برای استفاده از تمامی امکانات انجمن و مشاهده ی آنها بایستی ابتدا ثبت نام کنید

نمایش نتیجه ی نظرسنجی: بهترین اثر روبرتو روسلینی را کدام فیلم او می دانید؟

رأی دهندگان
1. شما نمی توانید در این نظرسنجی رای دهید.
  • Rome, Open City 1945

    1 100.00%
  • Paisà 1946

    0 0%
  • L'Amore 1948

    0 0%
  • Germany Year Zero 1948

    0 0%
  • Stromboli 1950

    0 0%
  • The Flowers of St. Francis 1950

    0 0%
  • Journey to Italy 1954

    0 0%
  • Europa '51 1952

    0 0%
  • The Taking of Power by Louis XIV 1966

    0 0%
  • سایر فیلم ها

    0 0%
نظرسنجی با انتخاب چندگانه
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 از مجموع 1
  1. #1
    I understand nothing
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    ج.ا.ایران
    ارسال ها
    4,239
    سپاس
    36,350
    از این کاربر 59,459 بار در 4,705 پست سپاس گزاری شده

    [تیم سینما] یک هفته ، یک کارگردان ==> Roberto Rossellini



    قسمت اول: بزرگ شده در خانواده‌اي بورژوا در جايي كه فاصله‌ي چنداني با محل نخستين حزب موسوليني نداشت. گفته مي‌شود او در جواني به فاشيست‌هاي سياه‌جامه گرايش داشته در حالي كه صحت اين ادعا هيچ‌گاه اثبات نشده است. اما او هرگز منكر دوستي و تحت حمايت قرار گرفتنش توسط موسوليني نبوده است. پدر روبرتو آرشيتكت و طراح نخستين سينماي رم بود و گرايش روبرتو و برادرش رنزو - كه بعدها آهنگساز فيلم‌هاي روبرتو شد - به سينما از همين زمان آغاز شد. او كه بيش‌تر شيفته‌ي جنبه‌هاي فني و مكانيكي دوربين بود بعدها بعضي از ادوات دوربين و لنزهاي مورد نيازش را شخصا ساخت و در فيلم‌هايش به كار برد. اولين كار او در سينما، صداگذاري فيلم‌ها بود. بعدها از هر كاري كه به شكلي در ساخت فيلم موثر بود سر درآورد و در اواخر دهه‌ي 30 با دستياري در فيلم‌هاي چند كارگردان موفق سينماي تجاري ايتاليا اين حلقه را تكميل كرد.

    روسلينی: اگر اشتباها نماي زيبايي بگيرم آن را در تدوين حذف مي‌كنم.
    قسمت دوم: در همين زمان چند مستند هم ساخت. او ساخت فيلم بلند را با يك تريلوژي آغاز كرد كه به تريلوژي فاشيستي او شهرت پيدا كرده است. از اين تريلوژي در ايران بازگشت خلبان (1942) از دو فيلم ديگر شناخته شده‌تر است. روسليني فقط دو ماه پس از سقوط رژيم فاشيستي در 1943 مقدمات ساخت رم شهر بي‌دفاع را با دستياري فليني و با قرض گرفتن و كمك‌هاي مالي از سوي دوستانش فراهم كرد؛ فيلمي كه نمايشش در 1945 فصل جديدي را در سينماي ايتاليا گشود و از آغازگران جنبش نئورئاليسم قلمداد شد. رم شهر بي‌دفاع اروپا و آمريكا را درنورديد و مثلا روي يكي از بانفوذترين منتقدان زمانش جيمز ايجي چنان تاثير گذاشت كه او اعلام كرد اين فيلم را نقد نخواهد كرد. براي روسليني اين فيلم قسمت اول از يك تريلوژي ديگر بود كه پايه‌هاي نئورئاليسم را كاملا استحكام بخشيد. دو قسمت ديگر، پاييزا و آلمان سال صفر، به اثرهاي جنگ از زاويه‌هاي ديگر پرداختند ولي همچنان با نگاهي بي‌نهايت انساني و توام با رنج براي يكايك طرف‌هاي درگير در جنگ.
    فيلم‌هاي روسليني در اين دوره اولين آثار واقع‌گرا به معناي واقعي كلمه در تاريخ سينماي داستاني بودند. بي‌پيرايگي آن‌ها تا آن‌جا ادامه پيدا مي‌كند كه هويت خود را به عنوان فيلمي روايت‌گر فداي حقيقتي مي‌كنند كه كارگردان در ويرانه‌هاي جنگ و در صورت‌هاي درهم شكسته‌ي مردم به جست‌وجويش برخاسته است.

