


    نکات جالبی که درمورد دریچه نمیدانستید :


    -جی.جی آبرامز قبل از نگارش پایلوت سریال توسط دیمن لیندلف به او گفته بود که جزیره ی ما باید یک دریچه ی مرموز در قلب خود داشته باشد که نیمی از فصل را باید صرف باز کردن آن شود و از محتوای آن در فصول بعدی صحبت به عمل آید.


    -در اپیزود نهایی فصل 1 شخصیت هرلی اعداد را برروی دریچه مشاهده میکند ولی در سفرزمانی آنها به 1970 کارگرانی که ایستگاه را میسازند اعداد را بررو حاشیه ی ایستگاه حکاکی میکنند.


    -دریچه ی مذکور در بازیهای Just cause 2/ Call of Duty MW3 / Wolverine X-men و Starcraft 2 بعنوان "Easter Egg" یا به فارسی ؛تلمیح به سریال؛ وجود داشته است.


    -دریچه همچنین در بازی World of Warcraft در منطقه ی Bittertide Lake وجود دارد که اگر نشانگر موس را برروی آن ببرید دنباله ی اعداد 5.9.16.17.24.43 که همگی یک عدد بالاتر از دنباله ی معروف سریال هستند ؛ به نمایش در می آیند.


    -در جدیدترین نسخه ی بازی GTA که با لفظ V یا پنج شناخته میشود در اعماق دریا این دریچه وجود دارد.



    Call of Duty Modern warfare 3

    Wolverine : X-men Origins

    Just Cause 2



  3. #12
    جمله مورد علاقه ندارد
    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    ارسال ها
    1,354
    سپاس
    16,112
    از این کاربر 30,047 بار در 1,455 پست سپاس گزاری شده

    Rafts / قایق های شناور



    Raft (نوعی قایق که معمولاً با بهم بستن چوب به یکدیگر ساخته میشود=کلک) از جمله عواملی بودند که در داستان سریال نقش های مهمی را ایفا کردند. اولین بار ازین کلمه در اپیزود 14 فصل 1 استفاده شد زمانی که شخصیت مایکل از ماندن در جزیره به ستوه آمده بود و دوست داشت خود و فرزندش والت را از آن نجات دهد و به همین علت طرح ساخت یک قایق چوبی را به گروه بازماندگان داد. در سریال 2 قایق توسط گروه بازمانده ساخته شدند و بقیه توسط افراد دیگری که هویت برخی معلوم و برخی دیگر نامعلوم بود ایجاد شدند.قایقی که توسط مایکل ساخته شد و در بالا عکس آن را مشاهده میکنید همان طراحی را دارد که اقوام Polynes سالیان بسیار دور برای اولین بار از آن استفاده کردند و توسط آن از اقیانوس آرام عبور کردند.درسریال هفت قایق وجود داشته که باهم آن هارا بررسی میکنیم :



    اولین قایق :(عکس بالا)
    طرح ساخت این قایق توسط مایکل برای اولین به سعید،جک و شنون ارائه شد. زمانی که آنها در حال نگاه کردن به نقشه ی جزیره ای بودند که دنیل روسو آن را رسم کرده بود. شخصیت ساویر با فراهم کردن موادمورد نیاز مایکل جهت ساخت قایق برای خود یک صندلی در آن رزرو نمود. قایق بعد در اپیزود موسوم به Outlaws برای اولین بار دیده شد و در اپیزود....In Translation آخرین باری بود که بینندگان آن را دیدند. قایق قبل ازینکه به آب انداخته شود سوزانده شد. همگان به "جین" بابت سوزاندن آن مشکوک شده بودند ولی "سان" بی گناهی او را اثبات کرد. در شبی که قایق آتش گرفت شخصیت والت ؛ پسر مایکل به جان لاک میگوید که دوست نداشته که جزیره را ترک کند و به همین علت آن را به آتش کشیده است. در اپیزود Born to Run والت به پدر خود اعتراف میکند که قایق را آتش زده است.
    با کلیک برروی اسم قایق ها تصاویرشان را مشاهده کنید

    دومین قایق :

    این قایق نیز به رهبری مایکل ساخته شد و تفاوتش با سری قبل این بود که والت به پدرش در ساخت آن قایق کمک کرد.شخصیت جین که با سان روابطش دچار مشکل شده بود نیز داوطلبانه به مایکل کمک کرد.ساویر این بار صندلی مورد نظرش را در قایق با نگهبانی دادن از آن به دست آورد. نگهبانی ساویر از ته قلب نبود و ته قلبش راضی به ترک جزیره نبود.(برخلاف قایق شماره 1)
    قبل ازینکه قایق جزیره را ترک کند "سان" برای اینکه "جین" را در جزیره نگه دارد و مانع از خروجش شود سعی به مسموم کردن او دارد ولی مایکل بطور اتفاقی آب مسموم را مینوشد. این قایق با حضور ساویر،والت،مایکل و جین راهی سفر میشود ولی قایق دیگران به سردستگی Tom Friendly بعد از گروگان گرفتن والت قایق را نابود میسازند.

    قایق نجات:

    قایقی متعلق به کشتی Kahan‌که سعید،دزموند،فرانک لاپیدوس و آرون برای جابه جایی بین جزیره و کشتی از آن استفاده کردند.


    قایق الیزابت :

    قایق نجاتی که متقل به کشی Elizabeth بود.این کشتی متعلق به شخصیت دزموند هیوم بوده است.

    قایق زودیاک :
    این قایق تجهیزاتی را از کشتی Kahan به ساحل جزیره روانه میکرد.


    قایق Bésixdouze :

    درسال 1988 گروهی از دانشمندان بعد از متلاشی شدن کشتی شان با این قایق به سمت جزیره آمدند.دنیل روسو بااین قایق به جزیره آورده شده است.

    قایق GalaGa :

    در سفر زمانی به سال 1977 شخصیت های کیت, ساویر و ژولیت بااین قایق از زیردریایی Galaga به سمت جزیره رهسپار میشوند تا جک شفرد را از منفجر کردن بمب هیدروژنی منصرف سازند.



  4. #13
    جمله مورد علاقه ندارد
    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    ارسال ها
    1,354
    سپاس
    16,112
    از این کاربر 30,047 بار در 1,455 پست سپاس گزاری شده

    Eyes / چشـــم ها


    چشمها در سریال نقش کلیدی را در القای بعضی از احوالات شخصیت ها ایفا میکنند. در سکانسهای متعددی دوربین روی چشم ها زوم کرده و عمل کلوزآپ رخ میدهد. باهم دراین پست نگاهی به وضعیت چشمان شخصیت ها در طول سریال می افکنیم :




    راهنما :

    EYE : چشم
    Right: راست
    LEFT : چپ
    BOTH : هردو


    چشم های زیر با باز شدنشان اپیزود مربوطه را آغاز کردند :

    چشم های زیر در سریال کلوزآپ داشته اند ولی اپیزودی با بازوبسته شدنشان آغاز نشده است :



    > جان لاک بریدگی در بالا و پائین چشم راستش دارد.

    > جان لاک به جک شفرد میگوید "من به چشمان جزیره نگاه کردم و چیزی که دیدم زیبا بود."

    > سعید ؛ ساویر را تهدید میکند که اگر مکان اسپری تنفسی Shannon را به او نگوید یکی از چشمان اورا کور خواهد کرد.

    >در رویایی که کلیر آن را میبیند ، جان لاک یک چشم سیاه و یک چشم سپید دارد.

    > جک برای درمان مشکل سردرد ساویر به او میگوید که به چشمانش عینک بزند.

    > درایستگاه "پیکان" درون جعبه ای سه چیز وجود دارد : یک انجیل، یک رادیوی مخابراتی و یک چشم شیشه ای.

    >در جریان مسدود شدن در فلزی درون ایستگاه قو و پیداشدن نقشه ی ایستگاه ، بازتاب چشمان جان لاک برروی نقشه دیده میشود.

    > بازی رایانه ای LOST : Via Domus با باز شدن چشمان کارکتر قابل بازی ، "الیوت مازلو" آغاز میشود. +

    >دیگران در ایستگاه "هایدرا" جک شفرد را وادار به تماشای کارتون The Blue Danube میکنند که پر از سکانسهاییست که چشمان بزرگ را نمایش میدهند.

    >جان لاک یادداشتی را از آقای EKO پیدا میکند که بخش 3:05 کتاب انجیل یحیی را نشان میدهد و روی آن یادداشت نوشته شده است "چشمانت را بالا بگیر و به شمال نگاه کن."

    > چارلی زمانی که شخصیت میخائیل چشم بند خود را برمیدارد به او لقب "Cyclops" به معنای غول تک چشم را میدهد.

    > در اپیزود Eggtown شخصیت Hurley به Sawyer چشمکی میزند و ساویر به او میگوید "چیزی تو چشمته؟"

    >جیکوب قالیچه ای دارد که برروی آن نقش چشمان Horus یکی از خدایان مصر باستان نقش بسته است."بعداً درموردش توضیح خواهم داد."


    >چارلی برروی بازوی خود جمله ای دارد که میگوید "Living is Easy with Eyes Closed = زندگی با چشمان بسته آسان است.". این جمله بخشی از موزیک گروه معروف Beatles است که با اسم Strawberry Fields Forever شناخته میشود.

    > در ایستگاه قو نقاشی برروی دیوار وجود دارد که درون آن 2 بار به چشم ارجاع داده شده است :


    1- مردی که برروی چشم چپش ضربدر دارد.
    2- یک چشم با ترکیبی مجهول که بعد از آن حرف M آمده و کلمه ی "Sick=مریض" را مشاهده میکنیم که معنای "I am (NoT ?) Sick = من مریض نیستم" را میدهد. این نقاشی اثر Jack Bender یکی از کارگردانهای سریال است.

    > شخصیت میخائیل چشم سمت راست خود را از دست داده و چشم بند میپوشد.

    >> اسپویلر شدید داستانی :

    مشاهده محتوا اسپویلر

    شخصیت های Abaddon و Boone و Lock و Charlotte و Naomi , Libby , Ana Lucia , Shannon , Horace, Dainel , Eko , Keamy و Minkowski با چشمان باز میمیرند.

    سریال با باز شدن چشمان جک شفرد آغاز و با بسته شدنش پایان میپذیرد.


    > در فرهنگ برخی کشورها مردن با چشمان باز به معنای اینست که ماموریتی که در دنیا داشته اند را تکمیل نکرده اند و دیگر وقتی برای تکمیل آن ندارند.

    > در فرهنگ برخی کشور ها از چشم ها بعنوان پلی به سوی روح انسان یاد میکنند.

    > در اپیزود موسوم به 316 جک شفرد کلوزآپ مشابه اپیزود اول سریال را برروی چشمان خود دارد ولی رنگ چشمانش تغییر میکند.

