برای استفاده از تمامی امکانات انجمن و مشاهده ی آنها بایستی ابتدا ثبت نام کنید
صفحه 1 از 4 123 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 از مجموع 36
  1. #1
    جمله مورد علاقه ندارد
    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    ارسال ها
    1,354
    سپاس
    16,112
    از این کاربر 30,047 بار در 1,455 پست سپاس گزاری شده

    دنیای گمشده ی من | بررسی کامل سریال Lost


    باسلام خدمت دوستان عزیز ، کاربران و میهمانان انجمن TV World ..!!

    امروز ، 18 خرداد 1394 به امید خدا کلید پروژه ای رو میزنم که خیلی وقت بود منتظر شروع کردنش بودم.فکر کنم اهالی انجمن از علاقه ی من به سریال LOST باخبر باشن. مطمئنم هرکسی تعریف خودش رو ازین سریال و اتفاقاتش برای خودش در ذهنش داره ولی برای من LOST از هرلحاظ یک سریال کامله. حالا بعد از گذشت 11 سال از تاریخ پخش اپیزود 1 سریال تصمیم گرفتم تا به دنبال حل معمای دنیای سریالی خودم برم. سریالی که پر از ریزه کاری های فلسفی،روانشناسی،مذهبی و علمی هستش و بعد از دیدن 5-6 اپیزود ابتدایی سریال متوجه میشید که حتی 1 درصد هم بی هدف ساخته نشده و همین که بشه ساعت ها درمورد تک تک مسائل و تاثیرشون رو بیننده صحبت کرد نشون میده LOST یک سریال کامله البته حق قضاوت تا آخر سریال برعهده ی بیننده س و من نمیتونم به شما تلقین کنم که با بهترین سریال دنیا رو به روئید و این به سلیقه ی هرکس مربوط میشه بااینحال هدف اصلی بنده پیدا کردنِ فلسفه ی وجودی این سریال بود که ازین تاریخ کم کم دنبال کامل کردن ذهن خودم از اتفاقات سریال میرم و این وسط برای علاقه مندان سینما و تلویزیون و علی الخصوص دوست داران سریال ،‌یک تاپیک کامل از تمام جزئیات سریال LOST ، نکته ها ، ارجاعات سریال به مسائل روز دنیا و رازهای حل شده و نشده ی سریال ایجاد میکنم.دقیق نمیدونم چه مدت ممکنه این پروژه طول بکشه ولی بخاطر علاقه ای که به سریال دارم تا 99 درصد قول میدم پروژه رو به بهترین شکل تحویل شما عزیزان بدم و اون 1 درصد رو هم بزارید به پای اینکه همگی انسانیم و انسان جایزالخطاست و درآخر همگی به این نتیجه میرسیم که LOST عجب دریایی بوده که ما نمیشناختیمش..!!

    ابتدا از تمامی دوستانی که ازین تاپیک دیدن میکنن چند تقاضا دارم :

    1 ) اگر اولین باره اسم LOST به گوشتون میخوره یا قصد دیدنش رو دارید ازتون تقاضا میکنم تا ابتداتاپیک معرفی سریال رو مطالعه کنید و سپس به دانلودش مشغول شید.


    2) اگر قصد دیدن سریال رو درآینده نزدیک دارید به هیچ وجه مطالب تاپیک رو نخونید چون حاوی اسپویلر هستن.

    3) این تاپیک تماماً از اولین پست تا آخرین پست توسط بنده نوشته میشه و ازشماعزیزان تمنا دارم هیچ پستی تحت هیچ شرایطی اعم از تشکر، پیشنهاد ، انتقاد ، سوال و ... دراین تاپیک مطرح نکنید و اجازه بدید یک پروفایل شیک از سریال برای اولین بار درایران ایجاد کنیم. شاید بگید اولین بار لفظ غلطیه ولی ثابت میکنم تابحال سایت یا کسی تو ایران به این شکل سریال لاست رو زیر ذره بین نبرده و مطمئنم خودتون به حرفم خواهید رسید.

    -احتمالاً یک تاپیک دیگه موازی بااین تاپیک برای بررسی و بحث مسائل مطرح شده تو این تاپیک ایجاد کنیم تا نظراتتون رو اون تو بیان کنید ؛‌ولی تااون موقع هرگونه پیشنهاد، انتقاد ، سوال و .... دارید با پروفایل من درتماس باشید.




    LOST ، داستانی از علم ، ایمان و سرنوشت..!!
    برای دسترسی سریع به مطالب روی بخش دلخواه کلیک کنید.
    شخصیت های اصلی
    -John Lock
    -Hugo Reyes
    -James Ford
    -Sayid Jarrah
    -Jack Shephard
    -Jin & Sun Kwon
    .
    .
    .
    .
    .

    The Candidates-
    Jacob-
    Man In Black-
    فصل 1


    -مقدمه-قسمت اول/قسمت دوم

    -آشنایی با کارگردان نویسنده ی سریال

    -
    داستان فصل

    >> پرواز شماره 815 اقیانوسی سیدنی به لس آنجلس

    >>عار ها + تخته سنگ سیاه (بخش اول)

    >>خرسهای قطبی

    >> Flash Back/Flash Forward/Flash Sideways

    >>نمای کلی از جزیره ؛ محل وقوع حوادث سریال

    >> دریچه

    >> قایق های شناور

    >>چشم ها

    -تفسیر اسامی اپیزودها

    -دیالوگهای ماندگار فصل 1

    -سوالات بی پاسخ فصل 1


    نماد شناسی سریال
    مصر باستان
    آنگلوساکسون ها
    راز اعداد
    عدد 108
    بودائیسم
    .
    .
    .
    .
    فصل 2
    - داستان فصل
    پروژه ی DHARMA

    >>بخش اول..آشنایی اولیه
    >>بخش دوم
    >>بخش سوم
    >Dreams and Visions :رویاها و توهمات :معرفی اولیه
    >نظریات مربوط به رویاها و الهامات و توهمات سریال
    > منابع نویسنده در خلق توهمات سریال - بخش 1
    > منابع نویسنده در خلق توهمات سریال - بخش 2
    فصل 3

    ایستگاه های DHARMA
    >> نگاه اولیه
    فصل 4

    Pending....
    فصل 5

    Pending....
    فصل 6
    Pending....

    توصیه ی اکید ما به شما :
    اگر هنوز سریال رو بطور کامل ندیده اید ، از خواندن و حتی نگاه گذرا به مطالب تاپیک بپرهیزید. مطالب ارائه شده برای درک بهتر حاوی اسپویلر های شدیدی هستند. درخواست ما از شما اینست که ابتدا سریال را کامل ببینید و از آن لذت ببرید و بعد از آن با خواندن مطالب این تاپیک به تفکر پیرامون سریال بپردازید. با تشکر..


    هرگونه نظر، سوال،انتقاد و پیشنهادی درمورد مطالب ارائه شده دراین تاپیک دارید ؛ در این لینک به اشتراک بگذارید.
    پ.ن: پست اول به مرور آپدیت میشود...!!


  2. #2
    جمله مورد علاقه ندارد
    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    ارسال ها
    1,354
    سپاس
    16,112
    از این کاربر 30,047 بار در 1,455 پست سپاس گزاری شده

    فصل اول : مقدمه-بخش اول


    همونطور که مستحضر هستید LOST یک سریال معمولی نیست.برای درک بهتر مسائل سریال خیلی باید اطلاعاتتون زیاد باشه ولی ازونجائیکه ایرانی جماعت خستگی تو خونشه و به دلیل سیستم آموزشی تا وقتی خودمون به دنبال ناشناخته ها نریم تا آخر عمر هیچکس بهت حرفی نمیزنه که فلانی، پاشو برو درمورد فلان موضوع یه خط یاد بگیر. انقدر درگیر مسائل روزمره ایم که هرگز به تعریف دقیقی از دنیای خودمون فکر نمیکنیم.جدای پرداخت به مسائل سریال برای 1 بار هم که شده بیایم اصلاً فکر کنیم یه همچین سریالی هرگز ساخته نشده و بریم یه مقدار دانشمون رو وسیع کنیم. داشتم میگفتم. برای درک صحیح اتفاقات سریال و باز کردنِ پرونده ی عظیم تحلیل اون شما رو نمیدونم ، ولی اولین قدم خودم در شناخت سریال ، آشنایی با پیش نیازهاشه. حداقلش از سریال هیچی نفهمیده باشیم میتونیم ادعا کنیم اگر کسی ازمون تعریف فلان کلمه رو خواست ، جلوش کم نیاریم.

    توانایی تعریف یک کلمه در گفت و گو ها و بحث های دوستانه یا علمی خیلی مهمه. مطمئناً هیچ یک دوست نداریم وقتی دوستمون از ما تعریف "فلسفه" رو میپرسه با یه خزعبل جوابش رو بدیم و به خودمون ببالیم که من روشن فکرم و تابحال دنبال فلسفه رفتم ؛ درحالیکه دروغ محضه پس از همه ی شما عزیزان دعوت میکنم ، چه اونایی که دقیقاً نمیدونن این کلمات چی ان و فقط یه تجسم ازش تو ذهنشون شکل گرفته و چه کسایی که واقعاً دنبالشون رفتن دعوت میکنم دراین پست که حکم آماده سازی مغز رو داره با من همراه باشید تا باهم یه کم آپدیت بشیم.. !!
    اگر بحث کمی سنگین به نظر میرسه از همگی عذر میخوام چراکه بدون این تعاریف اولیه نمیتونیم در مباحث سریال پیش روی کنیم.خواهشمندم اگر هم بلدید ، دانش ذهنیتون رو بااین تعاریف مطابقت بدید و اگر بلد نیستید ، یادبگیرید که نه در تحلیل سریال بلکه در زندگی به دردتون میخوره .




    دانش : کلمه ی دانش یا معرفت ساختاریست برای تولید و ساماندهی یافته ها درباره ی جهان طبیعت در قالب توضیحات و پیش بینی های آزمایش شدنی.

    علم : ساختاریست برای تولید و ساماندهی دانش.

    ریاضی : دانشی که با استفاده از استدلال منطقی از اصول و تعاریف به نتایج دقیق و جدیدی میرسیم.ریاضی از علوم طبیعی بشمار نمیرود ولی ساختارهای ویژه ای که ریاضی دانان می پژوهند بیشتر از دانشهای طبیعی به ویژه فیزیک سرچشمه میگیرند و درفضایی جدا از طبیعت و محض گونه گسترش میابند به طوریکه علوم طبیعی برای حل مسائل خود به ریاضی بازمیگردند تا جوابشان را با آن مقایسه و بررسی کنند.

    فیزیک :علم بررسی و تحلیل طبیعت و در پی توجیه رفتارهای طبیعت در شرایط گوناگون و پیش بینی آنها.

    متافیزیک : شاخه ای از فلسفه است که به پژوهش درباره ی چیستی اصل وجود ، زندگی و جهان به عنوان یک کل میپردازد.متافیزیک را ریشه ی فلسفه میدانند بدین معنا که فیلسوفان نختسین عمدتاً به این حوزه از فلسفه میرداخته اند.


    فلسفه : مطالعه ی مسائلی کلی و اساسی درباره ی موضوعاتی همچون ، هستی،واقعیت،آگاهی،ارزش،خر د،ذهن و زبان است.

    فلسفه ی دیالکتیک :زیرشاخه ای از علم فلسفه به معنای مباحثه و مناظره است. این مبحث در واقع نظریه ای درباره ی ریشه ی "منطق" است.سقراط را بنیان گذار فلسفه ی دیالکتیک میدانند.
    به بیان ساده هرگاه دونظر فلسفی در تضاد باهمدیگر باشند عملی خردگونه که آن دورا دریک نظریه ی جدید جمع کند ، دیالیکتیک است. از نظر هگل و مارکس این امر اجباری و ذاتی خرد است که در آن :
    1-همه چیز با توجه به اینکه درچارچوب زمان قرار دارد ، گذرا و محدود است.
    2-همه چیز ، متضاد خود را نیز دارد.
    3-هنگامی که نیرویی بر ضد خود غلبه میکند ، تغییر رخ میدهد.
    4-تغییر به صورت دایره وار نیست بلکه حالت مارپیچ دارد.