    قسمت سوم: اين فيلم‌ها تاثير زيادي بر نخبگان! سينما در آمريكا گذاشت. يكي از كساني كه از تماشاي رم شهر بي‌دفاع و پاييزا تكان خورد اينگريد برگمان بود كه در نامه‌اي به روسليني اعلام كرد حاضر است در هر تجربه‌ي سينمايي تازه روسليني با او همكاري كند. البته ماجراي اين دو به همين جا ختم نشد. عشق آتشين و رسوايي بزرگ نام هر دو را تا سال‌ها بر سر زبان‌ها نگه داشت. روسليني با عشق (1948) با شركت آنا مانياني تغييري كوچك در مضمون فيلم‌هايش داد و به طرف سينمايي درون‌ گراتر گام برداشت. اوج اين دوران، شعري سينمايي از زندگي فرانسيس قديس بود به نام فرانچسكو دلقك خدا (1950) كه عرفان كاتوليكي‌اش را منتقدان چپ به منزله‌ي عدول كامل روسليني از آرمان‌هاي نئورئاليسم قلمداد كردند. استرومبلي، اروپاي 51، سفر در ايتاليا كه همگي بين سال‌هاي 1947 تا 1953 و با شركت همسرش اينگريد برگمن ساخته شدند سومين تريلوژي مهم روسليني را شكل مي‌دهند. در اين فيلم‌ها ديدي زنانه به دنيا وجود دارد و نخستين پايان‌هاي باز در آن‌ها تجربه مي‌شود.

    قسمت چهارم: روسليني در 1957 از طرف جواهر لعل نهرو به هند دعوت شد تا مستندي درباره‌ي مردم آن سرزمين بسازد. ماجراي عشقي او با فيلم‌نامه‌نويسي هندي دومين رسوايي بزرگ دوران حرفه‌‌اي‌‌اش را به بار آورد تا جايي كه نهرو شخصا مجبور به دخالت شد و از روسليني خواست تا هند را ترك كند. او در سال 1959 و پس از افتي نسبي با ساخت ژنرال دلاروره به حيات هنري دست زد و از دهه‌ي 60 روسليني تمام توانش را به روي پروژه‌هاي تلويزيوني درباره‌ي شخصيت‌هاي تاريخي يا موضوع‌هاي علمي گذاشت كه بخشي ناشناخته و بسيار كم ديده شده از كارنامه‌ي فيلمسازي او محسوب مي‌شوند. روسليني پيش‌تر از آن‌كه فيلمساز باشد مردي بود كه دنيا را از دريچه‌ي فيلم نظاره مي‌كرد. او كارش را تا آن جا پيش برد كه عنوان كرد هر موقعيت حقيقي با نشان دادن در يك فيلم مي‌تواند قابل توجه و تكان دهنده باشد و همه‌ي داستان‌هاي انساني به طور طبيعي تصويرگر تاريخ و سياستند.