    > دراولین حضور دزموند هیوم در جهان موازی اش در اپیزود Flashes Before Your Eyes کلوز آپ مشابهی را از چشمان او که قبلاً در اپیزود Man of Science,Man of Faith مشاهده کردیم ؛ میبینیم.

    > نام دومین ترک موسیقی متن فصل اول The Eyeland میباشد.





  5. #14
    جمله مورد علاقه ندارد
    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    ارسال ها
    1,354
    سپاس
    16,112
    از این کاربر 30,047 بار در 1,455 پست سپاس گزاری شده

    Dreams and Visions / معرفی و توضیحات اولیه "رویا و و توهمات"



    "نکته ی هیجان انگیز و باحال جزیره اینه که میتونه بخش مهمی از زندگی شما رو که در ذهنتون بهش فکر میکنید بصورت یک رویا و یا یک توهم جلوی روتون قرار بده. برخی شخصیت های سریال بااین مدل توهمات روبه رو شدن. این دید هایی که سراغ این شخصیت ها میاد یه جور آزمون شخصیتی واسشون به حساب میاد و این آزمون ها همگی یه بخش مهمی از زندگی کارکتر هارو به بیننده نشون میدن."

    جملات بالا را Carlton Cuse یکی از کارگردان های سریال گفته است.حالا باهم میخواهیم بررسی کنیم که منظورش از رویا و دید چیست..!!
    دراین پست فقط به بررسی رویاها و تصاویر الهام شده به کارکتر ها میپردازیم.درپست بعد تئوری هایی که به این رویاها وارد شده اند را بررسی میکنیم.


    Dream و Vision دو کلمه ی مورد بحث ما هستند. براساس توضیحی که فرهنگ لغت "Merriam-Webster" ارائه داده شده است این دو کلمه را معنا میکنیم(با اندکی تلخیص و تصرف):


    Dream : مجموعه ای از افکار، تصاویر و احساسات که هنگام خوابیدن اتفاق می افتند = رویا

    Vision : چیزی که بطور ناگهانی در محدوده ی دید شما ظاهر میشود و فقط شما قادر به دیدن آن هستید و اگر از کسی سوال کنید که آن را دیدی؟ به شما پاسخ میدهد از چه حرف میزنی = الهام/تصویر/دید/خیال/توهم


    شخصیت های زیر در سریال دچار رویا و الهاماتی شده اند :





    جزئیات عکس بالا را در پائین بخوانید :



    فصل اول


    *جک در اپیزود White Rabbit فصل اول مدام تصاویر(الهاماتی) از پدر مرده اش را مشاهده میکند.


    *کلیر یک رویا درمورد محافظت از کودکش میبیند.درآن رویا با جان لاک رودر رو میشود و گهواره ی بچه اش درآن رویا خونی است.


    *بوون یک الهام از خواهرناتنی اش شنون میبیند که توسط هیولا کشته میشود.


    * جان لاک یک رویا از سقوط یک هواپیمای حمل موادمخدر نیجریایی به درون جزیره میبیند.او مادرش را میبیند که به بالا اشاره میکند . خودش را دوباره برروی ویلچر میبیند و همچنین شخصیت بوون را آغشته به خون میبیند. بون در رویای جان لاک مدام جمله ی "ترسا از پلکان بالا میرود‌؛ ترسا از پلکان پایین می آید" را تکرار میکند.



    فصل دوم :
    • شنون 3 بار تصاویر و الهاماتی از والت میبیند :
    >> اولین بار در چیزی که شنون میبیند والت به او میگوید "کلید را فشار نده ، کلید خوب نیست."
    >> دومین بار درون چادر خودش تصویری از والت جلوی چشمانش می آید که به او میگود "اونا دارن میان.اونا نزدیکن."
    >>وقتی بهمراه سعید به دنبال والت میگردند.



    • هارلی رویایی میبیند که در آن با جین کره ای حرف میزند.


    • ساویر و کیت هردو باهم یک تصویر از اسب سپید را میبینند.


    • آقای اکو وقتی با دود سیاه مواجه میشود تصاویری از گذشته ی خود را جلوی چشمانش میبیند.


    • چارلی دو بار رویا میبیند که در هردوی آنها میبایست جان کودک کلیر یعنی Aaron‌را نجات دهد.اولین رویا درمورد بچگی خودش است و دومین رویا تصویر یک نقاشیست که Verrocchio آن را کشیده است.


    • هارلی تصاویر دوست خود Dave را مشاهده میکند.


    • آقای اکو یک رویا میبیند که درآن Ana Lucia و Yemi به او میگویند به جان لاک کمک کند. در همان رویا شخصیت Yemi به او میگوید به دنبال علامت سوال ؟ بگردد.


    • جان لاک رویایی میبیند که درآن تصویر از چشمان آقای اکو دیده میشود.جان لاک از صخره ای بالا رفته و با Yemi ملاقات میکند.


    فصل سوم :


    • جان لاک تصویری از بوون را مشاهده میکند که به او میگوید آقای اکو را از مرگ نجات بده.


    • شخصیت دزموند هیوم یک سری تصاویر به صورت فلش میبیند(الهام ناگهانی) که از وقوع اتفاقی در آینده به او خبر میدهند :


    1) دراولین فلش جان لاک درحال سخنرانیست. او میگوید که به دنبال جک ، کیت و ساویر خواهد رفت.
    2) چارلی درحال مردن است.
    3) چارلی درحالی که غرق میشود کلیر را نجات میدهد.
    4) چارلی که میخواهد برای کلیر مرغ دریایی اش را بیابد درون اقیانوس غرق میشود.
    5) چارلی توسط یک تیرکمان کشته شده است.
    6) چارلی درحال غرق شدن کلیدی را درون دریچه میزند و کلیر بهمراه کودکش با هلیکوپتر از جزیره خارج میشوند.


    • آقای اکو تصویری میبیند و فکر میکند Yemi را مشاهده میکند.


    • کودکی بنیامین شاهد مرگ مادرش است.


    • جان لاک تصویری که به ظاهر والت است را مشاهده میکند که به او میگوید "کار تمام نشده ای داری."


    فصل چهارم


    • هارلی الهاماتی از چارلی را مشاهده میکند . اولین الهام او درون یک خواربار فروشی رخ میدهد، دومین بار در اتاق بازجویی اداره پلیس لس آنجلس ، سومین بار در جزیره و چهارمین بار در مرکز نگهداری از بیماران روانی. او همچنین تصاویری از کلبه ی جیکوب را میبیند که اورا تعقیب میکند.


    • مایکل 2 الهام مستقل از Libby را مشاهده میکند. یکبار وقتی درون بیمارستان است و یکبار دقیقاً قبل ازینکه بمب درون کشتی Kahana‌را منفجر کند. هردوی این تصاویر اشاره به گناهکار بودن مایکل در کشتن لیبی دارند.


    • بیرون از جزیره جک تصاویری از پدرش را میبیند که درون دفتر مطبش حضور دارد.


    • کلیر در جزیره با چیزی که بنظر خودش پدر اوست صحبت میکند. او دچار توهم شده است ولی توهم او بسیار طعم و بوی واقعیت میدهند و نه حقیقت !!


    • جان لاک رویایی از Horace Goodspeed را میبیند که درحال ساخت یک کلبه برای خود و همسرش است. او به جان لاک میگوید که علاوه بر پیدا کردن جیکوب باید اورا (Horace) را پیدا کند که 12 سال است از مرگش گذشته است.


    • کیت رویایی میبیند که درآن کلیر به او میگوید پسرش Aaron را باخودت به جزیره برگردان.


    • مایکل تصویری از کریستین شفرد را میبیند که به او میگوید "حالا آزادی که بری."


    فصل پنجم


    • هارلی تصویری از Ana Lucia‌را میبیند که به او میگوید "کار تمام نشده ای داری." – جان لاک نیز در فصل سوم تصویر مشابهی دیده بود. درآن تصویر والت به جان لاک این جمله را گفته بود.


    • والت ادعا میکند رویایی از جان لاک را دیده که درآن همگی به دنبال کشتن وی هستند.


    فصل ششم


    • جسد جیکوب برای هارلی ظاهر میشود و به او میگوید که چطور به معبد و فانوس دریایی برود.


    • ساویر در جنگل تصویری از کودکی های جیکوب و مرد سیاه پوش را میبیند. مرد سیاه پوش ازینکه ساویر قادر به دیدن اوست تعجب میکند.


    • ریچارد آلپرت تصویری از همسر مرده اش ایزابلا را در کشتی Black Rock میبیند. هارلی نیز در اپیزود Everybody Loves Hugo اورا میبیند.


    • مایکل برای هارلی تجلی میابد و به او میگوید که هواپیمای آجیرا واقع در جزیره ی هایدرا را منفجر نکند. مایکل بار دیگر جلوی دیدگان هارلی پیدا میشود و اینبار به او میگوید که کشتی Black Rock‌را منفجر کند.




    کتابهای زیر منبع رویا پردازی ها و الهام بخشی های نویسنده و کارگردان هستند که بعداً به ترتیب درمورد چگونگی تاثیرشان برروی اتفاقات سریال صحبت خواهیم کرد :


    Lord Of the Flies
    The Stand
    An Occurrence at Owl Creek Bridge
    The Third Policeman
    The Turn of the Screw
    Watership Down
    The Wizard of OZ
    Alice in Wonderland



  6. #15
    جمله مورد علاقه ندارد
    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    ارسال ها
    1,354
    سپاس
    16,112
    از این کاربر 30,047 بار در 1,455 پست سپاس گزاری شده

    Dreams and Visions / Theories

    متنی که میخوانید شامل اتفاقات تمام سریال است و تنها به فصل 1 مربوط نمیشود و دارای نکات اسپویلر فراوان است...!!


    در پست قبل تاحدودی با رویاها و الهاماتی که به شخصیت ها وارد شد آشناشدیم. دراین پست قصد داریم تا یک کالبدشکافی ازین 2 رویداد انجام دهیم و شمارا دعوت میکنیم که با این پست همراه ما باشید.


    چه چیزی یا چه کسی موجب رویاها میشود؟



    نظریه اول : جیکوب باعث دیدن رویا و مرد سیاه پوش باعث دیدن توهمات و الهامات میشود.


    دلایل:
    • وقتی به نتایج هریک از رویاها مینگرید بنظر میرسد که درتمام آنها منافع جیکوب تامین میشوند. درتمام رویاها یک شعار مطلق از جانب جیکوب به شخصیت ها داده میشود و درتمام آنها هدف جیکوب یاری رساندن به شخصیت ها برای پیروی کردن از "ایمانشان" است.


