برای استفاده از تمامی امکانات انجمن و مشاهده ی آنها بایستی ابتدا ثبت نام کنید

نمایش نتیجه ی نظرسنجی: بهترین اثر روبر برسون را کدام فیلم او می دانید؟

رأی دهندگان
4. شما نمی توانید در این نظرسنجی رای دهید.
  • 1951 Diary of a Country Priest

    0 0%
  • 1956 A Man Escaped

    1 25.00%
  • Pickpocket 1959

    1 25.00%
  • Au hasard Balthazar 1966

    1 25.00%
  • Mouchette 1967

    1 25.00%
  • Une femme douce 1969

    0 0%
  • L'argent 1983

    0 0%
  • سایر فیلم ها

    0 0%
نظرسنجی با انتخاب چندگانه
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 از مجموع 3
  1. #1
    I understand nothing
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    ج.ا.ایران
    ارسال ها
    4,239
    سپاس
    36,350
    از این کاربر 59,459 بار در 4,705 پست سپاس گزاری شده

    یک هفته ، یک کارگردان ==> Robert Bresson



    برسون از همان آغاز و از همان نخستين لحظه‌هاي نخستين فيلمش دريافته بود كه مي‌خواهد سينماي تئاتري را از سينماي ناب جدا كند. در همان ده دقيقه‌ي اول به بازيگرانش هشدار داده بود كه اگر جلوي دوربين او نقش بازي كنند فيلم را ترك خواهد كرد. و چهل سال به خلق و تكميل زبان سينمايي پرداخت كه بسياري آن را تقليد كردند اما هرگز همانندي نيافت. او در پاريس درس نقاشي خواند و اولين فيلمش را كمي پيش از اشغال فرانسه ساخت؛ فيلمي كه چندان مايل به يادآوري آن نيست. در دوره‌ي اشغال زنداني شد و در همان زمان اولين فيلم بلندش فرشتگان گناه (1943) را ساخت. تا 1951 طول كشيد تا بتواند دقيقن همه‌ي آن چيزهايي را كه مدنظر دارد روي پرده بياورد و اولين فيلم كاملا برسوني او خاطرات كشيش روستا ساخته شد.

    در طول دوران فيلم‌سازي او ردپايي پررنگ از كاتوليسيسم و عرفان مسيحي، نقاشي، داستايفسكي، برنانوس و زنداني شدنش در دوران جنگ در فيلم‌هايش ديده مي‌شوند كه پي‌گيري تك‌تك آن‌ها مي‌تواند جذاب و موثر باشد.

    تروفو مي‌گويد: "سينماي او به نقاشي نزديك‌تر است تا عكاسي". نقاش بودنش او را فقط در ساخت قاب‌هايي با سبك مشخص ياري نمي‌كند. تاثير جادويي نقاشي بر سبك برسون از آن‌جا سرچشمه نمي‌گيرد كه او دريافته بود چه‌گونه كمپوزيسيون را به كار گيرد يا رنگ‌ها را تركيب كند، بلكه از اين واقعيت ظريف سرچشمه مي‌گيرد كه او دريافته بود برخلاف يك نقاش كه تصميم مي‌گيرد در نقاشي‌ش چه چيزي را بگنجاند، يك فيلم‌ساز بايد تصميم بگيرد چه چيزهايي را از فيلمش حذف‌ مي‌كند و از كاستن به آفرينش برسد. او بايد بتواند در يك فاصله‌ي درست از موضوع قرار بگيرد. براي او در يك لحظه‌ي بخصوص تنها يك نقطه در مكان وجود دارد كه مي‌تواند و بايد مورد توجه قرار بگيرد و اين قطعه‌هاي برگزيده كه از زندگي ثبت مي‌شوند اگر بتوانند در يك پيوند درست با يكديگر قرار بگيرند جان خواهند گرفت و معادلي شايسته براي زندگي واقعي و حقيقت خواهند بود.