    منطق : ارائه ی روش درست اندیشیدن،تعریف کردن و استدلال کردن را منطق مینامند.

    حقیقت : مفهموم و اصطلاحی است که برای اشاره به اصل هرچیز استفاده میشود.

    واقعیت:آنچه درجهان بصورت عینی دیده میشود واقعیت نام دارد.بطور مثال اینکه بگوییم درخت از جمله ی گیاهان است.

    دو کلمه واقعیت و حقیقت در بسیاری از موارد هم معنا و مترادف‌اند و هر یک جای دیگری به کار می‌رود. اما در برخی موارد بین این دو فرق گذاشته می‌شود. در اصطلاح جدید معمولاً به خود واقعیت و نفس الامر «واقعیت» اطلاق می‌شود. اما «حقیقت» به ادراکی که با واقع مطابقت دارد گفته می‌شود. بر این اساس که بین واقعیت و حقیقت فرق گذاشته شود، در مورد واقعیت این بحث مطرح نمی‌شود که آیا واقعیت ثابت است یا موقت؛ زیرا امور واقعی و نفس الامری ممکن است دائمی و ابدی باشند؛ مانند اصل حرکت و تغییر ماده، و ممکن است موقت باشند؛ مانند واقعیات خاص مادی که مربوط به روابط اجزای مادی است. آنچه که مورد بحث و اختلاف نظر است، در مورد حقیقت است که آیا نسبی است یا ثابت.
    در مورد این‌که حقیقت آیا ثابت است یا نسبی، ابتدا باید دید حقیقت چیست؟ و در واقع منشأ اختلاف در ثبات یا نسبیت حقیقت، اختلاف بر سر تعریف حقیقت است.
    در فلسفه اسلامی که متأثر از فلسفه یونانی است، حقیقت به معنای ادراک مطابق با واقع است. هر قضیه‌ای که مطابق با واقع باشد، حقیقت است.

    بر اساس این فلسفه، اولاً: حقیقت فی الجمله وجود دارد؛ زیرا انکار حقیقت موجب اثبات آن می‌شود؛ یعنی اگر کسی بگوید تمام ادراکات ما خلاف واقع است، خود یک حقیقتی را اعتراف کرده است. ثانیاً: حقیقت، ثابت و دائمی است؛ یعنی مطابقت مفهوم و محتوای ذهنی با واقع و نفس الامر خود نمی‌تواند موقت باشد؛ بلکه دائمی است. البته دوام حقایق اولاً: مربوط به علوم حقیقی است، نه علوم اعتباری؛ نظیر قوانین مدنی و اجتماعی؛ ثانیاً: مربوط به حقایق یقینی است، نه احتمالی.

    اما بسیاری از اندیشمندان، حقیقت را به معنای مطابقت ادراک با واقع نمی‌دانند، بلکه تعریف دیگری از حقیقت ارائه می‌کنند: برخی مانند پوزیتیویسم‌ها بر این باورند که «حقیقت عبارت است از توافق تمام اذهان در یک زمان بر یک قضیه». برخی دیگر مانند پراگماتیسم‌ها حقیقت را عبارت از «فکری می‌دانند که در عمل مفید و دارای تأثیر نیکو باشد». در نظر گروهی دیگر، حقیقت عبارت است از «فکری که تجربه آن‌را تأیید کرده باشد». و...
    مشکل مشترک همه این نظریات، این است که همه اینها منتهی به سفسطه و ایده آلیستی خواهد شد؛ زیرا در همه این نظریات، دریافت واقع مورد انکار قرار گرفته است. اینان خواستند از اشکالات سوفسطائیان رهایی یابند ولی خود در چاله و دام آنها گرفتار شدند. البته این عده که حقیقت را به معنای مطابقت با واقع نمی‌پذیرند می‌توانند بگویند حقیقت ثابت نداریم، بلکه حقیقت نسبی است

    برگرفته از کتاب اصول فلسفه / جلد 1 صفحات 103 الی 108 / مرتضی مطهری


    جهان موازی : یا واقعیت جایگزین فرضیه ای درباره ی وجود واقعیت های جداگانه در کنار واقعیت کنونی است. گروه خاصی از جهان‌های موازی مولتی‌ورس نامیده می‌شود، اگرچه این اصطلاح نیز می‌تواند برای توصیف جهان‌های موازی که واقعیت را تشکیل می‌دهند مورد استفاده قرار گیرد. با وجود اینکه عبارت‌های جهان موازی و واقعیت جایگزین را می‌توان بیشتر جاها به جای هم به کار برد، گاهی اوقات واقعیت جایگزینبه مفهوم ضمنی دیگری نیز اشاره دارد که حاکی از آن است که واقعیت بدیل دیگری از خود ماست. اصطلاح جهان‌های موازی عمومی‌تر است و معنای ضمنی رابطه یا عدم رابطه با جهان خود ما را در بر ندارد. جهان‌هایی که در آن‌ها بسیاری از قوانین طبیعت متفاوت هستند - برای مثال در آن هیچ محدودیت نسبیتی وجود ندارد و سرعت نور را می‌توان پشت سر گذاشت - را می‌توان در شمار جهان‌های موازی به حساب آورد ولی این‌ها واقعیت جایگزین نیستند. تعریف درست جهان‌های موازی در مکانیک کوانتومی به صورت «جهان‌هایی است که از یکدیگر تنها توسط یک رویداد کوانتومی جدا می‌شوند

    بخشی از جهان موازی که در سریال LOST مورد بحث قرار میگیرد طبق فیزیک کوانتوم به این صورت تعریف میشود که یک جسم در یک لحظه در 2 زمان متفاوت حضور فیزیکی داشته باشد.

    سفر در زمان : به ایدهٔ حرکت بین لحظه‌های مختلف زمان گفته می‌شود که مشابه حرکت بین مکان‌های مختلف در فضا صورت می‌گیرد، و در آن امکان ارسال اشیاء (و در بعضی حالت‌ها فقط اطلاعات) به زمان گذشته و آینده وجود دارد.
    با این که از قرن نوزدهم، سفر در زمان همواره موضوع داستان‌های علمی-تخیلی بسیاری بوده است، و نیز سفر یک طرفه در فضا با استناد به پدیدهٔ پارادوکس زمانی مبتنی بر سرعت در تئوری نسبیت خاص (که در پارادوکس‌های دوقلو تشریح شده است) و نیز پارادوکس زمانی جاذبه‌ای در نسبیت عام، تقریباً امکان‌پذیر است، اما هنوز این که قوانین فیزیک امکان بازگشت به زمان گذشته را می‌دهند یا نه مجهول مانده است. تاکنون امکان‌پذیر بودن یا نبودن سفر در زمان به اثبات نرسیده است. به هر وسیله‌ای - چه تخیلی و چه فرضی - که برای سفر در زمان به کار رود عموماً ماشین زمان گفته می‌شود.

    نسبیت عام : این نظریه، گرانش را به عنوان یک عامل هندسی و نه یک نیرو بررسی می‌کند. در این نظریه فضا–زمان توسط هندسه ریمانی بررسی می‌شود. خمش فضازمان مستقیماً با انرژی و تکانه کل ماده و تابش موجود متناسب است. این رابطه توسط سیستمی از معادلات دیفرانسیل با مشتقات پاره‌ای به نام معادلات میدان اینشتین نمایش داده می‌شوند. پایهٔ نظری گرانش در کیهان‌شناسی، این نظریه و تعمیم‌های آن است.


    عقل : خِرَد به نیروی درونی انسان گفته می‌شود که کنترل و مهار کننده امیال او می‌باشد عقل، فکر، و حس سه منبع شناخت در فلسفه هستند. افلاطون، دکارت و اسپینوزا از فیلسوفان عقل گرا هستند. در واقع عقل نیروی تشخیص خوب و بد است که در بدن انسان نهاده شده است.

    احساس: حس گنجایش فیزیولوژیک یک موجود زنده برای ادراک است.

    ادراک : به انگلیسی: Perception) عبارت است از فرایند پیچیده آگاهی یافتن از اطلاعات حسی و فهم آن‌ها.

    درک: یا فهم فرایندی روانی است که طی آن فرد می‌تواند درباره یک ابژه فیزیکی یا انتزاعی فکر کند و مفهومی را برای پرداختن به آن به کار برد.

    ایمان: ایمان در تعریف برون دینی، باوری استوار و مستقل از خرد یا تجربه، به نوعی ایده است. معمولاً این ایده نوعی دین، و مجموعه‌ای از ایده‌های کلی و جزئی است.

    یقین: مانند آگاهی، یقین یک خاصیت معرفتی باورها است. اگرچه بعضی از فلاسفه چنین پنداشته‌اند که تفاوتی میان یقین و آگاهی وجود ندارد، به تدریج تفاوت‌نهادن میان این‌دو معمول‌تر می‌گردد.بر اساس این برداشت، یقین یا بالاترین مرتبه آگاهی یا تنها خاصیت معرفتی بالاتر از آگاهی است.


    قدرت اختیار : (به انگلیسی: Free will) در انسان‌ها، قدرت یا ظرفیت انتخاب بین گزینه‌ها یا عمل در موقعیت‌های خاص، مستقل از قیدهای طبیعی، اجتماعی یا الهی است.

    سرنوشت: سرنوشت اشاره دارد به یک سری اتفاقات از پیش تعیین‌شده (از سر نوشته‌شده) که معمولاً اشاره به آینده دارد، چه کلی و چه جزئی. ریشهٔ اعتقاد به سرنوشت در اعتقاد به این که اتفاقات جهان یک نظم طبیعی را دنبال می‌کند، است.

    خدا : واجب الوجود

    خیر و شر (سفید و سیاه) : دوگانه خیر و شر یا نیک و بد در دین، اخلاق و فلسفه به جایگاه چیزها، خواست‌ها یا رفتارها در یک طیف اشاره می‌کند که جهت خیر اخلاقاً مثبت و جهت شر، اخلاقاً منفی است. مفهوم خیر معمولاً به زندگی،ایثار، تداوم، خوشحالی، عشق، موفقیت و عدالت مربوط می‌شود و مفهوم شر با اشتباه عمدی یا آگاهانه، تبعیض با هدف آسیب به دیگران، تحقیر افراد یا بی‌احترامی به کرامت آنها، تخریب و خشونت در ارتباط است. بعضاً از خیر به اینصورت اثبات میشود که هرگاه شری درکار نباشد ، خیر حضور دارد و برعکس.

    شیطان: به موجود موذی و مضر گفته می‌شود، موجودی که از راه راست بر کنار بوده و در صدد آزار دیگران است، موجودی که سعی می‌کند ایجاد دودستگی نماید، و اختلاف و فساد به راه اندازد.

    ابلیس : در کتاب تاریخ طبری در روایاتی از ابن عباس نقل شده: ابلیس از فرشتگان بود و نامش عزازیل بود و در زمین ساکن بود. فرشتگان ساکن در زمین جن نام داشتند. ابلیس به عبادت همی کوشید و در دانش از همه پیش بود و به همین سبب مغرور شد و در برابر فرمان خدا عصیان نمود.

    دنیا : کلیت هر آنچه که وجود دارد، وجود داشته‌است و یا هر زمانی به‌وجود خواهد آمد.

    آخرت : تجربه ی عکس العمل های کارهایی که در دنیا انجام گرفته در جهت مثبت یا منفی..

    بهشت : بهشت مفهومی است که در بیشتر مذاهب ِباورمند به زندگی پس از مرگ و یا آخرت هست. بهشت جایی است که نیکوکاران پس از مرگ، در آن جاودانه می‌شوند.
    جهنم: دوزخ یا جهنم در بسیاری عقاید مذهبی و اسطوره‌ای مکانی برای عذاب ابدی اغلب پس از رستاخیز، در زندگی پس از مرگ است. از دید بیشتر ادیان ابراهیمی دوزخ جایی برای مجازات است.