    •مرد سیاه پوش قادراست به طور فیزیکی برروی افراد تاثیر بگذارد ولی جیکوب تنها در رویای آنها ظاهر میشود. این مسئله یکی از اساسی ترین ارجاعات سریال به نزاع بین عقل و ایمان است. وقتی جیکوب در رویای شخصیت ها ظاهر میشود هیچگونه اجباری از سوی او به شخصیت ها مشاهده نمیشود ؛ اوتنها ایده ی انجام کار را در ذهن شخصیت ها باقی میگذارد ولی شرط رسیدن به اهداف جیکوب اینست که ایده ها بطور انفرادی و تنها توسط خودِ فرد اجرا شوند.اگر به رویاهای شخصیت ها نگاهی دوباره بیفکنید متوجه میشوید که تمام آنها شامل یک سری راهنمایی ها و امداد های غیبی هستند که به شخصیت ها میگویند درمواجه با مشکل چه کار کنند و به کجا پناه ببرند.



    •الهامات ؛‌یعنی اتفاقاتی که به ناگهان جلوی چشم شخصیت ها ظاهر میشوند تحت تاثیر مرد سیاه پوش هستند. درتمامیِ الهامات سریال هرشخصیتی که دچارشان شده تا آستانه ی مرگ پیش رفته است. اینطور تفسیر میشود که Visions یا تصاویری که شخصیت ها میبینند نتایج ناخوشایندی دارند. اولین الهامی که درسریال رخ میدهد مربوط به تصویری است که جک شفرد از پدر خود میبیند. جک با دنبال کردن آن توهم از لبه ی پرتگاهی به پائین سقوط میکند و اگر شاخه ی درخت و کمک جان لاک به دادش نمیرسید جک شفرد به علت سقوط از پرتگاه جان خود را از دست میداد. توهماتی که شخصیت شنون از والت مشاهده میکند باعث مرگ وی میشود. علت اصلی مرگ آقای Eko دنبال کردن توهم Yemi بوده است.


    • جیکوب در هر رویا پیغامی به شخصیت ها میدهد. عملی شدن آن پیغام منوت بر ایمان قوی شخصیتهاست.علت برتری پیغام هایی که مرد سیاه پوش (نیروی شر) به شخصیتها میدهد اینست که او بطور فیزیکی با کارکترها مواجه میشود. عمده باور مردم براین استوار است که چیزی را که میبینند باور کنند و به گمانشان "واقعیت" دارند ولی "حقیقت" چیز دیگریست.ایمان واقعی حتی در مواجه با چیزی که به چشم میبینی به تو میگویند که ببین ولی درنگاه اول باور نکن. این انگیزه تنها در برخی از کارکتر ها بازتاب میابد. آنهایی که به مرحله ی باور قلبی میرسند موفق میشوند رضایت جیکوب را جلب نمایند و بقیه اسیر توهمات واهیِ مرد سیاه پوش و درنهایت مرگ میشوند.




    نظریه دوم : مرد سیاه پوش هم باعث رویا و هم باعث توهمات میشود.


    دلایل :


    •اکثراً و نه تمام رویا ها و الهامات باعث و بانیشان مرد سیاه پوش یا همان هیولای قصه است.


    •جزیره یک مسیر به دنیای مردگان است. در مورد الهامات افراد درون سریال یک تفاوت وجود دارد. الهامات کسانی که بیرون از جزیره مرده اند و الهامات کسانی که درون جزیره مرده اند.افرادی که بیرون از جزیره و دردنیای واقعی مرده اند (کسانی مثل کریستین شفرد ، مادر بنیامین و Yemi) در جزیره دوباره بصورت کامل و هشیار ظاهر میشوند. آنها قادر به تعامل با انسانهای واقعی شده و بنظر میرسد که جزوی از محیط مادی به حساب می آیند.

    خلاف این امر زمانیست که به شخصیتهایی میرسیم که درون جزیره مرده اند.این افراد فقط در رویای شخصیتهای دیگر تجلی میابند.بطور مثال شخصیت Ana Lucia که درون جزیره میمیرد بصورت رویا در ذهن آقای EKO وقتی که خواب است ظاهر میشود. شخصیت Boone که در جزیره مرده است زمانی که جان لاک به خواب میرود وارد رویای او میشود.



    •جزیره قادر است افرادی که خارج از جزیره مرده اند را به درون خود احضار کند. دراثبات این موضوع به زمانی برمیگردیم که اولین بار شخصیت ریچارد آلپرت با بنیامین ملاقات میکند و متوجه میشود که مادر بنجامین مرده است. ریچارد از بن سوال میکند که "مادرت درجزیره مرد؟؟" و بنجامین پاسخ میدهد که "خیر". ریچارد باردیگر سوال میکند که "آیا مادرت را اینجا درون جزیره؛ درون جنگل دیده ای؟؟". ریچارد میداند که جزیره قادر است مردگان دنیای واقعی را به درون خود احضار کند. اینجا یکی از تئوری های "برزخ" بودن جزیره شکل میگیرد که بعداً مفصل درموردش توضیح خواهم داد.


    •جان لاک ، جک شفرد ، بنجامین لاینس و دزموند هیوم چهار شخصیتی هستند که محور مرکزی رویاها و الهامات جزیره را شکل میدهند و اهمیتشان در مواجه با این دو موضوع از دیگر کارکترها زیاد تر است.




    الهامات افرادی که بیرون از جزیره مرده اند


    •درآینده ،‌زمانی که 6 بازمانده ی اوشنیک815 به جهان واقعی برمیگردند الهاماتی از کسانی که مرده اند را میبینند. هرلی تصویر چارلی را میبیند ، جک شفرد پدر خود را میبیند ، سعید احتمالاً تصاویری از نادیا را مشاهده میکند ، سان الهاماتی از جین یا Jae Lee‌را میبیند (سان مطمئن نیست که همسرش ؛ جین مرده است یا خیر.) ؛ کیت الهاماتی از Wayne آن مامور فدرالی که اورا دستگیر کرده بود را میبیند ، آرون (هارون) نیز تصاویر مادرخود و چارلی را میبیند.


    •فقط افرادی که درون جزیره مرده اند بصورت الهامات به شخصیتها وارد میشوند. این مسئله برعکس درون جزیره است. درون جزیره افرادی که بیرون آن مرده اند بصورت الهام به دیگران ظاهر میشوند ، درخارج از جزیره افرادی که درون جزیره مرده اند بصورت الهام به دیگران ظاهر میشوند.


    • جک شفرد و هرلی تنها دو شخصیتی هستند که از بین 6 بازمانده ی اوشنیک قادر به دیدن رویا و الهام هستند. علت این موضوع اینست که این دو شخصیت درون لیست نامزدهای جایگزینی جیکوب قرار دارند. جزیره و جیکوب به هردوطریق با آنها ارتباط برقرار میکنند.


    •چارلی درون جزیره میمیرد ، کریستین شفرد بیرون از جزیره میمیرد ولی هردوی این شخصیتها بصورت یک الهام که بسیار به واقعیت شبیه است در دیدگان شخصیت ها ظاهر میشوند علت آنست که این دو شخصیت "نامیرا" هستند. در اسطوره شناسی سریال یا به اصطلاح (Mythology) لفظ "نامیرا" به کسی گفته میشود که درون جزیره بوده ، درآنجا مرده ولی ما آنها را در یک بازه ی زمانی متفاوت مشاهده میکنیم. سوالی که پیش می آید اینست که مگر پدر جک هم در جزیره حضور داشته است؟ درپاسخ این سوال باید به پیشینه ی او برگردیم.زمانی که او با پروژه ی DHARMA و شخصیت های Hanso و Widmore همکار بوده است.!!



    • دومین تعبیری که از افراد "نامیرا" درون سریال میشود به کسانی تلقی شده که جسدشان به درستی دفن نشده باشد. 2 نوع نامیرا درون جزیره وجود دارد. شخصیتهای Christian ,Yemi , Karl ,Danielle , Goodwin و Charlie نوع اول نامیرا ها هستند. این افراد قبر مشخصی ندارند.ویژگی این افراد آنست که میتوانند آزادانه در جزیره حرکت کرده و با شخصیتهای دیگر ارتباط برقرار کنند.


    نوع دوم شخصیتهای نامیرا کسانی هستند که از بعد از صانحه مرده اند ولی زیرخاک گیر افتاده اند.شخصیتهای Shannon,Boone,Ana Lucia,Libbt,Marshal,Nikki و Paula قادر به حرکت درجزیره هستند ولی چون جسدشان زیرخاک دفن شده نمیتوانند بصورت الهام برای دیگران تجلی یابند.


    >> منظور از حرکت در جزیره ظاهر شدن در دیدگان دیگرشخصیت هاست.


    دیالوگ ماندگار جان لاک : هیچ چیز دراین جزیره تاابد دفن شده باقی نمیماند. "اشاره به روایات و آیات الهی در کتب مختلف مذهبی ازجمله قرآن که مرگ و قبر (جزیره و خاکش)پلی به سوی زندگی ابدی هستند."


    •فرضیه ی بعدی اینست که جزیره یک دروازه به جهان زیرزمین(مردگان) و دودسیاه محافظ آن است. جهان زیرزمین را با بهشت و جهنم اشتباه نگیرید.جزیره فقط یک مکان است که همگان بعد از مرگ به آنجا میروند و مهم نیست که درگذشته چه زندگی را گذرانده اند. "اشاره به شعار لیبرالیسم : مهم نیست درگذشته چه بوده ای، از الآن زندگی جدیدت راآغاز کن."


    •برخلاف عقیده ی بینندگان که تصور میکنند جیکوب و دود سیاه خدایان ، خدا و شیطان هستند باید گفت که شخصیت های "چارلز ویدمور" و "ریچارد آلپرت" خدایان این جهان زیرزمین(مردگان) هستند. خدایانی که زندگی ابدی دارند و در نزاع با انسان فانی "بنجامین لاینس" برای کنترل جهان (جزیره) به ستیزه برخاسته اند.


    •زمزمه ها ، الهامات و تصاویری که درجزیره رخ میدهند تماماً واقعی هستند . فقط مسئله زمانی مطرح میشود که چه کسانی میتوانند آنها را ببینند. (بار دیگر به روایات ادیان مختلف رجوع میکنیم . زمانی که از صحبت خدا با پیامبران بحث میشود ، هرکدام به فراخور ویژگی هایشان الهام های متفاوتی را میدیده اند. این گفت و گو ها واقعیت داشته اند و تنها تفاوت در مرتبه ی هرکدام از مخاطبانشان بوده است.)


    * اکثر شخصیت هایی که در جزیره ظاهر شدند درون رویاها حضور داشته اند. تنها دو شخصیت کریستین شفرد و Yemi جسدشان پیدا نشد. جسد کریستین شفرد بعد از سقوط هواپیما درون تابوت نبود و Yemi قبل از آتش گرفتن هواپیما جسدش ناپدید شد.


    •شخصیتهای هرلی،مایکل و جک بعد از خروج از جزیره به دنبال زندگی اصیل خود رفتند و فکر میکردند کارشان با جزیره تمام شده است.این شخصیت ها الهامات متفاوتی از جزیره را مدام در زندگی واقعی خود میدیدند.