    از محاكمه‌ي ژان‌دارك (1962) او فيلم‌هاي خود را فقط محدود به نمايش ضرورت‌ها كرد؛ روشي كه در واپسين فيلمش، پول (1983)، به اوج رسيد و فيلمي كاملا آبستره پديد آورد. از ميان نويسندگان بيش‌تر از همه شيفته‌‌ي داستايفسكي بود و بجز جيب‌بر (1959)، زن نازنين (1969) و چهار شب يك‌ رويابين (1971) كه به طور مشخص به آثار داستايفسكي برمي‌گردند، در بيش‌تر فيلم‌هايش تاثيري وراي اقتباس – نوعي نزديكي روحي و فلسفي – به همتاي روسي‌اش احساس مي‌شود.

    برسون بارها اعلام كرده است از سمبليسم بيزار است. وقتي تماشاگران در فيلم‌هاي او نشانه‌هاي سمبليسمي مسيحي را مي‌يابند او انكار نمي‌كند اما معتقد است فيلم‌هايش به چيزي متعالي‌تر از آن‌چه كه نمادگرايي مذهبي مي‌تواند در اختيار بيننده بگذارد دست يافته‌اند. برسون قصد داست از وراي حركت‌هاي ماشين‌وار و كنترل شده از بازيگر به مثابه مهره‌اي استفاده كند تا بتواند در تركيب با بقيه‌ي اجزاي سينماتوگراف، نوري را كه در وجودشان هست بر پرده بتاباند؛ آن وجود متعالي كه در پس همه چيز پنهان است و ما را نظاره مي‌كند. چه در يك جاده‌ي گل‌آلود روستايي و چه در ازدحام باري در پاريس. ما هاله‌اي از تقدس آن‌گونه كه قديسين را در برمي‌گيرد در اطراف آن‌ها هم احساس مي‌كنيم كه دير يا زود ما را متوجه سبكي معنوي در سينماي برسون مي‌كند و شايد تنها سبك كاملا استعلايي در تمام تاريخ سينما.

    » منبع: مجله سینمایی فیلم، سال بیست و پنجم، شماره 258





    Diary of a Country Priest 1951 : براساس رماني از برنابوس، نويسنده‌ي محبوب برسون. حكايت زندگي يك انسان كه از شور و فعاليت در جهان به انزوا و جدا افتادگي خود پي مي‌برد. در اين فيلم برسون براي نخستين بار به طور كامل، به سبك ويژه‌ي خود دست مي‌يابد و تا آخرين اثرش بدان وفادار مي‌ماند. استفاده از بازيگران غيرحرفه‌اي، فضاي روستايي در كنار اشاره‌هايي به شهر، ايده‌ي خودكشي، حضور پر رنگ بيماري و احساس مرگ از جمله‌ي مولفه‌هاي مهم اثر هستند كه بعدها در ديگر آثارش تكرار مي‌شوند. نماهاي پياپي از دست‌هاي كشيش در سكانس پاياني به‌ياد‌ماندني است.



    A MAN ESCAPED 1956 : برسون فيلم‌نامه را براساس گزارشي واقعي نوشته‌ي سرهنگ‌دويني (از مبارزان نهضت مقاومت) مي‌نويسد؛ حكايت مردي كه به مدد ايمان و اميد به رهايي از اسارت نجات مي‌يابد. تقريبا تمامي فيلم در زندان و بيش‌تر در سلول فونتن مي‌گذرد. انتخاب اين مضمون بهترين فرصت براي برسون بود تا ايده‌هاي مورد علاقه‌ش مثل تنهايي انسان، اسارت و اميد در عين رنج و ايمان به فيض خداوندي بپردازد. فيلم، طراحي صحنه (كار پي‌ير شاربونيه) و فيلم‌برداري ساده‌اي دارد. صحنه‌ي فرار نافرجام فونتن در آغاز فيلم فراموش نشدني است.