    برزخ: مابین این جهان و جهان اخروی(قیامت) است. همچنین به عالم برزخ عالم مثال و خیال نیز می‌گویند

    رستگاری: رستگاری در دین بمعنی نجات انسان از گناه و عواقب گناه است.هرچند معنای رستگاری در ادیان گوناگون یکی نیست، اما در اﺩیان کتاب‌بنیاد مانند یهوﺩیت، مسیحیت و اسلام - رستگاری مساله‌ای کانونی است.

    نیمه ی گم شده : هرچیزی که انسان را کامل کند.میتواند مادی یا غیر مادی باشد که در سریال LOST بعد غیرمادی آن مطرح میشود.



    برگرفته از ویکی پدیای پارسی.

























    ادامه دارد...


  3. #3
    جمله مورد علاقه ندارد
    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    ارسال ها
    1,354
    سپاس
    16,112
    از این کاربر 30,047 بار در 1,455 پست سپاس گزاری شده

    فصل اول : مقدمه - بخش دوم


    عالم ذر :به عقیده مسلمان‌ها عالم ذر یا روز اَلَست، زمانی است که خداوند پیمانی از انسان برای گواهی دادن بر یگانگیش گرفته‌است.

    در قرآن، سخن از پیمانی عظیم که خداوند از انسانها گرفته است به میان آمده
    خداوند در قرآن می‌فرماید: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ. «به یاد آور زمانی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریه آنها را بر گرفت و آنان را گواه بر خویشتن ساخت و فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری، گواهی می‌دهیم. برای اینکه در روز رستاخیز نگویید ما از این غافل بودیم.»

    برخی را نظر بر اینست که حقیقت وجود ابناء بشر در بدو خلق پیش از خلقت جسمانی از درگاه الهی پیمان فرمانبری سپرده اند و سپس از همان آن با اراده بسیط خود سرنوشت خود در توجه به حق یا اعراض از آن را بطور نسبی و اجمالی تعیین کرده اند و تعیین کامل آن در عالم دنیاست. این تعیین تکلیف برای همه موجودات به فراخور استعدادشان محرز است.


    برخی از دانشمندان، این گونه بیان میدارند که:
    خداوند در طول زندگی دنیایی آثار صنع و نشانه‌های یگانگی خود را به انسان نشان می‌دهد و آنان را بر این امر گواه می‌گیرد. گویا می‌فرماید: «أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ» و انسانها با زبان حال پاسخ می­دهند: «بَلی شَهِدْنا». پس در اینجا پیمان تکوینی است و سخن گفتن مانند خبر دادن رنگ رخساره از وضعیت درونی شخص است.

    ربط این عالم با سریال به دیالوگ شخصیت دنیل فارادی برمیگردد که دریکی از اپیزودهای سریال جمله ی "I died before I was born= من قبل از تولدم ، مرده بودم." را زبان می آورد. درباره ی ویژگی های این شخصیت در مقالات بعدی صحبت میکنیم ولی سوال اینجاست که آیا قبل از تولد انسان در جهان دیگری مرگ را تجربه میکند؟ پاسخ این سوال را در این لینک خواهید یافت.

    دین: کیش یک جهان بینی و مجموعه‌ای از باورها است که می‌کوشد توضیحی برای یک رشته از پرسش‌های اساسی مانند چگونگی پدید آمدن اشیا و جانداران و آغاز و پایان احتمالی چیزها، و چگونه زیستن ارائه دهد. ادیان فراعقلی اند، یعنی بخش‌هایی از آن مستقل از عقل و بر مبنای عشق و اعتقاد است.

    یهودیت: دین، فلسفه و روش زندگی قوم یهود می‌باشد یهودیت، نخستین دین ابراهیمی و نیز به عقیدهٔ بسیاری، نخستین دین سازمان یافتهً یکتاپرست به شمار می‌رود

    صهیونیسم : صهیونیسم یک جنبش سیاسی و ملی‌گرای یهودی ست که در اواخر سده ۱۹ میلادی شکل گرفت. عمده‌ترین هدف جنبش صهیونیسم، تشکیل میهنی برای یهودیان بود. این جنبش بر منابع تاریخی و مذهبی تکیه دارد که یهودیان را به سرزمین اسرائیل ارتباط می‌دهد. این سرزمین که آن را امروزه اسراییل می‌نامند، می‌باشد که قوم یهود از حدود ۳۲۰۰ سال پیش تا سال ۲۰۰ میلادی (که امپراتوری روم آن‌ها را پراکنده کرد) در آن سکونت داشتند.

    مسیحیت: یک آیین یکتاپرستانه است که بر آموزه‌ها و سخنان عیسی ناصری (مسیح) استوار گشته‌است. آموزه‌هایی چون تثلیث، مرگ مسیح به عنوانکفارهٔ گناهان، تعمید آب و روح القدس از باورهای بنیادین این آیین هستند. مسیحیت با داشتن ۲٫۲ میلیارد پیرو بزرگترین دین جهان از دید شمار پیروان است.

    بودا: لقبی است که در آیین بودایی به هر کسی که به «روشنی» (بودهی) رسیده باشد اطلاق می‌شود گرچه از آن بیشتر برای اشاره به سیذارتا گوتاما بودا، بنیانگذار مذهب بودایی استفاده می‌شود.

    اسلام: دینی یکتاپرستانه و از دین‌های ابراهیمی است. به پیروان اسلام «مسلمان» می‌گویند. هم‌اکنون اسلام از دید شمار رسمی پیروان، در جایگاه دوم در جهان جای دارد.
    مسلمانان براین باورند که خداوند، قرآن را به محمد از طریق فرشته ای به نام جبرئیل فروفرستاده‌است. به باور مسلمانان خدا بر بسیاری از پیامبران، وحی فرستاده و محمد آخرین آنان است. مسلمانان محمد را اعاده‌کننده ایمان توحیدی خالص ابراهیم، موسی، عیسی و دیگر پیامبران می‌دانند و معتقدند که اسلام کامل‌ترین و آخرین آیین الهیاست

    اسلام هراسی : به پدیده پیش‌داوری یا تبعیض علیه اسلام و مسلمانان گفته می‌شود.

    چوپان (شفرد=Shepherd) در عقاید مسیحیت و یهودیت : هدایت کننده ی مردم گمراه به سمت آرامش و زندگی آرمانی.. در برخی مکاتب فکری ، مسیح را منجی عالم و هدایت کننده ی مردم به سمت روشنایی مینامند و درنگاره هایی که از عیسی مسیح یافت میشود همواره تمثیلی از یک گوسفند سفید به چشم میخورد که اشاره به چوپان بودنِ مسیح دارد.

    لازم به ذکر است کلمه ی چوپان در اسم جک شفرد با حرف a بصورت Shephard نوشته میشود ولی اصل برروی تلفظ است. پدر جک شفرد ، نامش "کریستین شفرد" است. اگر این کلمه را به انگلیسی بنویسیم Christian Shephard خواهیم داشت. با فرض تلفظ یکسان کلمه ی شفرد در هردو لفظ با ترکیبی مواجه میشویم که معنای "چوپان مسیحی" را بازتاب میدهد. در نقدهای بعدی به این مسئله خواهیم پرداخت.

    مدینه ی فاضله ، اتوپیا ، آرمان شهر : یک نظم اجتماعی آرمانی
    اصل واژه utopia یونانی است و معنی آن «جایی که وجود ندارد» یا «ناکجاآباد» می‌باشد. اتوپیا Utopia واژه­ای است مرکب از OU(او) یونانی به­معنای «نفی» و کلمه­ی TOPOS(توپوس) به­معنای «مکان» می­باشد؛ بنابر­این از لحاظ لغوی به­ معنای «لامکان»می­باشد.
    یکی از فرضیاتی که درباره ی جزیره ی محل وقوع اتفاقات زده میشود اینست که این مکان هرگز وجودنداشته است.

    حضرت یعقوب(جیکوب): یعقوب به عبری: יַעֲקֹב) پسر اسحاق، نوهٔ ابراهیم و برادر همزاد عیسو، از پیامبران توحیدی و سومین شه‌پدر، در کتاب‌مقدس است که نقش مهمی را در وقایع پایانی کتاب سفر پیدایش بازی می‌کند. یهودیان، مسیحیان، مسلمانان به پیامبری او اعتقاد دارند. در نزد یهودیان با لقب اسرائیل یا «خلیفه الله» معروف است و در قرآن هم در چند جا، با این نام از او یاد می‌شود.

    بنی اسرائیل: به فرزندان و نوادگان یعقوب گفته می‌شود. این قوم ریشه و پایه قومی هستند که بعدها یهود نامیده شد.

    موسی(ع): از شخصیت‌های کتاب مقدس و نیز قرآن است. در نظر پیروان ادیان سامی (شامل یهودیت و مسیحیت و اسلام) وی از پیامبران بزرگ است و مطابق روایات سنّتی این دین‌ها، قوم بنی اسرائیل را از مصر بیرون برد.

    هارون(Aaron): به عبری אַהֲרֹן ،Ahărōnبه معنای کوه‌نشین)نام فرزند عمران ویوکاب و برادر موسی و میریام(کُلثُم)بود که همراه با موسی به مصر رفت.
    [یهودیان مسیحیانو مسلمانان معتقد به پیامبری او هستند. هارون فصیح سخن می‌گفت. و وزیر و همراه موسی در پیامبریش بود. هارون سه سال از موسی بزرگتر بود و در زمان سخن گفتن با فرعون در مصر هشتاد و سه سال داشت،هارون در کوه هور در سرزمینفلسطین دار فانی را وداع گفت

    جادو: در تخیل انسان‌ها، جادو به ترفندهایی گفته می‌شود که در داستان‌ها برخی افراد انجام داده و (به گفته داستان‌سراها)، می‌توانند از طریق این ترفندها قوانین طبیعت را دور زده و کارهایی خارق‌العاده بروز دهد. به فردی که جادو می‌کند جادوگر گفته می‌شود. در داستان‌ها، جادوگران می‌توانند افراد را طلسم کنند، جادوهای دیگر را خنثی کنند و در شکل و ظاهر افراد و اجسام تغییر به‌وجود بیاورند. در تخیلات داستان‌سرایان، جادوگران معمولا این کارها را با خواندن ورد، کمک گرفتن از نیروهای فراطبیعی، استفاده از ترکیبی از اجسام، و یا تهیه آش‌هایی مرموز انجام می‌دهند.

    نظام نوین جهانی: یک تئوری توطئه که در آن نخبگانی از قدرت در حال توطئه چینی برای سلطه بر تمام دنیا از طریق حکومت جهانی و جهانی‌سازیهستند.

    آنگلوساکسون ها : نام آنگلوساکسون‌ها (Anglo-Saxons) معمولاً برای اشاره به قبایلی از ژرمن‌ها به‌کار می‌رود که از اوایل سدهٔ ۵ میلادی در جنوب و خاوربریتانیای بزرگ نشیمن داشتند. آن‌ها ملت انگلیس را تشکیل دادند و دورهٔ آن‌ها تا زمان تصرف منطقه به‌دست نورمن‌ها یعنی سال ۱۰۶۶ ادامه یافت.

    مکاتب فکری: مکتب فکری مجموعه یا گروهی از افراد است که ویژگی‌های فکری مشترک خود و یا چشم‌انداز فلسفی، رشته‌ای، اعتقادی، جنبش اجتماعی، جنبش فرهنگی و یا جنبش هنری خود را با یکدیگر در میان می‌گذارند.

    لیبرالیسم : به انگلیسی: Liberalism) در معنای لغوی به معنی آزادی خواهی می‌باشد و به آرایه وسیعی از ایده‌ها و تئوری‌های مرتبط دولت اطلاق می‌شود که آزادی شخصی را مهم‌ترین هدف سیاسی می‌داند.

    آمریکا سرزمین فرصت ها : یکی از شعارهای معروفی که بعد از ورود به آمریکا در خیابانهای معروفش دیده میشود همین شعار است. یکی از عقاید لیبرالیسم که میگوید گذشته ات مهم نیست، از امروز آزادانه به سمت هدفت بشتاب.