    نتیجه گیری :


    •رویاها و الهامات به افراد منتخب ،پیامبران،برگزیدگان،رهبرا ن و... واقع میشدند تا به آنها راه درست تصمیم گیری دربرابرمشکلات جزیر،جهان،دنیا و... را نشان دهند. درجات الهامات و رویاهای هرفرد با دیگری متفاوت است. به شخصB چیزهایی الهام میشود و او رویاهایی را میبیند که شخص A تنها بخشی از آنهارا دیده بود. زمانی که شخصیت جان لاک که برگزیده ، پیامبر،رهبر و... جدید است به بنجامین لاینس میگوید دچار رویاها و توهماتی شده بنجامین به او میگوید "I used to have dreams,too = من هم قبلاً رویا میدیدم." و این بدان معناست که هم اکنون که بنجامین این سخن را به جان لاک میزند ، جان لاک فرد برگزیده ی جدید است بعد از او زنجیره تا جک شفرد ادامه میابد. زمانی که جک شفرد در آخرین سکانس سرش را برروی زمین میگذارد وآسوده چشمانش را میبندد ، وظیفه ای که درقبال جهان ، جزیره،دنیا و... داشته است را تکمیل کرده است .....!!!






  7. #16
    جمله مورد علاقه ندارد
    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    ارسال ها
    1,354
    سپاس
    16,112
    از این کاربر 30,047 بار در 1,455 پست سپاس گزاری شده

    منابع نویسنده در خلق توهمات سریال - بخش 1

    همانطور که در دو پست قبلی اشاره شد کتابهای زیر منبع نویسنده برای خلق رویاها و الهامات سریال بوده اند. ما این کتابهارا در این پست و پست های بعد به شما معرفی میکنیم و اشاره میکنیم که وجوه تشابه آنها با سریال کجاست.

    Lord Of the Flies
    The Stand
    An Occurrence at Owl Creek Bridge
    The Third Policeman
    The Turn of the Screw
    Watership Down
    The Wizard of OZ
    Alice in Wonderland




    An Occurrence at Owl Creek Bridge (اتفاقی در پل اُل کریک)داستان کوتاهیست که دربحبوحه ی جنگ داخلی آمریکا درسال1886 به قلم Ambrose Bierce نوشته شد.بخش ابتدایی کتاب به شرح حال مردی میپردازد که دو سرباز میخواند اورا از پل شهر اول کریک به دار بیاویزند.مرد با طناب درگردنش متوجه میشود که اگر بتواند به طریقی طناب را پاره کند در رودخانه ی پایین پل زنده خواهد ماند و میتواند بگریزد. . بخش دوم کتاب فلش بکی از زندگی این فرد است.او دراین فلش بک بااسم Peyton Farquhar حضور میابد و به ارتش آلاباما می پیوندد.

    یکی از سربازان ارتش به دیگران میگوید که اگر Peyton بتواند پل Owl Creek را منفجر کند از پیشروی نیروهای دشمن که درشمال شهر قرار دارند جلوگیری میکند.بعد کاشف به عمل می آید که این سرباز یکی از نیروهای نفوذی دشمن است.
    بخش سوم و پایانی کتاب از فلش بک به زمان حال ، وقتی که Peyton از طناب آویزان است به بعد را تعریف میکند. پیتون موفق میشود که طناب را پاره کند و به درون رودخانه ی پایین پل بیفتد. او بعد از شناکردن و جاخالی دادن از تیر دو سرباز خود را به ساحل میرساند و با دویدن ازمیان جنگل خودش را به خانه اش میرساند و همسرش را درآغوش میگیرد و درهمین هنگام نوری سپید چشمانش را فرامیگیرد و سکوت آخرین چیزیست که به سراغ پیتون می آید.

    نویسنده درانتها اشاره میکند که پیتون وقتی از طناب آویزان بوده مرده است و اتفاقات فلش بک و بعد ازآن را تنها درکسری از ثانیه قبل از مرگش در ذهنش مرور شده است.
    نویسنده کتاب آقای Ambrose Bierce بعد از مدتی فعالتی برای مجله The Devil’s Dictionary درسال 1913 به مکزیک سفر میکند و بعد از آن هیچکس از سرنوشت او باخبر نشد.


    تشابهات با سریال :

    • یک ساختار متوازن بین دو داستان وجود دارد. هردو داستان پراز فلش بک هستند. درهردو داستان شخصیتها درجایی گرفتار شده اند که ازآنجاش خوششان نمی آید و تنها هدفشان برگشت به خانه است.

    • نیروی نفوذی دشمن در ارتش آلاباما کارهایی مشابه Ethan درسریال انجام میدهد. Ethan یکی از افرادیست که به "دیگران" تعلق دارد.

    • کتاب فوق یکی از منابعیست که LOST از طریق آن "تئوری توهم" را بیان میکند. "بعداً مفصل درموردش توضیح خواهم داد."

    • شخصیت Peyton هنگام فرار از جنگل به سمت خانه اش مدام زیرلب چیزی را زمزمه میکند.یک نظریه درمورد پچ پچ هایی که در جنگل های LOST‌شنیده میشود اینست که این زمزمه ها متعلق به Peyton میباشند.

    • کتاب در اپیزود The Long Con دیده میشود.




    The Stand (مصاف) داستان نوول ترسناک،هیجانی،درام و آخرالزمانی به قل استفن کینگ است که اولین بار در 1978 چاپ اول خود را تجربه کرده است.تهیه کنندگان لاست اعتراف کرده اند که این کتاب سهم زیادی در نگارش داستان سریال داشته است.

    این داستان دست مایه ی نگارش قصه های بعدی استفن کینگ از جمله سری Dark Tower و The Eyes of the Dragon میشود و داستان درمورد مرگ اکثریت مردم آمریکای شمالی و جهان است.بعدها معلوم میشود که علت مرگ مردم آزمایشات فردیست که درآزمایشگاه خود ویروس پیشرفته ی آنفولانزا را تحت یک پروژه به اسم "پروژه ی آبی" درجهان منتشر میکند.ویروسی که 99.4 درصد مردم مستعد آلوده شدن به آن هستند و نتیجه ی آلودگی به آن مرگ حتمی است.

    داستان کتاب 19 روز بعد از پخش شدن ویروس شروع میشود.جائیکه افراد باقیمانده شروع به ساخت جامعه ی قابل زیست میکنند.گروهی از افراد دراین بین که یکدیگر را نمیشناسند از طریق یک ارتباط معنوی و روحی به سمت یکدیگر کشیده میشوند.این افراد توسط شخصی به اسم "ابیگیل"که ازو به عنوان "مادر ابیگیل" یادمیشود گردهم می آیند تا مدینه ی فاضله ای که همگان آرزویش را دارند را بسازند.گروهی دیگر در مکانی متفاوت از گروه اول قصد تخریب هرآنچه گروه نخست میسازد را میگیرند.

    بخش سوم کتاب نزاع پایانی بین دو گروه خیر و شر را به تصویر میکشد.هرگروه متشکل از کسانیست که فکر میکنند تک تک افراد گروه مقابل برای بقایشان یک تهدید به حساب می آیند.

    در دیسک هفتم فصل دوم سریال طی مصاحبه ای که با J.J Abrams و Damon Lindelof و Carlton Cuse به عمل می آید نفر سوم یعنی Carlton Cuse اشاره میکند که برای نگارش یک داستان طولانی شخصیت محور نیاز داشتیم تا از The Stand استفن کینگ کمک بگیریم.

    شخصیت های چارلی و جان لاک دقیقاً نمونه های مشابهی در کتاب دارند.
    دیالوگ معروف جک شفرد که میگوید"If we can’t live together , we’re going to die alone = اگر قادر به زندگی باهم نباشیم در تنهایی خواهیم مرد." جمله ای مشابه درکتاب دارد که میگوید "If they stayed alone , they would die alone = اگر اونا تنها باشن ، تنها میمیرن."

    در کتاب مسائلی ازجمله عدم امکان حاملگی در جامعه ی جدید، دیدن رویاها و توهمات دیده میشود که درسریال نیز به آنها پرداخته شده است.



    Lord of the Flies (پادشاه مگس ها) داستانی کوتاه(Novel) به سبک تمثیلی/استعاری است که درسال 1954 توسط نویسنده برنده جایزه نوبل ادبیات آقای William Golding نوشته شده است.
    کتاب درمورد گروهی از پسران نوجوان است که دریک جزیره گرفتار می آیند و تصمیم به ساخت یک جامعه ی انسانی درآن میگیرند و دراین بین شاهد نزاعی بین دو بعد انسانی و حیوانی هریک از شخصیت های قصه هستیم.رهبران این گروه از پسران دو شخصیت به اسم های رالف و جک هستند. رالف به دنبال ساخت یک نظام قابل زندگی درجزیره است و فردی معتقد به معنویات است و درآن سمت جک به دنبال ساخت جامعه ای بدون نظم و بی هدف است. کشت و کشتار بین شخصیت ها باعث هرج و مرجی وصف نشدنی در جزیره ای اسرار آمیز میشود.


    در لاست :

    اولین بار پای کتاب به سریال زمانی باز میشود که شخصیت Sawyer بعد از دستگیرکردن Jin بعنوان مضمون اصلی سوزاندن قایق به او میگوید :
    "اون آدمایی که کنار ساحل هستن شاید تا یه ماه قبل دکتر و مهندس بودن ولی الان وقت پادشاه مگس هاست!!. اپیزود :…In Translation"
    دومین بار زمانی از کتاب صحبت به میان می آید که چارلی درمورد اتفاقاتی که در جنگل بهمراه جک و کیت برایش رخ داد توضیح میدهد :
    "بنظر میرسه اوقات سختی رو گذرونده باشن..شاید پادشاه مگس هارو عصبانی کرده ن."

    تشابهات کتاب با سریال :

    • درسریال نیروی شر "هیولا" وجود دارد و درکتاب از نیرویی شر به اسم "دیو" صحبت به میان می آید که هردوی این نیروها باعث و بانی اتفاقات جزیره قلمداد میشوند.

    • شخصیت های Boone و Shannon نقش چندان اساسی در پیش برد اتفاقات سریال ندارند و بعنوان نقش مکمل در پیش برد داستان به کارگرفته شده اند. دو شخصیت Sam و Eric درون کتاب نیز توصیفاتشان شبیه به شخصیت های سریالی است.

    • نزاع بین دو رهبر گروه درکتاب یعنی Ralph و Jack دقیقاً جنگ بین عقل و ایمانی است که بین جک شفرد و جان لاک در جریان است. دیمن لیندلف برای نوشتن نزاع بین دو شخصیت اصلی سریال تا حد زیادی ازین کتاب الگوبرداری کرده است.

    • در کتاب و سریال لاست دو شخصیت Piggy و Shannon هردو دارای "تنگی نفس"هستند.