    » منبع ماهنامه‌ي سينمايي فيلم، سال بيست و پنجم، شماره 258





    »» Rome, Open City 1945 : هنوز ايتاليا درگير جنگ جهاني دوم و رم در تصرف ارتش آلمان‌ست كه روسليني و همكارانش طرح رم، شهر بي‌دفاع را مي‌ريزند. آنان دو ماه پس از خلاصي از شر نيروهاي اشغالگر، فيلم‌برداري ار آغاز مي‌كنند. اما از استوديوهاي فيلم‌سازي و صنعت سينما چيزي باقي نمانده؛ پس او با ارزيابي اوضاع و احوال، به تصوير كشاندن طليعه‌ي دوران تازه را آغاز مي‌كند و سينماي جديدي به وجود مي‌آورد. او در نما به نماي فيلم، بدعتي به نمايش مي‌گذارد كه يادآور حرکت قطار برادران لومير مي‌تواند باشد. مضمون رم شهر بي‌دفاع، مضمون تازه‌اي نيست – حداقل براي روسليني – رويكرد نئورئاليستي به سينما نيز تازه نيست. قبلا ژان رنوآر در فيلم‌ توني (1935) نگاهي واقع‌بينانه به انسان‌ها و عصري كه در آن زندگي مي‌كردند انداخته است. اما روسليني، نئورئاليسم را دقيق‌تر مي‌بيند. روسليني از موضع‌گيري سياسي نسبت به هركدام از قهرمانانش خودداري مي‌كند و نيت خير تك تك مردم را ارج مي‌گذارد. البته گاهي به ناچار اغراق مي‌كند آن هم با موسيقي و صحنه‌هاي فاجعه‌باري كه به ملودرام نزديك مي‌شوند. اما آنچه پس از تماشاي فيلم در ذهن نقش مي‌بندد، شكوه اخلاقي انسان به معناي عامش است.



    »» Paisan 1946 : فيلمي كه در شش اپيزود (سيسيل، ناپل، رم، فلورانس، رومانيا، دره‌ي پو) خود را روايت مي‌كند. مفهوم كلي اين شش اپيزود يادآورد فيلم قبلي استاد است. با اين تفاوت كه به جاي يك شهر، تصويري از شهرهاي مختلف ايتاليا در سال‌هاي سخت و پرتنش آزادسازي اين كشور ارائه مي‌شود. هر اپيزود لحن متفاوتي دارد؛ ماجراي ناپل تصويري واقع‌گرايانه به دست مي‌دهد؛ داستان حزن‌انگيز رم، ملودراماتيك است؛ جنگ‌هاي فلورانس به صورت واقعه‌نگاري به نمايش درمي‌آيند؛ ديدار از صومعه با فيلم‌برداري بسيار عالي براي به‌دست دادن تصاويري دقيق از راهبان نمود پيدا مي‌كند، و اپيزود آخر، نمايش همه جانبه‌ي فضا، چشم‌انداز و تنش دراماتيك جنگ است ... ابتدا به نظر مي‌رسد اين لحن‌هاي متفاوت كه همه در يك فيلم جمع شده‌اند، ساختار آن را از هم بپاشند، ليكن انسجام فيلم بي‌نظير است و بر اين ادعا كه روسليني يكي از بهترين آثارش را ساخته، صحه مي‌گذارد.



    »» Germany Year Zero 1948 : چشم‌اندازي به شدت واقعي از آلمان پس از جنگ‌جهاني دوم، هنگامي كه غرور كشور زير خاكستر مدفون شده، فساد اخلاقي همه جا ريشه دوانده و حزن و اندوه بر همه جا سايه افكنده است. اين روايت، كه مثل فيلم‌هاي ديگر روسليني در دهه‌ي 40، تراژدي‌هاي انساني ناشي از جنگ را به تصوير مي‌كشد، در اوج هرم سبك ضدرمانتيك او قرار دارد. وقايع فيلم با استفاده از تكنيكي نيمه مستند ترسيم مي‌شوند و حركت‌هاي سرگيجه‌آور دوربين با صدابرداري رئاليستي آن همراه مي‌شود.