    مجموعه در ریاضی : هر گردایه یا دستهٔ مشخص از اشیاء دو به دو متمایز گفته می‌شود. مفهوم مجموعه با وجود سادگی آن از مفاهیم پایه‌ای ریاضی است.

    اومرا از خواب جزمی بیدار کرد : - اشاره به یکی از دیالوگ های دزموند هیوم !!

    كانت در نقد عقل محض با دفاع از خردگرایی، آفت بزرگ آن یعنی جزم گرایی را به گونه ای دانشورانه در بوته نقد می افكند و با نگاهی ژرف، پی آمدهای گران در افتادن در هاویه جزم گرایی را می نمایاند. جزمیت یا اندیشه جزمی، پذیرش عقیده ای بی بنیاد است از سر قطع و یقین و باور داشتن آن. جزم گرا، به عقیده خود كه جنبه ذهنی و شخصی دارد، اساس عینی می بخشد و بی هیچگونه تردیدی، آن را خطا ناپذیر می شمارد. او مخالفان خویش را گم كرده راه، در طریق خطا، بدعت گذار، خیانت پیشه و حتی كافر می خواند.
    جزم گرا، خردورزی را دشمن دیرین خویش می انگارد و فلسفه را موجب تزلزل پایه های عقیده جزمی و فروپاشیدن شالوده اندیشه های تردیدناپذیر می داند. فیلسوف از شك آغاز می كند و به منزلگاه یقین می رسد؛ اما در هیچ منزلی برای همیشه اقامت دائمی نمی گزیند.
    فیلسوف اهل پرسش، تردید و چون و چراست و برای دستیابی به حقیقت، در دار مشاجرات، در كنكاش و تكاپوست.
    از این رو، فیلسوف در طریق جست و جوی حقیقت، جانبدار آزادی است و در آزادی، برآمدن آفتاب اندیشه را مشاهده می كند. اما جزم گرا با انگاره های جزمی خویش كه خردلی تردید در دل آنها راه ندارد، خود را سرگرم و دلخوش می دارد و با پرهیز از تردید، تشكیك و چون و چرا، بازاندیشی در جزمیتها را برنمی تابد و باورهای درونی خویش را، دانش عینی، كلی و قطعی می خواند.
    كانت با دلواپسی از پدیده جزم گرایی، آن را خطری می داند كه خیر همگان را تهدید می كند و اندیشمندانه از خود می پرسد كه در برابر این پدیده چه باید كرد؟(اجرای دستورات بی چون چرا ازسوی شخصیت دزموند هیوم ) او راه راست را در ایجاد نكردن سد و مانع در مسیر كوشندگان خردورز می داند و می گوید: «بگذارید این اندیشه وران، آزادانه راه خود را بپویند. اگر آنان استعداد خود را نشان دهند، اگر پرسشهای ژرف و نوین ارائه كنند، در یك كلام، اگر آنان خرد را نشان دهند، خرد همواره سود خواهد برد.

    برای آشنایی بیشتر بااین پدیده عبارت "اومرا ازخواب جزمی بیدار کرد" را درگوگل سرچ کنید.

    جزم گرایی : عبارت است از روش اندیشه گری غیرانتقادی،غیرتاریخی و متافیزیک که بر بنیاد باورهای جزمی یعنی نظرات ، برهان ها و باورها استوار است.

    افسانه ی پنلوپه و ادیسیوس : در اساطیر یونان باستان میخوانیم پنلوپه و ادیسیوس زوجی خوشبخت بوده اند که به برخلاف میل خانواده هایشان با هم ازدواج کردند.ادیسیوس فرمانده سپاه بود و برای جنگی عظیم راهی شد و تا سالیان سال کسی از او خبری نداشت.دراین سالها همسرش ، پنلوپه ، به سینه ی 108 خواستگارخود دست رد زد و منتظر عشق خود ماند. در افسانه های ملل عشق پنلوپه و ادیسیوس یکی از مثالهای بارز ادبیات عاشقانه به شمار میرود. این داستان شبیه کدام 2 شخصیت سریال بود؟؟ دندان روی جگر بگذارید...



    پایان مقدمه


    پ.ن : بنده از 23 خرداد تا 3 تیر برای امتحانات برمیگردم دانشگاه..انشالله تابستون تاپیک رو پی میگیرم..ممنون بابت صبری که به خرج میدین




























    On the Next Episode





  4. #4
    جمله مورد علاقه ندارد
    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    ارسال ها
    1,354
    سپاس
    16,112
    از این کاربر 30,047 بار در 1,455 پست سپاس گزاری شده

    آشنایی با کارگردان و نویسنده













    نـــویــسنده...


    Damon Lindelof متولد 24 آوریل 1973 نویسنده ی اصلی سریال لاست میباشد.این نویسنده تحصیلات خود را در دانشگاه نیویورک گذرانده است و دارای مدرک نویسندگی ازین دانشگاه است.این فرد قبل از حضور در سریال لاست نویسندگی اپیزودهایی از آثاری چون Undressed ، Nash Bridges،Crossing Jordan و Ultimate Wolverine vs. Hulk را در کارنامه دارد.او نویسنده ی اصلی سریال بوده و دراین امر Carlton Cuse نیز به او یاری رسانده است.

    ایشان بعد از غیبت طولانی بعد از اتمام لاست، درسال 2014 با سریال Leftovers شبکه ی HBO به این عرصه بازگشت.او از سال 2005 تا 2009 بطور متوالی نامزد کسب جایزه ی امی بهترین نویسندگی بوده است که البته جایزه ی سال 2005 را برنده شده است.

    درجریان مراسم کامیک کان سال 2008 یکی از هواداران لاست از وی پرسید که کدام اپیزود سریال را دوست دارد و او پاسخ داد 2 قسمت نهایی فصل یک ، Exodus Part I,II
    دیمن لیندلف بهمراه آبرامز و Carlton Cuse در فهرست 100 شخصیت تاثیرگذار هالیوود قرار دارد.

    کــارگــردان...


    Jeffrey Jacob Abrams متولد 27ژوئن1966 کارگردان و تهیه کننده اصلی سریال LOST میباشد.او فرزند جرالد آبرامز است و بعد از تمام دوران دبیرستان برای ادامه تحصیل راهی دانشگاه Sarah Lawrence شد.این دانشگاه عمده ی تمرکزش برروی تربیت نویسنده برای حضور درجوامع هنری است و فارغ التحصیلان این دانشگاه قادرهستند تا نوشته هایشان را با استانداردهای فلسفی،روانشناسی،مذهبی و ... تلفیق کنند.

    جی جی آبرامز اولین باری که دست به قلم شد، داستان Ordinary People نوشته ی Alvin Sargent را مورد تقلید قرار داد و بعد از نگارش اولین فیلمنامه اش ، هالیوود متن فیلمنامه اش را تبدیل به فیلم Taking Care of Business کرد.این شخص بعد ها فیلمنامه های Regarding Henry و Forever young را نگاشت و با مایکل بی در نوشتن فیلمنامه ی Armageddon همکاری کرد. آبرامز درسال 2005 درلیستی که ازسوی مجله ی Fade In بعنوان یکی از 100 شخصیت هالیوودی که باید آنهارا بشناسید معرفی شد. این شخص در فهرست 100 شخصیت تاثیرگذار هالیوود هم حضور دارد.

    تام کروز بعد از دیدن سریال Alias برروی DVD عاشق او شد و کارگردانی Mission Impossible III را به او واگذار کرد.آبرامز با واسطه هایی مثل Lipyd Braun و Jeffrey Lieber بعنوان کارگردان اصلی سریال انتخاب شد و ایده ی خام شبکه ی ABC را بهمراه نویسنده ی سریال، آقای Damon Lindelof به سریال عظیمی به اسم LOST تبدیل کرد. آبرامز بعد از ساخت اپیزود 1 سریال لاست تمرکزش را برروی قسمت سوم فیلم تام کروز ، ماموریت غیرممکن کرد و دراین بین پروژه ی LOST تا مرز کنسل شدن پیش رفت چرا که نویسنده ی سریال اعلام کرد داستان به قدری سنگین است که توانایی پیش برد آن به صورت انفرادی را ندارد و اینجا بود که Carlton Cuse رضایت خود را برای همکاری در کارگردانی اثر اعلام نمود و تا بازگشت آبرامز از کارگردانی ماموریت غیرممکن، کلاه کارگردانی را برسر نهاد.

    آبرامز را بعنوان یکی از کارگردانهای جاه طلب صنعت سریال میشناسند.او وقتی هنوز لاست به سرانجام نرسیده بود ، پروژه ی شخصی اش یعنی Fringe‌را کلید زد.درسال 2011 تهیه کنندگی سریال Person of Interest را برعهده گرفت و درسال 2013 نیز سریال Believe‌را تهیه کنندگی کرد و با یک شکست عظیم مواجه شد. او کارگردانی سریال Revolution که کنسل شده را نیز برعهده داشت.

    او درسال 2005 برنده ی جایزه ی امی بهترین کارگردانی تلویزیونی برای سریال لاست شد و درهمان مراسم بخاطر همکاری با دیمن لیندلف برای نگارش پایلوت سریال نامزد کسب بهترین نویسنده ی تلویزیونی گردید.آبرامز تمام اپیزودهای لاست را به مانند مردم عادی، با پخش هفتگی تماشا کرده است.









  5. #5
    جمله مورد علاقه ندارد
    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    ارسال ها
    1,354
    سپاس
    16,112
    از این کاربر 30,047 بار در 1,455 پست سپاس گزاری شده

    داستان فصل 1 : محتوی اسپویلر


    داستان فصل اول

    >> در پست های بعدی بخش های آبی رنگ را مورد کالبد شکافی قرار میدهیم.دراین پست برای یک دست بودن مطلب از توضیح اضافی درمورد این بخش ها خودداری شد.


    فصل 1 سریال لاست در 22 سپتامبر 2004 با پخش اپیزود 1 کارخود را آغاز کرد و با پخش 25 اپیزود در تاریخ 25 می 2005 به کارخود سرانجام بخشید.شخصیت های جک شفرد،سعید جراح،هیوگو ریِس ، ساویر و مایکل در تمام 25 اپیزود سریال حضور داشتند.

    شمای کلی فصل 1 از 2 بخش تشکیل میشود. 1)آشنایی با بازماندگان صانحه ی هوایی 2)تلاششان برای زنده ماندن که دراین بین زیرشاخه های دیگری ازین 2 بخش موردتوجه ی بیننده قرار میگیرد.

    >>فراهم کردن یک کمپ مناسب جهت استقرار 48 نفر از بازماندگان بخش میانی هواپیما که این کمپ ها در 2 بخش جزیره واقع شده اند. درابتدای سریال تمام شخصیت ها به استثنای "جان لاک" براین عقیده استوارند که تیم جستو جوی دریایی به محل حادثه می آید و جانشان را نجات میدهد به همین علت همگی خیالشان از نجات یافتن راحت است ولی جان لاک از همان اولین تصویری که از او میبینیم حضور خود را در یک مکان سحرآمیز احساس میکند.

    شخصیت های Kate ، Sawyer،Sayid بهمراه نیمی از گروه در ساحل مستقر میشوند و هرشب با روشن کردن آتش شانس خود را برای دیده شدن توسط گروه های امداد امتحان میکنند.
    بقیه ی افراد با راهنمایی های جک شفرد به درون جنگل رفته و درون غاری سکنی میگزینند.این غار یک منبع طبیعی از "آب تازه" برای گروه است.

    >> جست و جوی جزیره (هدف : پیدا کردن غذا،آب،غارمحل اسکان گروه و یادگیری درمورد تخته سنگ سیاه"Black Rock")

    - مواجه شدن با هیولا "دود سیاه"

    >>تلاش افراد برای جلب اعتماد دیگر اعضای باقیمانده(این تلاش بین چهارشخصیت کیت،لاک،ساویر و جین بیشتراز بقیه صورت میگیرد)

    >>تلاش برای ترک جزیرهبه کمک کلک"وسیله ای شناور برروی آب که از بستن چوب ها به یکدیگر ایجاد میشود"

    >>آشنایی گروه با کلمه ی "دیگران"

    >>تلاش برای یافتن شخصیت کلیر که توسط "دیگران" دزدیده شده است.