    • اهمیت استفاده از عینک در دوشخصیت که توصیفاتشان شبیه هم است. Piggy از عینک برای آتش زدن کتاب و Sawyer برای خواندن آن استفاده کردند.
    • شخصیت های جان لاک درسریال و سایمون درکتاب هردو از بدو ورودشان به جزیره متوجه شده اند که بی دلیل درآن حضور ندارند و دربه در به دنبال ایجاد ارتباط معنوی و پیدا کردن هدفشان ازبودن درجزیره هستند.

    • جان لاک در سریال با پیدا کردن محلی که کسی ازآن خبر ندارد "دریچه" یک قدم در ارتباط معنوی با جزیره برمیدارد. مشابه این اتفاق را شخصیت Simon درکتاب انجام میدهد.او با پیدا کردن منطقه ای که فقط خودش از محل آن باخبراست سعی درانجام کاری مشابه جان لاک دارد.

    • درهردو جزیره گراز وجود دارد.

    • درهردو جزیره افراد از هیولایی که در جنگل پرسه میزند صحبت به میان می آورند.

    • در کتاب شخصیت ها به درستی نمیتوانند فرق بین Sam و Eric را پیدا کنند چراکه علاوه برمرموز بودن برخی ویژگیهای مشابه دارند که تشخیصشان را سخت میکند. درسریال تفاوت بین دوشخصیت Scott و Steve برخواسته از کتاب بوده است. زمانی که ساویر درون قایقی که به ظاهر مسیر خروج ازجزیره است به والت درمورد نامه ی اسکات توضیح میدهد والت به او میگوید که اسکات مرده است و استیو آن نامه را نوشته است.

    • شخصیت های Simon و Boone به نظر میرسد دچار مرگ ناگهانی شده باشند ولی بعدها معلوم میشود که خود را درراه جزیره قربانی کرده اند.
    • شخصیت مایکل به دلیل بلد نبودن کره ای با جین و سان وارد نزاع میشود. مشابه این اتفاق درکتاب برسر Jack می افتد.

    • درکتاب شخصیت Simon رویایی میبیند و درآن شخصی با کله ای گرازمانند مرگ اورا پیش بینی میکند. درسریال نیز برخی شخصیت ها قبل از مرگشان رویایی از یک نفرکه قبلاً مرده را مشاهده میکنند.

    • در کتاب چتربازی وجود دارد که به درخت گیر کرده است.او از خارج جزیره به آنجا آمده و بعلت برخورد با درختان جانش را دربالای درخت از دست داده است.شخصیت Naomi با چترنجات دربالای درختی درسریال گیرکرده ولی هنوز زنده است.

    • هردو جزیره به ظاهر از نوع استوایی هستند و باران هایی شدید در هردو میبارد.

    • هردو داستان (هم کتاب و هم سریال) درجزیره ای رخ میدهند که بویی از تمدن نبرده است.

    • هردو داستان به کالبد شکافی ذات واقعی انسان میپردازند.در کتاب پادشاه مگس ها نویسنده با نگاهی دقیق به طرز رفتار پسربچه های جوان و وحشی بودنشان در برخورد با اتفاقات ماهیت "حیوانیت" را در انسان مورد بررسی قرار میدهد. لاست اما با تعریف کلمه ای با عنوان Tabula Rasa به معنای "شانس مجدد" به شخصیت ها شروعی دوباره میدهد تا چیزی که بوده اند را درجهت مثبت بودن برای دیگران تکرار کنند. در تمام اتفاقاتی که درکتاب می افتد آثاری از تضاد بین خوب و بد ، آدم و حوا و نقس اماره و شیطان و خدا و تعابیری مشابه به چشم می آید که مشابه آن را در سریال نیز مشاهده میکنیم.

    • در سریال لاست افراد بازمانده کلیدی را فشار میدهند تا زنده بمانند در جزیره ای که درکتاب وجود دارد درصورت روشن نبودن آتش اتفاقات ناگوار رخ میدهد.

    • در سریال و کتاب استفاده ی مشابهی از "گراز" میشود. این حیوان به ظاهر ساده که منبع اصلی غذای بازماندگان درهردوجزیره است در نگاه اول موجودی متحرک و منبعی از پروتئین برای زنده ماندن است ولی در ادبیات جهان از گراز بعنوان نمادی از شیطان صحبت به میان آمده است.شخصیت ها با خوردن گوشت گراز (شیطان) زنده اند. خوک در ادبیات بین الملل نمادی از آلودگی و زشتی هاست . خوردن این دوحیوان با دلایل بسیار در دو دین "یهود" و "اسلام" حرام است.


    دو رهبر در دو داستان :


    Jack Shephard + John Lock در لاست = Jack Merridew + Ralph در کتاب


    • جک مریدو نمادی از شهو*ت پرستی،جاه طلبی و غرور است. او درکتاب و جان لاک در سریال هردو شکارچی هستند و حیوان موردعلاقه شان برای شکار "گراز" است.

    • جک شفرد در لاست و رالف در کتاب ناخواسته بعنوان رهبر گروه انتخاب میشوند و این درحالیست که هردوشخصیت نسبت به توانایی رهبریشان دچار شک و تردید هستند.

    • رالف پویایی بیشتری نسبت به انتخابهایش دارد و سبک رهبری اش ، دموکراتیک بوده و برای هرچیزی به دنبال اثبات علمی میگردد. مشابه جک شفرد درلاست میتوانیم از رالف درکتاب ارباب مگس ها به عنوان مرد علم "Man of Science" نام برد.

    • چه درکتاب چه درسریال ، افراد گروه بین اینکه از کدام رهبر باید پیروی کنند دچار تردید میشوند.

    • جک شفرد لاست با رالف کتاب نکات مشترک زیادی دارد ولی جان لاک سریال با جک مریدو کتاب وجوه مشترک کمی دارد.

    • در اپیزود Outlaws سریال میبینیم که Sawyer با یک گراز برسر خراب کردن چادرش دچار مشکل میشود و درصدد کشتن آن برمی آیدولی درانتها منصرف میشود.مشابه این اتفاق برسر جک مریدو درون کتاب می افتد.

    • جک شفرد در اپیزود 1 فصل 2 سخنرانی میکند و میگوید تازمانی که باهم باشند برایشان اتفاقی نخواهدافتاد . جان لاک بدون درنظرگرفتن این حرف به او میگوید که قصد دارد به درون دریچه برود. مشابه این اتفاق درکتاب زمانی می افتد که رالف سخنرانی میکند و میگوید هیچ هیولایی درجزیره وجود ندارد ولی جک مریدو بی اعتنا به او قصد کشف کردن آن هیولا را دارد.




  8. #17
    جمله مورد علاقه ندارد
    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    ارسال ها
    1,354
    سپاس
    16,112
    از این کاربر 30,047 بار در 1,455 پست سپاس گزاری شده

    منابع نویسنده در خلق توهمات سریال - بخش 2



    The Turn of the Screw (پیچشِ پیچ) کتابیست که اولین بار توسط جان لاک در ایستگاه قو پیدا شد.این کتاب که توسط Henry James نوشته شده درسال 1898 منتشر شد.داستان کتاب درمورد بانوی جوانیست که حکومت یک ایالت را برعهده میگیرد و بعد از چندروز متوجه ی اتفاقات عجیبی در اطراف خود میشود.او متوجه میشود تمام کسانی که با او به طریقی ارتباط دارند توسط دو روح خبیث تسخیر شده اند و معمای داستان در اواخر به اوج خود میرسد و با یک شوک اساسی خواننده را به حال خود رها میکند. فیلم The Others درسال 1957 براساس این کتاب ساخته شده بود.


    درلاست :


    •دزموند به جان لاک و جک میگوید که قفسه ی کتاب را برای یافتن فیلم "راهنمایی ایستگاه" جست و جو کند و جان لاک این کتاب را از قفسه بیرون میکشد و بعد ازنمایی که دوربین ازکتاب میدهد با نوار ویدئویی که دزموند ازآن حرف میزند مواجه میشویم.


    •کلوین در اپیزود "Live Together, Die Alone Part I" به دزموند میگوید که بعد از تماشای فیلم ، نوار آن را پشت کتاب مذکور درقفسه بگذارد.


    •در کتاب فوق دو کودک وجود دارند که یکی از آهنا اسمش Miles است. توصیفات این کودک تاحد زیادی با شخصیت سریالی Miles Straume یکسان است.


    •کتاب یک راهنما و دایره المعارف برای حل معمایی بود که در پازل چوبی حکاکی شده بودند.


    The Third Policeman (سومین پلیس) داستانی کوتاه نوشته ی Flann O’Brien است که در سال 1940 نوشته شد و 27 سال بعد یعنی 1967 منتشر شد و توانست نقدهای بسیار مثبتی را ازآن خود کند. به گفته ی سازندگان لاست این کتاب همچون انباری بوده که هروقت در پیشبرد نگارش داستان سریال به مشکل برمیخوردند از محتویات آن برای زنده ماندن تغذیه میکرده اند.


    داستان کتاب از دید اول شخص و از زبان خود نویسنده روایت میشود.شخصیت اصلی داستان اسم ندارد و از بچگی بدون پدر و مادر بزرگ شده است.او بعد از گذراندن سالهای اولیه زندگی دریتیم خانه به مدرسه ی فلسفه میرود و زیرنظر فیلسوف شهر De Selby به تحصیل میپردازد. کودک بعد از بزرگ شدن نظریات بی منطق استاد خود را میبیند و به مقابله با وی میپردازد. او که از نفوذکمی برخوردار است نوشته های خود را با John Divney که بعدها معلوم میشود خدمتگذار پدرومادر شخصیت اصلی بوده ، درمیان میگذارد و درادامه اتفاقات هیجان انگیز دیگری دراین بین رخ میدهند که خواندشان را به شما واگذار میکنیم.


    De Selby یک فیلسوف وابسته به علوم طبیعت و فیزیک توصیف میشود و بی چون و چرا تجربیات انسان را بی اساس میداند. او "زندگی" را نتیجه ی حرکت در یک جهت مشخص برروی زمینی که شکل سوسیس دارد تعریف میکند و یکی از عقیده هایش اینست که "شب" در اثر اجتماع هوای تیره رنگ به وجود می آید. از تئوری دوم او کالبدی به اسم "دود سیاه" درسریال شکل میگیرد.


    درسریال :


    •زموند در شروع فصل دوم کتاب را قبل از انفجار درب ایستگاه توسط جان لاک میخواند.


    •کی از نویسندگان فرعی سریال آقای Craig Wright ادعامیکند که ایده ی ورود این کتاب را به سریال اولین بار خودش بیان کرده است.


    •بعد از گزارشی که در 21 سپتامبر 2005 توسط شبکه BBC منتشر شد ، خواندن این کتاب که پراز مطالب عرفان و فلسفه و منطق است به شما در درک بهتر اتفاقات سریال لاست کمک میکند. بعد ازین گزارش این کتاب سه برابر از قبل در اروپا و آمریکا فروش پیدا کرد. فروشی که در 3 هفته توانست با فروش 6 سال قبل از پخش گزارشBBC برابری کند.