    PickPocket 1959 : فيلمي تامل‌برانگيز درباره‌ي خلافكاري در راه رستگاري، ميشل مثل بسياري از شخصيت‌هاي آثار برسون دچار كشمكش بين فطرت انساني و تلاش براي بقا در جامعه است. برسون به نحوي موثر از نداي دروني (تك‌گويي) ميشل كه مطابق با يادداشت‌هاي روزانه‌ي او است، در حكم عنصري روايي استفاده مي‌كند. برسون فيلمش را اين‌گونه توصيف مي‌كند: "من قصد ندارم در اين فيلم به روان‌شناسي بپردازم. من به سادگي داستان كسي را مي‌گويم كه جيب مردم را مي‌زند و بعد هم گير مي‌افتد. در اصل مي‌خواستم اسم فيلم را زندگي ناپايدار بگذارم. اين دزد براي سه دقيقه از وجود خداوند آگاه مي‌شود. آدم‌هاي كمي هستند كه بتوانند ادعا كنند حتي به همين اندازه از حضور خدا آگاه بوده‌اند."



    Au hasard Balthazar 1966 : در اين گزنده‌ترين و جانكاه‌ترين اثر برسون، پيوند سرنوشت يك الاغ با سرنوشت صاحبانش به كنايه‌اي پر معنا بدل مي‌شود. به قول ژان لوك گدار اين "دنياست در يك ساعت و نيم". همراه با بالتازار به مشاهده‌ي رنج و درد و آزار رايج و حاكم در زندگي بشري مي‌نشينيم و تصاوير برسون با صراحتي تمام و به دور از سازش، به زندگي روي زمين كيفيتي هراس‌آور و دوزخي مي‌دهند. در دنياي ناگهان بالتازار عذاب را پاياني به جز مرگ نيست و ميان جلوه‌هاي بي‌شمار گناه و شرارت، قداست در وجود الاغي مجسم مي‌شود كه خاموش و صبور، مشقت و نابخردي آدميان را تحمل مي‌كند. استفاده از موسيقي شوبرت استثنايي‌ست.



    Une femme douce 1969 : نخستين فيلم رنگي برسون و در زمره‌ي بهترين آثار او. فيلم ظاهرا الگوي خاطرات مرد را دنبال مي‌كند اما دوربين، عيني و بي‌موضع عمل مي‌كند تا فاصله‌ي ميان تاويل مرد و حادثه‌هاي واقعي را نشان دهد. برسون سردي و دل‌مردگي زندگي مدرن را با ساختار به‌شدت دقيق و سنجيده – از نمابندي و رنگ تا تدوين – و تقليل هدفدار جلوه‌هاي روزمرگي القا مي‌كند و اوج گرفتن بحران رابطه‌ها را گام به گام دنبال مي‌كند. ساندا كه فوق‌العاده است، از معدود مدل‌هاي برسون بود كه بعدها در فيلم‌هاي ديگران ظاهر شد و البته هيچ‌گاه خاطره‌ي زن دورن‌گراي اين فيلم را تجديد نكرد.



    L'Argent 1983 : آخرين فيلم برسون، بر مبناي داستان كوتاه كوپن تقلبي تولستوي، بيش از آنكه در پي نفي اخلاقي پول باشد، در تصريح اهميت بي‌چون و چراي آن است. رد و بدل شدن پول استعاره‌اي براي انتقال و شيوع گناه مي‌شود. برسون با شيوه‌ي كمينه‌گر منحصر به فرد خود، به نظاره‌ي دست‌هايي كه دراز مي‌شود، بسته شدن درها و قفل‌ها، راه رفتن‌هاي خاموش و لحظات نادر تاثر و خشم مي‌شنيند و حتي تلطيف روح قاتل در اواخر فيلم هم با خشونتي سبك‌گرايانه برگزار مي‌شود. ويراني اين آخرين پناهگاه، مدرك قطع اميدي كامل از امكان رستگاري بشر است و برسون، دور از وسوسه‌ي هر گونه فريبندگي و تجمل، پارسامنش‌ترين سينماگران باقي مي‌ماند.