    >>تلاش جان لاک و بوون برای بازکردن دریچه ای درمیان جنگل

    در صبح یک روز عادی پرواز شماره 815 مسیر اقیانوسی سیدنی به لس آنجلس(Oceanic)به طور ناگهانی در یک چاله ی هوایی گرفتار میشود و درمیان آسمان و زمین به 3 قسمت تکه تکه میشود و لاشه اش در سه بخش جزیره ای واقع در جنوب اقیانوس آرام در نزدیکی جزیره ی کوچک "فیجی" می افتد و دراین بین 48 نفر از سرنشینان زنده میمانند.بعد از چنداپیزود اولیه که برای برطرف کردن "شوک شخصیتها" بعد از سقوط ازآن ارتفاع است، سریال رنگ و بوی جدیت به خود میگیرد. گروه در اولین شب حضور در جزیره صدایی عجیب از درون جنگل واقع در جزیره میشنود.در بخش دوم اپیزود اول (Pilot : Part 2) سه تن از شخصیت های داستان برای یافتن کابین خلبان به وسط جنگل میروند تا با پیدا کردن بی سیم ، پیام کمک به گروه های امداد مخابره کنند ولی متوجه ی اتفاقات عجیب و غریبی میشوند.

    گروهی دیگر از نجات یافتگان در جزیره ای که تماماً ویژگی های یک مکان استوایی و گرمسیری (پوشش انبوه و باران شدید) را دارد با یک خرس قطبی که ممکن نیست در آن مکان توانایی زندگی داشته باشد مواجه میشوند و بعد از تلاش برای مخابره ی پیام متوجه میشوند قبل از آنها یک نفر دیگر به زبان فرانسوی پیام کمکی را ارسال میکرده که 16 سال است به مقصد نرسیده (پیام به این شرح است : من الان تنها هستم، در یک جزیره تنها گیر افتاده ام.لطفاً کسی برای نجاتم بیاید. بقیه همگی مرده اند. آنها کشته شده اند.او همه ی آنهارا کشت.) پیام فوق به زبان فرانسه به بی سیم گروه میرسد و شخصیت Shannon آن را ترجمه میکند. و بعد از آن با دیالوگ شخصیت چارلی که میگوید "Guys , Where Are We= رفقا....ما کجاییم؟؟" سریال بطور رسمی شروع میشود و هیجان سرشار تمام وجود بیننده را دربرمیگیرد.

    از اپیزود 6 به بعد تقابل علم و یقین برای اولین بار درسریال توسط 2 نماینده به نامهای جک شفرد و جان لاک مطرح میشود. جک شفرد پزشک و متخصص اعصاب است و جان لاک یک ماجراجوی درجه یک که سعی دارد به گروه بفهماند هیچ چیز بی علت اتفاق نمی افتد و سقوطشان درجزیره و زنده ماندشان معلول یک حقیقت بزرگتر بوده است.

    دنیل روسو ، زنی است که 16 سال پیش از ورود مسافران پرواز 815 در جزیره گرفتار شده است و بعد از گفتن ماجرای خودش به سعید جراح ، به اتفاقات سریال بیش از پیش استرس و هیجان وارد میکند. وقتی به سعید میگوید که گروهی که با لفظ دیگران قلمداد میشوند دخترش را از وی دزدیده اند ، سعید پی میبرد که آنها تنها بازماندگان جزیره نیستند و قبل از آنها افراد دیگری نیز در آن مکان حضور داشته اند. بعدازینکه ماجرای روسو برای تمام گروه فاش میشود ، همگی باور میکنند که خلاص شدن از جزیره محال است و سه عنصر خرس قطبی، هیولای سیاه و دنیل روسو همگی از اتفاقات عجیب و غریبی هستند که هیچ کس نمیتواند آنهارا از نظر عقلی توجیه کند.تااینجای سریال به قدر کافی گنگ و راز آلود است تااینکه شخصیت جان لاک درمیانه های جنگل به یک دریچه اسرار آمیز برمیخورد که گویا پرده از رازهای جزیره برخواهد داشت ولی نمیداند که آن دریچه خود یک قطعه از یک پازل اسرار آمیز و لاینحل به اسم "جزیره" است.
    یکی از ویژگی های جزیره که بعدها درموردش توضیح داده میشود "نازا بودن" خانم هاست و هیچ کس در جزیره توانایی به دنیا آوردن بچه را ندارد ولی شخصیت کلیر با کمک کیت بچه اش آرون (هارون=Aaron) را به دنیا می آورد.







    درانتهای فصل 1 دیگر امیدی برای نجات یافتن نیست و همه چیز پیچیده میشود.جک شفرد که هدایت کننده ی گروه است کلافگی عجیبی دارد و دچار پارانویا میشود و مدام چیزی شبیه به کالبد پدرش را جلوی دیدگانش میبیند. جان لاک به دنبال کشف حقایق جزیره ماجراجویی هایش را پی میگیرد. شخصیت مایکل که با پسرش والت رابطه ی چندان صمیمی ندارد(بعد ها علت و معلول هارا توضیح میدهیم.) به دنبال راهی برای نجات خود و پسرش است ولی عده ای ناشناس که در فصل بعد مشخص میشوند، پسرش را میدزدند و مجموعه ی پیچیده ای از اتفاقات کوچک و بزرگ که بهمراه فلش بک های بسیار شخصیتها به ماجرای قبل از سقوطشان به تصویر کشیده میشوند و بیننده را در عطشی وصف نشدنی منتظر فصل دوم میگذارند.


    >> پرونده ی مفصلی از کالبدشکافی شخصیت ها در دست نگارش است که در وقت مناسب درتاپیک قرار خواهد گرفت.


  6. #6
    جمله مورد علاقه ندارد
    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    ارسال ها
    1,354
    سپاس
    16,112
    از این کاربر 30,047 بار در 1,455 پست سپاس گزاری شده

    Oceanic Flight 815 | پرواز شماره 815 اقیانوسی به مقصد لس آنجلس



    خطوط هوایی اقیانوسی، پرواز شمار 815 طبق برنامه قرار بود تا در 22سپتامبر 2004 میلادی تعداد 324 مسافر را از سیدنی واقع در استرالیا به لس آنجلس واقع در کالیفرنیای ایالات متحده منتقل کند و وظیفه ی این ترابری برعهده ی هواپیمای بوئینگ777-200ER بود که در میانه های راه از مسیر اصلی هزاران کیلومتر فاصله گرفته و از مدارهای مراقبتی محو شد و با متلاشی شدن وارد جزیره ای اسرار آمیز گردیده و بنای ماجراهای سریال را پی ریزی کرد.

    از آنجایی که جزیره بستری برای وقوع اتفاقات عجیب و غریب است در فصل دوم متوجه میشویم که سقوط هواپیما نتیجه ی عدم وارد کردن دنباله ی اعداد در کامپیوتر توسط شخصیت دزموندهیوم بوده است.این کار وی باعث ایجاد یک میدان مغناطیسی بسیار قوی برفراز جزیره شده و هوا پیما را بطور دورانی متلاشی کرده و بعد از شکستن هواپیما به سه تکه، آن را به سوی جزیره هدایت کرده است. در فصل نهایی متوجه میشویم که علت سقوط هواپیما خواسته ی شخصیتی به نام جیکوب بوده است چراکه درون هواپیما تعدادی از مسافران انتخاب شده بودند تا بعد از وی، از جزیره محافظت کنند.
    دو ماه بعد از ناپدید شدن هواپیما شخصی به اسم چارلز ویدمور(بعداً به توضیح درموردش میپردازیم) برای اینکه دنیا را از اتفاقات جزیره بی خیال سازد در بستر اقیانوس هند در منطقه ای به نام ساندا ترنچ لاشه ای قلابی از هواپیما را قرار میدهد و توجهات را از هواپیمای متلاشی شده ی اصلی که در جزیره قرار دارد منحرف میسازد.تعداد دقیق بازماندگان پرواز 815 چیزی بیش از 69 مسافر و 2 خدمه بوده است که ازین بین 6 تن از آنها در فصل3 موفق به ترک جزیره میشوند و در اذهان عمومی و رسانه های خبری به "اوشنیک 6" معروف میشوند.

    این پرواز مسافران خود را از درگاه شماره 23 فرودگاه سیدنی در ساعت 2:15 بعد از ظهر سوار کرد و طبق محاسبات ساعت 10:42 شب میبایست به فرودگاه لس آنجلس میرسید.بعد از 6 ساعت حضور در آسمان، هواپیما کنترلش با زمین قطع شده و درگیر صانحه ی هوایی میشود. خلبان تصمیم میگیرد تا مسیر را دور زده به نزدیک ترین خشکی که جزیره ی کوچکی به اسم فیجی بود هواپیما را فرود آورد. حدود 2 ساعت تمام و با طی مسافتی بیش از 1000کیلومتر از مسیر اصلی، هواپیما وارد چاله ی مغناطیسی جزیره شده و به سمت آن شیرجه میرود.

    شخصیت دزموند که عامل واسطه ای برای سقوط هواپیما بود بعد از دوماه پی به اشتباه خود میبرد و در اپیزود Live Together,Die Alone متوجه ی غفلت خود میگردد.
    راهروی عقب هواپیما بعد از کنده شدن در اقیانوس می افتد و مسافران آن بخش تا جزیره شنا کرده اند. چند لحظه بعداز جدا شدن بخش عقبی، کابین خلبان جدا شده و در اعماق جنگل فرود می آید. باقیمانده ی هواپیما که بخش مرکزی آن را تشکیل میداد در ساحل به زمین اصابت میکند. با سقوط هواپیما به جزیره ، شخصیتی به اسم Mikhail Bakunn با روشن کردن منوری به دو شخصیت دیگر سریال یعنی بنجامین لینوس و ژولیت بورک اطلاع میدهد که بازمانده هایی جدید به جزیره آورده شده اند.

    در فصلهای بعد با منفجر شدن بمب اتمی داستان جهان موازی شروع میشود و مشاهده میکنیم که همه ی شخصیت ها و البته هواپیمای 815 به سلامت به فرودگاه لس آنجلس رسیده اند ولی گویا با پیاده شدنشان از هواپیما نیمه ی گم شده ی شان را درجایی بین زمین و آسمان جا گذاشته اند.




    تقریباً تمام بازماندگان نباید درون این هواپیما حضور میداشتند.علت ها را بررسی میکنیم :


    جک شفرد : او بخاطر تابوت پدرش که جزو وسایل قابل حمل توسط هواپیما محسوب نمیشود نباید وارد هواپیما میشد ولی به اصرار جک شفرد ، روادید حضورش در هواپیما صادر گردید.

    کیت : او میبایست هنوز تحت پیگرد قانونی قرار میگرفت و انتقالش به لس آنجلس خیلی زود صورت گرفت.

    ساویر : اگر با یکی از مقامات استرالیا در یک میخانه دعوا نمیگرفت از آنجا "دیپورت" نمیشد.

    جان لاک :او فلج بود و همراهی نداشت و البته درون هواپیما هیچ ویلچری برای راحتیِ او تعبیه نشده بود.

    سان و جین کوآن : سان به دلیل سرپیچی از پدر جین میبایست فرار میکرد و جین نیز میبایست با ماشینی که دوستش برایش تعبیه کرده بود از فرودگاه دور میشد.

    کلیر : معمولاً برای مسافت های طولانی زنان حامله را سوار هواپیما نمیکنند ولی او با امضای برگه های مربوطه پذیرفت تا سوار هواپیما شود.

    سعید : اگر پرواز روز 23 سپتامبر لغو نمیشد، سعید یک روز زودتر به لس آنجلس میرسید و درگیر ماجرا نمیشد. هواپیمای 815 در 24 سپتامبر از زمین بلند شد.

    مایکل و والت : اگر مادر والت فوت نمیکرد و پدرخوانده اش او را پس نمیزد، مایکل از آمریکا برای برگرداندن پسرش به استرالیا سفر نمیکرد.