    •آقای Craig Wright بار دیگر ادعا میکند که این کتاب با یک دلیل بخصوص در سریال گنجانده شده است.


    •دو نویسنده ی اصلی سریال آقایان Damon Lindelof و دستیارش Carlton Cuse این کتاب رانخوانده اند ولی از Craig Wright شنیده اند که کتاب هیجان انگیزی است.
    • باهم بخشی از کتاب را میخوانیم :
    "در آن راهروی بلند که از روشنایی خوبی برخوردار بود صداهای عجیبی میشنیدم...دیوارهای مسیر به نظر می آمد با آهنی که پای اسب هارا نعل میکنند ساخته شده بودند...یک توده ی عظیم از سیم و لوله ها را مشاهده میکردم...بعد با چیزی که به ظاهر ساعتی را نشان میداد مواجه شدم..."
    این توصیفات را با لوکیشن ایستگاه قو (اولین ایستگاهی که درسریال به آن سفرمیکنیم ) مقایسه کنید.


    •دریکی از بخش های کتاب شخصیت اصلی با یک نقشه ی عجیب که برروی سقف کشیده شده مواجه میشود.این نقشه توصیفاتش شبیه به نقشه ایست که برروی در آهنین ایستگاه قونقش بسته است:
    "یک نقشه ! ...وقتی به سقف نگاه کردم خانه ی آقای Mathers را دیدم و تمام جاده ها به خانه ی او منتهی میشدند ،خانه ی برخی همسایگانم را که اسمشان را نمیدانم نیز درآنجا بودند..بنظر این نقشه دری به سمت ابدیت باشد."

    •شخصیت اصلی درکتاب درانتهای داستان به جعبه ای برخورد میکند که به او گفته شده پراز پول است.او با واکاوی جعبه درمیابد که درآن ماده ی موسوم به Omnium وجود دارد. طبق توصیفات کتاب این ماده باارزش ترین چیزی که دارنده اش میتواند داشته باشد است. یک ماده ی خالص که سنگ بنای هستی را از آن گرفته باشند. در اپیزود The Man From Tallahassee بنجامین به جان لاک درمورد جعبه ای ارزشمند خبر میدهد.


    •در توصیف این ماده ی ارزشمند میخوانیم که صاحب آن حق خارج کردن آن را از جعبه نخواهد داشت و درغیراینصورت باید یک چیز خود را فدا کند. بنجامین لاینس به جان لاک میگوید اگر جزیره را ترک کند دوباره فلج خواهد شد. جان لاک درسریال لاست به محتوای درون جعبه (جزیره) تشبیه شده که نباید جزیره را ترک کند.


    •ایده ی اصلی فصل پنجم دقیقا از بخشی از اتفاقات کتاب نشئت گرفته است.




    Watership Down داستان کوتاهیست به قلم Richard Adams که درسال1972 منتشر شد. داستان این کتاب تماماً بصورت استعاره و تمثیلات ادبی است و نویسنده درآن یک جامعه ی اجتماعی را طوری به تصویر میکشد که شخصیتهای اصلی آن همگی خرگوش هستند و به دنبال مکان آرامی برای زیستن میگردند ؛ زمانی که انسانها خانه شان را ویران کردند. سرانجام جستویشان به یک آرمانشهر میرسند که هرخرگوش علاوه بر محل استراحت غذای مرتبی را روزانه توسط یک کشاورز میخورد. خرگوش هایی که درآن جا زندگی میکردند به ظاهر زندگی مرفهی را میگذرانند ولی غافل ازینکه کشاورز اطراف بیشه ی محل زندگی آنها را با تله های مخفی پر کرده است..!!


    در لاست :


    •این کتاب اولین بار دراپیزود Confidence Man فصل 1 رونمایی میشود.زمانی که شخصیت بوون آن را از بین وسایل ساک خود بیرون میکشد.


    •کیت این کتاب را لابه لای وسایل ساویر پیدا میکند و ساویر به او میگوید "نمیدونی عجب کتاب باحالیه.درمورد یه مشت خرگوشه."


    •بوون بعد از دیدن این کتاب دربین وسایل ساویر متوجه میشود که دیگر وسایل خصوصی او و خواهرش شننون از جمله اسپری های تنگی نفس توسط ساویر دزدیده شده اند.


    •در فلش دنیای موازی ساویر این کتاب در قفسه کتاب او در جهان موازی اش دیده میشود.






    تشابهات کتاب و سریال


    •مشابه دارویی که توسط ایستگاه Tempest برای مسموم کردن تمام جزیره استفاده شد، درابتدای کتاب تمام خرگوش ها مسموم میشوند و تعداد کمی از آنها جان سالم به در میبرند.


    •همانند افراد جزیره ، خرگوش ها هم برای بقا در دنیای جدیدشان برای خود قوانین وضع میکنند.


    •برخی توانایی های روانی در بین یکی از خرگوش ها و دزموند هیوم یکسان است. هردو دچار الهاماتی میشوند که درآینده به واقعیت تبدیل میشوند.


    •در هردو جامعه چه درکتاب چه در سریال برخی شخصیت ها توسط گروهی دیگر گروگان گرفته میشوند.تلاش برای نجات و گروگان گیری درهردو داستان دیده میشود.


    •در یکی از بخش های کتاب از وسیله ای تحت عنوان Dea Ex Machina‌ صحبت به میان می آید که برروی داستان تاثیربسیار زیادی میگذارد.درسریال نیز از لفظ Deus Ex Machina برای توضیح نقش "ایمان" جان لاک در پیشبرد اهدافش صحبت به میان می آید. به تشابه این دو اسم نگاه کنید.


    "The Remedy is Worse than the Disease = درمان سخت تر از بیماری است." این جمله یکی از چندین ترجمه های احتمالی اصطلاح Aegrescit medendo است که برروی نقشه ی واقع بر در آهنین ایستگاه قو حک شده است.این ترجمه یکی از جملات استفاده شده در کتاب است که عیناً در سریال مطرح میشود. این اصطلاح توسط رئیس خرگوش ها در بخش دوم کتاب که با اسم For El-Ahrairah to Cry معرفی شده بیان میشود که میگوید اگر در جامعه ای که ایجاد کردند درکنارهم بمانند و برای نجات یافتن امیدوار باشند بعد از گشت و گذار به تنهایی در بیشه برای یافتن سرپناه است.


    •در انیمیشن Watership Down که درسال 1978 ساخته شد سکانس ابتدایی با کلوزآپی از چشمان شخصیت اصلی شروع میشود.(مشابه چشمان جک شفرد دراپیزود اول)


    •در کتاب هنگام مهاجرت خرگوش ها به بیشه ی آرمانی شان یک خرگوش ماده از گروه جا میماند و درتنهایی میمیرد. این اتفاق پیش زمینه ی جمله ی معروف سریال "اگر قادر به زندگی باهم نباشیم، تنها خواهیم مرد" میشود.


    •خرگوش های کتاب از دست هیولای دود مانندی که شمایل خرگوش هارا دارد فرار میکنند.


    •خرگوش های ماده اغلب قادر به وضع حمل خود نیستند و در طول بارداری بچه های درون شکمشان را از دست میدهند.این مسئله مشابه عدم امکان حاملگی موفق زنان در جزیره است.


    •جوزف کمپل یکی از محققان سبک داستان نویسی دانشگاه سارالاورنس از بنیان گذاران تعریف داستانهاییست که تم اصلی آنها تلاش برای بقا،تبعید،فداکاری و مسئولیت پذیری اجتماعی هستند و J.J Abrams یکی از الگوهای خود را این شخص میداند. لازم به ذکر است که آبرامز نیز دردانشگاه Sarah Lawrence تحصیلات خود را تکمیل کرده است.




    خرگوش سیاه کتاب = مردسیاه پوش سریال


    •درکتاب خرگوشی سیاهی به اسم Inleوجود دارد که همگان از آن فراری اند.این خرگوش را منشا بیماری ها و ترس و اتفاقات ناگوار میدانند.


    •خرگوش اصلی کتاب اسمش El-Ahrairah است در بخشی از کتاب با خرگوش سیاه رو در رو میشود.خرگوش سیاه در غاری واقع در مناطق بلند جنگل زندگی میکند.جک در سریال نیز اولین بار مرد سیاه پوش را درمکانی مشابه رویت میکند.


    •خرگوش های کتاب اسیر بازی میشوند که درآن باید به دنبال سنگ های سیاه و سپیدی بگردند که توسط خرگوش سیاه رنگ مخفی شده اند. مشابه بازی که جان لاک به آن علاقه دارد و جمله ی معروفش که میگوید "دو سمت ، دو بازیگر ، دو مهره ، یکی سیاه و دیگری سپید."


    •خرگوش سیاه برای دیکته کردن دستوراتش به خرگوشهای دیگر آنهارا میترساند. مرد سیاه پوش نیز با شمایل دودی شکل خود باعث ترسیدن گروه میشود.


    •دنیل روسو بهمراه گروهی از دانشمندان وارد معبدی متعلق به مردسیاه پوش میشود. با ورود گروه روسو به تونل های آن معبد تمام اعضای گروه بغیراز روسو مریض میشوند و دراثر کورشدن و بیماریهای دیگر از بین میروند. خرگوش سیاه درجنگل لانه ای دارد که از تونلهای پیچ در پیچ تشکیل شده و اگر خرگوش دیگری ناخواسته وارد آنجا شود تمام چشمانش سفید میشوند و این بیماری آنهارا کور کرده و از پا درمی آورد.


    •هیچ زمانی در کتاب و جنگلی که خرگوش ها درآن حضور دارند وجود ندارد. در اپیزود نهایی سریال وقتی جک شفرد با پدرش در کلیسا ملاقات میکند پدرش توضیح میدهد که "هیچ الآنی در اینجا وجود ندارد = There is no NOW…here"




  9. #18
    جمله مورد علاقه ندارد
    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    ارسال ها
    1,354
    سپاس
    16,112
    از این کاربر 30,047 بار در 1,455 پست سپاس گزاری شده

    تفسیر اسامی اپیزودها


    Pilot part 1-2
    اپیزود اولیه سریال های تلویزیونی دراصطلاح پایلوت یا پخش آزمایشی خوانده میشوند. این نام علاوه براین میتواند نشان دهنده ی اولین قتل هیولای سیاه نیز باشد.هیولا درپایان پایلوت اولین قربانی خود را که خلبان پرواز 815 است را شکار میکند.

