اعلان قرمز | Red Notice ♦ضعیف ترین فیلم سال♦

[Luca Brasi]

اصولا فيلم ها در سه دسته طبقه بندي ميشن

یک - آثار معنا گرا : اينگونه فيلمها در محتوي خود در ارتباط با معنويت ، انسانيت ، اخلاق ، منطق و موارد مشابه صحبت ميكنند | اصولا فرم و قالب اينگونه آثار براي مخاطب كمي غيرقابل هضم و در بعضي موارد نامانوس است ، برداشت ها بلند ، سكانس هاي محدود ، ديالوگ هاي فراوان ، مشخصه اين فيلم ها است

دو - .آثار مخاطب پسند : اينگونه فيلم ها هم مثل دسته بالا در محتوي خود ميخواهند مفهومي را برسانند اما فرم و قالب آنها مخاطب پسند تر است همچنين نحوه ي روايت داستانشان جوري تنظيم ميشود كه كشش لازم را براي پاي كار نشاندن مخاطب داشته باشند تا انتها

سه - .آثار زنگ تفريحي : اينگونه فيلمها همانطور كه از نامشان پيدا است ديدنشان همچون زنگ تفريحي است براي مخاطبين ، به درد عصر يك روز تعطيل يا يك پنج شنبه شب آخر هفته ميخورند ، هدف مخاطب از ديدن اينگونه آثار صرفا مفرح شدن است

اما گاهي آثار دسته سوم به سمت و سويي ميل پيدا ميكنند كه ديگر اسم فيلم هم نميشود به آنها داد حتي ابتدايي ترين مديوم هاي سينمايي را هم رعايت نميكنند ، و اعلان قرمز | Red Notice دقيقا همچين چيزي است راوسون مارشال تربر كه كار كارگرداني | نويسندگي را بر عهده دارد [و جزء تهيه كنندگان اصلي نيز هست ] طعم اصلي آثارش : كمدي است و فرمول طلايي اش براي جذب مخاطب "تشكيل يك تيم بازيگري شلم شوربايي است" | كاراكترهايي كه ذره اي شباهت به يك ديگر ندارند اما رخ دادن اتفاقاتي مشابه برايشان باعث خلق موقعيت هاي جالبي ميشود استارت اين ايدئولوژي در فيلم هاي مارشال تربر با We're the Millers در سال ٢٠١٣ خورده شد كه اتفاقا مورد استقبال واقع شد ، فيلم با بودجه كم ٣٧٠٠٠٠٠٠ دلاري توانست ٢٧٠٠٠٠٠٠٠ دلار فروش كند در ادامه Central Intelligenc با همين فرمول ساخته شد كه اولين همكاري مارشال تربر با دواين جانسون هم بود كه اين اثر هم مورد استقبال قرار گرفت و فيلم با بودجه ٥٠ميليون دلاري ٢١٧٠٠٠٠٠٠ دلاري فروش كرد.

اما اينبار تربر پا را فراتر گذاشت و با بودجه ي هنگفت ٢٧٠.٠٠٠.٠٠٠ دلاري و با حضور چهره هاي سرشناس و پول ساز اين روزهاي سينما [ دواين جانسون - گل گدوت - رايان رينولدز ] اثري را خلق كرده كه از هر لحاظ يك شكست است | اولين شكست فرم فيلم است كه دقيقا ياد آور فيلم هاي اكشن دهه ٨٠ ميلادي است همانقدر ساده لوحانه همانطور مسخره! تماشاگر امروزي كه آثاري همچون : Heat | Taken | John Wick | ... را در سه دهه ي اخير ديده [با همان ريزه كاري ها در تعقيب و گريز ها - مبارزه هاي تن به تن - تيراندازي ها -...] ديگر اكشني همچون اعلان قرمز در نظرش بيش از حد مسخره و غير قابل جذب است كاراكتري با ١١٨ كيلوگرم وزن و ١.٩٦ سانت قد ميخواهد خيلي تيز و بز در سكانس هاي تعقيب و گريز حضور داشته باشد تنها عاملي كه باعث ميشود اين سكانس جذاب شود ژانر فانتزي و كاراكتري مثل هالك است نه دواين جانسون در تعقيب رايان رينولدز! مورد بعدي خط داستاني و نحوه داستان پردازي است كه بقدري ساده لوحانه و پر از باگ هست كه اگر بجاي Red Notice عنوان تام و جري را مي داشت براي مخاطب قابل درك تر مي بود! و در ادامه ميرسم به كاراكتر ها كه پرداخت آنها به قدري ضعيف است كه حتي تيپ هم نيستند [چه برسد به شخصيت] كاملا پرواضح و مبرهن است كه عده اي بازيگر معروف هستند فقط كنار هم جمع شده اند تا فقط اسمشان مخاطب را به سينما بكشاند همين! در نهايت فروش ٢ ميليون دلاري فيلم با توجه به بودجه ٢٠٠ مليون دلاري و كسب نمراتي همچون ٣٦٪‏ در Rottentomatoes و ٣٧٪‏ در Metacritic نشان دهنده ي شكست اين اثر چه در گيشه چه مخاطبين و منتقدان باشد

[Rezaraki]

با یه تعریف ا برادرم این فیلمو دیدم و هر چی نگاه کردم نفهمیدم چه چیزی داشت که تونست لایق یه تعریف حتی جزئی باشه
انتظار فیلم خاص و خفنی نداشتم، دقیقا فقط انتظار یه فیلم فان با یکم تعقیب و گریز و اکشن با یه داستان آبدوغ خیاری داشتم و اصلا انتظارم بالا نبود و باز هم همین فان و اکشن و داستان حاشیه ای رو هم ضعیف اجرا کرده بودن.
تمام حین دیدن فیلم و قبل از اون هم، همش با هابز و شاو مقایسه اش میکردم و بنظرم فیلم ضعیف تری نسبت به اون بود و الان این نقدو دیدم نه انگار واقعا داغون بوده و بقییه هم نظر مشابهی دارن.
متاسفانه حتی خیلی خنده دار هم نبود! بعد از این ولی فیلم Kingsman Secret service رو دیدم که شست و برد اینو، راضی بودن از اون حداقل چهاردفعه خندم گرفت حین دیدنش