    هارلی : او به دلیل وزن زیاد خود در ورودی شماره 23 فرودگاه دقایقی معطل گارد امنیتی شد و نزدیک بود پرواز را از دست دهد.
    و
    .
    .
    .
    .
    >> لاشه های استفاده شده در جزیره از کمپانی Delta Airlines قرض گرفته شد.

    >>بوئینگ 777 یکی از ایمن ترین هواپیماهای آسمان است که تاکنون تنها 12 مورد صانحه ی هوایی را تجربه کرده است.

    >> سریال لاست در تاریخ 24 سپتامبر 2004 پخشش آغاز شد.این دقیقاً تاریخی بود که هواپیما دچار صانحه ی هوایی شد.

    >>تعداد 324 مسافر درون هواپیما حضور داشتند که این عدد از حاصل ضرب عدد 108 در 3 به دست می آید. درمورد عدد 108 و دیگر اعداد بعداً توضیحات مفصلی خواهیم داد.

    >>در دومین اپیزود سریال Chuck که توسط NBC پخش میشد، شخصیت چاک توسط مقامات امنیتی مورد بازجویی قرار میگیرد ودراین سکانس از وی درمورد اولین چیزی که با دیدن تصاویر به ذهنش خطور میکند اظهار نظر کند . پاسخی که او میدهد : "پرواز اوشنیک 815 توسط یک موشک زمین به هوا در میانه ی آسمان خنثی گردید(نابود شد.)."

    >> درمراسم معارفه ی آیفون3 کسی که معرفی گوشی را برعهده داشت از قابلیت موسوم به "حالت پرواز" گوشی پرده برداری میکند که برخلاف گوشی های دیگر که نامش Flight Mode است دراین گوشی نامش Oceanic Flight 815 بوده است.

    >> در سالهایی که سریال پخش میشد خدمات Gmail گوگل موقع ثبت نام کاربران در بخش قوانین EULA بخشی درمورد چیزهایی که توسط گوگل یافت نمیشوند توضیح داده بود که درمورد پرواز 815 اوشنیک جست و جو بی فایده خواهد بود. بخش قوانین معمولاً جزو قسمتهایی است که کاربران درمواجه با آنها رول وسط موس را پائین میدهند تا سریعتر به گزینه ی ثبت نام برسند.

    >>در بخش تیتراژ سازندگان بازی X-men Origins : Wolverine نسخه ی PC آخرین جمله ای که مشاهده میشود "تشکر ویژه و تقدیم به پرواز 815 اوشنیک"



    وجه تسمیه کلمه ی Oceanic با فلسفه <<


    پرواز یا احساس عمیق؟؟


    Oceanic Feeling یا احساس اقیانوسی تعریفیست که اولین بار توسط "سیگموند فروید"(پدرعلم روانشناسی) در بخش 1 کتابش Civilization and Its Discontents (تمدن و ناملایماتش) مطرح گردید.

    فروید درتعریف این کلمه به تفسیر نامه ای از دوست فرانسوی اش Romain Rolland اشاره میکند. رومن رولند یک نویسنده ی اهل عرفان و تصوف در فرانسه بود.دراین نامه رولاند توضیح میدهد که به چه چیز احساس "اقیانوسی" گفته میشود. به عقیده ی او احساس جاودانگی، یک ارتباط عمیق و بیکران و نشئت گرفته از ذات انسان به تمام چیزها. یک حس مشترک بین انسان و جهان.

    رولاند به عقیده ی فروید مردیقین و ایمان است.این لفظ را درسریال به وفور با نام Man Of Faith شنیده اید.فروید میگوید که رولاند به واسطه ی احساس اقیانوسی خود توانست توجیه عقلی برای نظام خلقت در ذهن خودش داشته باشد.توضیحی که هرکس باید خودش آن را دریابد و نمیتوان آن را به مانند 1+1=2 به دیگران آموخت. فروید یک پوچ گرا (Atheist) و منکر خدا بود و در محافل فلسفی و روانشناسی از او بعنوان Man Of Science یاد میشد.لقبی که متضاد چیزی که به جان لاک نسبت میدهند و مشابه تعریفی که سریال از جک شفرد ارائه میدهد.

    فروید در کتاب تمدن و ناملایماتش به مقابله با احساس اقیانوسی رومان رولاند میپردازد و دربرابر حضور یک نیروی مطلق ، جبهه گیری خود را اعلام میدارد.

    این تفاسیر را درسریال گنجاندن، کمترین کاریست که دو نویسنده و کارگردان سریال یعنی جی جی آبرامز و دیمن لیندلف که اولی از دانشگاه Sarah Lawrence و دومی از دانشگاه NewYork فارغ التحصیل شده اند ، قادر به انجام دادنش هستند. همینجا اولین نظریه درمورد سریال کلید میخورد.آیا تمام سریال یک احساس درحد پلک زدن بود؟ وارد نظریات مربوط به جزیره نمیشویم که دراین پست نمیگنجد.






    Sigmund Freud


  7. #7
    جمله مورد علاقه ندارد
    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    ارسال ها
    1,354
    سپاس
    16,112
    از این کاربر 30,047 بار در 1,455 پست سپاس گزاری شده

    The Caves and Black Rock Part I



    غاری که در جزیره وجود داشت درواقع محلی بود که جک شفرد آن را در اپیزود White Rabbit فصل اول کشف میکند.جک که به دنبال آب تازه برای گروه میگشت دچار اختلال بینایی میشود و مدام کالبدی از پدر خود، کریستین شفرد را جلوی دیدگان خود میبیند.این دید جک شفرد اورا به غاری درون جنگل هدایت میکند که درآن آب تازه یافت میشود. بعداً جک نیمی از گروه بازماندگان را باخود به درون غار می برد تا از ویژگی های آن مثل آب تازه، سرپناه،امکان دفاع بهتر و غیره استفاده کامل را ببرند.

    تاریخچه ی این غار اما به چه زمانی برمیگردد؟در فصلهای نهایی معلوم میشود که مادر ناتنی دو شخصیت بالای هرم یعنی جیکوب و مردسیاه پوش درون این غار آنهارا بزرگ میکند.این مکان همچنین محلی است که مرد سیاه پوش مادر خود را به قتل میرساند و جیکوب نیز پس از تبدیل شدن برادرش به دودسیاه جسد اورا درکنار مادرش قرار میدهد. هویت این اجساد در اپیزود 111 سریال فاش میشود.

    جان لاک با دیدن جسد پوسیده شده ی مرد سیاه پوش و مادرش لفظ "آدم و حوا" را برایشان انتخاب میکند.قبل ازینکه جان لاک به وجود اجساد پی ببرد، جک شفرد مهره ی سیاه و سفیدی را از لباس این اجساد پیدا میکند و به جان لاک چیزی دراین باره نمیگوید.وقتی دنیل روسو از حضور دیگران در جزیره به گروه گوشزد میکند،بازماندگان درون غار سکنی میگزینند.


    درسال 2007 بازی رایانه ای تحت عنوان LOST : Via Domus منتشر شد که درآن یک لوکیشن متفاوت از غار با جزئیات بیشتر به تصویر کشیده شد.شخصیت قابل بازی که الیوت مازلو نام دارد در روز دوم حضورش درجزیره وارد غار میشود و درآن با جسد خرس قطبی و خفاشهایی روبه رو میشود. حین پیشروی دراین غارها صدای دودسیاه نیز به گوش میرسد.
    طبق نظریه ی جک، اجسادی که درون غار پیدا شدند میبایست 40 الی 50 سال قبل از سقوط هواپیما مرده باشند.این نظریه را جک براساس میزان پوسیدگی لباس اجساد مطرح میکند. همانطور که گفته شد گروه از غار بعنوان کمپ استفاده میکردند و برهمگان مبرهن است که یکی از مزیت های کمپ اینست که میتوان در آن خوابید. حال این چه ربطی به سریال دارد؟ اجسادی که درون غار وجود داشتند میتوانستند کیت و جک شفرد یا هرکس دیگری باشند. چطور؟ در فصل های نهایی زمانی که پدیده ی سفر دز زمان در سریال مطرح میشود شخصیت هارلی به جک شفرد میگوید که این اجساد متعلق به دو مسافر پرواز 815 اوشنیک هستند که سالها قبل فوت کرده اند. اگر سریال را دقیق دیده باشید می بینید که در فصلهای نهایی مدام بین سالها سوئیچ میشویم و این گذر سالها به عقب و بازگشت دوباره به آینده باعث شده تا افراد گروه که طی سالیان در غارها سکنی گزیده اند فوت کرده باشند و جسد دوتن از آنها درون غار یافت شده باشند.


    Black Rock Part I

    Black Rock یا تخته سنگ سیاه نام یک کشتی تجاری بریتانیایی بود که در قرن 19 میلادی سفری را آغاز میکند و دست برقضا جزیره کشتی و خدمه اش را به سمت خود فرا میخواند و کشتی در یک شب طوفانی در جزیره به گل مینشیند.این کشتی محموله ای از بردگان،دینامیت و دیگر وسایل مناسب حفر زمین را باخود حمل میکرده است.موج بسیار بزرگی که باعث تغییر مسیر کشتی شد این وسیله را تا قلب جزیره با خود به پیش برد و بعد از آن همه ی کسانی که از کشتی بازدید میکردند از آن و نواحی اطرافش به عنوان قلمروتاریکی یادمیکردند.کاپیتان کشتی فردی به اسم Magnus Hanso بوده است. درسال 2007 شخصیت هیوگو ریِس کشتی را با مواد منفجره میترکانَد.


    چیزی که کشتی را مرموز جلوه میدهد اینست که اطلاعات دقیقی درمورد آن در دسترس نیست تنها چیزی که مسلم است داستان تاریخچه ی کشتی ،حضورش در جزیره،علت حضورش در جزیره و توصیفاتیست که ازین کشتی در منابع واقعی قدیمی در دسترس است.



    این کشتی همان Black Rockای است که آخرین بار در 22 مارس 1845 در مسیر بندر پورتسموث به تایلند توسط کشتی های محلی دیده شده است.پس این کشتی خیالی نیست و تاریخچه ای منصوب به خود دارد.در سریال لاست کشتی را در جریانات سال 1867 مشاهده میکنیم.زمانی که سرخدمه ی کشتی آقای Jonas Whitefield رضایت میدهد تا شخصیت بسیار مهم سریال "ریچارد" به جمع خدمه ی کشتی بپویندد.ریچارد را یک کشیش به سرخدمه بعنوان برده فروخته بود.شخصیت ریچارد بعد از قرائت شدنِ‌جمله ی "این مرد زین پس جزو دارایی های کاپیتان مانگوس هنسوشناخته میشود" سفر ملالت بار خود را به سمت جزیره آغاز میکند.


    بقیه ی اطلاعات پیرامون این کشتی در فصل بعد ارائه خواهد شد.
    بنده مطالب مربوط به BlackRock را به قسمتهای کم حجم تر تقسیم کرده ام تا با پیش روی در فصول کار اینجانب در توضیح نقش کشتی در اتفاقات سریال آسان شود.






  8. #8
    جمله مورد علاقه ندارد
    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    ارسال ها
    1,354
    سپاس
    16,112
    از این کاربر 30,047 بار در 1,455 پست سپاس گزاری شده

    خرس های قطبی




    خرس های قطبی را اولین بار محققان پروژه ی DHARMA (بعداً مفصل توضیح میدم) با گذاشتن در قفسی درون ایستگاه Hydra واقع در جزیره ی Hydra نگه داری میکردند.طبق توضیحات شخصیت Pierre Chang متوجه میشویم که خرس های قطبی اولین گروه منتخب جهت انجام آزمایشات الکترومغناطیسی بوده اند و به دلیل رسانایی قوی مغزشان این گروه از جانداران به جزیره آورده شدند.