    »» L'Amore 1948 : دو اپيزود فيلم عشق، كليت منسجم غافلگيركننده‌اي مي‌آفرينند. عامل انسجام‌شان صرفا هنرنمايي دوگانه‌ي مانياني نيست بلكه شبكه‌ي ظريفي از تقارن‌ها در كار است كه هر اپيود را به تاملي درباره‌ي آن يكي و هم‌زمان نقيض آن تبديل مي‌كند. مايه‌ي اصلي روسليني در عشق، عشق يك‌طرفه است و طيف حيرت‌آور بازي مانياني – كه به ويژه در اپيزود معجزه، كليشه‌هاي قبلي خودش را درهم مي‌شكند – فيلم را به صورت مستندي – نه "درباره‌ي عذاب يك زن" بلكه – درباره‌ي يكي از بزرگترين بازيگران زن سينما، درمي‌آورد



    »»
    The Flowers of St. Francis 1950 :
    فيلم، الهام گرفته از يك دغدغه‌ي ديرپاي روسليني است: بررسي نقش ارزش‌هاي مسيحي در دنياي معاصر، فرانچسكو، دلقك خدا افسانه‌هاي عاميانه‌ي پيرامون شخصيت فرانچسكوي قديس را گرد مي‌آورد. فليني يكي از فيلم‌نامه‌نويسان بود و از ايده‌هاي دو كشيش كاتوليك هم استفاده شد تا حال و هواي مذهبي شايسته‌اي به فيلم داده شود. فرانچسكو، دلقك خدا شعري‌ست در وصف زيبايي سادگي و سازگاري و هم‌دلي. گذشته از فابريتسي باقي بازيگران غيرحرفه‌اي‌اند اما در انتقال خلوص قلبي و نزديكي‌شان به طبيعت كم نمي‌آورند. روسليني آنان را مجبور نمي‌كند تا شعر بخوانند يا سخنراني كنند، بلكه به تماشاگر امكان مي‌دهد تا به مشاهده‌ي سيماي آنان و اعجاب و آرامش‌شان بنشيند و معنويت را در نگاه‌شان بجويد. نتيجه همان تصوير سخت باورپذير و اصيلي است كه رشته فيلم‌هاي تاريخي روسليني را از ديگر نمونه‌هاي تاريخ سينما متمايز مي‌سازد.



    »» The Taking of Power by Louis XIV 1966 : استاد از سال‌هاي مياني دهه‌ي 60 تا زمان مرگش در سال 1977، خود را وقف ساختن فيلم‌هاي آموزشي تاريخي و مذهبي براي تلويزيون كرد. به قدرت رسيدن لوئی چهاردهم از معدود آثار اين مجموعه بود كه شانس نمايش بر پرده‌هاي بزرگ سينما را پيدا كرد. سبك واقع‌گرايانه و مستندگونه‌ي روسليني اين دوره، براي نمايش انسان پشت كلاه گيس، در واقع زبان جديدي را براي نوع جديد از هنر هفتم به‌دست مي‌دهد. فيلم، مثل اثر نئورئاليستي پاييزا، اپيزوديك است و هر اپيزود به تماشاگر فرصتي مي‌دهد تا شاهد تكه‌اي از واقعيت و منظري از تاريخ باشد، نه تاريخ جنگ‌ها و مثلا شجاعت‌ها، بلكه نيرنگ‌ها و نقش‌بازي‌ جباران براي اين‌ كه جاذبه پيدا كنند.

    »» پیشنهاد : سینمای نئورئالیسم | مکتب ایتالیا


  2. 20 کاربرِ زیر از Irag بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


 

 

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
  • قدرت گرفته از سیستم vBulletin نسخه ی 4.2.3
  • قالب اختصاصی انجمن TvWorld نسخه ی 1.0
  • طراحی و اجرای قالب : نوژن
  • تمام حقوق مطالب و محتوا برای تی وی وُرلد محفوظ می باشد
Powered by vBulletin® Version 4.2.1
Copyright ©2000 - 2009, Jelsoft Enterprises Ltd.