    Tabula Rasa

    این ترکیب یک اصطلاح فلسفی است که اولین بار نزد فلاسفه ی یونان باستان ازجمله مکاتب ارسطویی مورد بحث قرار گرفت. کلمه Tabula در انگلیسی لاتین به خشت نیمه پخته ای میگفتند که میتوان روی آن با مواد رنگی چیزی نوشت.Rasa نیز در لاتین به معنای پاک کننده است.برگردان این ترکیب به انگلیسی Blank Slate میباشد که به معنای صفحه ی خالی است..اولین بار این کلمه توسط جان لاک در اپیزود دوم مطرح میشود.به عقیده ی جان لاک جزیره مکانیست که بدون درنظرگرفتن گذشته ی شخصیت ها هرآنچه قبلاً بوده اند را نادیده میگیرد و اعمالشان را از ابتدا برروی صفحه ای تمیز مینویسد.شروع دوباره ای که جزیره به هرفرد میدهد بیانگر این این نظریه ی جان لاک است. دربین شخصیت ها بنظر میرسد پیشینه ی کیت ازهمه خراب تر باشد و اوقات بدی را قبل از سقوط هواپیما تجربه کرده و بعد از سقوط با توجه به رفتارش متوجه میشویم که ازتمام توان خود برای مفید بودن بهره میبرد.

    علاقه مندان به مبحث Tabula Rasa میتوانند لینک ویکی پدیای انگلیسی را مطالعه کنند :
    https://en.wikipedia.org/wiki/Tabula_rasa

    Walkabout
    جان لاک بعد از اسم نویسی برای یک سفر ماجراجویانه شکار فلج میشود و مدیر توری که وظیفه ی رساندن جان لاک به مقصدش را دارد به او میگوید به علت فلج بودن قادر به همراهی گروه نخواهد بود.


    White Rabbit
    اشاره به الهاماتی دارد که جک شفرد از پدر خویش درجزیره مشاهده میکند.این نام بدان جهت برای اپیزود انتخاب شد که در کتاب "آلیس درسرزمین عجایب" شخصیت آلیس الهامی از یک خرگوش سپید رنگ را مشاهده میکند و با دنبال کردنش به دنیای ناشناخته ای پا میگذارد. جان لاک لفظ "خرگوش سپید" را به چیزی که جک مشاهده میکند میچسباند.

    House of the Rising Sun
    به رابطه ی بین دو شخصیت Jin و Sun اشاره دارد. "خانه ی خورشید درحال طلوع" به تصمیمات سختی که شخصیت Sun در برابر پدر زورگوی خود میگیرد نیز اشاره دارد. خورشیدی که از تاریکی طلوع میکند و جهان تاریک Jin را روشن میسازد.

    The Moth
    به معنای کرم پروانه است.اشاره به ماجرای بین جان لاک و چارلی دارد . جان لاک که متوجه ی اعتیاد چارلی میشود تصمیم میگیرد راهی برای ترک دادن چارلی بیابد. او چارلی را به کنار درختی میبرد که در یکی از حفره هایش کرمی درحال تقلا کردن برای بیرون آمدن از سوراخ است. جان لاک به چارلی میگوید میتوانم با چاقو سوراخ ساقه را گشاد تر کنم تا به راحتی از عذابی که میکشد خلاص شود (میتوانم بسته ی هروئین را به تو بدهم تا از دردت خلاصی یابی.) ولی درادامه تعریف میکند که این کرم درادامه ی تلاشهایش تبدیل به پروانه ای زیبا خواهد شد.

    Confidence Man
    ترکیب طولانی شده ی کلمه ی Conman به معنای "شیاد" که به اتفاقات مرموز گذشته ی جیمز فورد "ساویر" اشاره دارد.پدر و مادر ساویر نیز توسط دسیسه های یک شیاد کشته شدند.

    Solitary
    به معنای "تنها" اشاره به شخصیت سعید جراح دارد. او با دنیل روسو ملاقات میکند و متوجه میشود که او هم برای 16 سال تنها به سر برده است.

    Raised by Another
    به معنای "بزرگ شده توسط دیگری" اشاره به ماجرای بین کلیر و پیشگویی به اسم "مالکین" دارد. مالکین به کلیر میگوید که فرزندی که در شکمش است "Aaron" نباید توسط کسی به غیر از خود کلیر بزرگ شود. کلیر که بطور ناخواسته حامله میشود تصمیم میگیرد تا با دریافت مبلغی پول سرپرستی فرزندش را به زوجی در لس آنجلس واگذار کند ولی منصرف میشود. اگر کلمه ی فوق را عوض کنیم خواهیم داشت Raised by an Other و معنا به "بزرگ شده توسط یکی از دیگران" تغییر میکند. این تعبیر نیز اشاره به تلاش شخصیت Ethan که یکی از دیگران است دارد که به دنبال دزدیدن فرزند کلیر است.

    All the Best Cowboys have Daddy Issues

    کنایه ای غربی به معنای "بهترین گاوچران ها با پدرشان مشکل دارند" اشاره به مشکلات جک شفرد با پدرش دارد. کریستین شفرد بعلت مست بودن حین عمل باعث میشود بیماری که میشد نجاتش داد از دنیا برود.جک شفرد بعنوان پزشک همیار علیه پدر خود در کمیته نظارت پزشکی رای میدهد و جواز طبابت پدر خود را باطل میکند. لفظ گاوچران درعنوان اپیزود استعاره به "Shephard=Shepherd = چوپان" بودن جک دارد. رهبر گروه یک پزشک است. پدرش یک پزشک است.هردو فامیلشان معنای چوپان و هدایت کننده را میدهد. ریشه ی جک شفرد که کریستین شفرد است درانگلیسی معنای چوپان مسیحی میدهد. جک شفرد دردیالوگی میگوید که شغل پدری ام را ادامه داده ام. پدرش چوپان و هدایت کننده ،‌پسر نیز چوپان و هدایت کننده است و درکنار این عمل در پزشکی نیز تبحر دارد. Best Cowboys = بهترین گاوچران ها. یعنی به غیر از جک شفرد رهبر دیگری برای گروه وجود نخواهد داشت. تفاسیر زیادی درمورد این عنوان و رابطه اش با خانواده ی شفرد میتوان انجام داد که قضاوت درمورد آنهارا به شما میسپاریم.

    Whatever the Case May Be
    اشاره به تلاش جک و ساویر برای یافتن اینکه چه چیزی درون کیف کیت قرار دارد ، میباشد.

    Hearts and Minds
    تقابل بین احساسات و عقلانیت را در شخصیت "بوون" به تصویر میکشد. او میبایست بین عشقش به خواهر ناتنی اش با وظیفه ای که جان لاک به او محول کرده تصمیم بگیرد.

    Special
    شخصیت والت در سریال چندین بار توسط جان لاک با کلمه ی "خاص" توصیف میشود.والت یک سری ویژگی های فرابشری نیز دارد که بعدها به آن اشاره میکنیم.

    Homecoming
    شخصیت کلیر بعد از دو هفته غیبت سروکله اش از میان جنگل پیدا میشود و اسم اپیزود را که معنای "بازگشت به خانه" است را تداعی میکند. در فلش بکی درهمین اپیزود مشاهده میکنیم که چارلی در به در به دنبال سروسامان گرفتن و پیدا کردن یک خانه ی امن و محل آرامش برای زندگی است ولی موفق نمیشود به چیزی که دنبالش است دست یابد.

    Outlaws
    کلمه Outlaw به معنای یاغی و سرکش درابتدا به گرازی اشاره دارد که به محل استراحت ساویر حمله کرده و آنرا خراب میکند. ساویر برای شکار او به درون جنگل میرود ولی قضای روزگار اورا با کیت روبه رو میکند. "s" جمع ساز معنای اپیزود را به "یاغی ها و قانون گریزها" تغییر میدهد . زمانیکه ساویر و کیت هردو به قتل دو نفر اعتراف میکنند.

    …In Translation
    جای خالی بالا را در اکثر مواقع کلمه ی LOST‌پر میکند تا معنای "اشتباه در ترجمه" بدهد. این عنوان به آن اشاره دارد که شخصیت Sun درتمام مدت حضورش درجزیره انگلیسی بلد بودن خود را پنهان میکرده و کره ای حرف میزده است. فیلم Lost in Translation نیز در سال 2003 ساخته شده است.

    Numbers
    هرلی پیشینه ی منحوسی با اعداد 4.8.15.16.23 و 42 داشته است و به دنبال اینست که اثبات کند این اعداد صرفاً یک دنباله ی ریاضی نیستند و فراتر از آنها چیزی شوم و نامیمون قرار دارد.

    Deus Ex Machina
    در تئاتر ، اصطلاح Deus Ex Machina به یک معارفه ی ناگهانی و شوکه کننده و یک اتفاق غیرمنتظره گفته میشود که برای ادامه دادن بخش پایانی نمایشنامه به کار گرفته میشود.این تکنیک که معمولاً شخصیت هارا از یک وضعیت بد رها کرده و آنهارا وارد فاز جدیدی میکند اصطلاح انگلیسی اش God Frome the Machine نیز نام دارد. علاوه براین این تکنیک نشان دهنده رابطه علت و معلول نیز میباشد. بعد از امیدی که جان لاک به بوون دررابطه با یافتن راز دریچه میدهد بون تمام تلاشش را برای عملی کردن خواسته های جان لاک به کار میگیرد.

    Do No Harm
    سوگندنامه ی بقراط که پزشکان به آن قسم میخورند تا تمام تلاششان را برای نجات دادن بیمارشان انجام دهند به اصطلاح Do No Harm نام دارد و اشاره به تلاش های جک شفرد برای زنده نگه داشتن بوون دارد.

    The Greater Good
    به هدف والایی که گروهک تروریستی به سردستگی Essam از آن صحبت میکنند اشاره دارد.

    Born to Run
    به ویژگی همیشه درحال فرار بودن کیت اشاره دارد. او به جای مقابله با مشکلاتش از آنها گریزان است و این مسئله در فلش بک های او نیز مشهود است.

    Exodus Part 1,2
    به معنای مهاجرت به جریان عزیمت گروه از ساحل به سمت غارها اشاره دارد. علاوه براین به سفر دسته جمعیشان از سیدنی به لس آنجلس اشاره دارد و درنهایت Exodus یکی از بخش های کتاب انجیل نیز میباشد.