    اولین حضور خرس قطبی درسریال به بخش دوم پایلوت مربوط میشود زمانی که شخصیت های Sawyer,kate,Boone,Shannon و چارلی توسط خرس تعقیب میشوند و درنهایت ساویر (تلفظ صحیح : سایر) آن را میکشد.دومین حضور خرس در سریال جسمی نیست و زمانی اتفاق می افتد که دوربین صفحه ی مجله ی مصوری را که والت در دست دارد را نشان میدهد.وقتی سعید توسط دنیل روسو گرفتار میشود سعید صدایی عجیب و متفاوت با صدای هیولای سیاه میشنود و از روسو درمورد چیستی آن سوال میکند و در پاسخ میشنود "اگر شانس بیاریم یکی از خرس هاست." و متوجه میشویم که بیش از 1 خرس قطبی درجزیره وجود داشته اند و بعدها متوجه میشویم که 2 عدد خرس در جزیره میزیسته اند. حیواناتی که بومی جزیره نبوده اند.

    خرس های قطبی (Polar Bears) در زبان لاتین Ursus maritmus خوانده میشوند و این اسم برروی نقشه ی کشیده شده برروی در آهنین نگاشته شده اند و درتوضیحات یکی از آزمایشات پروژه ی DHARMA میخوانیم "خرس های قطبی جهت آزمایش و تست مقاومت دربرابر آزمایشات ژنتیک و تغییرات شدید هوا"

    -مایکل در فلش بک خود خرس قطبی اسباب بازی به پسرش والت میدهد.

    -در سرپناهی که کلیر برای خود درجنگل میسازد استخوان های خرس قطبی دیده میشود.

    -یکی از بیماران مرکز درمانی بیماران روانی Santa Rosa در تمام لحظات حضورش درسریال یک خرس قطبی اسباب بازی در دستان خود دارد.

    -یک تابلوی خرس قطبی در دفتر چارلز ویدمور وجود دارد.

    -در آخرین اپیزود فصل 1 شخصیت هیوگو هنگام حضورش در پرواز 815 اقیانوسی کامیک بوک خرس قطبی خود را میخواند.

    -شارلوت لوئیس در بیابانی واقع در تونس به اسکلت یک خرس قطبی برمیخورد.(خرس قطبی در بیابان!!!)

    -جی جی آبرامز دوست داشت به جای اینکه گراز به گروه حمله کند، خرس قطبی که نماینده ی طبیعت ناشناخته ی جزیره است به آنها حمله کند.

    -خرس های قطبی سریال تقریباً درتمام لحظات با کامپیوتر مونتاژ شده بودند و حضور فیزیکی نداشتند.

    -خرس قطبی در اپیزود 1 سریال رخ مینماید ولی شخصیت مایکل تا اپیزود 10 از حضور آن در جزیره بی خبر بود.

    - یک گروه موسیقی تحت عنوان You All,Everybody در سپتامبر 2006 آهنگی تحت عنوان خرس قطبی اجرا کردند.

    -کتاب Laughter in the Dark درمورد امکان زیستن خرس قطبی در هاوایی توضیح میدهد.






    -خرس های قطبی شاید بخشی از"Ironic Process Theory"باشند.این فرآیند که اغلب جزو فعالیتهای روانشناسی قرار میگیرد میگوید که اگر زیاد به چیزی که وجود ندارد فکر کنی برایت تبدیل به واقعیت میشود. یک نمونه ی کلاسیک ازین تئوری ها نقل قول داستان نویس مشهور جهان "فئودور داستایووسکی" در کتاب Winter notes on Summer Impressions باشد.نقل قول وی چنین است :


    "این وظیفه را به خودت ارائه بده و به فکر خرسهای قطبی نباش و خواهی دید که یک چیز نفرین شده هرلحظه ی عمرت درون ذهنت جرقه خواهد زد."


    خرس قطبی،فصل تابستان که در عنوان کتاب با کلمه ی Summer آمده و اشاره به گرمسیر بودن جزیره دارد و حضور خرس قطبی تنها در مکان سرد و زمستانی (Winter) میسر است. اگر بخش مربوط به آزمایشات برروی خرس هارا واسطه ای برای معرفی این استعارات بدانیم متوجه میشویم که هدف از حضور خرس قطبی درسریال چیزی بیشتر از یک آزمایش بوده و در اصل نماینده ی خباثت و نفرین شده ، بودنِ‌جزیره است.!!!



    -درمورد خرسهای قطبی تنها 2 سوال در سریال بی پاسخ ماند :


    1- خرسهای قطبی چگونه از قفسشان فرار کردند؟
    2-چطور در جزیره زنده ماندند؟


    Fyodor Dostoyevsky


  9. #9
    جمله مورد علاقه ندارد
    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    ارسال ها
    1,354
    سپاس
    16,112
    از این کاربر 30,047 بار در 1,455 پست سپاس گزاری شده

    Flash Backs / Flash Forwards / Flash Sideways

    Flash-Back

    Flashback (جهش به عقب) درادبیات جهان ،فیلمها و تلویزیون یا رسانه های دیگر به معنای تکنیکی است که داستان حال را در یک نقطه نگه میدارد و برای شاخ و برگ دادن به آن اتفاقات گذشته متوسل میشود. نام دیگر فلش بک را به اصطلاح Analepsis مینامند.فلش بک اصل نیست و همیشه در فرع قرار میگیرد و تنها وسیله ایست برای سهولت در پیش بردِ داستانِ جاری اثر که کارگردان یا نویسنده به فراخور اتفاقات زمان حال ،‌بیننده را در زمان و اتفاقات قصه به عقب پرتاب میکند.


    دو نوع فلش بک داریم.نوع اول را Internal Analepsis و نوع دوم را External Analepsis مینامند. درنوع اول اتفاقات به ماجرایی که در زمان حال رخ میدهد نزدیک تر است. درنوع دوم اتفاقات به چندین روز و سال قبل از ماجرای اصلی رجوع میشود. ابداع کننده ی تکنیک فلش بک را با قاطعیت میتوان به سریال لاست نسبت داد چرا که بخش جدانشدنی قصه گویی و شخصیت پردازی اثر را بردوش فلش بک ها قرار داده اند. یکی از وجوه تمایز و منحصربه فرد بودن لاست در قیاس با سریالهای دیگر برخورداری از خیل عظیم فلش بک هاست که به کمک آن با صرف انرژی کم در نویسندگی میتوان به راحتی از پیچیدگی های شخصیت پردازی و قصه گویی بهره جست کمااینکه با هر فلش بکی که از شخصیتهای سریال مواجه میشویم تجسم قبلی خود را پاک کرده و دست به ویرایش آن شخصیت در ویترین حافظه کوتاه مدت خود میزنیم.


    به طور عام ، فلش بک های هر اپیزود سریال لاست اصول زیر را پی روی میکنند (اصول شماره 1 تا4) + نکات تکمیلی 5 به بعد...


    1-هر فلش بک با صدایی شبیه به "عبور هوا از زیر بال هواپیما" در حافظه ی شخصیت مرور میشود.


    2-تا دوسه فصل ابتدایی هر اپیزود به واکاوی بیشترِ یک شخصیت به کمک فلش بک میپردازد ولی در اپیزودهای زیر فلش بک های به کار رفته منحصر به یک شخصیت نیستند و بیش از یک کارکتر در آنها دچار فلش بک میشوند :
    Pilot 1.2 / Special / Exodus Part 1.2 /…And Found / Dave / S.O.S / A Tale of Two Cities
    The Glass Ballerina / Expose/Confirmed Dead / Ji Yeon / Incident Part 1.2/ Ab Aeterno
    و Across the Sea

    3-توازن بین اتفاقات جزیره و اتفاقات گذشته ی شخصیت ها مشاهده میشود.


    4-تمام فصل 1 و تقریباًکل فصل 2 به بررسی فلش بک های بازماندگان پرواز 815 پرداخته میشود. اولین فلش بک شخصیتهایی که در پرواز 815 حضور نداشتند مربوط به دزموند است که در اپیزود 1 فصل 3 بخش 1 به اسم Live Together,Die Alone نشان داده میشود.


    Live together Die Alone اولین بار در اپیزود چهار فصل یک توسط جک شفرد گفته میشود که "اگر قادر به زندگی با یکدیگر نباشیم ، تنها خواهیم مرد."


    5-کوتاه ترین فلش بک سریال 10 ثانیه طول کشید و مربوط به چهارمین فلش بک منصوب به شخصیت هیوگو "هرلی" است که در اپیزود Everybody Hates Hugo به نمایش در می آید.


    6- شخصیت های شارلوت،لیبی،فرانک،لیانا و والت هرگز فلش بکی مخصوص به خودشان را نداشتند و در آن چیزی که از آنها دیدیم شخصیت اصلیِ دیگری از سریال حضور داشته است.


    7-تنها اپیزودی که فلش بک در آن بدون صدای هوا شروع میشود Three Minutes است.


    8-شخصیت های Rose و Bernard اولین بازیگران میهمان سریال هستند که دارای فلش بک بوده اند.(اپیزود S.O.S)


    9-آخرین فلش بک شخصیت ژولیت مربوط به سالها بعد از صانحه ی 815 است.

    >> شاید بگویید اتفاقات پس از صانحه را "Flash Forward" مینامند ولی باید بگویم که در اثر سفر در زمان یک اختلال زمانی در جزیره رخ میدهد و قصه دچار اصطلاح "آینده در گذشته" میشود.


    10- شخصیت Naomi تنها کارکتر سریال است که بعد از مرگش دچار فلش بک میشود.
    11-اپیزود Ji Yeon اولین اپیزودیست که هم فلش بک و هم فلش فوروارد را باهم نشان میدهد.


    Flash-Forward

    Flash Forward(جهش به جلو) با نامهای دیگر همچون Prolepsis و Flash Ahead به معنای نقل داستانیست که هنوز رخ نداده ولی مطمئنیم که رخ دادنش حتمی است. زیباترین بخش فلش فوروارد درسریال لاست متعلق به اپیزود Through the Looking Glass (S03E22)است که تا آخرین لحظات اپیزود بیننده فکر میکند درحال مشاهده ی اتفاقات گذشته است ولی درانتها معلوم میشود که ماجرا مربوط به آینده است.

    تعبیر دیگر فلش فوروارد همان رویای صادقه ایست که در تعالیم دینی و همان Deja Vu ایست که در ادبیات غرب از آن سخن به میان می آید.وقتی شما درخواب هستید ‌، روحتان از کالبد خارج شده و به مکان و زمانی نامعلوم سفر میکند و از آن جا مشاهداتی در ذهنتان شکل میگیرد.سالیان بعد که به طور ناخودآگاه به مکان مورد نظر مراجعه میکنید اولین چیزی که به آن فکر میکنید اینست "من قبلاً اینجا نبودم ولی خیلی واسم آشناست." واین همان فلش فوروارد است..!!
    شخصیت دزموندهیوم در صدر شخصیتهای تحث تاثیر Deja Vu قرار دارد.او قبل ازینکه عملی رخ دهد عاقبت آن را حدس میزند چراکه قبلاً در خواب روحش به آن مکان سفر کرده و عمل رخ داده در آینده را دیده است.!!
    لیست اپیزود هایی که فلش فوروارد داشته اند :
    -Through the Looking Glass
    -The Beginning of the End
    -The Economist
    -Eggtown
    -Ji Yeon
    -The Shape of Things to Come
    -There’s no Place Like Home Part 1,2,3
    -316
    -LaFleur


    Flash Sideways

    Flash Sideways یا جهش های موازی به اتفاقات رخ داده در جهان موازی دلالت دارد. طبق پست دوم تاپیک گفتیم براساس فیزیک کوانتوم هرگاه جسمی در یک زمان مشخص در دو مکان متفاوت حضور فیزیکی داشته باشد عمل انجام شده در حیطه ی جهانهای موازی بررسی میشود. جهان موازی در سریال بیشتر برای ربط دادن اتفاقات به بحث های فلسفی و متافیزیک استفاده شده است. جک شفرد در دنیای حال زخمی را در گردن خود مشاهده میکند ولی نمیداند که چرا دچار آن زخم شده است در سمت دیگر جک شفرد دیگری حضور دارد که دراثر برخورد با شی تیز دچار جراحت از ناحیه ی گردن شده است.