  2. #2
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    ارسال ها
    510
    سپاس
    16,105
    از این کاربر 12,950 بار در 502 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : آخرین فیلمی که دیدم | قوانین در پست اول


    به نظر شما ایا می شود خری را شخصیت اول یک فیلم دانست ؟!! ناگهان بالتازار فیلمیست از کارگردان بی عاطفه و ژانسنیست فرانسوی که در سال 1966 ساخته شده . اما داستان فیلم چیست؟یک الاغ.بله ,یک الاغ .بیننده از ابتدا تا به انتهای فیلم با این شخصیت(!) همراه می شود و زندگی سراسر رنج او را مشاهده می نماید ما در کنار این الاغ(!) انسان هایی را می بینیم با رفتار ها و شخصیت هایی متفاوت که هر کدام دنیای خود را دارند,خباثت های خود را دارند و گناهان خود را.برسون حتی در این فیلم انسان را موجودی پست تر از الاغ میداند موجودی که برعکس آدمیان از ازل تا به ابد معصوم و عاری از هر گناهیست .
    در اکثر فیلم های برسون قهرمانان داستان رهایی و صعود را در مرگ می بینند و برای رسیدن به معبود خود به نابود کردن و یا خودکشی دست می زنند.از نظر برسون جهان به دنیایی عاری از خوبی ها تبدیل شده, پاکی ها و معصومیت از بین رفته و جای انرا میگساری و دروغ گرفته است این فیلم او نیز به همین گونه است و تمامی فرمول های قبلی او را نیز پیروی می نماید: نماهایی ثابت که برای هر چه واقعی تر کردن صورت می گیرند ,میزانسن هایی قوی که انسان ها نیز جزوی از ان هستند و دیالوگ هایی سرد و خشک که حتی در عاشقانه ترین لحظات نیز از سردی شان اندکی کم نخواهد شد.
    فیلم پر است از ارجاعات و داستانک های متفاوت که هرکدام معانی و مفاهیم متفاوت خود را دارند و از حوصله ی بحث نیز خارج هستند اساس داستان ها نیز در مورد صاحبان این الاغ می باشد و دست به دست شدن این شخصیت اصلی ما بین انسان های متفاوت که تمامی انها به غیر از یک شخصیت سعی در نابودی و عذاب کاراکتر اصلی ما را دارند,یکی با شلاق و دیگری با اتش زدن دم حیوان.با اینحال بالتازار(نام الاغ) در مقابل تمامی این صاحبان می ایستد و لحظه ایی خم به ابرو نمی اورد حتی زمانیکه که یکی از صاحبانش سهم یونجه ی او را می کاهد.بالتازار با بازی زیر پوستی و نگاه نافذش در کلوز آپ هایی که برسون از او می گیرید انچنان عمیق می نگرد! که به قلب هر بیننده ایی رسوخ می کند و بعد از مرگش دل هر بیننده ایی را به درد می اورد.
    ناگهان بالتازار از نظر من از اثر مشهور دیگر برسون موشت که یک سال بعدتر ساخته گردید از تنوع و لذت بیشتری برخوردار است که شاید بتوان انرا از شخصیت های فراوان فیلم دانست شخصیت هایی که هر کدام رفتارهای خاص خود را دارند یکی به مانند ماری شکننده که اتفاقا شباهت هایی را هم به بالتازار دارد ولی مسیری برعکس وی را طی می نماید و سقوط می کند و یکی به مانند جرارد, خبیث که به مانند ابلیس در تمامی صحنه ها حضور دارد بطوریکه هم سبب نابودی بالتازار می گردد و هم به گونه ایی دیگر ماری.از دیگر کاراکترهای قدرتمند فیلم می شود به ارنولد اشاره نمود فردی الکلی که از پرداخت بسیار خوبی نیز برخوردار است.با اینحال موشت برگ برنده ای اصلی خود را در پایان رو می کند که همان غلت های خلصه اورش به سوی مرگ است در حالیکه در ناگهان بالتازار این نما تبدیل می شود به سکوتی محض که در میان انبوهی از بع بع(!) گوسفندان به پایان میرسد!!
    برسون در فیلم اش اشارتی را نیز به مذهب زده انچنان که خبیث ترین شخصیت داستانش را خواننده ی اصلی گروه کر کلیسا معرفی می نماید(همان جرارد) این اشارات تابه جایی پیش می رود که حتی در ابتدای فیلم نیز بالتازار را غسل تعمید می دهند!
    فیلم دارای نکات بسیار فراوانیست که نیازمند دیدن چندین چندباره ی ان می باشد.پس گفته ها را کوتاه می نمایم و شما را به دیدن این اثر عمیق دعوت می نمایم!