  10. #19
    جمله مورد علاقه ندارد
    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    ارسال ها
    1,354
    سپاس
    16,112
    از این کاربر 30,047 بار در 1,455 پست سپاس گزاری شده

    Memorable Dialogues / دیالوگ های ماندگار فصل 1


    جان لاک :
    دو بازیکن ، دو سمت ، یکی روشن ، یکی تیره.
    ---------
    چارلی :
    رفقا...ما کجاییم؟
    ---------
    جک شفرد :
    اگر نتونیم باهم زندگی کنیم ، تنها میمیریم.
    ---------
    جان لاک : فکر میکنی چه چیزی تو این پیله هست چارلی؟
    چارلی: نمیدونم فکر کنم پروانه.
    جان لاک : یه چیز قشنگ تر از اونه. یه کرم پیله.شاید مسخره باشه ولی توجه همه بیشتر معطوف به پروانه هاست ولی دور کرمه ابریشم تنیده شده . اونا قوی تر و سریع تر ازپروانه هان.
    چارلی:خیلی جالبه.ولی...
    لاک:این سوراخ ریز رو میبینی؟.کرم از اینجا بیرون میاد.همین الان یکی توشه و داره تقلا میکنه.اون راهش رو از ریسمان های ضخیم ابریشم باز میکنه.الان می تونم کمکش کنم.چاقو رو دستم می گیرم.خیلی راحت دریچه رو باز میکنم.و کرمی که توشه ازاد بشه.ولی اون ضعیفتر از اونیه که نجات پیدا کنه.تقلا کردن یه راهیه برای تقویت کرم.
    -------------


    جان لاک : من فکرمیکنم داشتم آزمایش میشدم.
    جک شفرد : آره آزمایش میشدی. !
    جان لاک : برای همینه که منو تو بعضی چیزها رو یه جور نمیبینیم. بخاطر اینکه تو مرد دانشی.
    جک شفرد : خب تو چی هستی؟
    جان لاک :من ؟ خب...من مرد اعتقادم. توفکر میکنی همه اینا اتفاقی بوده؟ که ما . یه گروه غریبه نجات پیدا کردیم. خیلی از ماها حتی یه خراش سطحی هم برنداشتیم. فکر میکنی ما اینجا خیلی اتفاقی سقوط کردیم؟ مخصوصاً اینجا؟ ما اینجا آورده شدیم بخاطر دلایل مشخصی. همه مون.
    جک شفرد : آورده شدیم؟ کی مارو آورده؟
    جان لاک : جزیره. جزیره مارو اینجا آورده .خودت دیدی و میدونی. جزیره تورو انتخاب کرده جک. این سرنوشته.

    ----------------


    ساویر : یه یارویی رو دیدم لب ساحل بی جون افتاده بود و یه تفنگ دان به کمرش بسته شده بود. این تفنگ رو دیدم و باخودم فکر کردم شاید یه روز به درد بخوره.. حدس بزن چی شد؟ همین الان به یه خرس شلیک کردم.
    ---------


    جان لاک : این سرنوشته منه ....من قراره اینکارو انجام بدم لعنتی.. به من نگو چه کاری رو نمیتونم انجام بدم.
    ---------
    کریستین شفرد : انتخاب نکن جک، تصمیم نگیر. دلت نمیخاد که یه قهرمان باشی.دلت نمیخاد که واسه نجات بقیه تلاش کنی چون اگر از پسش برنیای خبر نداری چقدر داغونت میکنه.
    ----------


    جان لاک : مردم دیوانه فکر نمیکنن که دارن دیوانه میشن ، اونا فکر میکنن دارن عاقل تر میشن.
    ----------
    جان لاک : من به چشمای جزیره نگاه کردم و چیزی که دیدم ، زیبا بود.
    ----------
    ساویر : عزیزم، من به یه درخت وسط یه جنگل اسرار آمیز بسته شدم. توسط یه پزشک ستون فقرات لعنتی و یه عراقی شکنجه شدم. البته که دارم راستشو میگم بهت.
    ---------


    ساویر : یه دکتر داره گلف بازی میکنه؟ دیگه چی منتظرمه؟ احتمالاً پلیس ها ازین به بعد نون خامه ای بخورن.
    --------
    اثان : تو اون دختر رو میاری اینجا. اگر نیاریش من یکی ازونا رو میکشم.اگر قبل از غروب آفتاب فردا نیاریش یکی دیگه رو میکشم. و بعدش یکی دیگه ، و یکی دیگه. هر روز یکی رو میکشم و چارلی، تورو آخر از همه میکشم.
    ---------


    جان لاک : من هرکاری ازم میخواستی انجام دادم. چرا اینکارو بامن کردی؟
    ---------


    دنیل روسو : شما فقط سه تا انتخاب دارید. فرار کنید ، قایم شید ، بمیرید.
    ---------


    ساویر : من آدم پیچیده ای هستم عزیزم.
    --------
    هرلی : خب پس من یه فکری دارم. من اینجا بهمراه اسکات و استیو دنبال یه روانی باید بگردم و این وسط نمیدونم اسکات و استیو دیگه کی ان.
    -------


    چارلی: هرلی ببین، من بخاطر کمکت ازت ممنونم. مجبور نیستی.من اثان رو کشتم. خودم دفنش میکنم.


    هرلی :آره تا موقعی که از قبر بلند شه. رفیق من میدونم این چیزا چطورن. این چیزی که داریم دفنش میکنیم عاقبتش این میشه که منو تو یه روز تو جنگل داریم از دستش فرار میکنیم.. فریاد میزنیم و گریه میکنیم..اون اول منو میگیره چون من چاقم. من مجبورم درست دفنش کنم.!!
    ------
    سان : شوهره من خیلی چیزا هست ولی دروغگو نیست.
    ساویر: واقعاً میخای واسمون درمورد دروغگویی نطق کنی؟ بااون قیافه ای که شوهرت گرفته مطمئنم حتی شوهرت هم نمیدونست بلدی انگلیسی حرف بزنی.

    ------


    جک : من میرم به ساویر کمک کنم و درعوض اگه خوش شانس باشم یه مشت لقب جدید گیرم میاد.

    ------


    ساویر : یه هفته قبل ازینکه همگی سوار هواپیما بشیم تو سیدنی با یه آقایی حرف میزدم. آمریکایی بود و پزشک هم بود. باهم حرف زدیم و معلوم شد که این آقا یه پسر داره که اونم پزشکه. اون با پسرش خیلی مشکل داشت. اون آقا خیلی پشیمون بود و میدونست مقصر خودشه.

    جک : (درحال فکر کردن به اینکه ساویر درمورد چه کسی حرف میزند - پدرش)

    ساویر : بچه ها مثل سگ هستند. تاموقعی که بهشون توجه کنی فکر میکنن به چیزی که لایقش ان رسیدن. بهرحال یه تلفن پولی پشت میخونه بود و این یارو ، کریستین ،.. بهم گفت که آرزو میکرد جرئت تلفن زدن رو به بچه ش میداشت. اینکه بهش میگفت متاسفه ، اینکه پسرش پزشک بهتریه و اینکه همیشه بهش افتخار میکنه و عاشقشه. من دیرم شده بود باید میخونه رو ترک میکردم ولی یه حسی بهم میگه هرگز نتونست اون تلفن رو به پسرش بزنه. دنیای کوچیکیه نه؟

    جک : (درحال گریه کردن.)

    ---------

    مایکل : waaaaaaaaaaaaaaaaaaallllllllllllllt !!!!




  11. #20
    جمله مورد علاقه ندارد
    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    ارسال ها
    1,354
    سپاس
    16,112
    از این کاربر 30,047 بار در 1,455 پست سپاس گزاری شده

    Unanswered Questions / سوالات بی پاسخ فصل 1


    هرسوالی که پاسخ میدهم به راحتی به یک سوال دیگر ختم میشود
    -مادر / اپیزود "آنسوی دریاها"


    یکی از دغدغه هایی که بینندگان سریال با آن مواجهند اینست که چه سوالات بی پاسخی در سریال مطرح شده اند و پاسخ آنها چیست؟ در جواب بخش اول باید بگوییم که در پایان بررسی های هرفصل ، سوالات بی پاسخ سریال خدمت شما ارائه میشود ولی اینکه جوابشان چیست چندین تئوری و نظریه وجود دارد ولی پیشنهاد ما به شما ایسنت که بگذارید برایتان سوال باقی بمانند تا لذتشان همواره با شما همراه باشد. دراین پست سوالات بی پاسخ فصل 1 را باهم یکجا مرور میکنیم.


    اپیزود 1
    - جک شفرد چطور سر از جنگل بیرون آورد؟ جنگلی که با محل سقوط خیلی فاصله داشت؟
    - چرا هواپیما بسیار قبل تر از زمان سقوط ارتباط رادیویی اش را از دست داد؟

    اپیزود 4
    - چرا جان لاک زمانی که در جنگل دنبال شکار گراز میرفت بطور ناگهانی احساس فلجی دوباره کرد؟ (پاهای خود را حس نمیکرد.)

    اپیزود 5
    - جسد کریستین شفرد کجاست؟

    اپیزود 10
    - چرا ریچاردمالکین درابتدا اصرار داشت که کلیر فرزندش را خودش بزرگ کند ولی بعداً نظرش را تغییر داد؟
    - چرا مالکین به کلیر اصرار کرد که سوار پرواز شماره 815 اوشنیک شود؟

    اپیزود14
    - چرا والت "خاص" است؟

    اپیزود 16
    -منظور از شغل تامپا "Tampa Job" چه بود؟

    >> توضیح : این عبارت در گفت و گوی بین شخصیت Sawyer و Hibbs در یک فلش بک که در اپیزود Outlaws رخ داد ، بیان شد. Tampa یکی از شهرهای ایالت فلوریدا است.ساویر در یک برحه از زندگانی خود در آن شهر بوده است.سازندگان قرار بود در اپیزود 2 فصل 2 در یک فلش بک موضوع Tampa Job را حل کنند ولی تصمیم گرفتند هرگز به اینکار روی نیاورند.اپیزود 2 فصل به آشنایی بیشتر با مایکل میپردازد.

    اپیزود 22
    - چه کسی به کیت نامه نوشت که مادرش سرطان دارد و در بیمارستان بستری است؟

    - والت از کجا میدانست که در جزیره یک دریچه وجود دارد که جان لاک به دنبال بازکردن آن است؟ چرا والت به جان لاک گفت که دریچه را باز نکن؟


    اپیزود 24
    - چرا در دومین تقابل هیولا و جان لاک ، هیولا حالت تهاجمی پیدا کرد و اورا با خود روی زمین کشاند و مثل اولین رویارویی اش با او ، وی را رها نکرد؟
    - هیولا جان لاک را با خود به کجا میبرد؟

    بررسی فصل 1 به امید خدا تا یکی دو پست دیگه به اتمام میرسه و به زودی فصل 2 رو شروع میکنیم...!!


 

 
صفحه 2 از 4 اولیناولین 1234 آخرینآخرین

موضوعات مشابه

  1. Lost | بحث کلی
    By Chandler Bing in forum LOST
    پاسخ ها: 103
    آخرين ارسال: 09-03-2018, 12:06 AM
  2. پاسخ ها: 5
    آخرين ارسال: 09-06-2017, 10:24 AM
  3. پاسخ ها: 1
    آخرين ارسال: 04-26-2014, 04:14 PM
  4. پاسخ ها: 6
    آخرين ارسال: 06-23-2013, 11:54 AM

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
  • قدرت گرفته از سیستم vBulletin نسخه ی 4.2.3
  • قالب اختصاصی انجمن TvWorld نسخه ی 1.0
  • طراحی و اجرای قالب : نوژن
  • تمام حقوق مطالب و محتوا برای تی وی وُرلد محفوظ می باشد
Powered by vBulletin® Version 4.2.1
Copyright ©2000 - 2009, Jelsoft Enterprises Ltd.