    جهان موازی خود به خود شخصیت فرد را به دو نیم تقسیم میکند. نیم جسمانی و نیم روحانی که هردوی این نیمه ها خود به دو جزء دیگر تقسیم میشوند.یکی در مکان A و دیگری در مکان B حضور دارد و "مَن" واحد زمانی شکل میگیرد که "نیمه ی گم شده ام" را بیابم. عجز و لابه ی جک شفرد در اپیزود Through the Looking Glass و دیالوگ "We Have to go back" یک عمل به ظاهر ساده است ولی از پس همین یک دیالوگ چیزی نزدیک به 50 صفحه توضیح میتوان نوشت. دیالوگ فوق میگوید "ما باید برگردیم." ترکیب Have to/Had to در زبان انگلیسی اجبار کار را نشان میدهند ولی گریه های جک شفرد و ناچاری اش برایمان چاره ای جز ترجمه کردن "باید،ازتو خواهش میکنم،التماست میکنم و..." باقی نمیگذارد. جک شفرد نیمه های گم شده ی خود را در جهان موازی اش جا گذاشته است و برای تکمیل خود نیاز دارد تا.... (ازتوضیح داستان جهت جلوگیری از اسپویل خودداری شد.)

    اپیزودهای جهان موازی با یک صدای هوای متفاوت با فلش بک/فوروارد شروع میشوند. اپیزودهای زیر شامل فلش فوروارد بوده اند :

    La X Part 1.2
    What Kate Does
    The Substitue
    Lighthouse
    Sundown
    Dr.Linus
    Recon
    The Package
    Happy Ever After
    Eveybody Loves Hugo
    The Last Recruit
    The Candidates
    What The Died For
    The END



    >> عزیزانی که سریال رو کامل ندیدین آگاه باشید که با خوندن این مطالب دارید لذت اولیه ی و تکرار نشدنی سریال رو از خودتون میگیرید..فقط اونایی که کامل دیدن پست هارو دنبال کنند... تمنا دارم








  10. #10
    جمله مورد علاقه ندارد
    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    ارسال ها
    1,354
    سپاس
    16,112
    از این کاربر 30,047 بار در 1,455 پست سپاس گزاری شده

    نمای کلی از جزیره ، محل وقوع اتفاقات سریال



    جزیره ای که اتفاقات سریال در آن جاریست یکی از زیرشاخه های هاوایی محسوب میشود.این جزیره قدمتش در سریال چیزی حدود 2000سال برآورد میشود و از نظر نگارش ادبی نمایشنامه و اتفاقات سریال متوجه میشویم که جزیره برای خود شخصیت دارد و علاوه برتاثیرگذاشتن برروی دیگران خود نیز تاثیر میبیند. این پست صرفاً جنبه ی آشنایی اولیه با چیزیست که ازآن به اسم جزیره یاد میکنند. درمورد تئوری هایی که پیرامون ماهیت آن وجود دارد در فصلهای بعدی توضیح خواهیم داد.

    جزیره خاصیت شفا بخشی دارد.جان لاک را که فلج بود دوباره سرپا میکند و سرطان شخصیت Rose‌را درمان میکند.در قلب جزیره نوری وجود دارد که منشع "مرگ،زندگی و تولد" جزیره است و نیاز است که مورد محافظت قرار گیرد.قدیمی ترین آثار موجود در جزیره حکایت از سکنی گزیدن سومریان و مردم جنوب شرقی آسیا در سالیان بسیار دور خبر میدهد. جزیره قابلیت تغییر مکان دارد. در فصل 1 درمکانی میان اقیانوس آرام و در فصل های بعدی سفری به مدیترانه و سپس آفریقا دارد.

    طبق نقشه ای که دنیل روسو از جزیره تهیه کرده(عکس بالا) شمال تا جنوب جزیره 60 کیلومتر و شرق تا غرب آن 45 کیلومتر طول دارد.جزیره با پوشش گیاهی انبوه و باران موسمی شدید تماماً ویژگی های یک منطقه ی گرمسیر استوایی را به خود گرفته است. جزیره شامل پستی بلندی های بسیار است بطوریکه بخشی از مکانها جزیره بسیار صعب العبور و بعضی دیگر سهل الوصول هستند. پوشش گیاهی جزیره شامل دشت و جنگل است.دشت های جزیره دارای درخت های متحدالشکل با تنوع کم و زمین های کم ارتفاع هستند و این مسئله کاملاً در جنگل متفاوت است و تنوع درخت ها بسیار زیاد است.

    ارتفاعات جزیره نیز در دوسمت آن دیده میشوند.دو رشته کوه که هردو از شمال به جنوب کشیده شده اند در جزیره وجود دارد.یک کوه آتشفشان غیرفعال در جزیره وجود دارد ولی در فصول نهایی در کلاس درس خانم Olivia ذکر میکند که سالها قبل این آتشفشان فوران کرده و آثاری از ماگما در اطرافش دیده شده است.جزیره از نظر توپوگرافی و برآمدگی های سطحی در رده ی جزایر آتشفشانی قرار میگیرد. پودر خاکستری رنگ محافظی که اطراف کلبه ی جیکوب را فراگرفته بنظر خاکستر آتشفشان باشد. علامت نجاتی که شخصیت برنارد تحت عنوان S.O.S روی ساحل ایجاد میکند بوسیله سنگ های آتشفشانی ایجاد شده است.جک و سعید نیز در فصل های نهایی میفهمند که انرژی ایستگاه Swan توسط نیروی ژئوترمال تامین میشود.

    از میوه های بومی جنگل میتوان به موز ، انبه و نارگیل اشاره کرد.قورباغه ی درختی،انکبوت،زنبور ،گراز،انواع مختلف ماهی و لاک پشت از جمله حیوانات جزیره هستند.

    درمورد شخصیت و زنده بودن جزیره گفتیم .در پائین باهم نگاهی به اثبات این قضیه می اندازیم:

    - بعد از رویارویی جان لاک با هیولای سیاه جمله ای که لاک میگوید چنین است "من به چشمان جزیره نگاه کردم و چیزی که دیدم...زیبا بود"

    - لاک به شفرد میگوید که جزیره همه را به نزد خود آورده است.

    - لاک به چارلی میگوید که نیاز دارد با جزیره صحبت کند.

    - بن به لاک میگوید که جزیره در تعیین این که چه کسی را نجات دهد و چه کسی را بکشد گزینشی عمل میکند.

    - تام در بیرون جزیره به مایکل میگوید که تا زمانی که جزیره کارش با او تمام نشده توانایی خودکشی را نخواهد داشت.

    اسامی منصوب به جزیره :

    قلب تاریکی : اسمی که جک برروی جزیره نهاده است. این اسم اشاره به رمان جوزف کنراد به اسم Heart of Darkness دارد.

    جزیره ی میمون / کوهِ وسلویوس /این تخته سنگ: توسط ساویر

    جزیره ی اسرار آمیز ترسناک : توسط Shannon

    مرگ : توسط شارلوت

    جهنم : توسط آنتونی کوپر،مرد سیاه پوش،ریچارد آلپرت

    چوپ پنبه : توسط جیکوب

    سنگ پرتاب شده توسط خدا : مرد سیاه پوش.



    دراین بین یکی از نامها یعنی "جزیره ی اسرار آمیز" را باهم مورد بررسی قرار میدهیم. این نام توسط شخصیت Shannon برروی جزیره گذاشته شد.جزیره ی اسرار آمیز به انگلیسی The Mysterious Island نام داستانیست که درسال 1974 توسط "ژول ورن" منتشر گردید و درآن داستان گروهی از زندانیان را میخوانیم که در اثر سفری دریایی بطور ناخواسته وارد جزیره ای میشوند که بستر اتفاقات علمی تخیلی بسیار است.در مختصاتی که ازین جزیره ی اسرار توسط ژول ورن ارائه میشود این جزیره 1200مایل از تاهیتی و 1800مایل از نیوزیلند و 4500مایل از آمریکا فاصله دارد. مختصات این جزیره بسیار شبیه به مکانیست که جزیره ی لاست در آن واقع شده است.

    تشابهات هردو جزیره :

    -جزیره ی داستان ژول ورن برای محافظت از ورود افراد ناخواسته به حریم کاپیتان Nemo از یک حصار الکتریکی بهره میبرد.این حصار در جزیره ی لاست نیز وجود دارد.

    -هلیکوپتری در داستان ژول ورن به قصد ترک جزیره به هوا برمیخیزد ولی بعلت وزن زیاد خود قادر به ادامه مسیر نیست وبه ناچار یکی از سرنشینان باید از آن به بیرون بپرند. در لاست نیز شاهد همین اتفاق هستیم.

    -یکی از شخصیت های رمان ژول ورن سگی به اسم Top دارد. شخصیت والت نیز سگ دارد.

    -تاریخی که بالون اشاره شده در قصه ی ژول ورن دچار صانحه میشود 23 مارس 1865 است. به تشابه بالون و هواپیما و اینکه هردو در آسمان حرکت میکنند دقت کنید. به عدد 23 نیز دقت کنید.این عدد یکی از اعداد اصلی سریال است.


    بخش اول کتاب داستان مذکور به مانند اپیزود پایلوت سریال لاست شامل 2 بخش است . بخش اول تلاش فوری اعضای گروه برای رهایی از شوک حضورشان در جزیره و بخش دوم جست و جوی جزیره برای یافتن راه خروج از آن و رویارویی با اسرار بیشترِ جزیره که دقیقاً مشابه بخش های 1 و 2 پایلوت سریال لاست است.

    -گروه نجات یافته از صانحه هوایی بالون متوجه میشوند در جزیره تنها نیستند و نجات یافتگان لاست نیز میفهمند که "دیگران"ــی نیز در جزیره زندگی میکنند.

    - با حضور نجات یافتگان در جزیره ، حفاظت آن از بین میرود و بستری از خطرات متفاوت برای اسیر کردن نجات یافتگان پهن میشود.

    -رهبر گروه در کتاب جزیره ی اسرار آمیز شخصی به اسم Cyrus Smith است که قبل از صانحه مهندس بوده است.او در توجیه تمام اتفاقاتی که در جزیره رخ میدهد به دنبال دلیل علمی میگردد. او همان جک شفرد یا Man of Science (مرد علم) است.

    و دیگر ارجاعات که توضیحشان بیش ازین جایز نیست ولی همین را بدانید که بین جزیره ی سریال و جزیره ی خیالی ژول ورن رابطه ی خواهر برادری جاریست.







    >> عزیزی که ازین صفحه در عرض چندثانیه کپی میکنی و میبری تو این صفحه http://forum.bidari-andishe.ir/thread-39549.html خیلی زشت و بدترکیب عمل Paste رو انجام میدی اولاً کپی /پیست رو کامل انجام بده نزار ناقص بمونه بعد ملت به جای بیداری به خواب غفلت برن و دوم اینکه لینکه این صفحه ی لعنتی رو بزار پایه مطلب .. به خدا کمرمون قوز کرد پشت کامپیوتر ... گر کپی پیست میکنی مردانه کن ..

    با تشکر از متین بابت اطلاع رسانیش


 

 
صفحه 1 از 4 123 ... آخرینآخرین

موضوعات مشابه

  1. Lost | بحث کلی
    By Chandler Bing in forum LOST
    پاسخ ها: 103
    آخرين ارسال: 09-03-2018, 12:06 AM
  2. پاسخ ها: 5
    آخرين ارسال: 09-06-2017, 10:24 AM
  3. پاسخ ها: 1
    آخرين ارسال: 04-26-2014, 04:14 PM
  4. پاسخ ها: 6
    آخرين ارسال: 06-23-2013, 11:54 AM

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
  • قدرت گرفته از سیستم vBulletin نسخه ی 4.2.3
  • قالب اختصاصی انجمن TvWorld نسخه ی 1.0
  • طراحی و اجرای قالب : نوژن
  • تمام حقوق مطالب و محتوا برای تی وی وُرلد محفوظ می باشد
Powered by vBulletin® Version 4.2.1
Copyright ©2000 - 2009, Jelsoft Enterprises Ltd.