  3. 21 کاربرِ زیر از Marlon Brando بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  4. #3
    کوه باش و دل نبند
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    محل سکونت
    رشت
    ارسال ها
    356
    سپاس
    16,377
    از این کاربر 6,113 بار در 375 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : یک هفته ، یک کارگردان ==> Robert Bresson



    عجب تاپیکی. راستش بعد مدت ها دوری از فیلم دیدن چند شب قبل با یکی از محبوبترین فیلم های عمرم (ناگهان بالتازار) برگشتم به این عرصه و نتونستم چیزی هم ننویسم درباره ش!
    جایی که سادگی بی نظیر سینمای برسون دست يافتن به سينماش رو غيرممكن کرده و در نتیجه اثری خلق میشه به شدت تكان‌دهنده و تاثيرگذار...
    تجربه ی غریب و عمیقی که "ناگهان بالتازار" پیش روی ما قرار میده رو شاید هرگز نتونیم درهیچ فیلم دیگه ای پیدا کنیم. برسون در این فیلم با تسلطی بی مثال به مدیوم سینما و دوربین و میزانسن حتی از یک "الاغ" هم شخصیت و ماهیت و مسئله میسازه... داستان و قصه میگه، شخصیتش رو به منجلاب و ورطه امتحان میگیره اما به حال خودش رها نمیشه این شخصیت! شخصیت و مسئله برسون تو سینمای برسون عاقبت و پایان دارن و حل مسئله. به همین دلیل شاید بشه این فیلم رو زیباترین و کوبنده ترین اثر برسون دونست و کتاب گشاده ای که "مرگ انسانیت" رو روایت میکنه
    برسون دست به خلق دنیایی میزنه که نه در هاله ای از ابهامات و پیچیدگی ها که به سادگی هر چه تمام تر حقیقت زشت انسان ها رو نشانه میگیره و با لحنی تلخ و گزنده سرنوشت یک "الاغ" را با آدمیان پیوند میده و با صراحتی هرچه تمام تر و به دور از هرگونه سازش کیفیت برزخی و هراس آور زندگی زمینی رو به تصویر میکشه.
    در در میان جلوه های بی شمار گناه، قداست در وجود "الاغی" مجسم میشه که آرام و شکیبا متحمل نابخردی آدمیان ـه و با نگاه خاموش و پرمعناش حقارت زندگی انسانها رو می نگره و ملامت می کنه.
    "بالتازار" نظاره گر جهانی ـه که در اون سواستفاده کردن، بسیار آسان تر از مهرورزی ـه... در این میان "ماری" که به گونه ای تجسم انسانی بالتازار در فیلمه تنها غمخوار و همدم اونه...
    این دنیاست در یک ساعت و نیم



  5. 12 کاربرِ زیر از Days of Heaven بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


 

 

موضوعات مشابه

  1. Robert De Niro یا Al Pacino؟ مسئله این است!
    By Marlon Brando in forum چهره های ماندگارسینمایی
    پاسخ ها: 20
    آخرين ارسال: 07-14-2017, 01:19 PM
  2. The Judge | با بازی Robert Downey, Jr |[معرفی، بحث،تریلر و پوستر]
    By Sina_Saw in forum معرفی فیلم های گروه I-L
    پاسخ ها: 7
    آخرين ارسال: 01-18-2015, 06:31 PM
  3. پاسخ ها: 4
    آخرين ارسال: 04-10-2013, 09:20 PM
  4. پاسخ ها: 3
    آخرين ارسال: 03-21-2013, 07:39 PM

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
  • قدرت گرفته از سیستم vBulletin نسخه ی 4.2.3
  • قالب اختصاصی انجمن TvWorld نسخه ی 1.0
  • طراحی و اجرای قالب : نوژن
  • تمام حقوق مطالب و محتوا برای تی وی وُرلد محفوظ می باشد
Powered by vBulletin® Version 4.2.1
Copyright ©2000 - 2009, Jelsoft Enterprises Ltd.